چلبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چَلَبی، اصطلاحی در میان ترکان
آسیای صغیر، که بهطور کلی به افراد طبقه تحصیلکرده و فرهیخته جامعه اطلاق میشد و بهتدریج به صورت لقبی خاص در آمد.
این واژه به معنای فرد باسواد و درسخوانده، بین امیران خاندان محلی گرمانیه، شاهزادگان امپراتوری عثمانی، میان صوفیان و گروههای فتوت منطقۀ آسیای صغیر و جانشینان
مولانا، کاربرد داشت، گرچه مهمترین نمود عنوان
چلبی در
طریقه مولویه پدید آمد.
اصطلاح
چلبی را به معنای فرد باسواد و درسخوانده دانستهاند
استرابادی برای
چلبی معادلهای فارسی چون باسواد، نویسنده، شاعر، دانا و ظریفطبع را میآورد
این واژه همچنین بهصورت تعبیری احترامآمیز، و معادل آقامنش، شخص مؤدب، مکرم و نجیب نیز معنی شده است و در میان ترکان تعبیر افندی نیز به همین معنا به کار میرود.
صورت جمع
چلبی،
چلبیان است که با افزودن پسوند «ان» همچون جمع فارسی ساخته میشود و از همین خانواده، واژۀ چلبیلیک هم میتواند به صورت مجازی به معنی ظرافت و ادب باشد.
درباره اینکه واژه
چلبی ریشهای ترکی دارد یا اینکه از زبانهای دیگر آمده، و در میان ترکان رواج یافته است، اختلافنظر وجود دارد.
ابن بطوطه مینویسد:
چلبی «به لسان روم» معادل عبارت سیدی در
عربی است.
از میان محققان جدیدتر نیز برخی
چلبی را از لفظ
چلب، یعنی نام باری تعالی به ترکی، دانستهاند که با افزودن پسوند نسبت فارسی و عربی «ی» به آن پدید آمده است
وافق پاشا نیز بر این باور است که ترکان
آسیای میانه در زمان
چنگیزخان و از طریق ارتباط با
مسیحیان، واژۀ
چلب را به عنوان نام
خداوند وضع کردند
بنابراین نظر،
چلب میتواند با واژۀ فارسی چلیپا همریشه باشد،
نظریهای دیگر،
چلبی را از ریشۀ کُردی
ضِلِب، به معنی خدا میداند.
در سدۀ ۷ق/ ۱۳م، پیش از آنکه عنوان
چلبی در میان شاهزادگان عثمانی رواج پیدا کند، امیران خاندان محلی گرمانیه عنوان
چلبی داشتند. از جمله آنها میتوان یعقوببیک، مشهور به
چلبی اعظم،
و
سلیمانشاه، مشهور به شاه
چلبی را نام برد.
در سدۀ ۸ ق/ ۱۴م همزمان با قدرت گرفتن امپراتوری عثمانی، اصطلاح
چلبی در مورد شاهزادگان این سلسله ــ که مقیم آناتولی بودند و پیش از آن شهزاده نامیده میشدند ــ بهکار رفت
فرزندان پسر ایلدرم بایزید، همچون
سلیمان چلبی و
چلبی محمد که توانست برادر خود عیسی
چلبی را کنار بزند و با عنوان سلطان محمد اول (سل
۸۱۶-
۸۲۴ ق/ ۱۴۱۳-۱۴۲۱م) بر تخت سلطنت بنشیند
چلبی نامیده میشدند.
اصطلاح «
چلبی سلطان» نیز به شاهزادگانی که فرمانروایی بر بخشی از کشور را برعهده داشتند، اطلاق میشد.
با گذشت زمان، تداول عنوان
چلبی در مورد فرزندان ذکور پادشاهان کمتر شد و این واژه جای خود را به عنوانهای دیگر داد، چنانکه در اواخر دورۀ عثمانی فرزندان ذکور این خاندان با عنوان افندی خوانده میشدند.
واژۀ
چلبی در میان
صوفیان و گروههای فتوت منطقۀ
آسیای صغیر نیز کاربرد داشت
در اشعار
قاسم انوار (د
۸۳۵ ق/ ۱۴۳۲م)، شاعر آذربایجانی، این واژه به مفهوم محبوب عرفانی، و حتی معادل
الله به کار رفته است.
کسانی که خود را از سلالۀ
حاجی بکتاش ولی میدانستند، نیز
چلبی نامیده میشدند، گرچه مهمترین نمود عنوان
چلبی در
طریقه مولویه پدید آمد.
پس از مرگ
جلالالدین مولوی (
۶۷۲ ق/ ۱۲۷۳م)،
حسامالدین چلبی (د
۶۸۳ ق/ ۱۲۸۴م)، یار و مرید مولانا جانشین او شد و پس از حسامالدین،
سلطان ولد (د
۶۹۱ ق/ ۱۲۹۲م)، پسر مهتر مولوی به این مقام معنوی رسید و مقدمات شکلگیری طریقه مولویه را فراهم ساخت.
آرامگاه مولانا در زمان حسامالدین
چلبی و به کوشش سلطان ولد ساخته شد و از آن زمان به بعد موقوفاتی از سوی امیران و دوستداران مولوی به آنجا اختصاص یافت.
اولو عارف
چلبی و دو برادرش که فرزندان سلطان ولد بودند، به جای پدر نشستند و رفته رفته نفوذ طریقه مولویه در آناتولی رو به فزونی نهاد.
