• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، کودتایی نظامی بود که در سوم اسفند ۱۲۹۹ش توسط دولت انگلیس طراحی شده و با مساعدت عوامل خارجی و ایادی داخلی و دست نشانده‌های انگلیس به سرانجام رسید. با تصرف تهران توسط رضاخان و قزاق‌ها در سوم اسفند، احمد شاه قاجار به ناچار رضاخان را با لقب سردار سپه، به وزارت جنگ و فرماندهی لشکر قزاق منصوب و فرمان نخست وزیری سید ضیاءالدین طباطبایی را صادر کرد. به موجب آن کودتا، مقدمات تغییر سلطنت قاجار (در این زمان در ایران احمد شاه قاجار حکومت را در دست داشت.) به پهلوی را فراهم کرد و فصل جدیدی را در تاریخ ایران رقم زد.
تصویب نشدن قرارداد ۱۹۱۹ در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع انگلستان در هندوستان، از جمله دلایلی بود که دولت انگلستان نقش اصلی را در اجرای کودتا ایفا نمود.



یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاشاه است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد ۱۹۱۹ در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد. دولت انگلیس ابتدا سید ضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق‌ها انتخاب کرد. سرانجام در سحرگاه سوم اسفند ۱۲۹۹، قزاق‌ها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را بر اساس تبانی‌های قبلی تصرف کردند. سپس کودتاچیان تصمیم‌های بعدی خود را مثل انتشار اعلامیه‌هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد ۱۹۱۹ و... به اجرا درآوردند.


در سال ۱۲۹۹ شرایطی در کشور ایران به وجود آمد تا منجر به کودتا شد.

۲.۱ - هرج و مرج پس از جنگ جهانی اول

در خلال جنگ جهانی اول، ایران به اشغال نیروهای درگیر در آمد. عثمانی‌ها وارد آذربایجان شده بودند و دولت بریتانیا علاوه بر پلیس جنوب، قوایی از هند به خراسان و از بین‌النهرین به همدان وارد کرده بود.
[۱] بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۴.
ایران به میدان جنگ مبدل شده بود و قدرت دولت مرکزی عملاً به تهران محدود می‌شد. در سایر نقاط نیز هرج و مرج و ناامنی گسترش یافته بود. پس از انقلاب اکتبر روسیه (۱۹۱۷م.) و روی کار آمدن بلشویک‌ها، روس‌ها تا مدتی صحنه سیاسی ایران را ترک کردند و این فرصتی بود، تا رقیب آنان یعنی انگلستان سلطه خود را در ایران گسترش دهد. اولین گام، انعقاد قرار داد ۱۹۱۹م. ایران و انگلیس بود که ایران را به صورت مستعمره آنان در می‌آورد. این قرارداد با مخالفت‌های گسترده مردم روبه‌رو شد و سرانجام به لغو آن انجامید، اما انگلیسی‌ها برای جبران این شکست و حفاظت از منافع خود در ایران، سعی کردند از طریق دیگری منظور خویش را به انجام رسانند.
[۲] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۱۸-۱۹

همزمان با تخلیه ایران از نیروهای روسیه «وثوق‌ الدوله» که از سیاستمداران طرفدار انگلیس بود، به رئیس‌الوزرائی انتخاب شد. انگلیسی‌ها که می‌خواستند، ایران را بدون رقیب و مزاحم در اختیار بگیرند، با امضای قرارداد ۱۹۱۹م. قشون و مالیه ایران را تحت کنترل در آوردند. «محمدتقی بهار» می‌نویسد: «نتیجه این قرارداد این بود که مالیه و قشون ایران زیر نظر معلمین و فرماندهان انگلیسی قرار گیرد.»
[۳] بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۶.
انتشار خبر امضای این قرارداد با مخالفت افکار عمومی مواجه شد.
[۴] طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۷.
(این موافقت‌نامه بریتانیا را به مداخله در امور داخلی ایران کاملاً مختار می‌ساخت.)

۲.۲ - وضعیت نامطلوب ایران

اوضاع عمومی جامعه ایران در آستانه کودتا، در وضعیت مطلوبی نبود و زمینه‌های لازم برای پذیرش دگرگونی را داشت. بر اثر تندروی‌های بی‌حساب، ضعف مدیریت و نداشتن برنامه‌های کاربردی برای اداره کشور، از انقلاب مشروطیت تا کودتای ۱۲۹۹، ۵۱ بار هیئت دولت تغییر کرد. مداخله روس و انگلیس در امور کشور که از آغاز سلطنت قاجاریه آغاز شده بود، همواره روزافزون بود و به ویژه در دوران جنگ جهانی اول، به اشغال کشور و حضور نظامی آنان انجامید و بی‌ثباتی سیاسی و نابسامانی اقتصادی را شدت بخشید. به بیان دیگر، جامعه ایران، ثمره آزادی‌ای را که مشروطه‌خواهان سکولار ادعای آن را داشتند، دید و اکنون خواهان نظم و امنیت و پیشرفت کشور بود، ولی این را از رجال اصیل خود می‌خواست، نه از دولت‌های بیگانه.

