کاخ توپکاپی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کاخ توپکاپی
استانبول، یا توپکاپیسرایی، قصرتوپ قاپو، محل سکونت سلاطین عثمانی، حرمسرا و دادگاه عثمانی و همچنین مرکز مدیریت
حکومت بوده است. ساخت کاخ توپکاپی از سال ۱۴۵۹ آغاز شد و در سال ۱۴۷۸ به پایان رسید. کاخ توپکاپی در واقع دومین کاخ عثمانیست که در استانبول بنا شد.
این کاخ ۴ قرن خانه سلاطین عثمانی بود و ۲۵ سلطان عثمانی در آن زندگی کردند، از سلطان محمد دوم تا سلطان عبدالملک همگی در کاخ توپکاپی سکنی داشتند. امروز قصر توپقاپی به
موزه تبدیل شدهاست و از جذابترین جاذبههای توریستی
ترکیه است.
در این موزه بسیاری از آثار ادبی و هنری
ایران نیز نگاهداشته میشود. در این موزه آثاری همچون لباس
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، شمشیرهای مختلف او، دندان، مو، کفش او و غیره نگهداری میشود.
توپْکاپی، کاخ، یا توپکاپیسرایی، قصرتوپ قاپو، اقامتگاه نخستین سلاطین عثمانی واقع در
استانبول که نزدیک به ۵۰۰ سال مرکز رسمی نظام حکومتی این سلسله بود. این کاخ را
سلطان محمد دوم در میان سالهای ۸۶۳-۸۸۳ ق/۱۴۵۹-۱۴۷۸م ساخت، و اقامتگاه رسمی خود قرار داد. جانشینان او نیز در همانجا اقامت گزیدند، تا اینکه در ۱۲۷۰ق/۱۸۵۳م
سلطان عبدالمجید کاخ «دُلْمه باغچه» را برای اقامت انتخاب کرد. کاخ توپکاپی که مقر اصلی حاکِمان پر قدرت بود، جایگاه نگاهداری یکی از بزرگترین گنجینههای جهان گردید که تا امروز باقیمانده است. بناهای اصلی و بیهمتای این مجموعه در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م به عنوان موزه گشایش یافت و در معرض بازدید همگان قرار گرفت.
نام توپکاپیسرایی از سدۀ ۱۳ق/۱۹م به این مجموعه ساختمانها داده شده است. در اصل این نام برای کاخ تابستانیای که زمانی نزدیک به دروازۀ توپ (توپ قاپوسی) که در دیوار کنار ساحل بود، به کار برده میشد. نام پیشین این مجموعه کاخ نو (ینیسرای) برای تشخیص آن از کاخ کهن (اسکیسرای) بود. سلطان محمد دوم بیدرنگ پس از تسخیر استانبول در ۸۵۷ ق/ ۱۴۵۳م، ساختمان این اقامتگاه سلطنتی را در فضای وسیعی در مرکز شهر آغاز کرد.
امروزه، آثاری از کاخ کهن برجای نیست، و ویرانی آن و دیگر کاخهای آغازین دورۀ عثمانی در بورسه، ادرنه و استانبول بر اهمیت تاریخی کاخ توپکاپی میافزاید. در واقع، این بنا اثر بازماندۀ نادری است که تا سدۀ ۱۳ق/۱۹م به عنوان کاخ سلطنتی کاربری داشته، و در اواخر قرون وسطی ساخته شده است و اصول سنتهای معماری غیرنظامی را در بر دارد که مـیتوان آنها را تا کاخهای عباسیِ متعلق به سدههای ۲ و ۳ق/ ۸ و ۹م در
عراق، و پیش از آن تا کاخهای دوران باستان دنبال کرد. به عنوان مثال، در انتهای شمالی بناهای کاخ اصلی باغهایی است که به روش تراسبندی ساخته شده، و یادآور باغهای معلق بابل (حدائق معلقه) و جنات العریف در گرانادا (غرناطه) است. به این سبب، ویژگیهای این کاخ بیشتر با اقامتگاههای سلطنتیِ همزمان خود در بخشهای دیگر آسیا، از جمله
ایران رابطه دارد تا با سنتهای کاخسازی اروپا.
شاخص کاخ اروپایی بنای چند طبقه، و شکل مکعبی با نمایی قرینه است. برخلاف آن، کاخ توپکاپی یک طبقه، در محوطهای بـه وسعت ۰۰۰، ۶۰۰ مـ ۲، محصور در دیوار و برج و بارویی رفیـع است؛ با این حـال ــ چون از دور، از سوی دریا به آن نگریسته شود ــ موقعیت بناهای اصلی کاخ در بالای تپه و ساختمان آن بر پایههای سنگی مرتفع عظمتی غیرمعمول به آنها بخشیده است.
درگذشته، کسانی که از خشکی به آنجا میرسیدند، نه با نمایی به شیوۀ اروپایی، بلکه با ۳ دروازۀ مستحکم متوالی مواجه میشدند. این ورودیهای تشریفاتی نزدیک شدن تدریجی افراد را به شخص سلطان که در اقامتگاه خصوصیاش در مرکز مجموعه بناها به سر میبرد، ممکن میساخت. از آنجا که تمامی قدرت در اختیار شخص سلطان بود، دسترسی به وی، بهویژه در نخستین سده اهمیت خاصی داشت. بعدها، پس از کنارهگیری سلاطین از جامعه، گرچه قدرت دیگر تنها در دست شخص سلطان نبود، اما «باب عالی» کانون نمادین امپراتوری، و محلی که عدالت از آنجا اجرا میشد، باقی ماند. به همین سبب، ۳ دروازۀ کاخ توپکاپی و محوطههای میان آنها اهمیت فراوان داشتند.
