• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کودک فوت شده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در اسلام، جسم بی‌جان مسلمان دارای احترام است و مُردگان با انجام مراسم و تشریفات خاص در وقت احتضار و جان دادن و بعد از آن، تکریم می‌گردند. مراسمی که برای مُرده شخصِ بالغ پیش‌بینی شده، در مورد کودکان غیربالغ نیز اجرا می‌گردد؛ در ادامه به این آداب و مراسم اشاره می‌شود.



تلقین و تذکّر به کودک ممیّزی که در حال احتضار است با جمله شریفه «لاٰ الٰهَ الاَّ الله». بعضی از فقها تصریح کرده‌اند که در این حکم فرقی بین صغیر و کبیر نیست.


توجیه محتضر به طرف قبله در مورد مکلّفین واجب است؛ در این حکم نیز فرقی بین کودک و بالغ نیست.
امام خمینی (قدّس‌سرّه) در این‌باره می‌نویسد: «به نحو کفایی واجب است، میّت را در حال احتضار و نزع به طرف قبله قرار داد ... مرد باشد یا زن، صغیر باشد یا کبیر». دلیل آن، اطلاق روایات وارد شده در این زمینه می‌باشد.


به اجماع فقها، غسل (غسل با فتح اوّل، به معنی شستن است و با ضم، اسم مصدر است. و در اصطلاح فقهاء، عبارت است از: شستن تمام بدن با آب پاک با شرایط معیّن.) دادن میّت مسلمان، واجب کفایی است. شیخ مفید در این‌باره می‌نویسد: «غسل دادن اموات، اعمّ از مردان و زنان و اطفال، در دین اسلام واجب است».
شیخ طوسی در این‌باره می‌گوید: «اگر میّت، کودک باشد باید او را مانند مردان غسل داد و مانند آنها کفن و حنوط نمود».
حتی طفلی که یکی از والدین او، مسلمان باشند و نیز لقیط دارالاسلام و طفل اسیر که به حکم تبعیّت، مسلمان می‌باشد، باید غسل داده شود.
امام خمینی در تحریرالوسیله می‌فرماید: «بچه‌های مسلمین حتی فرزند نامشروع آن‌ها در حکم مسلمین می‌باشند و لذا غسل دادن آن‌ها واجب است، بلکه غسل دادن جنین سقط شده که‌ چهار ماهش تمام شده است واجب می‌باشد و باید او را طبق معمول کفن‌کرده و دفن نمایند. اما اگر سقط کمتر از چهار ماه داشته باشد غسل‌دادنش واجب نیست، بلکه در پارچه‌ای پیچانده شده و دفن می‌شود.»
مستند این حکم نیز عموم و اطلاق روایات وارد شده می‌باشد.

۳.۱ - کودک سقط شده

چنان که بیان شد غسل میّت کودکی که تام الخلقه و زنده متولد شده، واجب است، هرچند بعد از تولد فوراً بمیرد. امّا حکم غسل کودکی که سقط شده، بدین قرار است: چنان‌چه از زمان انعقاد نطفه او چهار ماه و یا بیش‌تر گذشته باشد، به اتفاق فقها باید غسل داده شود.
زراره از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرموده است: کودک سقط شده در صورتی که چهار ماه از زمان انعقاد او گذشته، باید غسل داده شود. «اَلسِّقْطُ اِذٰا تَمَّ اَرْبَعَةُ اَشْهُرٍ غُسِّلَ» روایات دیگری هم در این‌باره وجود دارد.
و چنان‌چه کم‌تر از چهار ماه از زمان انعقاد نطفه او می‌گذرد، غسل ندارد، بلکه باید او را در پارچه‌ای پیچید و دفن نمود.

۳.۲ - مماثلت

به اجماع فقها، در غسل دادن میّت، مماثلت شرط است، به این معنی که لازم است غسل میّت مرد را، مرد انجام دهد و میّت زن را، زن به‌عهده بگیرد، البتّه مرد می‌تواند همسر خود را غسل دهد و بالعکس.
این حکم در مورد کودکانی که سه سال یا کم‌تر دارند استثناء شده، از این‌رو بسیاری از فقیهان تصریح نموده‌اند اگر دختری که سه سال یا کم‌تر دارد فوت کند، و زنی نباشد که او را غسل دهد، مرد می‌تواند او را غسل دهد، همچنین اگر پسر سه ساله یا کوچک‌تر، فوت کند، زن می‌تواند او را غسل دهد.
امام خمینی دراین‌خصوص می‌فرماید: «میّت و کسی که او را غسل می‌دهد از نظر زن و مرد بودن باید مانند هم باشند، پس نباید مرد، زن را و زن، مرد را هرچند با پوشش و بدون لمس و نگاه‌کردن باشد، غسل دهد، مگر بچه‌ای که عمرش از سه سال بیشتر نیست که هر یک از مرد و زن می‌توانند بچه‌ای که در جنسیت با آن‌ها همانند نیست را غسل دهند اگرچه برهنه باشد.»


