کودتای ۲۸ مرداد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کودتای ۲۸ مرداد، یا عملیات آژاکس، کودتایی بود که در سال ۱۳۳۲ش توسط عوامل خارجی علیه دولت
مصدق اجرا شد و با سقوط دولت مصدق، حکومت
ایران به سلطنت پادشاهی تبدیل گردید.
این کودتا یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین حوادث سياسی تاریخ معاصر ایران و سرمنشاء بسياری از حوادث تلخ تاريخی اين سرزمين به شمار میآید. کارشناسان، چرخش و انتقال
قدرت صورت گرفته در این کودتا را، نمونهای ديگر از تلاش استعمار خارجی به مدد استبداد داخلی برای محروم ساختن ملت و کشور ايران از سه مولفه الهام گرفته از آموزههای دينی يعنی،
استقلال،
آزادی و کرامت انسانی میدانند.
این کودتا یکی از نقاط چرخش و انتقال قدرت، از یک دولت ملی به یک دولت دستنشانده خارجی است. به اعتراف تاریخ، به وضوح میتوان دخالت
آمریکا و دست داشتن این کشور را در این کودتا مشاهده کرد. این کودتا، حکومت دکتر مصدق را برانداخت و رژیم دیکتاتوری را جایگزین آن نموده و همه فعالیتهای سیاسی جامعه را سرکوب کرد.
کودتای ۲۸ مرداد به عنوان یکی از حوادث مهم تاریخ سیاسی کشورمان از اهمیت قابل توجهی در مطالعات تاریخی برخوردار است که سبب نگارش آثار و مقالات فراوانی شده است. نوشتار حاضر ضمن بر شمردن ذخایر نفتی و مقابله با کمونیزم به عنوان اهداف استعماری کودتا، نحوه به کارگیری عوامل داخلی توسط طراحان خارجی کودتا را مورد بررسی
قرار داده است.
آمریکا تا اواخر دهه ۱۳۲۰ سابقه استعماری در ایران نداشت و ورود استعماری خود را با انجام کودتای ۲۸ مرداد تحت عنوان عملیات آژاکس (TPAJAX) آغاز کرد که سبب به وجود آمدن خسارات جبرانناپذیری در
ایران گردید.
حال به فراخور این نقطه عطف تاریخی و با توجه به اعتراف صریح مسئولان آمریکایی مبنی بر طراحی و اجرای کودتا، برآنیم تا ضمن پرداختن به اهداف استعمارگران در کودتا به نقش گروهها و عوامل مختلف اجتماعی در فرایند انجام کودتا بپردازیم.
دولت
انگلیس پس از
ملی شدن صنعت نفت، به جهت از دستدادن یکی از منابع عمده ارزی خود
لحظهای از توطئه علیه دولت
مصدق دست بر نداشت. ملی کردن صنعت نفت، مصدق و جبهه ملی را رویاروی دولت
انگلیس قرار داد و در نهایت
انگلیس را به این نتیجه رساند که تنها راه حل مسئله نفت سرنگونی دولت مصدق میباشد.
اما به جهت موقعیت بین المللی و
قرار داشتن در جایگاه درجه دوم از قدرت (great power) در فرایند امر مذکور ناگزیر از جلب موافقت و همراهی یک قدرت درجه یک (super power) بود. به همین منظور با عنوان کردن خطر کمونیزم سعی در متقاعد کردن
آمریکا نمود، که در این رابطه ریچارد کاتم میگوید: «احساس من در آن موقع این بود و هنوز هم هست که
انگلیس از میزان ترس بیمارگونه آمریکاییان از
کمونیسم آگاه بود....
انگلیسیها زیرکانه از این ترس برای ترغیب ما به درگیر کردن خودمان در کودتا سوء استفاده کردند.»
مذاکرات
انگلیس و آمریکا تا زمان ترومن نتیجه بخش نبود، چرا که ترومن و همفکرانش راه حل کمک به مصدق را به منظور جلوگیری از کودتای کمونیستی در ایران، در قالب دکترین «سد نفوذ» پیشنهاد میکردند
در حالی که در پی تحویل مقام ریاست جمهوری آمریکا از ترومن به آیزنهاور، این استراتژی جای خود را به یک راهبرد امنیتی خصمانه و تهاجمی جدید به نام «انتقام گسترده»
داد.
چرخش مذکور در سیاست خارجی آمریکا با به قدرت رسیدن آیزنهاور، به اتخاذ سیاست نفتی و مقابله با حکومت ملی مصدق در ایران کمک کرد. بدینترتیب میتوان نتیجه گرفت، در حالی که هدف
انگلیس از راه اندازی کودتا و حرکت ضد ملی، دستیابی دوباره به منافع نفتی است، تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران، متاثر از دو دلیل عمده یعنی نگرانی از خطر کمونیست و نگرانی از خارج شدن ذخایر نفتی ایران از دست جهان غرب میباشد.
هدفهای کوتاه مدت و دراز مدت مورد نظر طراحان و مجریان کودتای ۲۸ مرداد دو دسته بوده است:
هدفهای کوتاه مدت عبارت بودند از:
۱. سرنگون ساختن حکومت ملی دکتر مصدق.
۲. بازگردانیدن شاه و
استقرار استبداد سلطنتی.
