• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کنگره برلین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کنگره برلین، بزرگترین اجتماع سیاسی قدرت‌های بزرگ اروپا در قرن سیزدهم /نوزدهم (پس از کنگره وین ۱۲۳۰ـ ۱۲۳۱/ ۱۸۱۴ـ۱۸۱۵ و پاریس ۱۲۷۳/۱۸۵۶)بود.




محور مذاکرات و تصمیمات آن، تعدیل شرایط پیمان سان استفانو (یشیل کوی کنونی در نزدیکی استانبولروشن کردن وضع متصرفات عثمانی‌ها در بالکان و حل مسئله شرق بود که نتایج آن شامل ایران و حتی افغانستان شد.




۲.۱ - ۱۲۹۴/ ۱۸۷۷


در پی ناآرامی‌هایی در سرزمین‌های اروپاییِ قلمرو عثمانی، جنگ‌های روسیه و عثمانی در بهار ۱۲۹۴/ ۱۸۷۷ از سرگرفته شد. از جمله این ناآرامی‌ها، شورش هرزگووین در جمادی الاخری ۱۲۹۲/ ژوئیه ۱۸۷۵ در اعتراض به سنگینی مالیات اغنام و بدرفتاری مأموران عثمانی بود.
[۱] کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۴۴، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
بی توجهی دولت عثمانی به اصلاحات پیش بینی شده در طرح آندراسی که برای آرام کردن هرزگووین و بالکان تهیه شده بود، و نیز قتل رایزن‌های فرانسه و آلمان در آشوبی همگانی در صحن مسجد سالونیک، مخاصمات میان روسیه و عثمانی را تشدید کرد. گردهم آیی استانبولذیحجه ۱۲۹۳ـ۵ محرم ۱۲۹۴/ ۲۳ دسامبر ۱۸۷۶ ـ ۲۰ ژانویه ۱۸۷۷)
به ریاست صفوت پاشا نیز بی نتیجه ماند و برخی اختلاف نظرها میان باب عالی و دولت‌های انگلیس و فرانسه و دگرگونی‌های سریع در داخل کشور، آسیب پذیری عثمانی‌ها را در برابر روسیه افزایش داد و دولت روسیه به بهانه بی توجهی عثمانی‌هابه اصلاحات درخواستی دول اروپایی در بالکان، در جبهه وسیعی، از دانوب تا قفقاز، با دولت عثمانی به جنگ پرداخت.

۲.۲ - ۱۲۹۵/ مارس ۱۸۷۸


دولت عثمانی با قوایی خسته و تجهیزات ناقص و مالیه ای که تحمل مخارج جنگی بزرگ را نداشت، خواهان ترک مخاصمه شد که در ۱۹ رجب ۱۲۹۵/۱۹ ژوئیه ۱۸۷۸ قرارداد آن در اَدْرِنه به امضا رسید. روس‌ها در۲۸ صفر ۱۲۹۵/۳ مارس ۱۸۷۸ در پی پیشروی در چَتالجه و ورود به سان استفانو، عهدنامه ای با عثمانی‌ها منعقد کردند.
[۲] جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۳، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۳] نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ج۱، ص۲۲۳، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۴] لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ج۱، ص۳۳۳، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.
از مهمترین مواد این عهدنامه تضمین استقلال مونتنگرو صربستان و رومانی و تشکیل کشور بزرگ بلغارستان بود.
[۵] نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ج۱، ص۲۲۳، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
تشکیل چنین کشور بزرگی، که احتمالاً در مدار نفوذ روسیه قرار می‌گرفت، موجب نگرانی اتریش و انگلستان بود. صدراعظم انگلستان، بنجمین دیزریلی، لرد بیکنزفیلد، با اعلام این نظر که پیمان سان استفانو جنوب شرقی اروپا را مستقیماً زیر نفوذ روسیه قرار داده و با نقض آشکار تقسیم بندی نژادی، مردم غیر اسلاو و بالکان را نادیده گرفته است، خواستار تجدیدنظر در شرایط آن شد.
[۶] جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۴، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
بدینسان، کنگره برلین به تشویق بریتانیا و به پیشنهاد اتریش برای تجدیدنظر در مفاد پیمان سان استفانو تشکیل شد.