(حنوط عبارت است از، مالیدن قدری کافور به اعضایی که میّت در حال سجده، آنها را به زمین می‌گذارد (مساجد)، مثل پیشانی و کف دو دست و .... .)
کودک میّت در جمیع احکام اموات، مانند بالغ است، بنابراین واجب است بر طبق دستور شرع، او را کفن و حنوط نمود و سپس دفن کرد، حتّی کودک سقط شده‌ای که چهار ماه از زمان انعقاد نطفه او یا بیش‌تر می‌گذرد، واجب است این احکام در موردش انجام شود. بعضی در این‌باره ادّعای عدم خلاف نموده‌اند.

در کتاب شریف کافی، از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) نقل شده که فرموده است: زمانی‌که ابراهیم (ابراهیم در زمان فوتش، شش ماهه بوده است.) فرزند رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فوت کرد، آن حضرت به علی (علیه‌السّلام) فرمود: فرزندم را کفن و دفن کن.
آن حضرت، ابراهیم را غسل داد و حنوط نمود و بر تنش کفن پوشید، سپس با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نزد قبر برده و دفن نمود. و روایات دیگر.البتّه در صورتی‌که از زمان انعقاد نطفه کودک چهار ماه نگذشته باشد، مراسم مذهبی که ذکر شد انجام نمی‌شود.


دیدگاه مشهور فقهای امامیّه، این است که اقامه نماز بر کودک میّتی که به سن شش سالگی و بالاتر از آن رسیده، واجب است.
امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله در باره حکم نماز گزاردن بر کودک مسلمان می‌فرماید: کودکان مسلمین حتی اگر ولد زنا باشند، درصورتی‌که شش‌ساله باشند، مانند مسلمین نماز بر آن‌ها واجب است و در استحباب نماز بر طفلی که بعد از زنده به‌دنیاآمدن، مرده است تا وقتی که به حد شش‌سالگی نرسد، تامل است، ولی اگر مرده به دنیا آمده هرچند قبل از ولادت، روح در او دمیده شده باشد، نماز بر او مستحب نیست. و «بچه‌ای که در سرزمین مسلمان‌ها پیدا شود حکم مسلمان را دارد، ولی بچه‌ای که در سرزمین کفار پیدا شود چنانچه در آنجا مسلمانی وجود دارد که احتمال می‌رود این بچه از او باشد، حکم این کودک مشکل است.» همانند ایشان بسیاری از فقها به این حکم تصریح نموده و بعضی در این‌باره ادّعای اجماع کرده‌اند.
در روایت صحیحه، حلبی نقل می‌کند که از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال شد، چه زمانی بر کودک میّت نمازگذارده می‌شود؟ فرمودند: آنگاه که نماز را بفهمد «اِذٰا عَقَلَ الصَّلاٰةَ». راوی سؤال می‌کند، چه زمانی نماز را می‌فهمد و باید بخواند؟ فرمودند: زمانی که شش ساله شود. «اِذٰا کٰانَ اِبْنَ سِتِّ سِنِینَ» و روایات دیگر.
امّا کودک میّتی که به سن شش سالگی نرسیده باشد، واجب نیست نماز میّت بر او اقامه شود، اعمّ از این‌که سقط شده باشد یا بعد از تولّد قبل از شش سالگی مرده باشد. البته در فرض دوّم، به‌نظر مشهور فقها اقامه نماز مستحب می‌باشد.
[۶۲] طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی مع تعلیقات عدة من الفقهاء، ج۲، ص۸۸.


در روایت صحیحه، علی بن یقطین می‌گوید: از حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) سؤال نمودم، کودک میّت، چند ساله یا چند ماهه باشد، بر او نماز اقامه می‌شود؟ فرمودند: هر چند ماه یا سال داشته باشد، بر او نماز خوانده می‌شود، مگر قبل از تمام شدن خلقتش، سقط شود. «قٰالَ: یُصَلِّی عَلَیْهِ عَلٰی کُلِّ حٰالِ اِلاّٰ اَنْ یَسْقُطَ لِغَیْرِ تَمٰامٍ» و روایات دیگر.
البته به قرینه آن دسته از اخبار که به صراحت دلالت بر عدم وجوب نماز میّت بر کودک داشت، این دسته از اخبار حمل بر استحباب می‌شود.
[۶۶] جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال و ادلّتها، ج۴، ص۳۴۸-۳۴۹.

لازم به‌یادآوری است، نماز میّت که بر کودک خوانده می‌شود، با نماز افراد بالغ قدری متفاوت است. از جمله این‌که مشهور فقها، دعا در حق پدر و مادر کودک را واجب دانسته‌اند که با جمله «اللهُّمَ اجعَلهُ لابَویهِ وَلَنَا سلَفاً وفَرَطاً واجراً» بیان می‌شود و توضیح آن در متون فقهی آمده است.
[۷۲] جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلّتها، ج۴، ص۳۶۹.

پس مطابق متن تحریرالوسیله در نماز برمیت «اگر میّت کودک‌ باشد پس از تکبیر چهارم برای پدر و مادر او دعا کند، به این صورت که بگوید: اللّهم اجعله لابویه و لنا سلفاً و فرطاً و اجراً.»