۳. بازگردانیدن قدرت و سلطه استعمار
انگلیس و آمریکا.
۴. بازگردانیدن جریان نفت به غرب.
۵. الحاق ایران به پیمان نظامی بغداد.
اما هدف درازمدت عبارت بود از: نابودی حرکت ملی و ریشهکن ساختن آن در تمامی ابعاد و زمینهها و یا حداقل مخدوش نمودن آن.
با پیروزی کودتای ۲۸ مرداد، ایالات متحده و
انگلیس به اهداف کوتاه مدت خود رسیدند و با براندازی حکومت دکتر مصدق و بازگردانیدن
محمدرضا شاه سلطه خود را در ایران تحکیم کردند، اما به هدف دراز مدت خود هرگز نرسیدند.
کودتای ۲۸ مرداد نتوانست دستاورد جنبش ملی را از ملت ایران باز پس گیرد، برعکس سبب توسعه و تکامل مبارزه ضد استعماری به «ضد استبدادی» بود. کودتای ۲۸ مرداد سبب شد که یک تحول کیفی در فرآیند رو به رشد حرکت ملی در ایران به وجود آید و اینبار مبارزه علیه استبداد داخلی محور اصلی گردید، در نهایت وقتی استبداد داخلی از بین رفت، استیلای خارجی خود به خود شکسته شد و این را میتوان از پیامدهای این کودتا محسوب نمود.
در واقع مشکل اصلی طراحان کودتا مصدق بود، وی نه میتوانست شرکت نفت ایران و
انگلیس را به زانو در آورد و چرخهای صنعت نفت ایران را بدون حل اختلاف با
انگلیسیها راه بیاندازد و نه حاضر بود به یک راه حل منطقی و قابل قبول تن در دهد.
انگلیسیها لجوجانه بر این سخن پافشاری میکردند که بسته ماندن چاههای نفتی بهتر از قبول اصل ملی شدن نفت است و استدلال آنها این بود که اگر در برابر مصدق عقبنشینی کنند، منافع و سرمایهگذاریهای آنها در سایر نقاط جهان هم به خطر خواهد افتاد.
در ۲ مهر ۱۳۳۰ اعضای فنی شرکت نفت در
آبادان این شهر را ترک گفتند و پالایشگاه آبادان خاموش و از تولید باز ایستاد.
انگلستان از پای ننشست و به سازمان ملل شکایت کرد و مصدق بلافاصله برای جوابگویی به دولت
انگلیس در سازمان ملل حضور یافت،
اما این قضیه مسکوت ماند. مخالفت با مصدق در هر دو جناح راست و چپ افزایش یافته بود و
انگلیسیها امیدوار بودند، این آشفتگی موجب تضعیف مصدق و روی کار آمدن یک حکومت معقول در ایران شود، ولی آمریکاییها از پیشرفت کمونیستها و خطر جانشینی مصدق به وسیله
حزب توده نگران بودند.
در این میان روابط مصدق هم با مجلس و هم با شاه به تیرگی گرایید. نتیجه انتخابات دوره هفدهم مجلس بر خلاف انتظار دکتر مصدق بود و همه مخالفان دولت در مجلس شانزدهم که با دربار وابستگی داشتند، از شهرستانها انتخاب شده بودند.
روابط مصدق با شاه که در آغاز محترمانه و عادی به نظر میرسید، به تدریج به سردی گرایید. مصدق در تیر ۱۳۳۱ از مجلس تقاضای اختیارات فوقالعاده کرد و تصمیم گرفت، پست وزارت جنگ را شخصا در اختیار بگیرد، اصرار وی به سوء ظن شاه نسبت به مقاصد واقعی او افزود.
در مورد
آیتالله کاشانی و مداخله او در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ باید گفت، پس از بروز و ظهور شکاف و اختلاف بین ایشان و مصدق در جریان تجدید انتخابات هیئت رئیسه
مجلس شورای ملی در بهار ۱۳۳۲ و همچنین با بستهشدن مجلس و کنار زدن آیتالله کاشانی توسط مصدق، سختترین ضربه به ملت مسلمان ایران وارد شد. در نامهای که ایشان به دکتر مصدق در تاریخ ۲۷ مرداد ۳۲ نوشته است، مصدق را از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی آگاه کرده است؛
اما مصدق به این نامه بی اعتنایی کرد.
کاشانی در اعلامیهای که در ۹ اسفند ۱۳۳۱ انتشار یافت، سفر شاه را به خارج از کشور مضر به حال مملکت دانست و از مردم خواست از مسافرت او جلوگیری کنند. در همان روز نیز نامهای به شرح زیر برای شاه فرستاد که با بیاعتنایی شاه مواجه شد.
«به عرض اعلی حضرت همایون شاهنشاهی میرساند که ضمن نامه رسمی به وسیله هیئت رئیسه مجلس شورای ملی نظر خود را به عدم صلاح مسافرت همایونی در این موقع خطیر به عرض رسانیدهام، اینک بدین وسیله نظر خود را بار دیگر تایید مینمایم.»