۲.۳ - جمادی الاولی ۱۲۹۵/مه ۱۸۷۸


بریتانیا پیش از تشکیل کنگره با یک سلسله مذاکره و عقد قراردادهای پنهانی با دول ذینفع، زمینه را برای پیشبرد مقاصد خود فراهم ساخت؛ مثلاً سالزْبِری، سیاستمدار محافظه کار انگلیسی و وزیرخارجه دولت دیزریلی، در جمادی الاولی ۱۲۹۵/مه ۱۸۷۸، کمی پیش از شروع کار کنگره، در پیامی به لایارد، سفیر آن کشور در استانبول، به باب عالی اخطار کرد که دولت عثمانی باید با عقد پیمان تدافعی با انگلستان مبنی بر حمایت این دولت از عثمانی در برابر خطر نفوذ روسیه در قلمرو آسیایی آن کشور موافقت کند. عثمانی‌ها آن اتحاد تدافعی را، قبل از انقضای مهلت پذیرفتند و قبرس، که حکم دروازه مصر و شامات را داشت و ازاین‌رو برای بریتانیا مهم بود، به تصرف آن کشور درآمد
[۷] محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی،ج ۳، ص ۸۶۵ـ۸۶۶، تهران ۱۳۳۵ ش.
[۸] محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ج ۳، ص ۸۶۸، تهران ۱۳۳۵ ش.
و مقرر شد که خراج سالیانه ای از اضافه درآمدهای آن به سلطان پرداخت شود.
[۹] جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۷، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.


۲.۴ - جمادی الاخری ۱۲۹۶/۳۰ مه ۱۸۷۸


در ۷ جمادی الاخری ۱۲۹۶/۳۰ مه ۱۸۷۸، روسیه و انگلستان، به طور همزمان، برای تحدید بلغارستان بزرگ، موافقتنامه ای نهانی در لندن منعقد کردند
[۱۰] جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۴ ـ ۵۴۵، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۱۱] محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی،ج ۳، ص ۸۶۷، تهران ۱۳۳۵ ش.
انگلستان مذاکرات مقدماتی را با آلمان نیز که با ملاقات سالزبری و بیسمارک در ذیقعده ۱۲۹۳/ نوامبر ۱۸۷۶ آغاز شده بود، تا ۱۰ جمادی الاخره ۱۲۹۵/ ۱۲ ژوئن ۱۸۷۸ ادامه داد. در این مذاکرات، انگلستان موفق شد همراهی بیسمارک را، که به سبب نقش سیاسی خود در کنگره برلین لقب «دلال درستکار» گرفت
[۱۲] کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۵۰، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۳] رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ج۲، ص۲۸۹، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
جلب کند. موضعگیری آلمان دراین کنگره و حمایت آن دولت از نظر انگلستان منشأ سوءظنی تاریخی میان آلمان و روسیه شد که در سرنوشت اروپااثری پایدار نهاد و بارزترین و فوریترین آن، از هم پاشیدن اتحادیه سه کشور آلمان، اتریش و روسیه بود.
[۱۴] کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۵۱، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
تجدیدنفوذ روسیه در بالکان برای انگلستان دستاورد سیاسی مهمی بود و در تاریخ به «صلح افتخارآمیز»، یعنی همان تعبیری معروف شد که دیزریلی در نطق خود هنگام بازگشت از کنگره از آن یاد کرد،
[۱۵] رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ج۲، ص۲۸۹، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۱۶] کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۵۰، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۷] جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۶، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
گرچه برای نماینده روسیه «تاریکترین صفحه زندگی سیاسی» او بود.
[۱۸] نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ج۱، ص۲۲۴، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.




کنگره در ۱۱جمادی الاخره ۱۲۹۵/۱۳ ژوئن ۱۸۷۸، در کاخ رادزویل برلین تشکیل شد. دولت‌های شرکت کننده بهترین دولتمردان خود را روانة این کارزار سیاسی کردند، از آلمان بیسمارک و هوهن لوهه؛ از انگلستان دیزریلی و سالزبری؛ از روسیه گارچاکف، وزیر امورخارجه، و شوالف، سفیر روسیه در لندن؛ از اتریش ـ هنگری کنت آندراسی، صدراعظم و وزیر امورخارجه؛ از فرانسه وادینگتن، وزیر امورخارجه؛ از ایتالیا کورتی، در کنگره شرکت کردند.
[۱۹] کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۴۹، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
دولت عثمانی، الکساندر کاراتودُری پاشا، وزیر فواید عامه، که مسیحی بود، و سعدالله بیک، سفیر عثمانی در برلین، را برای دفاع از منافع خود به کنگره روانه کرد. یونان نیز با حمایت انگلستان موفق شد هیئت نمایندگی خود را بدون حق رأی به کنگره بفرستد.