هر یک از بناهای گوناگون محصور در محوطۀ کاخ را منحصراً برای فعالیتی خاص ــ چه امور داخلی، چه امور اداری ــ ساخته بودند و در آنها هزاران تن از طبقات گوناگون به کار اشغال داشتند. با وجود این، ساختن بناهای نو، تخریب و تغییر بعضی بناها بنابر نیاز زمان برای استفادههای دیگر یا سلیقۀ زمان، و مرمتها به دلیل مصائبی مانند زلزلهها و آتشسوزیها در ۵۰۰ سال تاریخ این کاخ باعث پیچیدگی تاریخچۀ این مجموعۀ ساختمانی شده است.
بررسیهای باستانشناختیِ محل، با توجه به گذشتۀ تاریخی آن پیچیدهتر است. بناهای اصلی کاخ در محل ارگ کهن یونانی مورد استفاده در دورۀ بیزانس قرار داشت سِپتیمیوس سِوِروس امپراتور روم این شهر را که از سدۀ ۲م متحد روم بود ــ در پی پشتیبانیِ آن از رقیب او در
جنگهای داخلی ــ در ۱۹۶م کاملاً ویران ساخت. همین امپراتور بعدها شهر بیزانس را با مقیاس بزرگتری با کلیۀ ساختمانهای غیرنظامیای که زندگی شهری روم به آن نیازمند بود، بازسازی کرد. در ۳۳۰م، قسطنطین اول۱ ــ که تازه مسیحی شده بود ــ این شهر را به عنوان پایتخت روم شرقی برگزید.
در دورۀ سلطنت قسطنطین ( Constantine) و جانشینان وی، کلیساهای مسیحی جایگزین معابد بتپرستی این ارگ شدند. یکی از آنها، کلیسای هاگیا ایرنه هنوز در محوطۀ توپکاپی برجا ست. یوستینیانوس اول در ۵۳۷ م آن را بازسازی کرد؛ و در همان زمان کلیسای بسیار بزرگتر هاگیا سوفیا (
ایاصوفیه) در نزدیکی آن ساخته شد که بعدها مرکز نگهداری
جنگ افزار گردید. بیشتر بناهای دیگر قبل از ساختن کاخ، از میان برداشته شدند. اما از پیهای آنها باز استفاده شد؛ به ویژه، به سبب کمبود ذخایر آب، آب انبارهای کهن و تأسیسات مربوط به آب اهمیت خود را حفظ کردند.
از دیوارهای حفظ شدۀ ارگ در تراسهایی که ساختمانهای اصلـی کاخ را در بر داشتنـد، نیز استفاده شـد. بیـش از ۲ کمـ از دیوارهای قدیم هم در ساختمان دیوارهای سمت دریا باقی ماند. با این همه، در حدود اواخر سدۀ ۱۳ق/۱۹م، این دیوارها و کوشکهای
دورۀ عثمانی نزدیک آنها ــ بهویژه پس از ساختن راهآهـن به مـوازات طولشان در ۱۲۸۸-۱۲۸۹ق/۱۸۷۱-۱۸۷۲م ــ رو به ویرانی نهادند.
استفاده از بناهای بیزانسی در داخل کاخ جنبۀ آرمانی داشت و یادبودی از پیروزی سلطان محمد دوم بر این شهر در ۸۵۷ ق/ ۱۴۵۳م بود. محمد دوم با آگاهی از سنت معماری بیزانس، به جای کلیسای حواریون مقدس ــ که در اصل قسطنطین در سدۀ ۴م برای بنای آرامگاه خود ساخته بود ــ مسجد فاتح را ساخت و در کنار آن آرامگاهی برای خود برپا کرد.
در واقع سلطان محمد فاتح بنیانگذار مجدد قسطنطنیه۲ با ظاهری اسلامی بود، همانطور که قسطنطین شهر را در یک هزار سال پیشتر، با ظاهر مسیحی روی شهر بیزانس بازسازی کرده بود. به نظر میرسد که سلطان محمدکاخ خود را بر روی ارگ بیزانسی به عنوان واکنش سلطانی فاتح به کارهای پیشینیان مغلوبش ساخت؛ همانگونه کـه «باب همایون» ــ ورودی اصلی کاخ تـازۀ سلطـان محمـد ــ درست روبه روی دروازۀ اصلی کاخ بزرگ بیزانسی بنا شد که ویرانههایش در فاصلهای از ایاصوفیه هنوز برجا بود.
شهر تاریخی استانبول در شبه جزیرهای پرشیب و فراز و تقریباً مثلث شکل قرار دارد و کاخ توپکاپی در انتهای شرقی شبهجزیره در بالای تپه با منظرهای چشمگیر ساخته شده است. در کنار این دماغه که «سرای بورنو» نامیده میشود، ۳ گسترۀ آبی به هم میپیوندند: در بخش شمال غربی، ورودیِ مصب که آن را «هالیچ» میخوانند، قرار دارد؛ در سمت شمال شرقی، دهانۀ تنگۀ بُسفُر تنها راه دسترسی به دریای سیاه است؛ در سمت جنوب، دریای مرمره واقع شده است که از طریق تنگۀ داردانل به
دریای مدیترانه راه مییابد. به این ترتیب، کاخ در بخش اروپایی
ترکیه، ولی مشرف به سواحل غربی آسیا ست. لقب سلطانمحمد، «سلطان البرّین و خاقان البحرین» که در کتیبۀ بنای دروازۀ اصلی کاخ نوشته شده است، رابطهای مستقیم با موقعیت جغرافیایی استانبول دارد.