«خبر مسافرت مترقبه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی موجب شگفتی و نگرانی فوقالعاده قاطیه اهالی مملکت و مردم پایتخت شده و هیئت رئیسه مجلس شورای ملی به عرض میرساند که در وضع آشفته کنونی به هیچوجه به مصلحت و صواب نمیداند که اعلی حضرت همایونی مبادرت به مسافرت فرمایند و ممکن است در تمام کشور تاثیرات عمیق و نامطلوب حاصل نمایند، به این لحاظ از پیشگاه همایونی استدعا میشود که قطعا در این مورد تجدیدنظر فرموده و تصمیم به مسافرت را به موقع دیگری در سال آینده تبدیل فرمایند.»
سرانجام بر اثر بیتوجهی، سهلانگاری و همکاری آگاهانه یا ناآگاهانه مصدق در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش. سرلشکر
زاهدی به کمک آمریکا کودتای سیاهش را اجرا کرد.
کیانوری در خاطراتش بازگو میکند: «حوالی ظهر به ما خبر رسید که کودتا توسط اوباش شدیدا در حال اجراست. از پادگانها خبر رسید که مستشاران آمریکایی دستور حرکت دادهاند و اوباش تنها نیستند و بهطور مسلم گروهبانهای ارتش در لباس شخصی در میان آنها هستند... ما در دوره مصدق نمیتوانستیم اسلحه جمع کنیم، چون اگر اتفاق لو میرفت، جنجال عجیبی به پا میشد که گویا ما میخواهیم علیه مصدق کودتا کنیم.»
هیچ نیروی مدافع واقعی مصدق و دشمن شاه در خیابانها وجود نداشت، جز تودهایها که آنها هم با چنین شدتی کوبیده شدند و اعلامیه فرمانداری نظامی مصدق علیه آنها صادر شد که حق تظاهرات ندارند.
خود دکتر مصدق میگوید: «مسلط شدن افراد چپ هم بر اوضاع حرفی بود بیاساس، چون که احزاب چپ اسلحه نداشتند که اگر داشتند چه وقت مقتضی و شایسته بود که بعد از کشف اسرار دستجات چپ آن را به کار برند و خود را از خطری که متوجه آنها شده بود حفظ کنند.»
هواداران شاه از ساعت ۹ صبح ۲۸ مرداد شعار «زنده باد شاه» را با «مرگ بر حزب توده» درآمیختند تا به این ترتیب آن بخش از هواداران مصدق را که کینه ضد تودهای آنان به مراتب بیش از اختلافشان با شاه بود، با خود همراه کرده یا حداقل بیطرف کنند. ساعت ۲ بعد از ظهر شهربانی و ستاد ارتش با شش تانک و چند کامیون حامل سرباز محاصره شد.
کودتاچیان گام به گام جلو میرفتند. آنها ابتدا خانه مصدق را محاصره و از شهر جدا کردند، رادیو را گرفتند، حکومت خود را به سرتاسر کشور اعلام کردند، سپس به خانه مجزای مصدق یورش بردند.
سرهنگ «
غلامرضا نجاتی» از افسران هوادار مصدق مینویسد: ظهر ۲۸ مرداد چند تن از افراد سازمان افسران ناسیونالیست متوجه توطئه میشوند و در صدد بر میآیند که دیگران را جمع کنند و در نهایت سرهنگ
طاهر قنبریک گروه پنج نفرهای تشکیل میدهد که تنها سلاحشان اسلحه کمری بود. آنها به خانه مصدق میروند و ازدحام جمعیت کودتاچی را مشاهده میکنند و با سرشکستگی محل را ترک میکنند.
بالاخره در اثر فزونی تانکها و خراب شدن خانه دکتر مصدق، کودتاچیان پیشروی کردند، با شلیک توپ و مسلسل سقف خانه و دیوارها فرو ریخت و ویران شد و ساکنین مجبور به فرار شدند.
بدینترتیب کودتا پیروز شد و سرلشکر زاهدی برنامه خود را چنین اعلام کرد: ۱. حکومت قانون ۲. بالابردن سطح زندگی مردم ۳. موتوریزه کردن کشاورزی ۴ـ.پایین آوردن هزینه زندگی ۵. بالا بردن مزد کارگران ۶. بهداشت عمومی ۷. تقویت بنیه مالی کشاورزی و...
دکتر مصدق هنگامی که سرهنگ ممتاز مشغول دفاع از خانهاش بود، به اتفاق دکتر شایگان، از منزل خود به خانه مهندس معظمی میروند، تا عصر روز بعد در آن خانه میمانند تا دستگیر میشوند.
گروههایی که اجرای کودتا را بر عهده داشتند چند دسته بودند که اشاره خواهد شد.
از جمله بازوهای اجرایی کودتا و کانونهای مهم مخالفت و توطئه علیه دولت مصدق نظامیان و افسران بازنشستهای بودند که در «کانون افسران بازنشسته» به رهبری فضلالله زاهدی ساماندهی میشدند.
افسران سلطنتطلب از طریق «کمیته نجات وطن» که سرلشکر زاهدی رهبر آن بود، به همراهی کرمیت روزولت (فرمانده آمریکایی کودتا) افسرانی را که دارای پستهای حساس نظامی بودند، جذب کرده و برای اجرای طرح کودتا آنان را با خود همگام کردند.
به همین جهت پس از پیروزی کودتا، پستهای حساس و مهمی به گروهی از نظامیان واگذار شد و نظامیانی که در صف کودتا گران بودند، یک درجه ترفیع گرفتند و نشان رستاخیز را که نشان ویژه شرکتکنندگان در کودتا بود، دریافت کردند.