۲.۳ - نارضایتی مردم از حکومت قاجار

با وجود وضعیت نابسامان کشور، جنبش‌های مردمی و اصلاح‌طلبانه ضد استعماری ظهور کردند، از آن جمله می‌توان به نهضت جنگل به رهبری «میرزا کوچک‌خان»، قیام تبریز به رهبری «شیخ محمد خیابانی» از روحانیون مشروطه‌خواه و قیام تنگستانی‌ها در جنوب اشاره کرد.
«ا. س. ملیکف» می‌نویسد: «وضع سیاسی ایران در پایان سال ۱۹۲۰م. بسیار پیچیده بود. در گیلان، آذربایجان، خراسان و دیگر ایالت‌ها مبارزه و پیکار با امپریالیسم انگلستان و حکومت شاه دوام داشت... برای امپریالیست بریتانیا دیگر چون روز روشن بود که قشرهای گسترده مردم از حکومت فئودال‌های بزرگ بیزار شده‌اند و چنین حکومتی در چشمان مردم سخت بی‌آبرو شده است و دیگر نمی‌تواند در برابر جنبش رهایی بخش خلق پایداری کند.... انگلیسی‌ها می‌کوشیدند، حکومتی را در ایران سر کار بیاورند که بتواند با نیرنگ و دورویی، زحمت‌کشان را بفریبد و هرچه زود‌تر کار جنبش‌های رهایی بخش را یکسره سازد.»
[۵] ا. س. ملیکف، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی، ص۲۷ـ۲۸.



دولتمردان بریتانیا که در طول جنگ جهانی اول به ارزش نفت ایران پی برده بودند، راهی برای تضمین بلند مدت آن جستجو می‌کردند. ادامه ناامنی منافع دراز مدت آنان را به خطر می‌انداخت. این دولت که به دنبال تثبیت اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران در جهت دست‌یابی به اهداف خودش بود، ابتدا از طریق قرارداد ۱۹۱۹م. وثوق‌ الدوله وارد شد؛ اما این قرارداد با واکنش بسیار تند ایرانیان روبه‌رو شد و لغو شد.
[۶] مرسلوند، حسن، اسناد کابیه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، صص۱۹۲ـ۱۹۴‌.

سرانجام انگلیسی‌ها به این نتیجه رسیدند که در ایران باید کودتایی صورت بگیرد و فردی قدرتمند و البته دست‌ نشانده آن‌ها روی کار بیاید تا بتواند به این اوضاع آشفته سیاسی پایان دهد.
[۷] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۶۷.
[۸] حکیم الهی، زندگی آقا سیدضیاء، ص۴۵.

از دیگر اهداف و منافع انگلستان در ایران می‌توان به هدف تامین امنیت هندوستان و حفظ موقعیت خودشان در خلیج‌ فارس اشاره کرد. آن‌ها می‌خواستند دولتی با قوای نظامی قدرتمند در ایران شکل بگیرد، تا بتواند از تخطی دیگران (با بی‌طرفی خودش) جلوگیری کند.
[۹] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۶۵ - ۶۷
«سید جلال‌الدین مدنی» به نقل از «هاس» یک مؤلف آمریکایی می‌نویسد: «همین که روشن شد، تصرف ایران و تبدیل آن به یکی از اقمار انگلستان شدنی نیست، بر آن شدند که با تحکیم ایران همچون دولتی مستقل و گوش به فرمان، از منافع آن‌ها بهتر دفاع شود.»
[۱۰] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۷۱.



در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹م. که طراح آن انگلیس بود، هم عواملی از این کشور در روند اجرایی شدن آن به طور مستقیم دخیل بودند و هم عوامل داخلی در شکل‌گیری آن نقش داشتند.

۴.۱ - عوامل انگلیسی

از جمله نیروهای دخیل انگلیسی در این ماجرا به «آیرونساید» و «کلنل اسمایس» و از عوامل داخلی باید به «رضاخان» و «سید ضیاء‌الدین طباطبایی» اشاره شود.
ماموریت آیرون ساید در ایران تهیه مقدمات کودتا بود. او این ماموریت را در دو مرحله انجام داد:
۱. جایگزین کردن افسران قزاق ایرانی به جای افسران روس.
۲. انتخاب یکی از آن‌ها برای فرماندهی نیرویی که نقشه کودتا را به انجام برسانند.
[۱۱] طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۷.

با اشغال هندوستان از سوی قوای انگلیس، ایران، جایگاه ویژه‌ای در برنامه‌های استعماری انگلیس یافت. اهمیت هندوستان برای استعمارگر و لزوم حفظ آن، در کنار خواسته‌های نامشروع استعماری آنان در ایران، سبب شد که کشور ما، جولانگاه شبکه‌های اطلاعاتی حکومت بریتانیا گردد. اعضای این شبکه در پوشش‌های تجاری ـ اطلاعاتی و در ارتباط با کمپانی هند شرقی، اطلاعات ارزنده‌ای را در اختیار کشور خود گذاشتند و در شکل‌دهیِ تحولات ایران، نقش ویژه‌ای ایفا کردند. در بُعد دیپلماتیک، افرادی نظیر سِرجان ملکم، سِرگور اوزلی و سِرجان مک نیل نمونه‌های بارز مامورانی بودند که در ارتباط با کمپانی هند شرقی، با تحمیل قراردادها، اطلاعات گسترده‌ای از وضعیت نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران تهیه کردند و با تشکیل کانون‌های استعماری نظیر فراماسونری، حلقه‌ای از ماموران استعمار را در ایران سامان دادند.