وضع طبیعی استانبول به اهمیت راهبردی موقعیت آن میافزاید، زیرا خشکی با شیب تندش از هر دو سو، دفاع از شهر را آسان میکند. بر قلۀ این پشته، جایی که زمانی ارگ در آنجا واقع بوده است، اکنون بناهای اصلی کاخ جای دارد. این کاخ برخلاف ارگ کهن، برای استفادۀ نظامی ساخته نشده بود. دیوارها و استحکامات آن نیز فقط برای جلوگیری از ورود بیگانگان و یا خروج ساکنان سرکش آن بود؛ حتی بلندیِ دیوارها بـرای پنهان کـردن کاخ نبود، زیـرا موقعیت آن در بالای تپه ــ که کاخ را هم از دریای پیرامون و هم از دامنۀ تپههای اطراف نشان میداد ــ یادآور قدرت سلطان برای اتباعش بود. منظرۀ مسجدهای گنبددار شهر، و کاخ بالای تپه در میان جنگل وسیع اطرافش برای کسانی که از مسیر دریا به استانبول میآمدند، منظرۀ چشمگیر زیبایی به وجود آورده بود.
ساختمانهای اصلی کاخ روی پشته در یک خط در جهت تقریبیِ جنوب ـ شمال قرار گرفته بودند. در آغاز، سطح محوطۀ بالای پشته بیش ازحد باریک بود و جایی برای ساختن بناهایی، مانند آشپزخانه، اصطبل، ساختمانهای سلطنتی، حیاط سوم و حرم نداشت؛ از اینرو، لازم بود که در گام نخستِ ساخت و ساز، اطراف تپهها تراسبندی شود. آنگاه برآوردن این بناها بر فراز شالودههای سنگیای که از آنها یاد شد، به ابهت کاخها، به ویژه از دید دور میافزود.
بنای کاخ در بالای تپه برای سلطان دید به دریا و ناحیۀ پرجنب و جوش بندر در هالیچ را ممکن میساخت. پس، موقعیت کاخ تا حدودی با این ایده سازگاری داشت که حکمران اسلامی باید نگهبان اتباعش باشد تا به آنها
ظلم نشود. این جنبۀ پیوند کاخ با پیرامون خود، در معماری آن با ساخت شماری از بناها مشهود است که به سلطان بیآنکه دیده شود، امکان مراقبت پیرامون را میداد. قابل توجهترینِ این بناها قصر عدالت است که آنچه امروزه از آن باقی است، ساختۀ سلطان محمود دوم (سل ۱۲۲۳-۱۲۵۵ق/۱۸۰۸-۱۸۳۹م) است و یک مهتابی مرتفع باسنگ آهکی جلادار و شیروانیای ورق سربیِ مخروطیِ بلند دارد که بر روی یک برج مربع کهنتر، با بلندایی بیش از ۴۰ متر واقع است. موقعیت این برج در بالاترین نقطۀ تپه در میان بناهای یک طبقۀ پیرامونش بسیار چشمگیر است.
طرح دیوارهای بیرونی کاخ مراقبت از سلطان را آسان میکرد. این استحکامات که بنای آنها در ۸۸۳ ق/ ۱۴۷۸م به انجام رسید، آخرین عنصر عمدۀ الحاقی به این مجموعـه بود و همانطوری کـه پیش از این یاد شد، در جبهۀ رو به دریا، با دیوارهای بیزانسی قسطنطنیه درآمیخته بود. ولی در جبهۀ رو به خشکی، دیوار تازهای برای جدا کردن کاخ از شهر ساخته شد که هماکنون، تقریباً به همان وضع در سراسر طول خود باقی است.
این دیوار با برجهای چهارگوشی که به فاصلۀ ۵۰ متری از یکدیگر قرار دارند، تقویت میشود. برجهایی چندضلعی نیز در نقاطی که دیوار تغییر جهت میدهد، برپا شدهاند، و گستردهترین چشمانداز را دربردارند. یکی از کاربریهای اتاقی که در بالای یکی از این برجها قرار داشت، دیدار سلطان از رژه در جبهۀ خشکی بود. در ۱۲۲۵ق/۱۸۱۰م، از بلندای این برج کاستند و «آلای کوشکِ» کنونی را در بالای آن ساختند.
با آنکه دیوارهای رو به خشکی به درازای ۵/۱ کمـ است، تنها ۴ دروازه دارد: ۳ ورودی برای خدمات، و یک درِ تشریفاتی به نام «باب همایون». این بنای با شکوه در جایی واقع شده است که دیوار آن از لبۀ دریای مرمره برخاسته، به بالای پشته میرسد. علت ساختن آن در این محل به جای مرکز پشته آن بوده که مسجد عظیم ایاصوفیه جلو دید آن قسمت از دیوار کاخ را میگرفته است. از سویی نیز امکان داشت که موقعیت آن تحت تأثیر نزدیکی دروازۀ اصلی کاخ بزرگ بیزانسی قرار گیرد.
باب همایون دروازۀ اصلی کاخ و نخستین در از ۳ دروازۀ ورودی آن بود. از این دروازه تنها طبقۀ پایین آن باقی است که از سنگ ساخته شده، و شاملِ دو در، یک هشتی گنبددار با اتاق نگهبان در هر دو سو ست. طبقۀ بالایی که در سدۀ ۱۳ق/۱۹م ویران شد، شامل اتاق بزرگی با سقف ورق سربی و یک پنجرۀ بلند در میان آن بود. در اصل آن را برای چشمانداز سلطان ساخته بودند، اما پس از اندک زمانی، بیشتر برای ادارات مورد استفاده قرار گرفت.
ویران شدن کاخ نتیجۀ گوشهگیری سلاطین عثمانی بود. در اوایل بنیان کاخ، حیاط اول و دوم برای آن بود که در آنها سلطان خود و تشریفات دربار خویش را به اتباعش نشان دهد؛ ولی تا زمانی که ساختن کاخ کاملاً پایان یافت، سلطان محمد دوم که روز به روز کمتر افراد را بار میداد، آنان را در حیاط سوم که ساختمان خصوصی وی بود، به حضور میپذیرفت.