با وجود همه تمهیدات، دستیابی به توافق در کنگره آسان نبود. هیئت نمایندگی انگلستان به نشانه اعتراض تهدید کرد که جلسات را ترک خواهد گفت و روس‌ها براحتی حاضر به تجدیدنظر در عهدنامه پیشین نبودند و در برابر تجزیه بلغارستان و عقب نشینی از متصرفات خود مقاومت می‌کردند. فرمانروایی اتریش ـ هنگری، که در بالکان در پی کسب جایگاهی مشابه روسیه بود، برای افزایش نفوذ سیاسی ـ اقتصادی خود در منطقه، خواهان اشغال بوسنی و هرزگووین و حمایت از صربستان و قره داغ و تسلط بر راه‌های تجاری جزایر سالونیک بود. به ایتالیا نیز وعده‌هایی درباره توسعه متصرفات در حوزه آدریاتیک و انضمام آلبانی داده شد.
[۲۰] رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ج۲، ص۲۸۹، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
و فرانسه، برای کسب مجوز اشغال تونس تلاش می‌کرد. دولت عثمانی نیز مجبور به ترک قلمرو وسیعی شد که مایه رقابت ودرگیری میان دول بزرگ بود. این دولت دو پنجم از کل اراضی و یک پنجم از جمعیت خود، حدود ۵ر۵ میلیون نفر را که تقریباً نیمی از آنان مسلمان بودند، از دست داد. بدینسان، کنگره، هر چند شرایط پیمان سان استفانورا سبکتر ساخت، شکستی بر عثمانی‌ها تحمیل کرد که پس از پیمان پاساروویتس (۱۱۳۰/۱۷۱۸) سابقه نداشت.
[۲۱] لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.




سرانجام در ۱۳ رجب ۱۲۹۵/۱۳ ژوئیه ۱۸۷۸ کنگره با امضای پیمانی در ۶۴ ماده پایان یافت.
[۲۲] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۳، ص۱۸۳۶ـ۱۸۵۸، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
مهمترین مسئله کنگره، یعنی سرنوشت بلغارستان بزرگ، پس ازچهار روز بحث، بدین ترتیب حل شدکه براساس پیمان، این ناحیه به سه قسمت تقسیم شود: ۱) امیرنشینی خودمختار در شمال بالکان که شاهزاده ای مسیحی، برگزیده و خراجگزار سلطان عثمانی، بر آن حکومت کند. نمایندگان روسیه و دیگر امضاکنندگان عهدنامه می‌بایست بر این حکومت تازه که استقلال داخلی می‌یافت نظارت موقت داشته باشند. حقوق قانونی مالکان مسلمان نیز در آن به رسمیت شناخته شد. ۲) سرزمین جنوب بالکان با نام روم ایلی شرقی که مرکز آن فِلِبه بود و باب عالی، با موافقت دولت‌های بزرگ، برای آن یک والی مسیحی به مدت پنج سال، تعیین می‌کرد. البته انتصاب حاکمی مسیحی برای روم ایلی شرقی اعتراض مسلمانان این نواحی (پوماک‌ها) را برانگیخت. تعیین نظام حکومتی روم ایلی بر عهده هیأتی بین المللی گذاشته شد و دولت عثمانی تعهد کرد اصلاحاتی را که در ۱۲۸۵/۱۸۶۸ در جزیره کِرت (اقریطس) انجام داده بود، با تغییراتی، در این ناحیه نیز انجام دهد.
[۲۳] لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ج۱، ص۳۳۴، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.
در مقابل، مقرر شد که روسیه سپاهیان خود را پس از نه ماه از این سرزمین بیرون ببرد (ماده ۲۲). ۳) مقدونیه، که به بلغارستان بزرگ واگذار شده بود، با قید شرط اصلاحات به عثمانی تعلق گرفت.
تجزیه بلغارستان برای بریتانیا پیروزی سیاسی کوتاه مدتی شمرده می‌شد، زیرا از نفوذ روسیه در بالکان می‌کاست و راه آن کشور را به دریا قطع می‌کرد.