۴.۲ - عوامل داخلی

انگلیس برای اجرای نقشه کودتا چند نفر را زیر نظر داشت من جمله؛ «سردار همایون رئیس دیویزن قزاق»، «عبدالله‌ خان طهماسبی» و «رضاخان امیر پنجه مازندرانی» بودند. مذاکرات با رضاخان در خصوص انجام کودتا به نتیجه رسید.
[۱۲] طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۴.

موضوع همکاری رضاخان با افسران انگلیسی پیش از کودتای ۱۲۹۹م. و معرفی او به آیرون ساید یکی از مسائل مهم و پیچیده تاریخ معاصر است. در کتاب ایران بین دو انقلاب آمده است: «رضاخان پیش از حرکت به سمت تهران احتمالاً با افسران انگلیسی در قزوین مشورت کرد و از آنان برای افرادش مهمات و آذوقه و مواجب گرفت.»
[۱۳] آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، ص۱۰۶.

سرانجام رضاخان میر پنج از افسران قزاق با کمک آیرون ساید (فرمانده نیروهای انگلیسی در ایران) به فرماندهی قزاق‌ها (تنها نیروی نظامی در ایران) انتخاب شد و به پیشنهاد آیرون ساید به همراه سید ضیاءالدین طباطبایی برای تشکیل دولتی قدرتمند به سوی تهران رهسپار گردید. پایتخت با قوایی که در آن بود، به تصرف جماعتی که خود را فروخته بودند، در آمد
[۱۴] بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۶۹.
و بدین‌ترتیب کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹م. متولد شد. سید ضیاء‌الدین از نخستین مراحل کودتا در جریان اجرای این نقشه بود و پیش از کودتا در تهران و قزوین ملاقات‌های مکرر با رضاخان داشته است. نام سید ضیاء با حمایت بی‌چون و چرایش از وثوق‌ الدوله و قرارداد ۱۹۱۹م. انگلیس و ایران بر سر زبان‌ها افتاد. او با اعضای سفارت انگلیس در ارتباط بود. سید ضیاء از سویی مورد اعتماد «می‌سیون» نظامی انگلستان بود، زیرا روزنامه‌اش «رعد» در سراسر دوران جنگ از انگلیس حمایت کرده بود و از سوی دیگر به عنوان اصلاح‌طلبی مستقل شهرت داشت....
[۱۵] حکیم الهی، زندگی آقا سید ضیاء، ص۴۵.
«یحیی دولت‌آبادی» می‌نویسد: «سید ضیاء‌الدین طباطبایی و رفقای کمیته‌ای او مثل کمیته آهن و فولاد یا کمیته زرگنده، قوه سیاسی ایرانی برای اجرای کودتای ۱۲۹۹م. بودند.»
[۱۶] دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۲۷.

به این نکته باید اشاره کرد که هنگام وقوع کودتا، دولت سپهدار قدرت را در دست داشت. با وقوع کودتا و تصرف تهران توسط نیروهای قزاق و رضاخان این دولت عملاً قدرت را از دست داد و «احمد شاه» مجبور شد، سید ضیاءالدین را به رئیس الوزرایی انتخاب کند.
رضاخان مامور بود با کمک سید ضیاءالدین طباطبایی و نیروهای قزاق که در قزوین بودند، به تهران بیایند و قدرت را در دست بگیرند. بنابراین، سوم اسفند سپاهیان رضاخان به مهرآباد تهران رسیدند. سپهدار هیئتی را برای مذاکراه فرستاد؛ ولی رضاخان گفت: برای تصرف تهران آمده و یک دولت نظامی تشکیل خواهد داد. (در تهران مقاومت چندانی صورت نگرفت. احمد شاه فوراً سید ضیاء را به نخست وزیری انتخاب کرد و رضاخان با عنوان سردار سپه، وزارت جنگ را در اختیار گرفت.) با فرار هیئت دولت و پناهندگی سپهدار به سفارت انگلیس، حکومت نظامی اعلام گردید. سید ضیاء فعالیت خویش را (به عنوان رئیس الوزراء) آغاز کرد و رضاخان از احمد شاه فرمان «سردار سپه» را گرفت.
[۱۷] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۷۳.


۴.۲.۱ - بانک شاهنشاهی

بانک شاهنشاهی، یکی از مخرب‌ترین مؤسسات غربی بود که در ایران ایجاد شد و صدمه‌های فراوانی به کشور ما در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی وارد آورد. این بانک با سرمایه خاندان یهودی ساسون ایجاد شد و در آستانه کودتای ۱۲۹۹،سر فیلیپ ساسوس مالک بانک شاهنشاهی بود. کارشکنی در سر راه دولت‌های ایران قبل از کودتا، کمک این بانک به تقویت و ترمیم وضعیت قوای قزاق به رهبری رضاخان میرپنج و پرداخت پول به کودتاچیان هنگام عزیمت به تهران، همگی نشانه دخالت این ارگان مالی استعماری در امور سیاسی ایران در آن روزگار بود. جیمز مک مورای، رئیس بانک شاهنشاهی در ایران، روابط صمیمانه‌ای با رضاخان داشت که سرآغاز آن به سال‌های حضور رضاخان در همدان بازمی‌گشت. رضاخان پس از کودتا نیز از وام‌های کلام بانک شاهنشاهی برای پیش برد اهداف خود و حامیان استعمارگرش بهره فراوانی برد.


