• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

گریه‌های امام سجاد در مدینه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




امام سجاد (علیهالسّلام) و اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام)، پس از واقعه کربلا با بکارگیری روش‌هایی بـه ظاهر غیر سیاسی، در قالب حرکتی فرهنگی و معنوی، موجب شدند تا یاد و خاطره واقعه عاشورا و مصائب اهل بیت در تاریخ ثبت شود و راه و هدف امام حسین (علیهالسّلام) از تحریف و وارونه سازی محفوظ بماند و پیام آن به درستی به جامعه منتقل شود. یکی از اقدامات اهل بیت برای تداوم مبارزه و پاسداشت نهضت حسینی، عزاداری علنی و گریه بر شهدای کربلا بود که نوعی مبارزه منفی با حکومت یزید محسوب می‌شد. همه بازماندگان بنی‌هاشم و زنان اهل بیت و ائمه معصوم به این امر مهم اهتمام داشتند اما می‌توان گفت که امام سجاد (علیهالسّلام)، در این امر از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند.



پس از واقعه عاشورا، اهل بیت و به ویژه امام سجاد (علیهالسّلام) بار رسالتی بزرگ را به دوش می‌کشیدند. آنان می‌بایست نهضت عاشورا را زنده نگاه می‌داشتند و از زحمات و مصیبت‌هایی که در راه دفاع از مبانی اصیل اسلام، متحمـل شـده بودند، بهـره بـرداری می‌کردند. از این رو امام سجاد در کوفه، بر سرزنش کوفیان و توجه دادن آنان به بزرگی گناهی که مرتکب شده بودند، تکیه داشتند، تا وجـدان‌های خفته آنان را بیدار کنند و در شام بیشتر به بیان انتسابشان بـا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فضایل امیر مؤمنان (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (سلامالله‌علیها) پرداختند. و بر همین اساس ایشان پس از بازگشت به مدینه، با بهره گیری از شیوه‌های آرام و بی تنش، اما بنیادی، مـصائب، دشواریها و غمهای وصف ناپذیر خود را با مردم در میان می‌گذارد و شهادت مظلومانه حسین (علیهالسّلام) و اسارت غم انگیز خود و همراهانش را مطرح می‌کنـد، بـه صـراحت نامی از حکومت، و به ویژه یزید، به میان نمی‌آورد. با این حال مردم هم به روشنی در می‌یافتند که حکومت یزیـد عامـل اصلی فاجعه کربلا بوده است و بر امویان لعن و نفرین می‌فرستادند.


دستگاه خلافت اموی همواره می‌کوشید که قیام امام حسین (علیهالسّلام) را قیامی بر ضـد خلیفه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جلوه دهد که سرکوب آن، حق و وظیفه دستگاه خلافت بوده است؛ از این رو بعد از بازگشت اهل بیت به مدینه، امویان همه توان خود را به کار گرفتند تا این حماسه را، به دست فراموشی بسپارند. در مقابل، امام سجاد و اهل بیت با برپایی مجالس سوگواری، عزاداری علنی و گریه بر شهدای کربلا، توانستند قیام خونین حسینی را زنده نگاه دارند. اگر چه همه بازماندگان بنی‌هاشم و اهل بیت توجه ویژه‌ای به اقامه عزاداری و گریه بر شهدای کربلا داشتند؛ اما مام سجاد (علیهالسّلام)، به این امر مهم اهتمام خاصی داشتند تا جایی که در برخی گزارشات آمده است که علیرغم صبر بی نهایت و بردباری غیر قابل توصیف، مصیبت کربلا بر ایشان بسیار گران بود.
«قَد رُوِیَ عَن مَولانا زَینِ العابِدینَ (علیهالسّلام) ـ وهُو ذُو الحِلمِ الَّذی لا یَبلُغُ الوَصفُ الَیهِ ـ انَّهُ کانَ کَثیرَ البُکاءِ لِتِلکَ البَلوی، عَظیمَ البَثِّ وَالشَّکوی.»
«از مولایمان امام زین العابدین (علیهالسّلام) روایت شده که هر چند ایشان، چنان بردبار بود که قابل توصیف نیست، ولی برای آن مصیبت، بسیار گریان و بسیار شِکوه گر بود.»
در گزارش دیگری چنین آمده است: «عن زرارة عن ابی عبد اللّه الصادق ـ فی ذِکرِ بُکاءِ الاِمامِ زَینِ العابِدینَ علیه: کانَ جَدّی اذا ذَکَرَهُ بَکی حَتّی تَملَاَ عَیناهُ لِحیَتَهُ، وحَتّی یَبکِیَ لِبُکائِهِ رَحمَةً لَهُ مَن رَآهُ.»
«ایشان هرگاه به یاد حسین (علیهالسّلام) که می‌افتاد، می‌گریست، تا این که اشک، چشمان و محاسنش را خیس می‌کرد، تا جایی که هر کس ایشان را می‌دید، از سرِ ترحّم، به گریه او می‌گریست.»