۶.۱ - افزایش قدرت اتریش


براساس مفاد ماده ۲۵ عهدنامه، بوسنی هرزگووین به پیشنهاد بریتانیا، به اشغال نظامی اتریش ـ هنگری درآمد و اداره آن به دست همین دولت سپرده شد، با این توجیه که به دلیل دوری این سرزمین از پایتخت عثمانی و کمی جمعیت ترک در آن و ضرورت همزیستی ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌ها و مسلمان‌ها این تدبیر ضامن نظم و توازن مطلوب خواهد بود. بدینسان بریتانیا موفق شد که از تشکیل دولت‌های اسلاو در بالکان و گسترش نفوذ روس‌ها جلوگیری کند. به اتریش اجازه داده شد که در استان نووی بازار، پادگان نظامی داشته باشد و از راه‌های آن در امور بازرگانی استفاده کند. این امر برای نفوذ اتریش در شمال آلبانی و مقدونیه زمینه مناسبی فراهم آورد. توافقنامه ۲۸ ربیع الا´خر ۱۲۹۶/ ۲۱ آوریل ۱۸۷۹، میان دولت عثمانی و امپراتوری هابسبورگ امتیازاتی را که اتریش در برلین کسب کرده بود، تحکیم و تثبیت کرد.

۶.۲ - به رسمیت شناختن استقلال رومانی


کنگره برلین استقلال رومانی را نیز به رسمیت شناخت ، اما بخش‌هایی از بسارابی، که به موجب پیمان پاریس به رومانی واگذار شده بود، در ازای دوبروجا و جزایر دلتای دانوب و تولچی به روسیه تعلق گرفت، حال آن‌که جمعیت دوبروجا بیش‌تر ترک و بلغار بودند و بسارابی از نظر تاریخی و قوم شناسی سرزمینی رومانیایی شمرده می‌شد. شرط دیگر استقلال رومانی، رعایت حقوق اتباع یهود آن کشور بود. رومانی در ازای کسب امتیاز پذیرفت که قلاع و استحکامات نظامی خود را در امتداد رود دانوب ویران کند و زمینه مبادلات آزاد تجاری در این منطقه را فراهم آورد.

۶.۳ - استقلال صربستان


عهدنامه برلین به صربستان استقلال داد، اما حقوق مسلمانان در مالکیت اراضی در آن کشور پذیرفته شد (ماده ۳۹) و از آن‌جا که بخشی از اراضی عثمانی به صربستان داده می‌شد، پرداخت قسمتی از دیون عثمانی نیز به عهده آن کشور گذاشته شد (ماده ۴۲). کنگره استقلال مونتنگرو را نیز به رسمیت شناخت و این دولت هم متعهدشد که پرداخت بخشی از دیون عثمانی را تقبل کند. اما جزیره کرت در اختیار عثمانی باقی ماند. کنگره از تعیین مرز قطعی یونان با عثمانی سرباز زد، ولی به پیشنهاد وادینگتن، حق وساطت میان دو کشور هنگام تعیین قطعی مرزها و کمک به اجرای مفاد معاهده برای دولت‌های بزرگ امضاکننده عهدنامه محفوظ ماند.

۶.۴ - تعهدات باب عالی


در آسیا مرزهای کرانه های دریای سیاه، همچنانکه در پیمان سان استفانو تعیین شده بود، در عهدنامه برلین نیز تأیید شد. باب عالی، قارص و اَردَهان و باطوم را به روسیه واگذار کرد (ماده ۵۸). در عوض، تزار قول داد که باطوم را بندر آزاد تجاری اعلام و از احداث استحکامات نظامی در آن خودداری کند. ولی هشت سال بعد جانشین وی، به رغم اعتراض انگلستان، این قول را زیر پا نهاد.
در ایالت‌های ارمنی نشین، باب عالی متعهد شد که به نفع ارمنیان اصلاحاتی انجام دهد و در برابر تجاوز کردها و چرکس‌ها از ایشان حمایت کند (ماده ۶۱). بعلاوه، دولت عثمانی آزادی دین و مذهب و تساوی حقوق میان اتباع خود را تضمین و پرداخت غرامتی بالغ بر ۰۰۰، ۵۰۰، ۸۰۲ فرانک را تقبل کرد. تأمین آزادی بُغازهای دریای سیاه به موجب پیمان‌های پاریس (۱۲۷۲/۱۸۵۶) و لندن (۱۲۸۸/۱۸۷۱) نیز از دیگر تعهدات باب عالی بود.