مهم‌ترین مامور انگلیس در ایران، اردشیر ریپورتر بود که دو سال قبل از ترور ناصرالدین شاه، یعنی در ۱۳۱۱ قمری به ایران آمد. وی در سال‌های طولانی حضور در ایران، در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشت‌ساز، حضور جدی و فعال داشت. حضور در جلسات انجمن‌های مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات او بود که نفوذ این جاسوس کهنه‌کار را در تحولات سیاسی ایران آشکار می‌سازد.


ژنرال سرادموند آیرونساید، جوان‌ترین سرلشکر ارتش انگلیس بود که چند ماه قبل از کودتا به ایران آمد. وی وظیفه داشت هم زمان با بیرون کشیدن نیروهای انگلیسی از ایران، طرح مشترک کانون‌های استعماری، وزارت جنگ، وزارت امور هندوستان، وزارت مستعمرات و حکومت هند بریتانیا مبنی بر استقرار یک حکومت نظامی وابسته در ایران را به اجرا درآورد. شبکه اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، به رهبری اردشیر ریپورتر، وظیفه داشت رضاخان میرپنج را به آیرونساید معرفی کند و هماهنگی لازم را بین آن دو به وجود آورد. اجزای سفارت نیز در قزوین و تهران، زمینه‌های نظامی و سیاسی را برای تحقق موفق طرح کودتا فراهم و هماهنگی لازم را با آیرونساید به وجود آوردند. بنابراین، مشخص می‌شود آیرونساید، مجری طرحی از پیش آماده بوده که با همکاری عوامل داخلی و خارجی موفق به اجرای آن شد.


در روند وقوع کودتا انحصار مدیریت و تدارکات، از مرحله طراحی عملیات تا تامین حقوق و لباس قزاق‌های شرکت‌کننده در آن تا اجرای نهایی کودتا، برعهده سران قوای ارتش بریتانیا در ایران بود و از همین‌رو انگلیسی بودن ذات این تغییر دولت (و بعدا حکومت) از بادی امر، مقوله‌ای عریان و حکم دخالت در حریم سیاسی کشوری مستقل برای روی کار آوردن دولتی دست‌نشانده و وابسته به لندن قلمداد می‌شد.


در سال ۱۲۹۹ مقارن با سال ۱۹۲۰-۱۹۲۱م، ایران هنوز از تبعات اقتصادی و انسانی اشغال و قحطی بزرگ در فرآینده گسترش میدان جنگ جهانی اول به خاورمیانه، فارغ نشده بود و اوضاع کشور در این برهه سخت بحرانی بود. وثوق‌ الدوله بعد از امضای قرارداد ۱۹۱۹ (که ایران را تحت‌الحمایه بریتانیا قرار می‌داد) کنار رفت و فتح‌الله اکبر سپهدار رشتی که به بی‌کفایتی شهرت داشت بر جای وی آمد و ادموند آیرونساید، فرمانده نیروهای انگلیسی مستقر در ایران، سیدضیاءالدین طباطبائی، روزنامه‌نگار یزدی و طرفدار سرسخت قرارداد ۱۹۱۹، طرح براندازی دولت سپهدار و دردست گرفتن زمام او را ریختند و در جست‌وجوی یک افسر ارشد که دارای نیروی نظامی و هیمنت فردی باشد به رضاخان میرپنج برخوردند.
آیرونساید در اولین برخورد، او را چنین توصیف می‌کند: مردی بود که شانه‌های پهن و قامتی بیش از ۱۸۰ و بینی عقابی و با چشمه‌های درخشان که به چهره او هیجان می‌داد، و اگرچه از تب مالاریا می‌لرزید، ولی به روی خود نمی‌آورد و به مرخصی استعلاجی هم نمی‌رفت. نامش رضا بود و من را یاد راجه‌های مسلمانی که در هند دیده بودم می‌انداخت.
[۱۸] آیرونساید، خاطرات، ص۴۹.

به گفته آیرونساید، رضا، توسط کلنل اسمایت
[۱۹] Colonel smythe.
معرفی شده بود.
[۲۰] Colonel smythe.
[۲۱] بهار (ملک‌الشعرا)، محمدتقی، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۴.

رضاخان که آموزش‌های نظامی را در نیروهای قزاق گذرانده بود، از درجه میرپنجی در ۱۲۹۱، به درجه سرتیپی در ۱۲۹۹ رسید و در پاییز همان سال، با حمایت آیرونساید، به مقام فرماندهی نیروهای قزاق رسید. آیرونساید در خاطراتش می‌نویسد: «یک دیکتاتور نظامی می‌تواند مشکلات ایران را حل کند و ما امکان پیدا می‌کنیم بی هیچ دردسری، قوایمان را از ایران بیرون ببریم.» پس از کودتا، سفارت انگلیس در تهران به دولت خود توصیه می‌کند از رژیم جدید حمایت کند؛ زیرا برای منافع انگلیس، مناسبت‌ترین دولتی است که می‌تواند پدید آید.
مصطفی فاتح، از عوامل بریتانیا که بانکدار و معاون شرکت نفت انگلیس و ایران بود، مدعی است چندی پس از به سلطنت رسیدن رضاخان به دیدن اسمایت، که در آن زمان بازنشسته شده و در اسکاتلند به کشاورزی می‌پرداخت، رفته و اسمایت به او گفته بود: بریتانیا برای رهبری کودتا حدود سی نفر نامزد داشت که سرانجام رضاخان انتخاب شد؛ زیرا دلیر و بزن‌بهادر بود و دارای‌ اندام مناسب و خصوصا قیافه مردانه و چشمانی نافذ بود.
[۲۲] آیرونساید، یادداشت سری ۱۴ فوریه (۲۷ بهمن ۱۲۹۹.
[۲۳] غنی، سیروس، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ص۲۰۴.
[۲۴] مرکز بررسی اسناد تاریخی، سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواک، ص۱۹.