در امالی شیخ صدوق آمده است که امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: بکائین (زیاد گریه‌کنندگان) پنج نفر هستند: حضرت آدم، حضرت یعقوب و حضرت یوسف و فاطمه دختر محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی بن حسین (علیهالسلام)، بعد تک تک را توضیح می‌دهند و در آخر می‌فرمایند: و اما علی بن حسین (علیهالسلام) پس بر امام حسین (علیهالسلام) به مدت بیست سال یا چهل سال گریست. به یقین گریه‌های امام سجاد و اهل بیت ریشه‌های عاطفی داشت و شاهدان آن حادثه دردناک، هرگز آن را فراموش نمی‌کردند؛ اما این رفتار آنان و تکرار و استمرار آن، پیوسته یاد فاجعه کربلا و حماسه عاشورا را زنده نگاه می‌داشت و اجازه نمی‌داد که ظلم و جنایت حاکمان اموی فراموش شود.
«البَکّاؤونَ خَمسَةٌ: آدَمُ، ویَعقوبُ، ویوسُفُ علیهم السلام، وفاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام. فَاَمّا آدَمُ (علیهالسّلام) فَبَکی عَلَی الجَنَّةِ حَتّی صارَ فی خَدَّیهِ امثالُ الاَودِیَةِ، وامّا یَعقوبُ (علیهالسّلام) فَبَکی عَلی یوسُفَ (علیهالسّلام) حَتّی ذَهَبَ بَصَرُهُ، وحَتّی قیلَ لَهُ: «تَاللَّهِ تَفْتَؤُاْ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضًا اَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَــلِکِینَ». وامّا یوسُفُ (علیهالسّلام) فَبَکی عَلی یَعقوبَ (علیهالسّلام) حَتّی تَاَذّی بِهِ اهلُ السِّجنِ، فَقالوا لَهُ: امّا ان تَبکِیَ اللَّیلَ وتَسکُتَ بِالنَّهارِ، وامّا ان تَبکِیَ النَّهارَ وتَسکُتَ بِاللَّیلِ فَصالَحَهُم عَلی واحِدٍ مِنهُما. وامّا فاطِمَةُ علیهاالسلام، فَبَکَت عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَتی تَاَذّی بِها اهلُ المَدینَةِ، وقالوا لَها: قَد آذَیتِنا بِکَثرَةِ بُکائِکِ، فَکَانَت تَخرُجُ الَی المَقابِرِ ـ مَقابِرِ الشُّهَداءِ ـ فَتَبکی حَتّی تَقضِیَ حاجَتَها ثُمَّ تَنصَرِفُ. وامّا عَلِیُّ بنُ الحُسَین علیهماالسلام فَبَکی عَلَی الحُسَینِ (علیهالسّلام) عِشرینَ سَنَةً او اربَعینَ سَنَةً، ما وُضِعَ بَینَ یَدَیهِ طَعامٌ الّا بَکی حَتّی قالَ لَهُ مَولیً لَهُ: جُعِلتُ فِداکَ یَابنَ رَسولِ اللّه ِ، انّی اخافُ عَلَیکَ ان تَکونَ مِنَ الهالِکینَ. قالَ: «اِنَّمَا اَشْکُواْ بَثِّی وَ حُزْنِی اِلَی اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» انّی ما اذکُرُ مَصرَعَ بَنی فاطِمَةَ الّا خَنَقَتنی لِذلِکَ عَبرَةٌ.»
«آنان که بسیار گریستند، پنج نفرند: آدم (علیهالسّلام)، یعقوب (علیهالسّلام)، یوسف (علیهالسّلام)، فاطمه دختر محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی بن الحسین (علیهالسّلام). آدم، برای بهشت گریست، تا جایی که در گونه‌هایش جایی همانند جوی، پدیدار شد. یعقوب، بر یوسف (علیهالسّلام) گریست تا نابینا شد، و به او گفته شد: «به خدا سوگند، چنان به یاد یوسف هستی که یا تباه می‌شوی و یا از نابود شدگان خواهی بود». یوسف نیز چنان برای یعقوب گریست که زندانیان از دست او اذیّت شدند و به وی گفتند: «یا شب، گریه کن و روز، آرام باش و یا روز، گریه کن و شب، خاموش باش» و او با آنها در یکی از این دو وقت، کنار آمد. فاطمه نیز چنان برای پیامبر خدا گریست که مردم مدینه از آن، اذیّت شدند و گفتند: «ما را از گریه زیادت اذیّت کردی». او هم به گورستان شهیدان می‌رفت و آن جا، هر چه می‌خواست، گریه می‌کرد و باز می‌گشت. و علی بن الحسین (زین العابدین) (علیهالسّلام) بیست سال ـ یا چهل سال ـ بر حسین (علیهالسّلام) گریست و هیچ گاه غذایی در برابرش گذاشته نشد، مگر این که گریست. یکی از غلامانش به ایشان گفت: ‌ای پسر پیامبر خدا! جانم به فدایت! من می‌ترسم که تو از بین بروی. فرمود: من غصّه و‌اندوهم را به خدا شِکوه می‌کنم و از خدا چیزی را می‌دانم که شما بی اطّلاعید. من، هیچگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد نمی‌آورم، جز این که گریه، راه گلویم را می‌گیرد».


