• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کارکردهای روحانیت شیعه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



روحانیت شیعه یک سازمان دینی مخصوص شیعه و پیروان ائمه است که سابقه آن به صدر اسلام باز می‌گردد. این سازمان دارای کارکردهایی است. کارکردهای اساسی و سازمانی و آن چه بیش تر ناظر بر اهداف و عوامل مؤثر بر شکل‌گیری سازمان روحانیت شیعه است عبارتند از: کارکرد تبلیغی، کارکرد آموزشی، کارکرد اخلاقی، کارکرد کلامی و کارکرد سیاسی.



برای واژه «کارکرد» معانی متفاوتی از قبیل: عمل، شغل، وظیفه، فایده، هدف، غایت، نتایج و آثار بیان شده است.
[۱] قتادان، منصور و دیگران، جامعه‌شناسی مفاهیم کلیدی، ص۲۷۳.
آن چه در این مقاله مراد است، بیش تر عمل و وظیفه اجتماعی سازمان روحانیت شیعه است و بر این اساس در این بخش، عمدتاً کارکردهای اساسی و سازمانی و آن چه بیش تر ناظر بر اهداف و عوامل مؤثر بر شکل گیری سازمان است، مورد توجه قرار خواهد گرفت.


در این جا مفهوم «تبلیغ» به معنای عام آن، یعنی رسانیدن پیام و محتویات فکری برای مردم و فراخواندن مردم به نظر و شیوه و طرز فکری خاص است. هر مکتب و حرکتی برای دست‌یابی به جایگاهی مشخص در نظام اجتماعی، تداوم و بقای خود در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و نیز برای گسترش اصول و آموزه‌های خود، به تبلیغ نیاز دارد. از این رو، تبلیغ برای هر مکتب فکری و اجتماعی، حیاتی و با اهمیت به شمار می‌آید.

۲.۱ - تبلیغ در کتاب و سنت

تبلیغ و دعوت مردم به ارزش‌های الهی، از خطوط اصلی نظام فکری اسلام است. در قرآن در موارد متعددی از پیامبران به عنوان مبلغان یاد شده است؛ از جمله:
ـ «ماعلَی الرسولِ الا البلاغ؛ پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد.»
ـ «اُبلغکم رسالاتِ ربّی و انصحُ لکم و اَعلمُ مِنَ اللهِ ما لاتعلمون؛ رسالت‌های پروردگارم را به شما ابلاغ می‌کنم و خیر خواه شما هستم».
ـ «ابلغکم رسالاتِ ربی و اَنا لکم ناصحٌ امینٌ؛ رسالت‌های پروردگارم را به شما ابلاغ می‌کنم و من خیرخواهی امین برای شما هستم».
ـ «و اُبلغکم ما اُرسِلت به؛ حضرت داود (علیه‌السّلام) فرمود: آن چه را بدان فرستاده شده‌ام، برایتان رساندم».
در این زمینه، احادیثی نیز وجود دارد که تبلیغ را به عنوان وظیفه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دیگر انبیا بر شمرده‌اند. برای مثال در حدیث آمده است: جبرئیل چیزی از وحی برای پیامبر نیاورد، مگر این که همراه او چهار ملک محافظ بودند و به پیامبر یاد می‌داد تا رسالت و پیام الهی را بر وجهی که دستور داده شده به مردم ابلاغ کند.
[۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص۲۳.


۲.۲ - شیوه‌های تبلیغ

بر این اساس برای حوزه و روحانیت شیعه، به عنوان پاسدار ارزش‌های اسلامی و داعیه دار حمایت از مکتب فکری اسلامی ـ شیعی، «تبلیغ» و اعزام مبلغ به دیگر سرزمین‌های اسلامی، از محوری‌ترین وظایف به شمار می‌آید. این کارکرد حوزه و سازمان روحانیت شیعه، نقشی اساسی در راه رسیدن به اهداف دینی و اصیل حوزه ایفا کرده است. سنت تبلیغ و اعزام مبلغ، از صدر اسلام و زمان رسالت وجود داشته است. این شیوه در عصر امامت رونق فراوان داشت و شکل گیری نهاد و سازمان «وکالت»، به عنوان نهادی فعال پس از عصر امام صادق (علیه‌السّلام) در همین جهت بود.
پس از عصر رسالت و امامت، حوزه و عالمان دینی به عنوان وارثان و نایبان پیشوایان معصوم، به امر «تبلیغ» به عنوان یکی از وظایف اساسی دینی و اجتماعی خود نگریسته‌اند. افراد مذهبی از اطراف و اکناف جهان، برای فراگیری معارف اسلامی به مرکز علمی و آموزشی آمده، پس از فراگیری دانش، به مناطق خود یا دیگر مناطقی که نیازمند تبلیغ بوده، مسافرت می‌کرده و به امر تبلیغ می‌پرداخته‌اند. مرحوم کلینی و شیخ صدوق پس از عصر امامت، از پیشگامان احیای این شیوه بوده‌اند و این سنت هم چنان به قوت خود باقی است. در این زمینه، به شیوه‌های تبلیغ اشاره می‌گردد:

۲.۲.۱ - شیوه عملی

مهم‌ترین شیوه‌ای که در نظام حوزه و روحانیت مورد توجه می‌باشد، شیوه «عملی» است؛ بدین معنا که علمای دینی برای گسترش معارف و ارزش‌های اسلامی، توصیه شده‌اند که با عمل خود به دیگران بیاموزند. این نکته روشن است که فراگیری علم، بر ارائه عملی آن مقدم است. بدین سان، شیوه‌های مورد بحث پس از فراگیری آموزشی مطرح می‌باشند. شیوه «عملی» برای تبلیغ و رسانیدن آموزه‌ها و ارزش‌های دینی، چیزی است که در خود متون آموزشی شیعی نیز بدان سفارش شده است. حدیث: «کونوا دعاة الناسِ بغیرِ السنتکم لِیَروا مِنکم الورعَ و الاجتهادَ و الصلوة و الخیرَ و اِنّ ذلک داعیة» به همین نکته سفارش می‌کند.
در تاریخ تبلیغات اسلامی، شیوه‌های عملی، تجسم روح و تعالیم اسلام بوده و در ایمان مردم به دیگر روش‌ها تاثیر بیش‌تری دارد. در روش عملی، تمام مشاعر، حواس و افکار بیننده تحت تاثیر قرار می‌گیرد و از این رو، از این شیوه به عنوان مهم‌ترین شیوه یاد شده است.
[۸] فضل الله، محمدحسین، گام‌هایی در راه تبلیغ، ترجمه احمد بهشتی، ص۱۵۳.

برای این مسئله، نمونه‌های بسیاری در کتاب‌های تاریخی بیان شده است: روزی حضرت امیر با مردی ذمی همسفر شد. ذمی از حضرت سؤال کرد: ‌ای بنده خدا! کجا می‌روی؟ حضرت فرمود: قصد کوفه دارم. در طول سفر نیز بین این دو گفت و گو‌هایی صورت گرفت. پس از مدتی، همین که سر دوراهی رسیدند، حضرت همراه ذمی به راه ادامه داد. ذمی گفت: مگر نه این که قصد کوفه داشتی؟ حضرت فرمود: در آیین ما از حسن رفاقت این است که رفیق خود را در موقع جدا شدن، قدری همراهی کنی. پیامبر ما این گونه به ما دستور داده است. ذمی از این برخورد حضرت متاثرشده و در نهایت به آیین اسلام گرویید.
[۹] فضل الله، محمدحسین، گام‌هایی در راه تبلیغ، ترجمه احمد بهشتی، ص۱۵۳.


۲.۲.۲ - برگزاری جلسات درس

این کار، به ویژه در اوایل شکل‌گیری حوزه و روحانیت و با توجه به شرایط حاکم آن زمان، یکی از شیوه‌های گسترش و تبلیغ معارف و آموزه‌های دینی بوده است؛ هر چند مخاطبان آن محدود و قشر خاصی بوده‌اند. شاگردان پس از فراغت از جلسه درس، برای این که آموخته‌هایشان پخته تر شود، با همدیگر به تبادل نظر و بحث می‌پردازند. این شیوه، تنها برای شاگردان و شاغلان در مراکز علمی اعمال می‌شود.