او از خانواده بی‌بضاعتی می‌آمد و با اشراف و ثروتمندان بستگی نداشت و بی‌ چون‌وچرا پیشنهادهای بریتانیا را می‌پذیرفت، اما دو عیب بزرگ داشت: یکی بی‌سوادی و دوم اعتیاد به تریاک. اسمایت اضافه کرده است: رضاخان در آخرین مراحل قبل از کودتا خود را می‌بازد و اسمایت ناچار می‌شود به او دلگرمی دهد.
[۲۵] مرسلوند، حسن، اسناد کابینه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، صص۱۹۲ـ۱۹۴. ‌
رضاخان همچنین مقداری از پول‌هایی را که از اسمایت برای پرداخت به قزاق‌ها گرفته بود به جیب خود ریخت.
[۲۶] تاریخ معاصر ایران، ج۵، صص۲۶۷-۲۷۴.
[۲۷] گفتگوی مصطفی فاتح با شاپور والی‌پور.



زمینه این ماجرا باز می‌گردد به هنگامی که در پی شکست و بازگشت قزاق‌ها از جنگ با بلشویک‌ها، آنان به سرکردگی رضا سوادکوهی، که به تازگی به درجه میرپنجی رسیده بود، به قزوین هزیمت می‌شوند. در این موقع ادموند آیرونساید، که از پیشروی بلشویک‌های طرفدار مسکو به طرف تهران و ضعف نخست‌وزیر سپهدار رشتی به ستوه آمده بود، در آستانه خروج نیروهای انگلیسی از ایران، که هزینه حضورشان در ایران بار مضاعف بر دوش ستاد ارتش بریتانیا شده بود، اوضاع را برای منافع انگلیس وخیم می‌یابد و به فکر انجام یک کودتا برای روی کار آوردن یک دولت دست‌نشانده اما مقتدر می‌افتد. او اسمایت را مامور پیدا کردن عوامل و تدارکات آن می‌کند و اسمایت، رضا سوادکوهی از ایل پالانی آلاشت و سیدضیاء‌الدین یزدی، مدیر روزنامه رعد را که سرسپردگی شدیدی به سفارت بریتانیا داشت، معرفی می‌کند.
[۲۸] دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۲۷، ۱۳۶۴.

بعد از آنکه ترتیب نقشه راه را می‌دهد و لباس و حقوق عقب‌افتاده قزاق‌ها را تامین می‌کند، آیرونساید که در این زمان دستوری از مافوق خود ژنرال‌ هالدین برای خروج از ایران دریافت کرده بود، تصمیم می‌گیرد قبل از رفتن ضربه نهایی خود را به دولت وارد کند؛ پس در آخرین لحظه با نرومن، وزیر مختار انگلیس، وارد مذاکره می‌شود، در حالی‌که عملا او را در کاری انجام‌شده قرار داده است. خود می‌گوید با نرومن درباره رضا صحبت کردم، خیلی وحشت داشت و حاضر نبود که شاه از میان برداشته شود. من به او گفتم که از بابت رضا خاطرجمع هستم. وی در ادامه تاکید دارد که در راستای تخلیه قوای انگلیس از ایران به دلیل جبران کمبود نیرو در بین‌النهرین برای این کار عجله دارد و اذعان می‌کند: یک دیکتاتور نظامی گرفتاری‌های ما را در ایران برطرف خواهد کرد و ما را قادر خواهد ساخت بی‌هیچ دردسری این کشور را ترک کنیم.

۹.۱ - رایزنی آیرونساید

آیرونساید ده روز قبل از کودتا (۲۳ بهمن) آخرین رایزنی را برای عملیات با حضور اسمایت انجام می‌دهد:
من سرکردگی قطعی قزاقان را به رضا سپردم...؛ به او گفتم قصد دارم به‌تدریج تو را از فرمانبرداری خود رها کنم و خودگردان سازم، اما دو نکته را برایت روشن می‌سازم: نخست هنگامی که از هم جدا می‌شویم و من عقب‌نشینی می‌کنم نباید بکوشی مرا از پشت هدف قرار دهی. اگر چنین کنی، عقب‌نشینی را متوقف کرده به سوی تو می‌تازم و در این صورت وضع کشور خراب‌تر خواهد شد؛ دوم شاه نباید تحت هیچ شرایطی برکنار شود و نه خود اقدام خشنی علیه او حق داری بکنی و نه به دیگران اجازه چنین کاری بدهی. او در هر دو مورد قاطعانه قول داد که طبق خواسته من عمل کند.
[۲۹] مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۲۱۹.
[۳۰] مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۲۰۱-۲۰۳.
[۳۱] مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۳۵۱.
[۳۲] مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۳۶۵.