۶.۵ - واگذاری قطور به ایران


براساس ماده ۶۰ این پیمان، باب عالی، قُطور و اراضی اطراف آن را به دولت ایران واگذار کرد.
[۲۴] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۳، ص۱۸۵۷، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
این مهمترین نتیجه ای است که از کنگره برلین عاید ایران شد. منطقه قطور شامل ۳۹ قریه
[۲۵] احمد خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، ج۱، ص۹۰، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸ ش).
و از مغرب و جنوب مجاور خاک عثمانی و حائز اهمیت نظامی بسیار بود.
[۲۶] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
اختلاف میان ایران و عثمانی بر سر این منطقه از چند دهه پیش آغاز شده بود و بعداز عقد معاهده ارزروم (۱۶ جمادی الثانی ۱۲۶۳) و پس از بازگشت میرزا تقی خان (بعدها امیر کبیر) از عثمانی، تشکیل کمیسیون سرحدّی برای تعیین حدود ایران و عثمانی در دستور کار قرار گرفت. مقارن این احوال، دولت عثمانی، با استفاده از وضع آشفته ایران و وقوع فتنه محمد حسن خان ملقب به سالار در خراسان (متوفی ۱۲۶۶)،
[۲۷] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۴، ص۲۳۹۵، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
قطور و بلوک اطراف آن را اشغال کرد و در دهانه تنگه قطور مناره ای ساخت و روی سنگی به عنوان نشانه سرحد این عبارت را حک کرد : «رأس حدود دولت عثمانیه در ناحیه قطور سنه ۱۲۶۵.» درویش پاشا، نماینده عثمانی در کمیسیون مرزی، در نامه ای به محمد رحیم میرزا، حاکم خوی، قطور را جزو سرحدات وان اعلام کرد.
[۲۸] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
دولت روسیه، از آن‌جا که تصرف نقاط سوق الجیشی آذربایجان و شمال غربی ایران را از جانب دولت عثمانی به صلاح خود نمی‌دید، به اشغال قطور اعتراض کرد و حقوق ایران را در این مورد به رسمیت شناخت.
[۲۹] محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، ج۱، ص۱۱۵، تهران (بی تا).
[۳۰] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
و در کنگره برلین نیز بر این موضع تأکید ورزید. حمایت روسیه در گنجاندن ماده مربوط به استرداد قطور مؤثر بود. اما انگلستان، که در این دوره سیاست حمایت از عثمانی را برای مقابله با روس‌ها در پیش گرفته بود، چندان موافق استرداد قطور نبود و تا مدت‌ها بعد، چه هنگام تشکیل کنگره برلین و چه پس از آن، به این بهانه که سی سال از تصرف قطور گذشته است، بازپس دادن آن را به ایران دشوار می‌شمرد
[۳۱] محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، ج۱، ص۱۱۵، تهران (بی تا).
و از موضعگیری صریح در قبال مسئله طفره می‌رفت.
[۳۲] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.




کنگره برلین نتوانست راه حلی عادلانه ارائه کند که در بالکان و سایر مناطق مورد بحث به صلحی پایدار بینجامد. تقریباً تمام قدرت‌های بزرگِ امضاکننده پیمان، بندهایی از آن را زیر پا گذاشتند و با محدود ساختن مسائل در چارچوب منافع خود، به خواست‌های ملل کوچک منطقه بی اعتنایی کردند. با اینهمه، کنگره برلین، از این حیث که نخستین کوشش برای حل مسالمت آمیز مسئله شرق و تدوین الگوی سیاسی برای اروپای شرقی و تدارک صلحی نسبی برای یک نسل بود، اهمیت تاریخی ویژه ای دارد.
[۳۳] جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۷، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
[۳۴] ای جی پی تیلر، عظمت و انحطاط اروپا، ج۱، ص۴۹۲، ترجمه هرمز عبداللهی، تهران ۱۳۷۰ ش.
در سال‌های ۱۳۰۳/۱۸۸۵ تا ۱۳۳۲/۱۹۱۳ در مفاد عهدنامه و نتایج کنگره تغییراتی داده شد.
[۳۵] هنری ویلسون لیتل فیلد، تاریخ اروپا، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۷، ترجمه فریده قرچه داغی (صحیحی)، تهران ۱۳۵۱ ش.