امام صادق (علیهالسّلام) می‌فرماید: علی بن الحسین (علیهالسّلام) بیست سال بر مصیبت پدرش گریست و هر وقت غذا جلوی او می‌گذاشتند گریه می‌کرد.
«کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیهالسّلام) یُصَلّی فِی الیَومِ وَاللَّیلَةِ الفَ رَکعَةٍ... ولَقَد کانَ بَکی عَلی ابیهِ الحُسَینِ (علیهالسّلام) عِشرینَ سَنَةً، وما وُضِعَ بَینَ یَدَیهِ طَعامٌ الّا بَکی، حَتّی قالَ لَهُ مَولیً لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللّه ِ! اما آنَ لِحُزنِکَ ان یَنقَضِیَ؟! فَقالَ لَهُ: وَیحَکَ، انَّ یَعقوبَ النَّبِیَّ (علیهالسّلام) کانَ لَهُ اثنا عَشَرَ ابنا، فَغَیَّبَ اللّه ُ عَنهُ واحِدا مِنهُم، فَابیَضَّت عَیناهُ مِن کَثرَةِ بُکائِهِ عَلَیهِ، وشابَ رَاسُهُ مِنَ الحُزنِ، وَاحدَودَبَ ظَهرُهُ مِنَ الغَمِّ، وکانَ ابنُهُ حَیّا فِی الدُّنیا، وانَا نَظَرتُ الی ابی واخی وعَمّی وسَبعَةَ عَشَرَ مِن اهلِ بَیتی مَقتولینَ حَولی، فَکَیفَ یَنقَضی حُزنی؟»
«علی بن الحسین (زین العابدین) (علیهالسّلام) در شبانه روز، هزار رکعت نماز می‌خواند... و بر پدرش حسین (علیهالسّلام) به مدّت بیست سال گریست. هیچ گاه غذایی در برابرش گذاشته نشد، مگر این که گریست، تا جایی که یکی از غلامانش به ایشان گفت: ‌ای پسر پیامبر خدا! آیا وقت آن نرسیده که‌اندوهت به پایان برسد؟ به وی فرمود: وای بر تو! یعقوبِ پیامبر، دوازده پسر داشت که خدا یکی از آنها را از او پنهان کرد؛ ولی چشمانش از کثرت گریه بر یوسف، سفید گردید و موهایش از‌اندوه، سفید شد و کمرش از غمْ خمید، در حالی که پسرش زنده بود. من، پدر و برادر و عمو و هفده تن از خانواده‌ام را دیدم که در اطرافم کشته شدند. چگونه‌ اندوهم پایان پذیرد؟».