۲.۲.۳ - خطابه و موعظه

شیوه دیگر انجام تبلیغ، خطابه و موعظه است. از این شیوه، برای تبلیغ مبانی دینی در بین جامعه اسلامی استفاده می‌گردد. علما با برگزاری جلسات وعظ و سخنرانی و درس‌های اخلاق، به ویژه شب‌ها و روز‌های جمعه که نزد شیعیان اوقاتی مقدس‌اند و نیز در ماه مبارک رمضان، نیمه اول محرم و دهه آخر صفر، به تبلیغ می‌پردازند. در مواقع مزبور، معمولاً علما به شهر‌ها و مناطق گوناگون مسافرت می‌کنند و با استفاده از شیوه مرسوم، وظیفه تبلیغی خود را انجام می‌دهند. این شیوه، رایج‌ترین شیوه‌ای است که از آن برای نشر معارف اسلامی در طول تاریخ حوزه و سازمان روحانیت شیعه استفاده شده است.

۲.۲.۴ - فرستادن نامه، رساله و جوابیه

تا زمانی که وسایل ارتباط جمعی پیشرفت نکرده بود، فرستادن نامه برای آشنایی مردمان با معارف اسلامی، یکی از شیوه‌های متداول بود. نامه‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شاهان روم، ایران و رؤسای قبایل،
[۱۰] احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۱۷، ص۱۹۳ تا ۲۲۳.
یکی از نمونه‌های بارز این شیوه در تبلیغ و دعوت به سوی اسلام و ارزش‌های اسلامی است که از آن جمله می‌توان به نامه‌های حضرت به پادشاهان و زمامداران در سال ششم هجری اشاره کرد.


از دیگر کارکردهای مهم حوزه و سازمان روحانیت شیعه، کارکرد «آموزشی» است. یکی از اهداف اولیه شکل گیری حوزه و تشکیلات دینی، آموزش مبانی دینی و اعتقادی اسلام بوده که در طول تاریخ، همواره مورد توجه قرار داشته است. آموزش به شکل‌های گوناگون انجام می‌گیرد که مهم‌ترین آن، جذب دانشجویان و برگزاری جلسات درس است. تاسیس مراکز و حوزه‌های علمی نیز در این جهت انجام می‌گیرد. روحانیت و علمای دینی با توجه به توانایی‌های علمی شان، در مراکز آموزشی برای انتقال آموخته‌های خود به دیگران فعالیت می‌کنند.


در فرهنگ حوزه و سازمان روحانیت شیعه، «اخلاق» در کنار تحصیل علم و دانش، همواره مورد توجه بوده است. این مساله، برخاسته از همان نقش و جایگاهی است که علمای دینی در فرهنگ اسلامی و شیعی دارند؛ چه این که انبیا نیز برای رشد اخلاق و تهذیب سنت‌ها فرستاده شده‌اند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این باره فرمود: «اِنما بُعثتُ لاتمم مکارم الاخلاقِ» علما به عنوان جانشینان انبیا نیز همان رسالت را به عهده دارند. در فرهنگ شیعی، دانش مقدمه تهذیب و تزکیه است. حضرت امام خمینی (رحمةالله‌علیه) در کتاب جهاد اکبر، تحصیل علوم حوزوی را مقدمه‌ای برای تهذیب و تزکیه و تحصیل فضیلت‌ها و آداب الهی دانسته‌اند.
[۱۲] خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، ص۱۵.

اخلاق در مجالس وعظ و حتی گاه به عنوان درسی مستقل یا در طلیعه و آخر درس‌های دیگر، از قدیم تا به امروز در حوزه‌های علمیه متداول بوده است.
[۱۳] نوری، محمد، ماخدشناسی نظام تعلیم و تربیت روحانیت، ص۷۳.
در فرهنگ حوزه‌های علمیه، عنصر دانش، زمانی به صاحبش ارزش می‌دهد که در کنار آن تهذیب و تزکیه باشد. دانش بدون تهذیب نفس و رعایت اخلاق، نه تنها منفعت چندانی نخواهد داشت، بلکه مضر هم خواهد بود. بدین سان، یکی از کارکردهای حوزه، کارکرد «اخلاقی» بوده است. همواره اخلاق تدریس می‌شده و حتی بزرگان در این زمینه، کتاب‌های با ارزشی تصنیف کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد:
۱. آداب المتعلمین، نوشته خواجه نصیر الدین طوسی؛
۲. منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، نوشته شهید ثانی؛
۳. تهذیب الاخلاق و طهاره الاعراق، از ابن مسکویه رازی.
از شهید ثانی چنین نقل شده است:
معلم باید در خاتمه درس خود، نکات ظریف اخلاقی و حکمت و‌ اندرز و مطالبی را که قلب و‌ اندرون انسان را تصفیه و پالایش می‌کند، به شاگردان القا نماید تا خالصانه و همراه با خشوع و خلوص نیت و صافی باطن از جلسه درس بیرون روند.
[۱۴] به نقل از: شهید ثانی، علی بن احمد عاملی، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ترجمه محمد باقر حجتی، ص۷۵.