۹.۲ - روایت یزدان‌پناه از کودتا

مرتضی یزدان‌پناه، سپهبد بعد که در این زمان به عنوان یکی از قزاق‌های جوان، رضاخان را همراهی می‌کرد، روایت می‌کند:
چون به تهران آمدیم و در ده شش فرسخی قزوین، که ملک احمدشاه بود، اطراق کردیم، رضاخان روزی تلگراف نوشت و داد به یک سرجوخه و گفت: برو به قزوین و تلگراف کن. روزی در بلندی‌ها بودیم و می‌آمدیم رو به قزوین، سرجوخه از دور آمد، جواب تلگراف را داد، یک‌دفعه رضاخان شروع کرد به رقصیدن و بشکن زدن و گفت: همه چیز درست شد! خلاصه آمدیم قزوین و بودیم تا روزی دو نفر آمدند که نمی‌شناختمشان و معرفی‌شان کرد؛ مسعودخان ماژور (کیهان) و کلنل کاظم‌خان سیاح بودند و مرا هم به آنها معرفی کرد و گفت: مرتضی‌خان است و من مثل پسر خودم به او اطمینان دارم، در حالی‌ که این مرد یک رو داشت و صد آستر و یک آرتیست به‌تمام‌معنا بود و چیزی به نام قلب و سپاس‌گزاری نداشت، فقط مواظب نقشه کار خود بود! چند روز بعد مرا به سیدضیاء معرفی کرد و به او می‌گفت: جناب آقای سیدضیاء نخست‌وزیر ایران! سیدضیاء پرسید: چه کم‌وکسر دارید؟ گفت: اول لباس. گفت: قریبا می‌رسد. دیگر؟ گفت: حقوق سه ماه نیروها و صاحب‌منصب‌ها نرسیده! گفت: پول امروز می‌رسد. بعد لباس‌ها رسید که کفش‌ها همه انگلیسی بود و نیز کیسه‌های قران هم رسید و همه پول گرفتند. رضاخان کرسی‌چه‌ای داشت و رفت بالا گفت: همکاران عزیز اوضاع را دیده‌اید در گیلان تا گردن در لجن بودیم، لباس نمی‌دادند... پول نمی‌دادند... به حرف ما نمی‌رسیدند... باید به این ترتیب خاتمه داد. خداوند مرا برانگیزانده تا کارها را درست کنم! سربازها تا دست زدند، فرمان داد راحت کنند. بعد که به خلوت آمد من بودم و سیدضیاء هم بود؛ گفت: به خدا قسم من همچو فکری نداشتم بی‌اختیار به زبانم آمد که خدا مرا مامور کرده. سیدضیاء هم گفت: به فال نیک می‌گیریم!
[۳۳] غنی، قاسم، خاطرات، ج۱۱، صص۳۶۵-۳۶۷.


۹.۳ - وحشت اعضای دولت و سلطنت

روز ۲ اسفند فرا رسید. جنگ روانی سیدضیاء و رضاخان وحشتی عجیب بر دل اعضای دولت و سلطنت در تهران‌ انداخته بود
[۳۴] طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۷.
به‌ویژه آنکه وزیر مختار نرمن، تلفن‌های شاه را پاسخ نمی‌داد و در سر بزنگاه به عنوان پیاده‌روی از سفارت خارج شده بود.
نرمن به لرد کرزن گزارش داد: وقتی احمدشاه از نیّت قزاق‌ها مطلع شده در ۲ اسفند سعی کرده است با وی تماس تلفنی بگیرد، اما به دلیل اینکه نرمن با رفتن تعمدی به راه‌پیمایی در مصافت دور، شاه را در آن شرایط قال گذاشته بود، این امکان مسیر نشده و در عوض با دبلیو اسمارت، مستشار سفارت، تماس گرفته و در دیدار با او وحشت‌زده جلوه کرده بود. اسمارت، که در مقابل شاه، خود را به بی‌خبری زده بود، گفته است که شاه قصد داشت فرار کند که اسمارت او را دلداری داده و گفته است: هیئت مشترکی از سوی سفارت بریتانیا و شما را به سوی قزاق‌ها می‌فرستیم که منصرفشان کنیم، و جمعی مرکب از حسین سمیعی، ملقب به ادیب‌السلطنه، معاون رئیس‌الوزرا سپهدار رشتی، (که اکنون از استعفای عجیب سردار همایون از ریاست قزاقخانه یکه خورده بود) با منشی شاه، معین‌الملک همراه کلنل هیگ و کلنل‌ هارلستن از طرف سفارت بریتانیا با آنها راهی مهرآباد که محل اردوی قزاق‌ها بود، فرستاده شدند.
[۳۵] غنی، قاسم، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ص۲۰۰-۲۰۱.