در برخی روایات آمده است که: حضرت زین‌العابدین (علیهالسلام) برای پدرش چهل سال گریست، و این در حالی بود که این مدت روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد. به موقع افطار می‌فرمود: فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی که گرسنه بود کشته شد، فرزند رسول خدا در حالی که تشنه بود کشته شد!!
«انَّ زَینَ العابِدینَ (علیهالسّلام) بَکی عَلی ابیهِ اربَعینَ سَنَةً، صائِما نَهارُهُ، وقائِما لَیلُهُ، فَاِذا حَضَرَهُ الاِفطارُ وجاءَ غُلامُهُ بِطَعامِهِ وشَرابِهِ، فَیَضَعُهُ بَینَ یَدَیهِ، فَیَقولُ: کُل یا مَولایَ. فَیَقولُ: قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جائِعا، قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَطشانا، فَلا یَزالُ یُکَرِّرُ ذلِکَ ویَبکی حَتّی یُبَلَّ طَعامُهُ مِن دُموعِهِ، ویَمتَزِجَ شَرابُهُ مِنها، فَلَم یَزَل کَذلِکَ حَتّی لَحِقَ بِاللّه ِ عَزَّ وجَلَّ.»
«زین العابدین (علیهالسّلام) بر پدرش به مدّت چهل سال گریست، در حالی که روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را زنده می‌داشت. هر گاه افطاری اش آماده می‌شد و غلامش غذا و آب ایشان را می‌آورد و در برابرش می‌نهاد و می‌گفت: مولای من بفرما، می‌فرمود: «فرزند پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، گرسنه کشته شد! پسر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تشنه به شهادت رسید!». ایشان این کلمات را مدام تکرار می‌کرد و می‌گریست، تا این که غذایش اشک آلود می‌شد و آبش نیز با اشک می‌آمیخت و ایشان همواره چنین بود تا به خدایت پیوست.»


در روایت آمده است که امام سجاد وقتی ظرف آبی را می‌گرفت که بنوشد، می‌گریست، تا جایی که آن ظرف پر از اشک می‌شد.
«کانَ الاِمامُ زَینُ العابِدینَ (علیهالسّلام) اذا اخَذَ اناءً یَشرَبُ ماءً بَکی حَتّی یَملَاَها دَمعا. فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ، فَقالَ: وکَیفَ لا ابکی وقَد مُنِعَ ابی مِنَ الماءِ الَّذی کانَ مُطلَقا لِلسِّباعِ وَالوُحوشِ؟ وقیلَ لَهُ: انَّکَ لَتَبکی دَهرَکَ، فَلَو قَتَلتَ نَفسَکَ لَما زِدتَ عَلی هذا، فَقالَ: نَفسی قَتَلتُها وعَلَیها ابکی.»
«امام زین العابدین (علیهالسّلام) وقتی ظرف آبی را می‌گرفت که بنوشد، می‌گریست، تا جایی که آن ظرف، پر از اشک می‌شد. در این باره به ایشان اعتراض شد. فرمود: «چگونه نگریم، در حالی که پدرم از نوشیدن آبی که خوردنش برای درندگان و وحوشْ آزاد بود، محروم شد؟». به ایشان گفته شد که: همواره گریه می‌کنی. اگر خودت را هم بکشی، بیش از این نمی‌توانی گریه کنی! فرمود: «خودم را کشته‌ام و برای آن می‌گریم».»


در برخی روایات آمده است که: هر وقت غذایی جلوی علی بن الحسین (علیهالسّلام) می‌گذاشتند، گریه می‌کرد. روزی یکی از غلامان به ایشان گفت: فدایت شوم‌ای فرزند رسول خدا! می‌ترسم از کثرت حزن و‌اندوه خود را هلاک کنی. فرمود: «از درد و‌اندوه خویش به خدا شکوه می‌کنم و چیزی از خدا می‌دانم که شـما نمی‌دانید. هرگاه کشته شدن فرزندان فاطمه را به یاد می‌آورم، بی اختیار بغض گلویم را می‌گیرد و اشکم جاری می‌شود».
«انَّ زَینَ العابِدینَ (علیهالسّلام) بَکی عَلی ابیهِ اربَعینَ سَنَةً، صائِما نَهارُهُ، وقائِما لَیلُهُ، فَاِذا حَضَرَهُ الاِفطارُ وجاءَ غُلامُهُ بِطَعامِهِ وشَرابِهِ، فَیَضَعُهُ بَینَ یَدَیهِ، فَیَقولُ: کُل یا مَولایَ. فَیَقولُ: قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جائِعا، قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَطشانا، فَلا یَزالُ یُکَرِّرُ ذلِکَ ویَبکی حَتّی یُبَلَّ طَعامُهُ مِن دُموعِهِ، ویَمتَزِجَ شَرابُهُ مِنها، فَلَم یَزَل کَذلِکَ حَتّی لَحِقَ بِاللّه ِ عَزَّ وجَلَّ.»
«زین العابدین (علیهالسّلام) بر پدرش به مدّت چهل سال گریست، در حالی که روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را زنده می‌داشت. هر گاه افطاری اش آماده می‌شد و غلامش غذا و آب ایشان را می‌آورد و در برابرش می‌نهاد و می‌گفت: مولای من بفرما، می‌فرمود: «فرزند پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، گرسنه کشته شد! پسر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تشنه به شهادت رسید!». ایشان این کلمات را مدام تکرار می‌کرد و می‌گریست، تا این که غذایش اشک آلود می‌شد و آبش نیز با اشک می‌آمیخت و ایشان همواره چنین بود تا به خدایت پیوست.»