به این ترتیب، در میان مولویان نخستینبار حسامالدین، با لقب
چلبی خوانده شد و پس از او، این لقب برای فرزندان و نوادگان پسر سلطان ولد نیز به کار رفت. شیخ خانقاه مولانا در
قونیه همواره یکی از نوادگان سلطان ولد بود و
چلبی خوانده میشد.
چلبیان در دوره شکلگیری طریقه مولویه وارثان مادی و معنوی مولانا بهشمار میآمدند.
چلبیِ خانقاه قونیه، افزون بر نظارت بر امور موقوفات خانقاه قونیه، با تعیین خلفا در سایر شهرها و نیز تعیین جانشین خود، مانع از درگیری بر سر مقام در میان مولویان میشد.
پس از مرگ پیر عادل
چلبی (د
۸۶۵ ق/ ۱۴۶۱م)، دهمین جانشین مولانا، دوره اداره همهجانبه طریقه مولویه به دست
چلبیها به انجام رسید و از آن پس با به ظهور رسیدن مشایخ قدرتمند و دارای نفوذ در مناطق دیگر، بهتدریج از قدرت
چلبیان کاسته شد و آنان با ایفای نقشی تشریفاتی و مادی، اداره امور معنوی طریقه را به مشایخ دیگر سپردند و خود رسیدگی به موقوفات را برعهده گرفتند.
با به قدرت رسیدن عثمانیان در آسیای صغیر، و تصرف قونیه توسط حکومت عثمانی در
۸۷۰ ق/ ۱۴۶۶م، مشایخ سلسله مولویه توانستند حمایت و توجه سلاطین عثمانی را به خود جلب کنند. در این دوره فرمان پوستنشینی
چلبیان در خانقاه قونیه از سوی سلاطین عثمانی به امضا میرسید
همچنین
چلبی خانقاه قونیه مشایخ خانقاهها و تِکِههای (تکیههای) مولویه را انتخاب میکرد و انتصاب او به تصویب شیخ
الاسلام و سلطان عثمانی میرسید.
توجه سلاطین عثمانی به مولویان باعث میشد که هدایا و موقوفات آرامگاه مولوی در هر دوره افزایش یابد، چنانکه سلطان
سلیم (سل
۹۱۸-
۹۲۶ ق/ ۱۵۱۲-۱۵۲۰م) در زمان پوستنشینی خسرو
چلبی (د
۹۶۹ ق/ ۱۵۶۲م) موقوفات بسیاری را در اختیار مولویان قرار داد
پس از عزل عبدالحمید و به سلطنت رسیدن محمد پنجم (سل
۱۳۲۷-
۱۳۳۷ ق/ ۱۹۰۹- ۱۹۱۹م)، نیز عبدالحلیم
چلبی، بیست و نهمین جانشین مولانا این نقش را برعهده داشت که در مراسم تاجگذاری سلطان عثمانی شمشیر بر کمر او ببندد.
انتقال دائمی مقام
چلبی از پدر به پسر گاه باعث بروز اختلاف میان مشایخ مولویه و
چلبیها میشد.
برای نمونه، در زمان پوستنشینی فرخ
چلبی (د
۱۰۰۰ ق/ ۱۵۹۲م)، بر سر چگونگی استفاده از موقوفات خانقاه مولانا اختلافی میان
چلبیان ظهور کرد که موجب شد دولت عثمانی برای نخستینبار در امور خانقاه مولویه دخالت کند و فرخ
چلبی به مدت ۱۸ سال از مقام خود خلع گردد.
از درگذشت مولانا تا نیمۀ دوم سدۀ ۱۴ق/ نیمۀ سدۀ ۲۰م، ۳۴ تن بر منصب جانشینی وی نشستهاند که به استثنای سلطان ولد، همگی عنوان
چلبی داشتند. در میان
چلبیان، تنها
چلبی هفدهم، یعنی عارف
چلبی سوم، فرزند ولد
چلبی (د
۱۰۵۲ ق/ ۱۶۴۲م) از جانب مادر به خاندان مولوی منسوب بود و بقیۀ
چلبیها از طریق پدر به مولانا نسب میبردند.
(۱) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۲) استرابادی، محمدمهدی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۳) اوزون چارشیلی اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمۀ ایرج نوبخت، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۴) بخاری،
سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق.
(۵) ثاقب، دده، سفینه نفیسه مولویان، قاهره، ۱۲۳۸ق.
(۶) دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۷) فروزانفر، بدیع الزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۸) قاسم انوار، علی، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۷ق.
(۹) گولپینارلی، عبدالباقی، مولانا جلالالدین، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۰) لویس، ف د، مولانا، دیروز تا امروز، شرق تا غرب، ترجمۀ حسن لاهوتی، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۱۱) مشکور، محمدجواد، تعلیقات بر اخبار سلاجقۀ روم ابن بیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۲) وافق پاشا، احمد، لهجه عثمانی، استانبول، مطبعۀ امیر.
(۱۳) توفیق هاشمپور سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاشولی و طریقت بکتاشیه»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ۱۳۵۵ش، س ۲۸، شم ۱۲۰.
(۱۳) EI۲.
(۱۳) Gölpınarlı, A, Mevlânâ'dan sonra Mevlevîlik, Istanbul, ۱۹۵۳.
(۱۳) Pakalın, M Z, Osmanlı tarih deyimleri ve terimleri sözlüğü, Istanbul, ۱۹۴۶.
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «چلبی».