از دیگر عوامل اجرایی کودتا، اراذل و اوباش و چماقدارانی بودند که به تحریک افراد سلطنتطلب و عوامل خارجی، تظاهراتی را به گونهای کاملا سازماندهی شده، به طرفداری از شاه در سطحی گسترده به راه انداختند.
شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ از سردستههای اوباش، که روز کودتا در زندان بودند، ساعاتی پیش از شروع کودتا، با همکاری ماموران شهرداری و فرمانداری نظامی از زندان شهربانی آزاد شد. نوچهها و چماقدارانش جلو ساختمان شهربانی با چند اتومبیل در انتظار خروج وی از زندان بودند.
بعد از کودتا، شعبان بیمخ به خاطر خدمات زیادی که در کودتا به انجام رساند، مورد تقدیر
قرار گرفت و ضمن اهداء زمینی در شمال پارک شهر (تهران) از طرف دولت کودتا به ایشان، مبلغی داده شد تا یک زورخانه مدرن بسازد.
از جمله ابزارهای بسیار مهم برای زمینهسازی و اجرای کودتا و همچنین آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش کودتا، مطبوعات بود. در اسناد سازمان سیا، در بخشی از طرح کودتا، از مطبوعات و تبلیغات با عنوان «عوامل ویژه» یاد میشد. کشورهای
آمریکا و
انگلیس با نفوذ عمال ایرانی خود در شبکه مطبوعاتی دست به تبلیغات گستردهای بر ضد مصدق زدند و سرانجام در ۲۸ مرداد نتیجه دلخواه خود را از این تبلیغات گرفتند.
مطبوعات حامی کودتا با استفاده از ترفندهای گوناگون نظیر چاپ کاریکاتور و تمسخر ایدههای مصدق و همچنین پوشش گسترده فرمانهای شاه مبنی بر عزل مصدق و انتصاب زاهدی و چاپ مصاحبههای زاهدی با خبرنگاران خارجی، نقش موثری را در ایجاد فضای مناسب برای کودتا ایفا کردند.
ایلات و عشایر از دیگر عوامل اجتماعی بودند که طراحان کودتا از آنان به نفع شاه و علیه مصدق استفاده کردند. در میان ایلات و عشایر مهم کشور، تنها عشایر قشقایی در شمار مخالفان عمده شاه
قرار داشتند. بههمین منظور به دست آوردن همراهی آنها با کودتا و سوق دادنشان از حالت دشمنی با شاه به طرفداری از کودتا و یا حداقل به بیطرفی، از اهمیت زیادی برخوردار بود. اما قشقاییها بر خلاف دیگر ایلات، حاضر به حمایت از شاه در قالب کودتا نشدند و در ضدیت با شاه و زاهدی حاضر به همکاری با حزب توده نیز شدند.
طرح کودتا شامل چهار بخش عمده بود: نخست، باید توان و مقدورات تبلیغاتی و سیاسی سازمان علیه مصدق به کار گرفته شود. دوم، سران مخالف مصدق باید به تحصن در مجلس تشویق شوند و با ایجاد اغتشاش بر تنش و آشفتگی موجود افزوده گردد، سوم، چون با شاه در مورد کودتا مشورت نشده بود، میبایست موافقت وی با عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخست وزیری کسب شود. چهارم، جلب پشتیبانی افسران رده بالا در ارتش تامین گردد.
با کسب همکاری شاه، «گروه روزولت» آماده شروع عملیات گردید، فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی تهیه و به امضای شاه رسید. شب ۱۵ اوت (۲۴ مرداد) سرهنگ
نعمتالله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی فرمان عزل مصدق را به او تسلیم کرد، ولی مصدق که از چگونگی توطئه آگاه شده بود، فرمان را جعلی دانست و حکم بازداشت نصیری را صادر کرد. در این هنگام نیروهای نظامی وفادار به مصدق در نقاط مختلف شهر مستقر شدند. جستجوی وسیعی برای بازداشت زاهدی آغاز شد و مبلغ یکصد هزار ریال جایزه برای دستگیری او تعیین گردید.
نیروهای زرهی شکست خورده و شاه هراسان کشور را ترک کرد و به «
بغداد» رفت و سپس به «
رم» گریخت. با بازداشت نصیری طرح اجرای کودتا شکست خورد و
روزولت و همکارانش مجبور شدند استراتژی جدید طرح کنند. زاهدی در یکی از خانههای امن «سیا» مخفی شد و ماموران سیا روز ۲۵ مرداد نسخههایی از فرامین شاه را تهیه و پخش کردند و چون مصدق چنین فرمانی را تایید نکرده بود، مردم از تصمیم شاه مطلع شدند.
همچنین بیانیهای مبنی بر دعوت نیروهای مسلحانه حمایت از شاه تهیه و منتشر شد. هیئت مستشاری آمریکا، طرفداران زاهدی را مسلح کرده و برای کسب پشتیبانی پادگانهای نظامی دیگر شهرستانها اقدام شد.