از سوی بیرون، دروازه با طاقی رفیع قاب شده است، که گیراترین کتیبۀ عثمانی از سدۀ ۹ق/۱۵م، کار
علی بن یحیی صوفی را دربر دارد و هنوز برجا ست. در بخش بالای آن نیمهلالی حاوی آیهای از قرآن با طرحی خاص نوشته شده است. در حالیکه بخش پایین مستطیلشکل آن با کتیبهای معمولی پر شده است که تاریخ پایان یافتن بنا (۸۸۳ ق/۱۴۷۸م) را در بر دارد. این کتیبهها تحسین مسافران اروپایی سده های۹-۱۰ق/۱۵-۱۶م را برمیانگیخت. بازدیدکنندگان همواره از آنها و حروف زرین و تزیینات ظریف پیرامون آنها با شگفتی یاد کردهاند. وضعیت تقریباً فرسودۀ کنونیِ این دروازه با یادداشتهای اروپاییان کاملاً مغایرت دارد و فقط با استفاده از قدرت تخیل، شاید بتوان به ابهت و شکوه گذشتۀ این بنا و دیگر ساختمانهای این مجموعه پی برد.
در پشت باب همایون، فضایی بزرگ، اما نامنظم دیده میشود که امروزه اندازۀ واقعی آن به سبب وجود درختهای بزرگ چنار که برای سایه افکندن بر بازدیدکنندگان کاشته شده است، آشکار نیست. این فضا در اصل گردشگاه خلوتی در جلو بناهای اصلی کاخ بود؛ اما با گذشت زمان به سبب سـاختن بنـاهای کاربـردی ــ مانند سکهخـانۀ سلطنتـی ــ گسترۀ آن بسیار کاهش یافت. با این حال، فضای کافی برای سان دیدن در مواقع خاص و نگهداری صدها اسبِ رجال دربار در روزهای برپایی مجلس سلطنتی باقی بود.
کل این فضا به رغم نامنظم بودنش، حیاط اول کاخ نامیده میشد؛ همانطور که بناهای اصلی کاخ را برای انحصاری کردن آنها، بناهای چهارگانه مینامیدند. حیاطهای دوم و سوم تقریباً مستطیل شکلاند و با رواقی که در پیرامون هر یک از آنها ست، حیاط بودنشان مشخصتر است، اما حیاط چهارم این چنین نیست، و باغهای معلقی را تشکیل میدهد که فضای میان حیاط سوم و انتهای پشته را فرا میگیرد.
کانون دیداری نخستین حیاط، دومین دروازه از ۳ دروازۀ اصلی کاخ است، دروازۀ میانی یا «باب السلام» را در انتهای حیاط در مرکز دیواری بلند و ساده ساختهاند. این دروازه که با دو در به حیاط دوم باز میشود، نقشهای مشابه باب همایون دارد، اما با این تفاوت که در سمت راست شامل یک زندان است. نماهای بیرونی و درونی دروازه، هم با یکدیگر، و هم با باب همایون تفاوت دارند. نمای بیرونی دارای یک ردیف کنگره است و ورودی آن در یک ایوان عمیق واقع شده است که در دو سوی آن دو برج بلند با قاعدۀ چند ضلعی و سقفی مخروطی با پوشش سربی قرار دارد که بهطور قابل توجهی دارای ظاهری اروپایی است.
ظاهر خشنِ نظامی بیرون دروازه اصلاً در نمای درونی دیده نمیشود. در آنجا یک رواق پرتجمل با ۱۰ ستون بلند مرمرین برپاست و کسانی که افتخار ورود داشتند، میتوانستند از فراز آن منظرۀ باغ را ببینند. تصاویرِ آن زمان، چمنکاریهای میان پیادهروهای سنگفرش را نشان میدهد که با نردههای رنگین محصورند و نهالها و بوتههای پرگل و جانورانی مانند
آهو،
طاووس و مشابه آنها در آنها دیده میشود. قدرت سلطان برای دشمنان در نمای خارجی، و اشتیاق او برای لطف به دوستان در نمای داخلی هویدا ست.
معماری حیاط دوم به منظور برگذاری مراسم شکوهمند در آنجا بوده است. هنگامی که مهمانی مهم وارد میشد، هزاران خدمتکار سلطان ــ در تمامی مدتی که مراسم احترامات صورت میگرفت ــ با لباسهایی از ظریفترین پارچهها، در کمال احترام، خشک، بیحرکت، ساکت و آرام میایستادند. افزون بر این، ثروت سلطان با نشان دادن اسبهایی با زین و برگ جواهرنشان، یا در روزهای پرداخت حقوق سربازان گارد، شمار زیادی کیسههای پر از سکههای زر نمایش داده میشد.
در سالهای نخستینِ استفاده از کاخ، سلطان بهطور مرتب برای برگذاری تشریفات به حیاط دوم میآمد. او از محل اقامتش در حیاط سوم، از دروازۀ تشریفاتی، یعنی «بابالسعاده»، برای ملاقات با مشاورانش، نشان دادن خود به کارکنان کاخ، و استقبال از مهمانان مهم خود به این حیاط میآمد. در سالهای بعد آمدن سلطان به این حیاط منحصر به «عیدین» گردید و وظیفۀ او در جایگاه میزبان و قانونگذار بر عهدۀ شورای سلطنتی گذارده شد که اعضای آن ۴ بار در هفته جلسه داشتند. سلطان در صورت تمایل به آگاهی از مباحث این جلسات، میتوانست از پشت پنجرۀ پردهداری در پشت اتاق شورا به سخنان آنان گوش دهد. افزون براین، وزیران رایزنیهای شورا را برای تصویب سلطان به وی گزارش میدادند.
در سدۀ ۹ق/۱۵م ساختمانهای اصلی این حیاط، در مقابل دیوار شمالی، در محلی که باب السعاده با سردر طاقدار قرار داشت، واقع شده بود. در آغاز که این دروازه ساخته شد، با این هدف نبود که از آنجا به بیگانگان اجازۀ ورود به اقامتگاه خصوصی سلطان داده شود. به همین دلیل، این دروازه نسبت به دو دروازۀ دیگرشکوه کمتری داشت و در واقع مدخلی از دیوار به حیاط بود، نه بنایی جداگانه. با این حال، موقعیت آن با وجود قبۀ گنبدی چشمگیر است.