شیخ طوسی هم در کنار تدریس فقه و اصول، به تدریس مباحث اخلاقی و پرورشی روح طلاب و شاگردان توجه داشت. کتاب امالی وی و دیگر امالی‌هایی که متضمن مباحث اخلاقی‌اند، ما را به این نتیجه رهنمون می‌شود که درس‌های اخلاق، در زمان آغازین حوزه نجف (و بغداد) ریشه دارد.
[۱۵] دفتر تبلیغات اسلامی، مجله حوزه، ش ۲۴ (بهمن و اسفند ۱۳۶۳) ص۸۶.



یکی از وظایف و کارکردهای این سازمان روحانیت شیعه، رسیدگی به مشکلات و پرسش‌های کلامی و اعتقادی شیعیان می‌باشد. پرسش‌های دینی شیعیان، گاه به صورت مکتوب مطرح می‌شد و زمانی نیز افراد به صورت شفاهی پرسش‌هایشان را مطرح می‌کردند. روحانیت متعهد شیعه همواره در دفاع از مرزهای فکری و اعتقادی، حضور داشته و در برابر شبهه‌های جدید اعتقادی و کلامی، پاسخگو بوده است.
شیخ طوسی درباره پرسش‌های جدید و آمادگی تازه برای پاسخگویی به آن‌ها چنین می‌گوید:
[۱۶] جمعی از نویسندگان، حوزه، کاستی‌ها و بایسته‌ها، ص۳۱۵.

علمای بزرگ ما ـ که خدا آنان را رحمت کند ـ چه آنان که در قدیم بودند و چه آنان که بعداً آمدند، همه درباره پیدا کردن دلیل‌های زمان پسند و آن چه طبیعت زمان اقتضا می‌کرده، تا نهایت درجه ممکن کوشیده و پیش تاخته‌اند و در برابر دیگران و مخالفان، موضع آگاهانه داشته‌اند؛ چون همواره شبهات تازه‌ای القا می‌شده است. از این رو، آنان نیز آگاهی‌های لازم و دلیل‌های تازه‌ای برای حقانیت حق عرضه می‌کرده‌اند.
از این کلمات چنین برداشت می‌شود که یکی از دغدغه‌های علما و روحانیت، به ویژه در اوایل شکل گیری این نهاد، پاسخگویی به شبهات جدیدی بوده که از سوی مغرضان و ناآگاهان به وجود می‌آمده است.


مساله «حکومت» در فرهنگ شیعه، دارای پیشینه‌ای تاریخی و جایگاهی ممتاز است و اصول اولیه و ریشه‌های فقه حکومت اسلام، به عصر نبوت بر می‌گردد. آن چه در این جا مورد توجه است، اشاره مختصری است به رابطه علما و روحانیت عصر اول (پس از غیبت کبری) با دستگاه حاکمیت زمانشان، و نیز دیدگاه‌ها و فعالیت‌های علمای نخستین درباره رابطه مردم با حاکمیت آن زمان.
ابتدا باید اذعان نمود که شرایط تاسیس حکومت اسلامی برای علمای گذشته فراهم نبود؛ حتی آنان توانایی اظهار نظر جدی در مخالفت با حاکمیت را نیز نداشتند. با این وجود، آنان، به ویژه کلینی، صدوق، مفید و سید مرتضی، در کنار ترویج احادیث امامان معصوم (علیه‌السّلام) و مشرب کلامی و فقهی آنان، از مطالعه و اظهار نظر در زمینه‌های فقه حکومتی شیعه نیز خودداری نمی‌کردند و در حد مقدور، در این زمینه فتاوا و نظراتی از خود باقی گذاشته‌اند؛ اگر چه به دلیل وجود شرایط خفقان‌آور آن زمان نتوانستند به مسائل مربوط به لزوم تاسیس حکومت اسلامی و مسائل ظریف فقه حکومتی و سیاسی به صورت جداگانه بپردازند.
[۱۷] زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۸-۲۰.
[۱۸] به نقل از زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۴.