دستور بعدی روزولت اعزام افرادی با فرمان شاه پیش فرماندهان نظامی «
اصفهان» و «
کرمانشاه» است. این افراد روز ۲۶ مرداد توانستند فرمانده نیروهای اصفهان را حداقل بیطرف کنند و موافقت قطعی
تیمور بختیار (فرمانده پادگان کرمانشاه) را با کودتا جلب کرده و از او بخواهند که روز ۲۸ مرداد با تمامی نیروهای خود به سوی
تهران حرکت کند.
روز ۲۷ مرداد چکی از سفارت آمریکا صادر شد که رونوشت و مشخصات آن چک بعدا از طرف دکتر مصدق در محکمه نظامی ارائه شد؛ با صدور این چک کودتای ۲۸ مرداد در تهران تدارک دیده شده بود، بدینترتیب که وجوهی در بین گروهی از اراذل و اوباش و سردستههایشان چون طیب، رمضان یخی، شعبان بی مخ، محمود مسگر، ملکه اعتضادی پخش شد.
شاه تصمیم به مقابله با مصدق گرفت و حاضر نشد ارتش را که در اختیار خودش بود در اختیار دولت (مصدق) بگذارد. بنابراین مصدق در ۲۵ تیر ۳۱ استعفاء
داد و شاه قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب کرد. به دنبال استعفای مصدق موج اغتشاش سراسر کشور را فرا گرفت.
مردم شهر تهران به نفع مصدق در خیابانها شعار میدادند و به طرف میدان بهارستان در حرکت بودند.
به دنبال این اعتراضات قوام السلطنه مجبور به استعفا شد و دکتر مصدق به منصب خود بازگشت و وزارت جنگ را در اختیار گرفت و شاه عقبنشینی کرد.
این اقدامات ضربه شدیدی به روحیه شاه وارد کرد.
مصدق مناسبات سیاسی بین
انگلیس و
ایران را قطع کرد و اوضاع ایران رو به وخامت شدیدی گذاشت. مصدق نامهای به پرزیدنت آیزنهاور فرستاد و درخواست وامهای بیشتری را برای حل مساله نفت کرد؛ اما با پاسخ سردی مواجه شد و موقعیت داخلی مصدق بیش از پیش تضعیف شد.
مصدق میدید که فقط با عنوان کردن خطر مداخله «شوری» در ایران قادر است، آمریکا را وادار نماید در کمک اقتصادیاش به ایران عجله کند، لذا در نامهای این مساله را عنوان کرد. از این پیام نیز نتیجه معکوس حاصل شد، یعنی به جای اینکه آیزنهاور از خطر کمونیسم در ایران بهراسد و به مصدق کمک کند، تصمیم گرفت برای رفع خطر با
انگلیسیها در براندازی حکومت مصدق همکاری کند. در حقیقت آنها تصمیم گرفتند از راه زور حرکت مصدق را ساقط کنند و برای ضربه آخر کودتای مفصلی تدارک دیدند که همان کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بود.
با
ملی شدن صنعت نفت در ایران
انگلیسیها سلطه انحصاری خود را بر نفت ایران از دست دادند، دولت
انگلیس به منظور بازگرداندن وضعیت قبل از ملی شدن نفت تصمیم گرفت، از راههای مختلف مصدق را زیر فشار
قرار دهد.
اقدام مصدق مبنی بر ملی کردن صنعت نفت
بریتانیا را سخت دچار وحشت کرده بود. زیرا
انگلیسیها از یک طرف مانند آمریکاییها از این خوف داشتند که اگر ایرانیان خودشان بتوانند اداره تاسیسات نفتی را به عهده بگیرند، این باعث خواهد شد که کشورهای دیگر خاورمیانه تقاضای خواسته مشابهی را بکنند. از طرف دیگر شرکت نفت ایران و
انگلیس یکی از مایههای غرور ملی برای دولت بریتانیا به شمار میرفت و با ملی شدن صنعت نفت در ایران این صنعت با ارزش از دست این کشور خارج شده بود. در نتیجه دولت بریتانیا درصدد برآمد از راههای گوناگون به تضعیف دولت مصدق بپردازد. مسئله عمده
انگلیس در ابتدا در مذاکرات، موضوع گرفتن
غرامت بود. این غرامت بابت ضرری که به شرکت نفت ایران و
انگلیس وارد شده بود، موضوع طرح شکایت
انگلیسیها از دولت مصدق بود.
انگلیس ابتدا کوشید با فرستادن هیاتهایی از راه گفتگو مسئله را حل کند، اما پس از شکست گفتگوها سعی کرد با توسل بر مراجع بینالمللی مسئله را به نفع شرکت نفت ایران و
انگلیس حل نماید. دولت بریتانیا همواره میکوشید، اقدام دولت ایران را یک اقدام غیر قانونی قلمداد کند و ملی کردن را در حکم تصرف اموال شرکت سابق بداند. در این زمان به رغم اینکه آمریکاییها معتقد بودند که باید اختلافات بین دولت ایران و
انگلیس را از طریق گفتگو حل کرد،
انگلیسیها عقیده داشتند که رسیدن به توافق با مصدق امکانپذیر نیست و کنار آمدن با مصدق سیاست ناشی از ناامیدی است. دولت بریتانیا گفتگو با مصدق را بیفایده و تنها راه حل مسئله نفت را کاربرد نیروی نظامی میدانست، اما ایالات متحده با کاربرد زور علیه ایران مخالف بود و به صراحت بیان میداشت که حق ایرانیان را در ملی کردن صنعت نفت به رسمیت میشناسد.