در جبهۀ چپ دروازه، در انتهای ایوان، تالار شورای قدیم ــ که نخستیـن محل شورای سلطنتـی بود ــ قـرار داشت که در سدۀ ۱۳ق/۱۹م تخریب گردید. در دهۀ ۹۳۰ق/۱۵۲۰م، سلطان سلیمان اول تالار شورایی نو و مجللتر در مقابل دیوار غربی ساخت. در پشت این تالار قصر عدالت، و در سمت راست آن دو تالار گنبددار قرار داشت. در سمت راست این بناها خزانۀ بیرونی واقع شده بود که بیشتر ساختمانی کاربردی با پنجرههای بلند کوچک و ۸ گنبد کوچک بود و در آن پول نقد برای ادارۀ امور سلطنتی و دیگر اشیاء پر بها نگهداری میشد.
آخرین بنا از این مجموعه در حیاط سوم، در بخش انتهای بابالسعاده قرار دارد. در اینجا کلاهفرنگی بزرگی به نام «تالار عرض» (عرض اوطه سی) برپاست که در آنجا سلطان به اعضای شورای سلطنتی، سفیران و مهمانان رسمی که از حیاط دوم وارد میشدند، بار میداد. این تالار در آغاز در دهۀ ۸۸۰ ق/ ۱۴۷۰م ساخته شده بود، و در دهۀ۹۳۰ق/۱۵۲۰م، همزمان با ساخت تالار شورای نو به صورتی مجللتر تجدید بنا شد. تالار کنونی، پس از آتشسوزی مهیبی در ۱۲۷۳ق/۱۸۵۶م ساخته شد، اما برازندگیِ چشمگیر بنای پیشین و بعضی بخشها، مانند پیش بخاریِ تزیین شده با
نقره و مینا را ندارد.
دو بخش مهم خدماتی که آشپزخانه و اصطبل بود، درست خارج از حیاط دوم قرار داشت و دیوارهای شرقی و غربی آن را از حیاط جدا میکرد. آشپزخانهها را معمار مشهور «سنان» پس از آتشسوزی سال ۹۸۲ق/۱۵۷۴م ساخت. این قسمت به شکل ردیفی از ۱۰ اتاق نسبتاً شبیه به هم ساخته شده است که از آنها برای دادن خدمات به افراد در بخشهای مختلف کاخ، از سلطان تا کارکنان زیردست استفاده میشد.
بلندیِ دودکشهای این بناها منظرۀ جالبی در خط افق کاخ پدید آورده است و اندازۀ بزرگ آنها نموداری است از اهمیت غذا در مراسم تشریفاتی که در حیاط دوم برگذار میشد. در حالیکه آشپزخانهها برای خدمات عموم بود، اصطبلها که چندان چشمگیرنبودند، ویژۀ شخص سلطان بود و تنها او میتوانست با اسب به حیاط دوم بیاید. اصطبلها نسبتاً ساده با طاقهای کوتاه در تراس پایینتر از آشپزخانه ساخته شده بود و در آنها اسبهای مخصوص سلطان با تمامی یراقهای باشکوهشان نگهداری میشدند.
تالار عرض در حیاط سوم آخرین بنایی بود که مهمانان رسمی اجازۀ ورود به آن را داشتند و نزدیکترین بنا به اقامتگاه خصوصی سلطان بود. این بخشها در آغاز پیرامون حیاط سوم قرار داشت، اما در دهۀ ۹۸۰ق/۱۵۷۰م پس از آنکه سلطان برای زندگی دائمی به بنای تازهای منتقل شد که در سمت غرب به حرمسرای سلطنتی اضافه شده بود، ساختمانهای پیرامون حیاط سوم، برای مقاصد دیگر مورد استفاده قرار گرفت.
در طول جبهۀ شرقیِ حیاط ساختمانی است که حمام سلطان در آن قرار دارد. در انتهای شمالی حیاط تالارهای باشکوه ایوانداری برای پذیرایی، و در گوشۀ خارجی آن ایوانی سرپوشیده با منظرهای شگفتانگیز ساختهاند. اشیائی گرانبها و کمیاب از هرگونه در این اتاقها به نمایش گذاشته شده بودند، یا در انبار زیرزمین آنها نگهداری میشدند.
همزمان با گسترش و اعتبار امپراتوری عثمانی این مجموعه، معروف به خزینۀ اندرون به نحو شگرفی رو به افزایش نهاد و پس از انتقال یافتن سلطان به بنای حرمسرا همۀ این ساختمانها برای انبار مورد استفاده قرار گرفت و با افزودن فضای تازه با رواقی زیبا به وسعت آن افزودند. حمام نیز متروک شد، و در ۱۰۱۵ق/۱۶۰۶م بخش اعظم آن برای خوابگاه گماشتگان سلطان تغییر کاربری یافت. این بخش در دوران سلطنت احمد سوم (سل ۱۱۱۵-۱۱۴۳ق/۱۷۰۳-۱۷۳۰م) بازسازی شد و اکنون به همان شکل باقی است؛ همین سلطان کتابخانهای با بنای سنگی زیبایی نیز در وسط این حیاط برپا ساخت.
در سدههای پیشتر، گماشتگان سلطان بهترین بردگان جوانی بودند که پیش از گماشته شدن به امور دولتی در حیاط سومآموزش دیده بودند. آنها درواقع در کاخ زندانی بودند و تحت شرایط انضباطیِ سخت قرار داشتند و به گروههایی تقسیم میشدند که تحت نظر خواجگان سفیدپوست، در خوابگاههایی که پیرامون حیاط بود، جای داشتند. بخش عمدۀ این خوابگاهها نازلتر از سایر ساختمانهای سلطنتی بودند و گیرایی قابل توجهی نداشتند.