۶.۱ - لزوم تشکیل حکومت اسلامی

فقهای پیشین هر چند مباحثی در قلمرو فقهی انجام داده و بر اساس اقتضای زمانشان در این راه تلاش‌هایی کرده‌اند، اما از باب تقیه، مجبور بودند که در عمل، تا حدی دنباله رو فقهای عامه باشند. فقهای شیعی به سبب جبر سلاطین، از پرداختن به مسائل دنیا و دولت مسلمانان پرهیز داشتند.
[۱۹] زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۴.
آنان هر کدام به نحوی در لابه لای مباحثشان به صورت پراکنده، به مسائل حکومت پرداخته‌اند، به طوری که کاملاً نظراتشان درباره عدم مشروعیت دستگاه حاکم زمانشان روشن بوده است. در ذیل اجمالاً به مواردی از آن اشاره می‌شود:

۶.۱.۱ - دیدگاه کلینی

کلینی در کتاب کافی، تحت عنوان «کتاب الحجة» درباره ولایت و امامت بحث نموده و به واجب الاطاعة بودن امامان در امور دینی، اجتماعی و سیاسی، از راه نقل روایات پرداخته است. او در بخش‌های گوناگون این کتاب، احادیث فراوانی در زمینه لزوم تاسیس حکومت و مسائلی از این قبیل که قانون «ارث» بدون قوه مجریه و تاسیس حکومت اسلامی قابل اعمال نیست، نقل و تدوین نموده است. درست است که کلینی فتوای خاص در این باره نداده، ولی شیوه طبقه‌بندی و عنوان‌گذاری و تدوین این احادیث، می‌تواند بیانگر دیدگاه او در زمینه فقه حکومتی باشد.
[۲۰] زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۷.


۶.۱.۲ - دیدگاه شیخ صدوق

شیخ صدوق درباره مسائل فقه حکومتی، فتواهایی داده است؛ مثلاً در کتاب‌های المقنعه و الهدایه بالخیر، به صورت اشاره، مراجعه به دستگاه قضایی بنی عباس را تحریم کرده و شیعیان را در حل مشکلاتشان به فقهای شیعی ارجاع داده است.
[۲۱] زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۸.

در کتاب من لا یحضره الفقیه، تحت عنوان «من یجوز الاستحکام و من لا یجوز» روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند مبنی بر این که هر کس برای تخاصم و دعوا در حقی نزد قضات جور برود، مصداق آیه مبارکه‌ای قرار خواهد گرفت که می‌فرماید: «آیا ندیدید آنانی را که خود را جزو مؤمنان پنداشته و گمان می‌کنند به آن چه بر پیامبر خاتم و پیامبران پیشین نازل شده ایمان آورده‌اند، اما در حل اختلافاتشان نزد طاغوت می‌روند، در حالی که مامور شده‌اند که به آن‌ها کفر ورزند؟»

۶.۱.۳ - دیدگاه شیخ مفید

شیخ مفید نسبت به شیخ صدوق، مسائل حکومتی را به صورت روشن تر مورد توجه قرار داده و در حد امکان، به مساله «ولایت فقیه» و لزوم تاسیس «حکومت اسلامی» در کتاب‌های خود پرداخته است. فتواهای او مبنی بر حرمت همکاری با سلاطین جور و پذیرفتن مناصب حکومتی از سوی آنان، مگر در صورتی که به مصلحت مسلمانان باشد، بیانگر نظرات صریح شیخ در مورد حاکمیت است. شیخ مفید قضاوت، اقامه حدود و تعزیرات، رهبری مردم و اداره امور مسلمانان را از وظایف فقها دانسته، یاری آنان از سوی شیعیان را واجب می‌داند.
[۲۴] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تعلیق علی‌اکبر غفاری، ج۳، ص۲۲، به نقل از المقنعه.

شیخ مفید کسی را که واجد شرایط احراز اداره امور مسلمانان بوده و از سوی دستگاه ظالم به مقام حکومت و امارت منصوب شود، در حقیقت حاکم و امیر حق دانسته و می‌گوید: «او از سوی حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ امیر مسلمانان است که از مجرای دستگاه ظالم به این مقام رسیده و باید از او اطاعت شود».
[۲۵] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تعلیق علی‌اکبر غفاری، ج۳، ص۲۱.