دولت
انگلیس در آخر تنها راه حل این موضوع را سرنگونی دولت مصدق و جایگزین کردن دولتی دیگر که موافق با سیاستهای بریتانیا باشد، میدانست. کوشش مدام برای براندازی دولت مصدق تحریم نفت و ایجاد پارهای مشکلات اقتصادی علیه ایران از جمله تلاشهایی بود که بریتانیا در مقابله با مصدق به کار برد. دولت
انگلیس بلافاصله بعد از ملی شدن نفت در ایران اعلام کرد که هر کس نفت ایران را خریداری کند، تحت تعقیب قضایی
قرار خواهد گرفت. در نتیجه کشورها تمایلی برای خرید نفت ایران نشان نمیدادند. تحریم نفت ایران موجب شد تا دولت نتواند برنامههای اقتصادی خود را پیاده کند. زیرا دولت مصدق بعد از ملی شدن نفت شدیدا به عواید نفت به منظور بهبود اوضاع اقتصادی نیاز داشت. اما تحریم نفت ایران توسط بریتانیا باعث شده بود تا دولت با مشکلات مالی و اقتصادی بزرگی در داخل روبرو شود. گرانی و تورم باعث نارضایتی در میان مردم شده بود. مصدق امیدوار بود که از سوی ایالات متحده کمکهایی به ایران بشود، اما آمریکا نیز اعطای هر کمکی را منوط به حل مسئله نفت دانست.
بدینترتیب ایجاد مشکلات اقتصادی عامل مهم در تضعیف دولت مصدق بود که در دراز مدت میتوانست به عمر حکومت مصدق خاتمه دهد. البته دکتر مصدق به منظور بهبود وضع اقتصادی دست به اقدامهایی زد. بنا به گفته مصدق، یکی از دلایلی که حکومت او را سرنگون کردهاند، این بود که مخالفانش تشخیص داده بودند که به تدریج وضعیت اقتصادی ایران طوری خواهد شد که بدون عواید نفت هم کار مملکت بگذرد.
تلاش دیگر بریتانیا اقدامات مخفیانه آنها بود که از همان ابتدای زمامداری مصدق شروع شده بود. "ویلیام راجر لوییس" میگوید: "تنها یک ماه و نیم پس از روی کارآمدن مصدق عملیات پنهانی
انگلیس که در سال ۱۹۵۳ به سرنگونی مصدق انجامید شروع شد. " دولت بریتانیا پس از آنکه گفتگوهایش با دولت ایران با شکست مواجه شد، پس از پایان مذاکرات با شاه ملاقات کرد و مصرانه خواستار عزل مصدق شد.
تظاهرات خیابانی در ۲۸ مرداد توانست به حکومت مصدق ضربه شدیدی وارد کند. عامل دیگری که توانست بسیار موثر واقع شود اختلافات وسیعی بود که بین سران نهضت ملی به خصوص "آیتالله کاشانی" و مصدق از چند ماه پیش به وجود آمده بود. شاید بتوان گفت که همین اختلافهای موجود، ضربه را به نهضت ملی وارد کرد. عوامل ایالات متحده و بریتانیا توانسته بودند، به راحتی مردم ناآگاه و بیخبر را با پول و رشوه بخرند و برای مخالفت با مصدق به صحنه بیاورند. تحریک مخالفان مصدق در مجلس به منظور تضعیف برنامههای اقتصادی دولت از جمله اقداماتی بود که توانست زمینه را برای ضربه نهایی به مصدق فراهم سازد.
جلسات کودتاچیان در منزل "سرلشگر زاهدی" با حضور هفت سناتور و چهار نماینده
مجلس شورای ملی و پنج افسر ارشد ارتش (حجازی، سرتیپ
آریانا، انصاری، یک سرهنگ و یک سرگرد) و برادران رشیدیان تشکیل میشده و افراد مذکور با مقامات سفارت
انگلیس ملاقات میکردهاند. جلسات دیگری نیز با حضور "
سید ضیا طباطبایی"، "
علم"، "زاهدی" و "میدلتون" کاردار سفارت
انگلیس در منزل سناتور ":
خواجه نوری" تشکیل میگردید.
یکی از ماموران برجسته
انگلیس که با تلاش بسیار در پی راضی کردن و همراهی آمریکا با
انگلیس بود، "مونتی وودهاووس" سرهنگ ۲۷ ساله
انگلیسی بود که در طی
جنگ جهانی دوم با مقاومت
یونان جنگیده بود. او بعدها نماینده محافظهکار "آکسفورد" در پارلمان و سر ویراستار چندین کتاب و همچنین مورخ برجسته کتاب "تاریخ یونان" بود.