پیشخدمتان مخصوص در باشکوهترین ساختمانها، واقع در گوشۀ شمال غربی ساکن بودند. این بنا مجموعهای از تالارهای گنبددار بود که در پیرامون اتاق خواب سلطان، معروف به «خاص اوطه» قرار داشت. پس از چیرگی عثمانی بر
قاهره در ۹۲۳ق/۱۵۱۷م، آثار مقدس و مهم
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از آنجا به استانبول منتقل گردید و در این اتاق جای داده شد؛ و هنگامی که سلطان مراد سوم (سل ۹۸۲-۱۰۰۳ق/۱۵۷۴-۱۵۹۵م) خوابگاه سلطنتی جدیدی در حرمسرا ساخت، کاربری اصلی «خاص اوطه» حفاظت از عبای مقدس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آثار دیگر گردید که تا امروز نیز ادامه دارد.
در دو سوی «خاص اوطه» ایوانهای دوگانه به منزلۀ سایهبان تراس پهن مرمریناند. این تراس که به سوی شمال در پیرامون حوض بزرگ مرمرینی گسترده شده است، بخشی از باغهای معلق بود که حیاط چهارم کاخ نامیده میشد. اینجا پلههایی بود که به دو باغ تراس پایین راه مییافت. باغ بالاتر در اصل محصور در دیوار بود و در هرگوشه برجهایی دارای مهتابی داشت. یکی از این برجها اکنون زیر کوشک
بغداد قرار گرفته که پس از تراس مرمر در بخش غربی باغ ساخته شده است. در سدۀ ۱۲ق/۱۸م کوشک صفه جایگزین دروازهای به باغ پایینتر شد. درانتهای شرقی باغ پایینی، در جای کلاه فرنگی سدۀ ۹ق/۱۵م کوشکی ساخته شد که به مناسبت نام
سلطان عبدالمجید (سل ۱۲۵۵-۱۲۷۷ق/۱۸۳۹-۱۸۶۱م) آنرا مجیدیه نامیدند.
کوشک بغداد به یادبود پیروزی دوبارۀ سلطان مراد چهارم بر بغداد در ۱۰۴۸ق/۱۶۳۸م، و همانند کوچکتر آن به نام کوشک روان، به یادبود فتح ایروان در
ارمنستان توسط همو در ۱۰۴۵ق/ ۱۶۳۵م ساخته شد. در واقع، بنای این دو کوشک بیشتر جنبۀ کاربردی داشت، از آنرو که ساختمانهای سدۀ ۱۰ق/۱۶م در تراس مرمرین در آتشسوزی سال ۱۰۴۳ق/۱۶۳۳م سخت خسارت دیده بود.
ساختمان این بخش زیر نظر سلطان ابراهیم برادر سلطان مراد ادامه یافت و او یک تخت مرمر با سایهبانی از مس طلاکوب در بخش غربی تراس برپا کرد و نیز بنای کلاهفرنگی مستطیلشکل «سُنّت اوطه سی» را بازسازی کرد. این بنا با چینشی سخت ناهمگون، از کاشیهای عثمانی سدۀ ۱۰ق/۱۶م پوشیده شده که شامل کاشیهای هفت رنگ و ۵ کاشی مستطیل بسیار بزرگ با نقاشی زیر لعاب عالی به رنگهای آبی و فیروزهای بر زمینۀ سفید است که در دهۀ ۹۲۰ یا ۹۳۰ق/۱۵۲۰ یا ۱۵۳۰م ساخته شده است. احتمالاً تمامی این کاشیها از عمارت کلاه فرنگی که اکنون کوشک بغداد به جای آن است، آورده شدهاند.
تراس مرمر واقع در جبهۀ جنوبی، هم از «خاص اوطه» و هم از حرم قابل دسترسی است. تا میانۀ سدۀ ۱۰ق/۱۶م حرم نسبتاً کوچک، و محل زندگی متعههای سلطان بود و در آنجا آنچه لازمۀ خرسندی او بود، به آنها آموزش داده میشد. دیگر بردگان زن سلطان، شامل آنهایی که باردار، یا دارای فرزند بودند، یا زنان ازدواجنکردۀ خانوادۀ سلطان در کاخ کهن، در مرکز استانبول زندگی میکردند و سلطان مرتب به دیدار آنها میرفت.
این وضعیت حدود سال ۹۴۱ق/۱۵۳۴م تغییر کرد، زیرا سلطان سلیمان با خرّم، مادر پسرهای کوچکترش
ازدواج کرد، و به او اجازه داد که به حرم در کاخ توپکاپی منتقل شود. نوربانو، همسر سلطان سلیم دوم (سل ۹۷۴-۹۸۲ق/۱۵۶۶-۱۵۷۴م)، پس از تاجگذاری پسرش، مراد سوم، به زندگی در حرم ادامه داد، و پس از آن، حرم محل اقامت سلطان و خانوادۀ او به سرپرستی مادر سلطان در آمد. کاخ کهن نیز برای اقامت خانوادۀ سلاطین پیشین، و زنان دربار که مورد التفات سلطان نبودند، اختصاص یافت.
در نتیجۀ این گسترش، حرم کاخ توپکاپی به مقیاس بزرگتری بین سالهای ۹۸۶- ۹۹۶ق/۱۵۷۸-۱۵۸۸م کاملاً بازسازی شد. سلطان مراد برای خود عمارتی در انتهای شمالی ساخت که شامل یک اتاق خواب، یک حمام، و بین آنها یک تالار بزرگ مجلل به نام «خونکار صفهسی» (تالار سلطنتی) بود. بیشتر تزیینات اصلیِ بیهمتای این اتاق خواب ــ که آن را سنان طراحی کرد و ساختمان آن در ۹۸۷ق/۱۵۷۹م پایان یافت ــ با وجود آتشسوزی سال ۱۰۷۶ق/۱۶۶۵م هنوز برجاست.