به طور کلی، شیخ مفید در ارتباط با نهاد حکومتی، مسائل ذیل را مورد توجه قرار داده است:
۱. سلاطین منصوب از سوی خدا، امامان معصوم (علیهم‌السّلام) هستند؛
۲. در زمان غیبت، این اختیارات و ولایت‌ها از طرف آن حضرت به فقهای شیعه تفویض گردیده است؛
۳. بر مؤمنان حرام است سلطان جور را یاری کنند، مگر این که به مصلحت مؤمنان باشد.

۶.۱.۴ - سایر دیدگاه‌ها

امثال این فتواها در کتاب‌های و نوشته‌های دیگر فقهای آن عصر نیز کم و بیش دیده می‌شود؛ چنان که سید مرتضی در باب همکاری با حاکمان جور، فتوای حرمت دارد.
همین طور سید رضی، ابو صلاح حلبی و شیخ طوسی بر همین عقیده‌اند که به دلیل جلوگیری از طولانی شدن کلام، از طرح آن‌ها پرهیز می‌کنیم.
اگر می‌بینیم فقهای زمان شکل گیری سازمان روحانیت شیعه، بر خلاف نظرات خود، در برابر حکومت زمانشان تحرک عملی و سیاسی جدی‌ای از خود نشان نداده‌اند، به دلیل نامساعد بودن شرایط آن زمان بوده است؛ و گرنه آن‌ها طبق فتواها و نظراتشان، تاسیس حکومت اسلامی و اداره امور مسلمانان توسط فقیه را از وظایف مهم فقها می‌دانسته‌اند. البته درمواردی هم در امور سیاسی و اجتماعی دخالت می‌کردند؛ مثلاً شیخ مفید با امرای شیعی آل بویه ارتباط داشت و خود نیز شخصاً به مسائل اجتماعی، فکری و سیاسی جامعه اسلامی می‌پرداخت و به همین دلیل، مدتی مجبور به ترک بغداد گردید.


۱. قتادان، منصور و دیگران، جامعه‌شناسی مفاهیم کلیدی، ص۲۷۳.
۲. مائده/سوره۵، آیه۹۹.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۶۲.    
۴. اعراف/سوره۷، آیه۶۸.    
۵. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۳.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص۲۳.
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۷۸، دار الکتب الاسلامیة.    
۸. فضل الله، محمدحسین، گام‌هایی در راه تبلیغ، ترجمه احمد بهشتی، ص۱۵۳.
۹. فضل الله، محمدحسین، گام‌هایی در راه تبلیغ، ترجمه احمد بهشتی، ص۱۵۳.
۱۰. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۱۷، ص۱۹۳ تا ۲۲۳.
۱۱. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۸.    
۱۲. خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، ص۱۵.
۱۳. نوری، محمد، ماخدشناسی نظام تعلیم و تربیت روحانیت، ص۷۳.
۱۴. به نقل از: شهید ثانی، علی بن احمد عاملی، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ترجمه محمد باقر حجتی، ص۷۵.
۱۵. دفتر تبلیغات اسلامی، مجله حوزه، ش ۲۴ (بهمن و اسفند ۱۳۶۳) ص۸۶.
۱۶. جمعی از نویسندگان، حوزه، کاستی‌ها و بایسته‌ها، ص۳۱۵.
۱۷. زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۸-۲۰.
۱۸. به نقل از زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۴.
۱۹. زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۴.
۲۰. زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۷.
۲۱. زنجانی، عبدالکریم، الفقه الارقی فی شرح العروه الوثقی، ج۱، ص۱۸.
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۲۳. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تعلیق علی‌اکبر غفاری، ج۳، ص۴.    
۲۴. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تعلیق علی‌اکبر غفاری، ج۳، ص۲۲، به نقل از المقنعه.
۲۵. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تعلیق علی‌اکبر غفاری، ج۳، ص۲۱.
۲۶. حسینی، سیداحمد، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۸۹، بحث مساله فی العمل مع السلطان.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کارکردهای سازمان روحانیت شیعه»، تاریخ بازیابی۹۷/۳/۵.    






جعبه ابزار