دولت ایران میرزا ملکم خان، وزیرمختار خود در لندن، را مأمور شرکت در کنگره کرد. میرزا حسین خان سپهسالار با حساسیت بسیار مراقب پیشرفت کار و نقش او در کنگره و در مذاکرات جنبی با بیسمارک و آندراسی و گارچاکف بود.
[۳۶] فریدون آدمیت،اندیشه ترقی و حکومت قانون : عصر سپهسالار ،ص۴۸۷، تهران ۱۳۵۶ ش
او در نامه مورخ ۲۲ جمادی الاخری ۱۲۹۵، از ملکم خواست تا این نکته را برای دول شرکت کننده روشن سازد که حل مسئله شرق بدون حل اختلافات میان ایران و عثمانی کامل نخواهد شد.
[۳۷] فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۴۸۷، تهران ۱۳۵۴ ش.
ملکم، به تأکید سپهسالار، علاقه ای به درگیر شدن در ماجرای بالکان، که محور مذاکرات کنگره بود، نشان نداد و فقط هنگام طرح مسئله استرداد قطور (ماده ۶۰) در کنگره حضوری فعال داشت.
[۳۸] اسماعیل رائین، میرزا ملکم خان، ج۱، ص۸۵، تهران ۱۳۵۳ ش.

ماده ۶۰، هر چند برای ایران موفقیّتی سیاسی بود، عملاً به استرداد قطور منجر نشد و باب عالی به بهانه های مختلف از آن طفره رفت و تحویل قطور را به حل اختلاف مرزی میان دو کشور در ناحیه زهاب منوط شمرد. لیکن، ایران تأکید داشت که تسلیم قطور به هیچ رو وابسته به مسائل کلی سرحدّی میان دو دولت نیست، بلکه چون دیگر تصمیمات کنگره برلین، نظیر تحویل بندر باطوم به روسیه، باید بیدرنگ و جدا از مسائل دیگر انجام گیرد. عثمانی‌ها ظاهراً تسلیم شدند و صفوت پاشا اعلام داشت که به والی وان دستور لازم داده شده است
[۳۹] محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، تهران (بی تا).
اما سال بعد تنها ۱۹ قریه از ۳۹ قریه قطور به ایران تحویل داده شد
[۴۰] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۴، ص۲۳۹۵، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
و استرداد کامل تا سال‌ها بعد صورت نپذیرفت
[۴۱] گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی: دوره قاجاریه،ج ۲، جاهای متعدد، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
[۴۲] محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین: از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، ج۱، ص۳۵۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۴۳] مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، ج۱، ص۳۲۳، تهران ۱۳۶۳ ش.




کنگره برلین هر چند مستقیماً به مسائل افغانستان و متصرفات روس‌ها در آسیای مرکزی و شمال ایران نپرداخت، اما تصمیمات آن بر آهنگ پیشروی روس‌ها در این نواحی بی تأثیر نبود و روسیه را ناگزیر ساخت تا از اجرای طرح‌های پیشین خود در افغانستان، که سلطه انگلستان در هند را به خطر می‌افکند، دست بردارد. هیئت سیاسی روسیه در کابل، به ریاست استولیتف بشتاب افغانستان را ترک گفت، زیرا بنابه ادعای انگلستان، حضور او و ادامه مذاکرات با امیر علی شیر علی خان مانع برقراری کامل حسن تفاهم میان دو کشور بود. بدین‌سان، سلب حمایت قاطع روس‌ها از افغانستان در جنگی که متعاقباً بین این کشور و انگلستان درگرفت، به نفوذ و حیثیت روسیه در این منطقه بشدت لطمه زد.
[۴۴] پیوکارلو ترنزیو، رقابت‌های روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ج۱، ص۹۴ـ۹۵، ترجمه عباس آذرین، تهران ۱۳۶۳ ش.