در فضای اضافی حرم نیز تغییراتی داده شد: یک اتاق کوچک با تزیین نقاشی در سمت غرب اتاق خواب سلطان احمد سوم (سل ۱۱۱۵-۱۱۴۳ق/ ۱۷۰۳-۱۷۳۰م) ساختند. تالار سلطنتی توسط سلطان عثمان سوم (سل ۱۱۶۷-۱۱۷۰ق/۱۷۵۴-۱۷۵۷م) به سبک باروک بازسازی، و تزیین شد. همزمان با آن تراس مرمری را در مقابل تالار اضافه کردند، و حمام سلطان و بسیاری از بخشهای دیگر حرم تزیین گردید و بدینسبب، اکنون این بناها دارای تزیین سبک سدههای ۱۲-۱۳ق/۱۸-۱۹ماند.
بناهای واقع در جنوب عمارت سلطان که پس از آتشسوزی سال ۱۰۷۶ق تماماً با همان نقشه بازسازی شدهاند و در طول یک حیاط باریک قرار دارند، شامل اینها ست: عمارتی کوچک که محل سکنای مادر سلطان بود؛ اتاقهایی برای مادرانِ فرزندان او؛ و خوابگاهی برای متعههای سلطان. پشت این ساختمانها دو حیاط دیگر قرار دارد که با مجموعهای از اتاقهای کوچک با شکلهای گوناگون احاطه شده، و محل زندگی پسران سلطان و خواجههای سیاهی بوده است که نگهبانی حرم را برعهده داشتند. با گذشت زمان، فضایی که در سدۀ ۹ق/۱۵م حرم در آن ساخته شده بود، کافی به نظر نمیرسید و تنها امکان گسترش آن از سوی دامنۀ تپه و ساختن زیرزمینهای گنبددار بود که هزینهای کلان داشت، از اینرو فضای حرم به بخشهای کوچکتر تقسیم گردید و طرح بنا بیش از پیش پیچیده، فشرده و کوچک شد.
یکی از چشمگیرترین جنبههای حرم سلطنتی دیوارهای بسیار بلندی است که آن را از پیرامونش جدا میسازد. فضای وسیع بین ساختمانهای کاخ اصلی و دیوارهای بیـرونـی را باغها پر کـرده است. از فاصلـۀ دور، ایـن باغهـا ــ همانگـونه که حداقل از سدۀ ۱۰ق/۱۶م چنین بوده است ــ مانند جنگلی انبوه به نظر میر سند؛ اما از نزدیک، آشکار است که تمامی ترکیب اولیۀ خود را از دست دادهاند.
باغها از یک سو تفرجگاههایی با بستری از گیاهان گلدار، دارای حصارهایی برای جانوران شکاری و دو زمین ورزش بودند و از سوی دیگر، مواد غذایی و تجملی مورد نیاز کاخ را تأمین میکردند، مثلاً ماهی از دریا، آرد از آسیاب، یخ از یخچالها، گلاب از گلابگیری، و سبزیجات از باغهای سبزیکاری. این باغها به دلیل انبوه درختان، بوتههای گل، پرندگان خوشآواز و جانوران غیربومی، نمادی از قدرت و ثروت سلطان بودند. سلطان میتوانست از طریق کار صدها خدمتکار ــ که برای آنها
مسجد، حمام، خوابگاه و درمانگاه فراهم ساخته بود ــ حتی طبیعت را زیر نظر داشته باشد.
از نظر کاربری، ساختمانها شامل قایقخانه، انبارهای غذا، و حتی
زندان بود. افزون بر این، شمار بسیاری کلاه فرنگی سلطنتی نیز وجود داشت. ۳ کلاه فرنگی اولیه را سلطان محمد دوم روی تراسی ساخته شده در غرب حیاط اول برپا ساخته بود. ظاهراً آنها به ۳ سبک مختلف ترکی، یونانی و ایرانی ساخته شده بودند. تنها نخستین کوشک برجا مانده شاهد نادری از معماری کاخ ایرانی در سدۀ ۹ق/۱۵م است.
این عمارت دارای تالاری با ستونهایی است که در اصل چوبی بوده، اما در بازسازی پس از آتشسوزی سدۀ ۱۲ق/۱۸م از سنگ ساخته شده است. فضای گنبددار مرکزی طبقۀ بالا را ایوانهایی که به فضای باز بیرون گشوده میشوند، احاطه کرده، و اتاقهای بستۀ دارای بخاری دیواری و طاقچه، و نیز فوارههای آب مشخصاً به سبک ایرانی است. نام امروزی بنا «کوشک چینی لو»، بازتاب تزیین فراوان آن با کاشیکاری معرق و کاشیهای ۶ ضلعی یکرنگ است که بسیاری از آنها دارای طرحهای زراندودند.
بیشتر کلاهفرنگیهای دیگر در طول سدههای بعد در کنار یا نزدیک کرانۀ دریا ساخته شـدهاند، اما تنها یکی از آنها باقیمانده است. این کوشک «سپتچیلر» (سبد بافان) است که در اصل در ۹۹۹-۱۰۰۰ق/۱۵۹۱-۱۵۹۲م در بالای یک برج در دیوارسمت دریا ساخته شده بود و بعدهاسلطان ابراهیم در ۱۰۵۳ق/۱۶۴۳م آن را توسعه داد. این عمارت بر روی طاقهایی رفیع ساخته شده، و دارای اتاق مرکزی گنبدداری است که ایوان پهنی آن را احاطه کرده است و زنان حرم از آنجا میتوانستند نمایشهای دریانوردی را پنهان از انظار در آرامش نگاه کنند.