۹.۴ - تصرف تهران

بامداد ۲۰ فوریه ۱۹۲۱ برابر با ۳ حوت (اسفند) نیروی مرکب از ۱۵۰۰ قزاق از قزوین به طرف تهران به حرکت درآمدند.... این قزاق‌ها خود ابایی از اینکه بگویند از انگلیس‌ها هر یک پنج تومان گرفتند نداشتند. آنها زیر نظر کلنل اسمایت، افسر بریتانیایی، هستند که مدت‌ها عملا در راس قزاقخانه بوده و... با سیدضیاء در طی رفت‌وآمد به تهران تماس پیدا کرده بود، ... پولی که به قزاق‌ها پرداخت شد با امضای از بانک مرکزی گرفته شد... به ظاهر دولت ایران و سفارت انگلیس چهار روز بعد از حرکت قزاق‌ها به سمت تهران باخبر شدند که آنها قصد تصرف شهر را دارند، البته این قضیه چنان منظم سازماندهی شده بود که نمی‌تواند بدون تبانی رخ داده باشد.
[۳۶] غنی، سیروس، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها.

در این زمان رضاخان و سیدضیاء در حال بررسی نقشه عملیات شبانه حمله به پایتخت بودند. آنها در محل فعلی فرودگاه مهرآباد که آن زمان دهی مختصر بود، اردو زده بودند. آنها برای حمله به تهران باید از راهی بیابانی که امروز شامل خیابان‌های آزادی و انقلاب می‌شود در آستانه غروب آفتاب به مدت چهار ساعت پیشروی می‌کردند تا در نیمه‌شب به شهر تهران، که آن زمان از حوالی میدان فردوسی کنونی شروع می‌شد، برسند. با سر به غروب نهادن آفتاب هیچ کس نمی‌دانست که عاقبت نقشه آیرونساید و اسمایت چه خواهد شد.

۹.۵ - پایان و نتیجه کودتا

با تصرف تهران، احمد شاه که در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بود، فرمان نخست وزیری سیدضیاءالدین طباطبایی را صادر کرد و رضاخان نیز با لقب سردار سپه، به وزارت جنگ و فرماندهی لشکر قزاق منصوب شد.


از جمله پیامدهای این کودتا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱. دستگیری گسترده شخصیت‌های برجسته سیاسی، در تهران؛ همانند «قوام‌ الدوله»، «ممتاز الدوله»، «سید حسن مدرس» که دستگیر و بازداشت شدند؛
[۳۷] مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۷۳ـ۱۷۴

۲. ایجاد ارتش متحدالشکل؛
۳. سرکوب کلیه شورش‌ها و مبارزات آزادی بخش؛
۴. سلطه همه جانبه انگلیسی‌ها در ایران؛
۵. شتاب هرچه بیشتر روند قدرت‌گیری رضاخان.
رضاخان به تدریج بر قدرت خویش افزود و با زد و بند‌های سیاسی و با کمک نیروی نظامی، سرانجام در سال ۱۳۰۴ش. به حاکمیت قاجاریه پایان داد و سلسله پهلوی را تاسیس کرد.


بعد از کودتا رضاخان در سال ۱۳۰۴ش به قدرت رسید و تا سال ۱۳۲۰ بر سر قدرت و پادشاهی بود.

۱۱.۱ - همراهی مجلس با رضاخان

کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ که به قدرت گرفتن افسر ساده‌ای به نام رضاخان میرپنج انجامید، فصل جدیدی را در تاریخ معاصر ایران گشود و مجلس مشروطه را به صورت ابزاری در دست نظامیان بدل ساخت، به‌طوری که طی چندین دوره تا شهریور ۱۳۲۰ و اشغال نظامی ایران از سوی متفقین و تبعید رضاشاه به جزیره موریس، از جنگ و جدال احزاب تندرو و مجادله نمایندگان، خبری نبود و فقط بله قربان‌گو به صندلی‌های نمایندگان تکیه زدند و مجلس را به سرنوشت تلخی گرفتار ساختند.
با وجود آنکه در زمان انتخابات مجلس چهارم، سه ماه از کودتای ۱۲۹۹ می‌گذشت و رضاخان نمی‌توانست چندان دخالتی در انتخابات داشته باشد، او توانست با هم‌رای کردن پاره‌ای از نمایندگان مجلس، راه را برای مجلس بعدی باز کند. با انتخابات مجلس پنجم، رضاخان از همه توان سیاسی خود برای دخالت هوادارنش استفاده کرد. در پاییز ۱۳۰۲، کمیته‌ای ویژه در تهران به مسئولیت یکی از فرماندهان ارشد ارتش به نام خدایار خان که بعدها به وزارت جنگ برگزیده شد، به وجود آورد و انتخابات با نظارت و کنترل او انجام شد و افراد مورد علاقه رضاخان راهی مجلس شدند.

۱۱.۲ - منابع اتکای سلطنت رضاخان

سه منبع اصلی که رضاخان با اتکای به آنها به سلطنت رسید، عبارت بودند از: نیروهای مسلح، حزب‌های اکثریت در مجلس ملیِ پنجم و قدرت‌های بزرگ خارجی.
رضاخان با افزودن بر بودجه ارتش و حقوق ارتشیان، کاری کرد که این نهاد، پشتیبان او شود. وی افسران وفادار را به استانداری برگمارد و واحدهای ارتش منطقه‌ای و محلی به وجود آورد. در انتخابات دوره پنجم مجلس تقلب شد و افراد مورد نظر رضاخان از سوی استانداران نظامی او از صندوق سربرآوردند.
انگلیسی‌ها، رضاخان را مردی قلدر می‌دیدند که می‌توانست نفت آنها را حفظ کند و جلو کمونیست‌ها را بگیرد. از این‌رو، حمایت از رضاخان در دستور کار دولت انگلیس قرار گرفت. در همین زمان، شوروی‌ها نیز دست به گریبان مشکلات شدید داخلی بودند و ترجیح دادند از دولت غیرانقلابی ایران که عامل ثبات به حساب می‌آمد، حمایت کنند.