بنابر گزارشات تاریخی زمانی که مختار سر عمر بن سعد ملعون را خدمت امام سجاد (علیهالسّلام) فرستاد؛ ایشان به سجده افتادند و گریه طولانی کردند و سپس نشستند و فرمودند: ستایش خداوندی که انتقام مرا قبل از وفات من گرفت.
«لَمّا بَعَثَ المُختارُ بِرَاسِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ عَلَیهِ اللَّعنَهُ الَیهِ، وقالَ: لا تُعلِم احَدا ما مَعَکَ حَتّی یَضَعَ الغِذاءَ، فَدَخَلَ وقَد وُضِعَتِ المائِدَةُ، فَخَرَّ زَینُ العابِدینَ (علیهالسّلام) ساجِدا، وبَکی واطالَ البُکاءَ، ثُمَّ جَلَسَ. فَقالَ: الحَمدُ للّه ِِ الَّذی ادرَکَ لی بِثَاری قَبلَ وَفاتی.»
«مختار، سرِ عمر بن سعد را ـ که لعنت خدا بر او باد ـ به سوی ایشان (امام زین العابدین) فرستاد و به مامور گفت: آنچه را که با توست، با کسی در میان مگذار تا سفره غذا گسترده شود. او هنگامی که سفره گسترده شد، وارد شد. امام زین العابدین (علیهالسّلام) به سجده افتاد و گریست و گریه را طول داد و آن گاه نشست و فرمود: «ستایش، خداوندی راست که انتقام مرا پیش از درگذشتم گرفت!».»


در روایت آمده است که یکی از غلامان به امام سجاد گفت: ‌ای پسر پیامبر خدا! آیا وقت آن نرسیده که‌ اندوهت به پایان برسد؟ امام به او فرمود: وای بر تو! یعقوبِ پیامبر، دوازده پسر داشت که خدا یکی از آنها را از او پنهان کرد؛ ولی چشمانش از کثرت گریه بر یوسف، سفید گردید و موهایش از‌اندوه، سفید شد و کمرش از غمْ خمید، در حالی که پسرش زنده بود. من، پدر و برادر و عمو و هفده تن از خانواده‌ام را دیدم که در اطرافم کشته شدند. چگونه‌ اندوهم پایان پذیرد؟
«کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیهالسّلام) یُصَلّی فِی الیَومِ وَاللَّیلَةِ الفَ رَکعَةٍ... ولَقَد کانَ بَکی عَلی ابیهِ الحُسَینِ (علیهالسّلام) ...حَتّی قالَ لَهُ مَولیً لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللّه ِ! اما آنَ لِحُزنِکَ ان یَنقَضِیَ؟! فَقالَ لَهُ: وَیحَکَ، انَّ یَعقوبَ النَّبِیَّ (علیهالسّلام) کانَ لَهُ اثنا عَشَرَ ابنا، فَغَیَّبَ اللّه ُ عَنهُ واحِدا مِنهُم، فَابیَضَّت عَیناهُ مِن کَثرَةِ بُکائِهِ عَلَیهِ، وشابَ رَاسُهُ مِنَ الحُزنِ، وَاحدَودَبَ ظَهرُهُ مِنَ الغَمِّ، وکانَ ابنُهُ حَیّا فِی الدُّنیا، وانَا نَظَرتُ الی ابی واخی وعَمّی وسَبعَةَ عَشَرَ مِن اهلِ بَیتی مَقتولینَ حَولی، فَکَیفَ یَنقَضی حُزنی؟»
«علی بن الحسین (زین العابدین) (علیهالسّلام) در شبانه روز، هزار رکعت نماز می‌خواند و بر پدرش حسین (علیهالسّلام) به مدّت بیست سال گریست ... تا جایی که یکی از غلامانش به ایشان گفت: ‌ای پسر پیامبر خدا! آیا وقت آن نرسیده که‌اندوهت به پایان برسد؟ به وی فرمود: وای بر تو! یعقوبِ پیامبر، دوازده پسر داشت که خدا یکی از آنها را از او پنهان کرد؛ ولی چشمانش از کثرت گریه بر یوسف، سفید گردید و موهایش از‌اندوه، سفید شد و کمرش از غمْ خمید، در حالی که پسرش زنده بود. من، پدر و برادر و عمو و هفده تن از خانواده‌ام را دیدم که در اطرافم کشته شدند. چگونه‌ اندوهم پایان پذیرد؟».