معماری و تزیینات کوشک کاشیکاری شده و کوشک «سپتچیلر» بسیار متفاوت، و بازتابی از تفاوت سلیقهها ست. طی تاریخ آغازین کاخ، همانطور که در ویژگی ایرانی کوشک کاشیکاری شده دیده میشود، تأکید بر گوناگونی بود که شاید نشانهای خیالی از ادعای برتری جهانی، یا بازتابی از کشورگشاییهای سلاطین عثمانی باشد. از اینرو، در پی پیروزیهای پی در پی در سوریه و مصر در ۹۲۲-۹۲۳ق/ ۱۵۱۶-۱۵۱۷م، سلطان سلیم اول ستونها و ازارههای مرمر به سبک مملوک را از
سوریه و
مصر به عنوان یادگار پیروزی خود از طریق دریا به استانبول فرستاد، و آنها را برای بسیاری از تزیینات بخشهای مهم کاخ به کار برد.
پس ازسلطنت مراد سوم (۹۸۲-۱۰۰۳ق/۱۵۷۴-۱۵۹۵م)، سلاطین عثمانی به جای
جنگ، کوشش خود را در پایدار ساختن سلسلۀ خود در مناطق تصرف شده به کار بردند که تا زمان مراد سوم ۱۲ نسل را طی کرده بودند. در این زمان، آنچه به معماری کاخ اضافه شد، سبک خاص عثمانی بود که هنوز دیده میشود. نمونۀ آن خوابگاه سلطان در حرم است که در ۹۸۷ق/۱۵۷۹م ساخته شد. آخرین بنای مهم به این سبک و یکی از نمونههایی که از آن بیش از دیگر بناها حفاظت شده، کتابخانۀ سلطان احمد سوم است که در اواخر سال ۱۱۲۲ق/۱۷۱۰م در حیاط سوم ساخته شد. پس از این، با عزل سلطان در ۱۱۴۳ق/۱۷۳۰م سبک سنتی عثمانی متروک شد و با اینکه این سبک متناسب با روش زندگی در کاخ عثمانی بود، سبک تزیینی اروپایی باروک جایگزین آن گردید.
ویژگی چشمگیر معماری کاخ که با تفاوت سلیقهها هنوز باقی مانده، نبودِ قرینهسازی است. برای نمونه، هیچیک از ۳ دروازۀ اصلی در یک خط ساخته نشدهاند و هیچ بنایی، همتایی در سمت مقابل ندارد. عثمانیها کاملاً توانایی قرینهسازی در معماری را داشتند، چنانکه معماری مساجد نمایشگر آن است؛ بنابراین، نبودِ آن در معماری کاخ آگاهانه بوده است. قرینهسازی کاخهای اروپایی درک بیننده را آسان میسازد، ولی نبودِ آن در کاخهای خاورمیانه حس تحسین بیننده را به وسعت، تجمل و پیچیدگیهایی که بیش از درک او ست، بر میانگیزد.
دسترسی دیدارکنندگان به کاخ توپکاپی با دیوارهای رفیع، دروازههای مستحکم و درهای قفل شده با نگهبانان مسلح سامان یافته بود که با فضای بازِ ساختمانها که برای آرامش سلطان بود، تضاد شگرفی داشت. اتاقها همه رو به فضای باز با مناظر شگفتانگیز کاخ و پیرامون آن قرار داشتند. مهتابیها تنها برجهای مراقبت زیبا نبودند، بلکه با اولویت سلطان ــ تنها شخصی که تمام مجموعۀ کاخ برای لذت بردن او طراحی شده بود ــ رابطۀ مستقیم داشتند. قدرت او مطلق بود و اگر میخواست میتوانست به هر جا برود و به هر چیز نظر افکند، در حالیکه دیگران ــ تنها با اجازۀ سلطان ــ فقط حق دید و حرکت محدود در داخل کاخ را داشتند.
بخشهایی از کاخ که برای استفادۀ شخصی سلطان طراحی شده بود، مجللتر از بناهای پیرامون آن بود و با ساختاری برتر مشخص میشد. در رأس این ساختمانها اتاق خواب سلطنتی، با گنبدی از ورقههای سرب واقع بود که فانوسی در بالای آن جای داشت. بناهای سلطنتی دیگر نیز دارای پوششهای سقف همانند، بعضی با گنبد، بعضی مخروطی یا هرمی خیمهای شکل بودند؛ در حالی که ساختمانهای خدماتی نازلتر سقفهای کاشیکاری شده داشتند. این اختلاف طبقاتی در سقف ساختمانها کاملاً محسوس نبود: گنبدهای اتاقهای خواب سلطان فضایی فقط مخصوص او را پوشانده بود، در حالیکه تالار عرض، جایی که سلطان با دیگران دیده میشد، دارای سقف خیمهای بود.
این اختلاف گونههای سقف متناسب با گونههای مختلف چادرِ مورد استفادۀ سلطان به هنگام سفرهایش بود. در نقاشیهای بازمانده از سدۀ ۱۰ق/۱۶م، میتوان سلطان را هنگام بار عام، نشستـه در زیر سایبانـی کرباسـی ــ که با دیرک و رشتههای ریسمان برپا شده است ــ مشاهده کرد. در حالیکه خوابگاه او در پشت خیمۀ بارعام، یک خیمۀ کرباسی گنبدی شکل است. کاخ توپکاپی را غالباً اردوگاه سلطنتی نامیدهاند که نمای آن را از سنگ و آجر ساخته بودند. بعضی از عناصر آن مانند روش ساخت سقفها برگرفته از ساختار خیمه است. شاید همانندیهای بین کاخ و اردوگاه به سبب هدف مشترک آنها باشد. این هدف، تنها سکونت دادن سلطان مطلق به روشی است که نمایشگر مقام والای او باشد.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «توپکاپی، کاخ»، شماره۶۱۵۱.