۱. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، روض الجنان، ج۲، ص۳۸۷.    
۲. بحرانی، شیخ یوسف، الحدائق الناضرة، ج۴، ص۱۳۰.    
۳. محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۳۵۵.    
۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۱۲.    
۵. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱، ص۷۸.    
۶. نراقی، ملااحمد، مستند الشیعه، ج۳، ص۷۲.    
۷. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۶۸، مساله ۲.    
۸. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۵۲، باب ۳۵ من ابواب الاحتضار، ح۱-۲.    
۹. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۵۳، باب ۳۵ من ابواب الاحتضار، ح۶.    
۱۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱۲.    
۱۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۲.    
۱۲. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۱۶۸.    
۱۳. شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، ذکری الشیعه، ج۱، ص۳۰۳.    
۱۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۵. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۵۰.    
۱۶. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۲.    
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۴۱.    
۱۸. محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۳۵۶.    
۱۹. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخویی، ج۸، ص۳۱۳.    
۲۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۹، کتاب الصلاة، القول فی غسل المیت.    
۲۱. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۸۷، باب ۳ من ابواب غسل المیّت، ح۲.    
۲۲. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۵۰۶-۵۰۷، باب ۱۴، ح۳.    
۲۳. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۰.    
۲۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۱، ص۲۲۲.    
۲۵. شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، ذکری الشیعه، ج۱، ص۳۱۵.    
۲۶. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۵۰۲، باب۱۲ من ابواب غسل المیت، ح۴.    
۲۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲، ص۵۰۲، باب۱۲ من ابواب غسل المیت، ح۲-۳.    
۲۸. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۳.    
۲۹. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۰.    
۳۰. محقق حلی، جعفر بن حسن، المعتبر، ج۱، ص۳۲۰.    
۳۱. موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۲، ص۷۶-۷۷.    
۳۲. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۶۹.    
۳۳. حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقی، ج۴، ص۷۷.    
۳۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۷۲، کتاب الصلاة، القول فی غسل المیت، مسالة۷.    
۳۵. آملی، محمدتقی، مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، ج۶، ص۲۳۵.    
۳۶. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخویی، ج۹، ص۱۵۵-۱۵۶.    
۳۷. مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۸۳.    
۳۸. طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۴۱.    
۳۹. محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۳۵۶.    
۴۰. نراقی، ملااحمد، مستند الشیعه، ج۳، ص۱۱۴.    
۴۱. علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۷، ص۲۵۱.    
۴۲. همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، ج۵، ص۱۵۲.    
۴۳. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۹، باب ۱۵ من ابواب صلاة الجنازة، ح۲.    
۴۴. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۸، باب ۱۵ من ابواب صلاة الجنازة، ح۱.    
۴۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۸۳، کتاب الصلاة، القول فی الصلاة علی المیت.    
۴۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۸۳، کتاب الصلاة، القول فی الصلاة علی المیت.    
۴۷. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۱، ص۱۸۰.    
۴۸. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۱، ص۳۵۶.    
۴۹. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۲، ص۳۱۰.    
۵۰. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱، ص۲۶۱.    
۵۱. فاضل لنکرانی، محمد، الاحکام الواضحة، ص۷۲.    
۵۲. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۰۹.    
۵۳. ابن زهره، حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۱۰۵.    
۵۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۴-۵.    
۵۵. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۵، باب ۱۳ من ابواب صلاة الجنازة، ح۱.    
۵۶. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۵، باب ۱۳ من ابواب صلاة الجنازة، ح۲-۳.    
۵۷. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۸۰-۸۱.    
۵۸. شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، ذکری الشیعه، ج۱، ص۴۱۵.    
۵۹. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۲۷.    
۶۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۳۸.    
۶۱. محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۱، ص۴۰۶.    
۶۲. طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی مع تعلیقات عدة من الفقهاء، ج۲، ص۸۸.
۶۳. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۷، باب ۱۴ من ابواب صلاة الجنازة، ح۲.    
۶۴. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۹۷، باب ۱۴ من ابواب صلاة الجنازة، ح۴.    
۶۵. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۷۳، باب ۱۴ من ابواب صلاة الجنازة، ح۱‌-۲.    
۶۶. جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال و ادلّتها، ج۴، ص۳۴۸-۳۴۹.
۶۷. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۷۲۴، مساله ۵۴۳.    
۶۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۹۶.    
۶۹. محقق حلی، جعفر بن حسن، المعتبر، ج۲، ص۳۵۲.    
۷۰. شهید اول، محمد بن جمال‌الدین، ذکری الشیعه، ج۱، ص۴۳۸.    
۷۱. موسوی عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام، ج۴، ص۱۸۱.    
۷۲. جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلّتها، ج۴، ص۳۶۹.
۷۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۸۶، کتاب الصلاة، القول فی کیفیة صلاة المیت.    



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۶، برگرفته از بخش «فصل یازدهم اعتقادات کودک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۲/۱۹.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار