گستره باطل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم از پذیرش
باطل در کنار کفران نعمتهای
خداوند یاد شده است:«اَفَبِالبطِلِ یُؤمِنونَ
و بِنِعمَةِ اللّهِ یَکفُرون».
آیه ۱۷
رعد با تشبیه باطل به کف روی
آب که زوالپذیر است آن را در برابر چیزی که به مردم نفع حقیقی میرساند تعریف کرده، برای همه پدیدهها به میزان سودمندی خود، بقا
و حیات قائل شده است.
بر پایه این آیات، اموری چون
کفر ،
شرک ،
قول زور ،
ظلم ،
فحشا ،
منکر ،
اعتدا و ارتکاب هرگونه فعل منکر
و حرام در محدوده مفهوم باطل قرار میگیرد که به دو گروه «اندیشه»
و «عمل»
و بخش دوم خود به دو دسته
عبادات و معاملات ، تقسیم میشود.
قرآن،
انسان غیر موحد را فاقد پشتوانه
و تأیید الهی شناسانده که تنها از گمان پیروی میکند، در حالی که گمانْ
انسان را از حق بینیاز نمیسازد:«اِن هِیَ اِلاّ اَسماءٌ سَمَّیتُموها اَنتُم
وءاباؤُکُم ما اَنزَلَ اللّهُ بِها مِن سُلطن اِن یَتَّبِعونَ اِلاّ الظَّنَّ
و ما تَهوَی الاَنفُسُ
و لَقَد جاءَهُم مِن رَبِّهِمُ الهُدی،
«اِن یَتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ واِنَّ الظَّنَّ لایُغنی مِنَ الحَقِّ شیا».
پوچی
و بطلان، مترادف واقعیت نداشتن،
و حق بودن به معنای برخوردار بودن از واقعیت
و وجود است.
حق رونوشت امر واقع است
یا هر اندیشه غیر منطبق با واقع
باطل است.
عمل فاقد غرض صحیح
و عقلایی، باطل است.
قرآن از گروهی از زیانکاران یاد میکند که عمری را با کوشش گذراندند؛ ولی در دنیا به خواسته خود نرسیدند
و در
آخرت نیز ایشان را جز خستگی
و فرسودگی نخواهد بود:«هَل اَتکَ حَدیثُ الغشِیَه _ وُجوهٌ یَومَئِذ خشِعَه _ عامِلَةٌ ناصِبَه»
، زیرا عمل آنان نابود است
و بازای ندارد «اُولئِکَ الَّذینَ لَیسَ لَهُم فِی الأخِرَةِ اِلاَّ النّارُ وحَبِطَ ما صَنَعوا فیها وبطِلٌ ما کانوا یَعمَلون».
اعمال باطل در دو حوزه عبادات
و معاملات قابل بررسی است.
عبادتی که فاقد شرایط صحت نظیر
طهارت لباس در
نماز یا نیت خالص باشد، باطل بوده، هیچ ثوابی ندارد.
بطلان
عبادت اعم از این است که عبادتی از ابتدا بر اثر نداشتن شرایط باطل باشد یا اینکه به شکل صحیح واقع شود ولی بر اثر عوامل دیگری، باطل شده، اثر معنوی خود را از دست بدهد، چنانکه صدقه اگر از روی ریا
و خودنمایی باشد، از محتوای خود تهی
و باطل شده
و حتی میتواند
صدقه دهنده را تا مراتبی از کفر تنزل دهد:«یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی... واللّهُ لایَهدِی القَومَ الکفِرین»
همچنین در قرآن کریم بارها از احباط اعمال انسانها سخن به میان آمده که به معنای ابطال اعمال
و هدر رفتن کوشش عاملان آن است.
قرآن کریم از تصرف در اموال دیگران بدون مجوز شرعی نهی کرده است:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبطِل».
در این آیه، مراد از اکل، مطلق تصرف
و مراد از
مال ، مطلق ملک
انسان و تصرف
باطل ، تصرف فاقد اساس شرعی است.
مصادیق گوناگونی برای این آیه بیان شده است؛ مانند:رشوهای
که برای ابطال حق یا احقاق باطلی گرفته شود
،
سرقت ،
غصب ،
قمار ، آنچه از راه ارزیابی غیر عادلانه متاع دیگران یا
ظلم به کسی به دست آید، تصرف در بهای متاعی که فاسد
و معیوب بوده
و مشتری بدون علم آن را خریده است، تصرف در بهای چیز غیر سودمند
،
خوردن مال یتیم ،
و هرگونه خوردن مالی که تحصیل آن منوط به نقض
احکام الهی مانند کمفروشی،
کوتاهی در ادای حقوق مردم
و ادای ناقص آن، عدم پرداخت
خمس و زکات ، ذخیره کردن اموال
و ادا نکردن حقوق به مستحقان
باشد.
رباخواری از دیگر نمونههای روشن تصرف ناروا در اموال دیگران است که در قرآن بهشدت از آن نکوهش شده است.
قرآن بارها از برخی یهودیان
و بهویژه سران آنها به عنوان کسانی که از راه باطل
و به ویژه رباخواری در اموال دیگران تصرف میکنند، یاد کرده، به ریشهشناسی این عمل زشت پرداخته است
و آن را قرین اثم
و عدوان
و بازداشتن از راه
خدا دانسته، به سابقه تحریم آن در کتاب آسمانی
یهود اشاره کرده است.
داستان
اصحاب مدین و اصحاب ایکه نیز مشتمل بر احتجاج
شعیب با این قوم درباره راستی
و درستی در مسائل اقتصادی است.
ترکیب «بَینَکُم» در آیه «لا تَأکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبطِل»
به مسئولیت هر فرد مقابل افراد دیگر جامعه اشاره دارد
و اضافه اموال به ضمیر جمع مخاطب (کُمْ)، نشانه تعلق جمیع اموال به جمیع مردم است
، بنابراین میتوان گفت که
اسلام ، با احترام به مالکیت فردی
و حفظ حقوق افراد، به جهت مصالح عامه حقوقی معینی را بر توانگران واجب کرده است.
قرآن کریم ضمن تأکید بر این دستورات، بیاعتنایی به آنها را موجبعقوبتهایی سخت در دنیا
و آخرت شمرده است،
چنانکه در
آیه ۲۹
نساء :«
ولاتَقتُلوا اَنفُسَکُم اِنَّاللّهَ کانَ بِکُم رَحیما»
فرجام تجملگرایی
و چشمداشت به اموال دیگران را که موجب غصب
و تصرف آن از راه
باطل میشود، گوشزد کرده است.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«باطل».