با اعلام قطع روابط با بریتانیا از سوی مصدق در ۳۰ دی ۱۳۳۱ وودهاووس راهی ایران شد و به دیدار "ایدن" وزیر امور خارجه آمریکا رفت. وودهاووس متوجه این قضیه بود که براندازی مصدق بیمشارکت و دستیاری آمریکا میسر نمیشود. در آخر وودهاوس به اتفاق چند تن از ماموران وزارت خارجه بریتانیا به واشنگتن رفت تا نظر بریتانیا را با مسئولان سازمان امنیتی آمریکا (سیا) در میان نهاد. آنها نقشه براندازی مصدق را که نام رمزی "عملیات چکمه" بر آن گذاشته بودند با "روزولت" رییس سیا در میان گذاشتند. وودهاوس پس از واشنگتن به سوی قبرس رفته و پس از ملاقات با ماموران
انگلیسی پایگاه نظامی بریتانیا در قبرس، دفتری تاسیس کرد و ترتیب ارتباط با عمال خود در تهران را
داد و به
لندن بازگشت. در این هنگام او خبر پیروزی حزب جمهوریخواه آمریکا را در انتخابات ریاست جمهوری شنید و به برنامههای خود امیدوارتر شد.
وودهاوس میگوید: "چون نمیخواستم اینگونه تلقی شود که ما قصد داریم آمریکا را آلت دست
قرار دهیم و در پی منافع خود هستیم، در مذاکره با آمریکاییها از پرداختن به مسئله نفت خودداری نمودم و به جای آن بر خطری که از جانب کمونیست متوجه ایران بود، تاکید مینهادم. استدلال من چنین بود که اگر هم احتمال ضعیفی برای حصول توافق با مصدق بر سر مسئله نفت وجود داشته باشد، دکتر مصدق در وضعی نیست که بتواند در برابر کودتایی از سوی
حزب توده مقاومت کند. زیرا کودتای حزب توده از حمایت
شوروی برخوردار خواهد بود، بنابراین باید پیشدستی کرد و تا فرصت باقی است، مصدق را از کار برکنار کرد. "
وودهاووس معتقد بود که ایالات متحده از ترس روی کار آمدن کمونیستها قصد داشت، به مصدق کمکهای اقتصادی کند، وودهاووس میگوید: "اما من در دیداری با "آچسون" وزیر خارجه آمریکا خاطر نشان کردم که اگر مصدق سقوط کند، حکومت معقولتری میتواند به خوبی جای او را بگیرد، حکومتی که با آن میتوان یک
قرار داد رضایتبخش بست.
بنابراین نمیتوان گفت که واقعا کمونیستها در زمان مصدق قادر بودند، قدرت را در دست بگیرند. اما دولت
انگلیس به منظور کشاندن دولت آمریکا به سوی اجرای طرح کودتا از این دسیسه استفاده کرد و بالاخره آمریکا متقاعد شد که باید با
انگلیسیها همکاری کند. بنا به گفته "روبین"
انگلیسیها بر خلاف آمریکاییها درباره نقش حساسی که در این کار داشتند، سکوت اختیار کردند و گناه همه مسائل بعدی را به گردن آمریکاییها انداختند.
وودهاوس میگوید که طرح عملیات مشتمل بر دو جزء بود، جزیی متکی بر یک سازمان شهری که در اختیار "برادران رشیدیان" بود و جز دیگر بر همکاری چند تن از سران عشایر جنوب
قرار داشت، بنابراین بود که هر دو جز عملیات در یک زمان آغاز میشود. افسران ارشد ارتش و شهربانی و وکلای مجلس شورا و سناتورها، ملاها، بازرگانان، سردبیران، روزنامهها، سیاستپیشگان و نیز سردمداران اوباش در سازمان شهری جای داشتند و
قرار بود که این سازمان با استفاده از حمایتشاه و حتی بدون آن کنترل تهران را به دست بگیرد و دکتر مصدق و وزیران او را بازداشت کند. همزمان با این جریان
قرار بود، سران عشایر نیز در شهرهای عمده جنوب به نمایش قدرت برخیزند و در صورتی که مقاومتی از سوی "حزب توده" ظاهر شود. مراکزی چون
آبادان و
اصفهان را اشغال کنند. بهترین موسم برای اجرای این عملیات ماه آوریل، اول بهار یا سپتامبر آخر زمستان بود که عشایر در آن هنگام به صورت دسته جمعی برای ییلاق و قشلاق کوچ میکنند. برآورد وودهاوس آن بود که این عملیات اضافه بر ماهی ده هزار لیره که به رشیدیان داده میشد، نیم میلیون لیره دیگر خرج خواهد داشت. نظر بر این بود که عمال هر دو دولت بریتانیا و آمریکا در
ایران دست به دست هم دهند و این عملیات را اجرا کنند. وودهاوس نخست این مسئله را پیش کشید که پس از رفتن مصدق چه حکومتی باید جایگزین شود. وی یک فهرست پانزده نفری از نامهای سیاستمداران ایرانی را در جیب داشت. این پانزده نفر همگی از سوی وزارت خارجه بریتانیا قابل اعتماد شناخته شده بودند و آمریکا میتوانست هر کدام از آنها را که ترجیح میدهد، برگزیند. کسانی که نامشان در این فهرست آمده بود، بر سه دسته تقسیم میشدند : قدیمیها، نورسیدهها، و گروه میانه. نام زاهدی در این گروه اخیر ذکر شده بود.
انگلیسیها از آمریکاییها چهار چیز را انتظار داشتند:
اول آنکه "سیا" عوامل خود را با سازمانی که بریتانیا دارد همراه سازد.
دوم آنکه دولت آمریکا آمادگی داشته باشد که به محض روی کار آمدن دولت جدید در
تهران کمکهای مالی در اختیار آن دولت بگذارد.