در روایات آمده است که: حضرت زین‌العابدین (علیهالسلام) برای پدرش چهل سال گریست، و این حال حضرت بود تا به لقاء خدای متعال واصل شد.
«انَّ زَینَ العابِدینَ (علیهالسّلام) بَکی عَلی ابیهِ اربَعینَ سَنَةً، صائِما نَهارُهُ، وقائِما لَیلُهُ، فَاِذا حَضَرَهُ الاِفطارُ وجاءَ غُلامُهُ بِطَعامِهِ وشَرابِهِ، فَیَضَعُهُ بَینَ یَدَیهِ، فَیَقولُ: کُل یا مَولایَ. فَیَقولُ: قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جائِعا، قُتِلَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عَطشانا، فَلا یَزالُ یُکَرِّرُ ذلِکَ ویَبکی حَتّی یُبَلَّ طَعامُهُ مِن دُموعِهِ، ویَمتَزِجَ شَرابُهُ مِنها، فَلَم یَزَل کَذلِکَ حَتّی لَحِقَ بِاللّه ِ عَزَّ وجَلَّ.»
«زین العابدین (علیهالسّلام) بر پدرش به مدّت چهل سال گریست، در حالی که روزها را روزه می‌گرفت و شب‌ها را زنده می‌داشت. هر گاه افطاری اش آماده می‌شد و غلامش غذا و آب ایشان را می‌آورد و در برابرش می‌نهاد و می‌گفت: مولای من بفرما، می‌فرمود: «فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، گرسنه کشته شد! پسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، تشنه به شهادت رسید!». ایشان این کلمات را مدام تکرار می‌کرد و می‌گریست، تا این که غذایش اشک آلود می‌شد و آبش نیز با اشک می‌آمیخت و ایشان همواره چنین بود تا به خدایت پیوست.»


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۰.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۱.    
۳. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۱-۳۲.    
۴. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۹-۹۰.    
۵. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۸۶.    
۶. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۶۱.    
۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۳۲.    
۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۳۳.    
۹. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲ - ۱۳۳.    
۱۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسلام)، ج۲، ص۷۶.    
۱۱. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۹.    
۱۲. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۶۱.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۲.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۳.    
۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۸.    
۱۶. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۶.    
۱۷. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۳.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۶.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۷.    
۲۰. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۳۳.    
۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۴.    
۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۵.    
۲۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۸۴.    
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۰۷.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۹.    
۲۶. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۰۴.    
۲۷. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۷۲.    
۲۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۰.    
۲۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۱.    
۳۰. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۷۲.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۹.    
۳۲. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۰۴.    
۳۳. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۷۲.    
۳۴. ابوالحسن اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه عن معرفه الائمه، ج۲، ص۱۲۰.    
۳۵. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ج۲، ص۴۵۰.    
۳۶. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵.    
۳۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۰.    
۳۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۱.    
۳۹. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۵۱۸.    
۴۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹.    
۴۲. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱.    
۴۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۲.    
۴۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۳.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹.    
۴۶. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱.    
۴۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۴.    
۴۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۵.    
۴۹. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶.    
۵۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۰۹.    
۵۱. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵.    
۵۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۲.    
۵۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۳.    
۵۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹.    
۵۵. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱.    
۵۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۸.    
۵۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۹.    
۵۸. راوندی، قطب الدین، الدعوات، ص۱۶۲.    
۵۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۰.    
۶۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۱.    
۶۱. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۵۱۸.    
۶۲. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۵.    
۶۳. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۶.    
۶۴. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۳۸.    
۶۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۲.    
۶۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۰، ص۹۳.    
۶۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۹.    
۶۸. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۲۱.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۱.






جعبه ابزار