(۱) فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۲) فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون: عصر سپهسالار، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
(۴) نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۵) رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۶) پیوکارلو ترنزیو، رقابت‌های روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمه عباس آذرین، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷) ای جی پی تیلر، عظمت و انحطاط اروپا، ترجمه هرمز عبداللهی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۸) احمد خان ملک ساسانی، سیاستگران دورة قاجار، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸ ش).
(۹) اسماعیل رائین، میرزا ملکم خان، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۱۰) محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، تهران (بی تا).
(۱۱) جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۲) کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۳) گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی: دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
(۱۴) لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.
(۱۵) هنری ویلسون لیتل فیلد، تاریخ اروپا، ترجمه فریده قرچه داغی (صحیحی)، تهران ۱۳۵۱ ش.
(۱۶) برادفورد مارتین، تاریخ روابط ایران و آلمان، ترجمه پیمان آزاد و علی امید، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۷) محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ج ۳، تهران ۱۳۳۵ ش.
(۱۸) محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین: از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۹) مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۰) J N Larned, History for ready reference , Springfield, Mass ۱۸۹۵;.
(۲۱) Stanford Shaw, History of Ottoman Empire and modern Turkey , Cambridge ۱۹۸۵;.
(۲۲) TA , sv "Berlin Antla  mas  ";.
(۲۳) AW Ward, The Cambridge modern history , Cambridge ۱۹۱۰.



 
۱. کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۴۴، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۲. جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۳، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
۳. نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ج۱، ص۲۲۳، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۴. لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ج۱، ص۳۳۳، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.
۵. نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ج۱، ص۲۲۳، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶. جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۴، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
۷. محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی،ج ۳، ص ۸۶۵ـ۸۶۶، تهران ۱۳۳۵ ش.
۸. محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ج ۳، ص ۸۶۸، تهران ۱۳۳۵ ش.
۹. جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۷، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۰. جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۴ ـ ۵۴۵، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۱. محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی،ج ۳، ص ۸۶۷، تهران ۱۳۳۵ ش.
۱۲. کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۵۰، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۳. رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ج۲، ص۲۸۹، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
۱۴. کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۵۱، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۵. رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ج۲، ص۲۸۹، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
۱۶. کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۵۰، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۱۷. جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۶، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۸. نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر، ج۱، ص۲۲۴، ترجمه خانبابا بیانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۱۹. کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان، ج۱۱، ص۱۴۹، ج ۱۱، ترجمه حسینعلی هروی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۲۰. رابرت روزول پامر، تاریخ جهان نو، ج۲، ص۲۸۹، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران ۱۳۵۷ ش.
۲۱. لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.
۲۲. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۳، ص۱۸۳۶ـ۱۸۵۸، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
۲۳. لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ج۱، ص۳۳۴، ترجمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۶ ش.
۲۴. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۳، ص۱۸۵۷، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
۲۵. احمد خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، ج۱، ص۹۰، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸ ش).
۲۶. فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
۲۷. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۴، ص۲۳۹۵، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
۲۸. فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
۲۹. محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، ج۱، ص۱۱۵، تهران (بی تا).
۳۰. فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
۳۱. محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، ج۱، ص۱۱۵، تهران (بی تا).
۳۲. فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۵۸۲، تهران ۱۳۵۴ ش.
۳۳. جان پاتریک کین راس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۴۷، ترجمه پروانه ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
۳۴. ای جی پی تیلر، عظمت و انحطاط اروپا، ج۱، ص۴۹۲، ترجمه هرمز عبداللهی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۳۵. هنری ویلسون لیتل فیلد، تاریخ اروپا، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۷، ترجمه فریده قرچه داغی (صحیحی)، تهران ۱۳۵۱ ش.
۳۶. فریدون آدمیت،اندیشه ترقی و حکومت قانون : عصر سپهسالار ،ص۴۸۷، تهران ۱۳۵۶ ش
۳۷. فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ج۱، ص۴۸۷، تهران ۱۳۵۴ ش.
۳۸. اسماعیل رائین، میرزا ملکم خان، ج۱، ص۸۵، تهران ۱۳۵۳ ش.
۳۹. محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، تهران (بی تا).
۴۰. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، ج۴، ص۲۳۹۵، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
۴۱. گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی: دوره قاجاریه،ج ۲، جاهای متعدد، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
۴۲. محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین: از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، ج۱، ص۳۵۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
۴۳. مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، ج۱، ص۳۲۳، تهران ۱۳۶۳ ش.
۴۴. پیوکارلو ترنزیو، رقابت‌های روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ج۱، ص۹۴ـ۹۵، ترجمه عباس آذرین، تهران ۱۳۶۳ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برلین»، شماره۱۰۴۰.    




جعبه ابزار