سوم، آمریکا باید حاضر باشد که اگر لازم آید سیاست محافظهکارانه را رها کند و علنا تمایل خود را به وقوع تغییرات در تهران مثلا از طریق فشار بر شاه اعلام کند.
چهارم آنکه آمریکا باید وحدتنظر و هماهنگی کامل با بریتانیا از خود نشان دهد.
آمریکاییها وعده دادند که نقشه بریتانیا را مسئولان وزارت خارجه و مقامات سیا مطالعه خواهند کرد؛ اما هرگونه تصمیمگیری در مورد آن را به بعد از روی کارآمدن دولت جمهوریخواه موکول کردند. بعدها با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا رایزنیهای بریتانیا و آمریکا از سر گرفته شد.
دو جلسه یکی در اداره مرکزی سیا و دیگری در وزارتخارجه تشکیل یافت و معلوم شد که آمریکاییها آماده کار گشتهاند. در نتیجه این جلسهها
قرار شد، طرحی را برای براندازی مصدق زیر نام رمزی "آژاکس" تهیه شود و روزولت نامزد فرماندهی عملیات در تهران گردید، نام زاهدی نیز برای جانشینی مصدق مورد توافق
قرار گرفت.
یکی از افرادی که با
انگلیسیها رابطه داشت، با نام رمزی "عمر" مدیر کل یکی از ادارات دولتی بود که به عضویت کابینه مصدق درآمد.
انگلیسیها از طریق "عمر" به اسرار انبوهی درباره دولت مصدق دست یافتند. آنها رابط دیگری نیز به نام "عباس قلی نیساری" رییس بانک ایران و
انگلیس و شخص دیگری که یک چشم پزشک دارای شهرت بینالمللی به نام "حسن علوی" بود، در کنار خود داشتند. او که بعدها به نمایندگی مجلس نیز رسید هیچگاه ارتباط خود را با
انگلیسیها پنهان نمیکرد. "داربی شر" (رییس ایستگاه جاسوسی
انگلیس در ایران) با توزیع پاکتهای بیسکوییتی که وسط آنها خالی شده بود و از اسکناس پر شده بود، به جلب حمایت دیگر اعضای مجلس که برخی از آنان دارای انگیزههای متعالی بودند کمک میکرد.
نورمن داربیشر همراه با برادران رشیدیان که از آغاز تا پایان نقشی حیاتی در به وجود آوردن حوادث ایفا کردند، در گفتگو با سیا به آنان ضمانت
داد که برادارن رشیدیان حاضرند جان و مال خود را در تلاش علیه مصدق به مخاطره اندازند. نقطه ضعف اصلی طرح سیا و سازمان جاسوسی
انگلیس بیتصمیمی شاه بود. معماران کودتا معتقد بودند که به دست آوردن حمایت شاه از کودتا بسیار مهم است. هم به دلیل اینکه میتوانست به این عملیات مشروعیت سلطنتی ببخشد و هم تایید برای برکناری قانونی مصدق و جانشین ساختن زاهدی و برای این کار نقشههایی کشیدند.
"
روزولت" و "
اسدالله رشیدیان" بارها با شاه ملاقات کردند و کوشیدند وی را به امضای فرمان و حمایت از کودتا متقاعد کنند. شاه که در تردید بود گاه حمایت از آن را میپذیرفت و گاه نظر خود را تغییر می
داد. روزولت تهدید کرد کشور را ترک خواهد کرد و هشدار
داد که ایالات متحده در صورت عدم همکاری وی ممکن است، بدون او دست به اقدام بزند. بلاخره رشیدیان با شاه ملاقات کرد و گفت که در صورت عدم همکاری وی، روزولت کشور را ترک خواهد کرد.
سرانجام شاه پذیرفت که فرمان را امضا کند. روزولت و رشیدیان تصمیم گرفتند، از شاه بخواهند دو فرمان را امضا و در یکی مصدق را عزل و در دیگری زاهدی را منصوب کنند و عاملان
انگلیسها فرمانها را تهیه کردند و توسط "سرهنگ نصیری" فرمانها را نزد شاه بردند تا آنها را امضا کند.
سرانجام شاه با صدور دو حکم، یکی نامزدی زاهدی به نخستوزیری و دیگری حکم بازداشت مصدق با کودتاچیان همکاری کرد، اما نتوانست مصدق را ساقط کند. پس از آن شاه با ملکه به
بغداد و از آنجا به رم رفت. روز بعد طرفداران مصدق در خیابانها به تظاهرات پرداختند و مجسمه شاه و پدرش را پایین کشیدند. بسیاری از نظامیان که در مظان همکاری با شاه
قرار گرفته بودند بازداشت شدند. دو روز بعد طرفداران شاه با طرفداران مصدق به زد و خورد پرداختند و بر آنها پیروز شدند و مصدق از مقام خود ساقط شد، سپس "سپهبد زاهدی" زمام امور را در دست گرفت. در این ماجرا سیصد نفر کشته و چند نفر هم زخمی شدند. سه روز بعد شاهنشاه از رم بازگشت. با پایان حکومت مصدق فصل داستان نفت ایران که با مرگ "سپهبد
رزمآرا" آغاز شده بود، پایان یافت.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله، «کودتای ۲۸ مرداد»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۵/۱۶. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله، «کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۵/۱۶. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نقش انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۵/۱۶.