۱۱.۳ - اعتراض‌های مردمی

در سال ۱۳۰۳، پیشه وران بر ضد جمهوری‌خواهی رضاخانی دست به تظاهرات و راه پیمایی زدند. روزنامه نگاران و سردبیران نیز به صورت انفرادی از رضاخان در روزنامه‌هایشان انتقاد می‌کردند که از میان آنها، افرادی به قهر، ضرب و قتل تهدید شدند. به همین شیوه، دولتمردان با دیدگاه‌های گوناگون به صورت انفرادی با رضاخان به مخالفت برخاستند و گرایش‌های فزاینده خودکامگی و استبداد او را مورد انتقاد قرار دادند. در این گروه، خطیب مردمی و عالم بزرگوار، آیت‌الله حسن مدرس و نیز دموکرات‌ها و ملی‌گراهایی همچون سیدحسن تقی‌زاده و دکتر محمد مصدق به چشم می‌خوردند.


(۱) آیرونساید، خاطرات.
(۲) Colonel smythe.
(۳) بهار (ملک‌الشعرا)، محمدتقی، احزاب سیاسی ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶.
(۴) غنی، سیروس، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، نشر نیلوفر، ۱۳۸۰.
(۵) حکیم الهی، زندگی آقا سیدضیاء، تهران، ۱۳۲۳.
(۶) دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، عطار و فردوسی.
(۷) آیرونساید، یادداشت سری ۱۴ فوریه (۲۷ بهمن ۱۲۹۹)؛
(۸) مرسلوند، حسن، اسناد کابینه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۷۴.
(۹) تاریخ معاصر ایران.
(۱۰) مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید به انضمام متن کامل شاهراه فرماندهی، ۱۳۷۲.
(۱۱) گفتگوی مصطفی فاتح با شاپور والی‌پور.
(۱۲) غنی، قاسم، خاطرات، تهران.
(۱۳) طلوعی، محمود، پدر و پسر، تهران، علم، ۱۳۸۰.
(۱۴) مرکز بررسی اسناد تاریخی، سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواک.


۱. بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۴.
۲. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۱۸-۱۹
۳. بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۶.
۴. طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۷.
۵. ا. س. ملیکف، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی، ص۲۷ـ۲۸.
۶. مرسلوند، حسن، اسناد کابیه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، صص۱۹۲ـ۱۹۴‌.
۷. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۶۷.
۸. حکیم الهی، زندگی آقا سیدضیاء، ص۴۵.
۹. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج۱، ص۶۵ - ۶۷
۱۰. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۷۱.
۱۱. طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۷.
۱۲. طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۴.
۱۳. آبراهامیان، یراوند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، ص۱۰۶.
۱۴. بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۶۹.
۱۵. حکیم الهی، زندگی آقا سید ضیاء، ص۴۵.
۱۶. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۲۷.
۱۷. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۷۳.
۱۸. آیرونساید، خاطرات، ص۴۹.
۱۹. Colonel smythe.
۲۰. Colonel smythe.
۲۱. بهار (ملک‌الشعرا)، محمدتقی، احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۳۴.
۲۲. آیرونساید، یادداشت سری ۱۴ فوریه (۲۷ بهمن ۱۲۹۹.
۲۳. غنی، سیروس، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ص۲۰۴.
۲۴. مرکز بررسی اسناد تاریخی، سیدضیاءالدین طباطبائی به روایت اسناد ساواک، ص۱۹.
۲۵. مرسلوند، حسن، اسناد کابینه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، صص۱۹۲ـ۱۹۴. ‌
۲۶. تاریخ معاصر ایران، ج۵، صص۲۶۷-۲۷۴.
۲۷. گفتگوی مصطفی فاتح با شاپور والی‌پور.
۲۸. دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۲۷، ۱۳۶۴.
۲۹. مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۲۱۹.
۳۰. مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۲۰۱-۲۰۳.
۳۱. مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۳۵۱.
۳۲. مؤسسه پژوهش‌ها و مطالعات فرهنگی، خاطرات سری آیرونساید، ص۳۶۵.
۳۳. غنی، قاسم، خاطرات، ج۱۱، صص۳۶۵-۳۶۷.
۳۴. طلوعی، محمود، پدر و پسر، ص۴۷.
۳۵. غنی، قاسم، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ص۲۰۰-۲۰۱.
۳۶. غنی، سیروس، ایران برآمدن رضاخان: برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها.
۳۷. مدنی، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۱، ص۱۷۳ـ۱۷۴



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «کودتای ۱۲۹۹»، تاریخ بازیابی۹۵/۳/۳.    
پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «کودتای رضاخان پهلوی در سال ۱۲۹۹»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۱۹.    
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، برگرفته از مقاله «کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ چگونه رخ داد؟»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۱۹.    






جعبه ابزار