• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

چارضرب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



چارضَرب‌،
[۱] در «دو رساله قلندری‌ و درویشی‌»، چاپ‌ مهران‌ افشاری‌، در نامواره دکتر محمود افشار، ج۱۵: ستوده‌نامه‌ ۱، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌: بنیاد موقوفات‌ دکتر محمود افشار، ۱۳۸۴ ش‌.
از آداب‌ قلندریه‌ ، به‌ معنای‌ تراشیدنِ موهای‌ سر ، ریش‌ ، سبیل‌ و ابروان است.




از دیرباز تاکنون‌، نزد اقوام‌ گوناگون‌، گاه‌ تراشیدن‌ موهای‌ سر و صورت‌ و گاه‌ بلند کردن‌ آنها، نشانه سوگواری‌ یا زهد بوده‌ است‌.
[۲] حسین ‌لسان‌، «شعار قلندران‌»، ج۱، ص۹۷ـ۹۹، مجله دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌، سال‌ ۲۷، ش‌ ۱ و ۲ (بهار و تابستان‌ ۱۳۶۸).

نزد مسلمانان‌ ، بریدن‌ موهای‌ پیشانی‌ یا تراشیدن‌ سر، از آداب‌ توبه‌ بود .
[۳] جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر،ج‌ ۷، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
[۴] تعلیقات‌ فروزانفر، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵

به‌ گفته ‌ ا‌بن جُبَیر ، سیاح‌ قرن‌ ششم،
[۵] ابن‌ جبیر، رحله ابن‌ جبیر، ج۱، ص۲۴۳ـ ۲۴۵، چاپ‌ حسین‌ نصّار، قاهره‌ ۱۹۹۲.
مردم‌ در مجلس‌ وعظ‌ صدرالدین‌ محمد بن‌ عبداللطیف‌ خُجَندی‌ (پیشوای‌ شافعیان‌ اصفهان‌ ، متوفی‌ ۵۷۲) در مدینه‌ ، با شنیدن‌ موعظه‌های‌ او دگرگون‌ می‌شدند و توبه‌ می‌کردند و او با قیچی‌ موهای‌ پیشانی‌ آنان‌ را می‌بُرید.
وی‌
[۶] صدرالدین‌ محمد بن‌ عبداللطیف‌ خُجَندی، ص۲۶۹ـ۲۷۰
همین‌ موضوع‌ را در وصف‌ مجلس‌ موعظه رضی‌الدین‌ قزوینی‌ (متوفی‌ ۵۹۰) در بغداد نیز آورده‌ است‌.
به‌ نوشته ابن‌بطوطه‌ ،
[۷] ابن‌ بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج۱، ص۴۳۱، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
علاءالدین‌ نیلی‌، یکی‌ از دانشمندان‌ پارسای‌ هند در قرن‌ هشتم‌، روزهای‌ جمعه‌ موعظه‌ می‌کرد و بسیاری‌ به‌ دست‌ او توبه‌ می‌کردند و او موی‌ سر آنان‌ را می‌تراشید.

۱.۱ - چارضرب از شرایط صوفی‌گری


پیران‌ صوفیه‌ نیز در آغاز تشرفِ مریدان‌ به‌ تصوف‌ ، که‌ همراه‌ با توبه‌ کردن‌ بود، موی‌ از پیشانی‌ آنان‌ برمی‌گرفتند که‌ توضیح‌ می‌دهد
[۸] امین‌الدین‌ بلیانی‌، محمود بن‌ عثمان‌، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، مفتاح‌ الهدایه و مصباح‌ العنایه: سیرتنامه شیخ‌ امین‌الدین‌ محمد بلیانی، چاپ‌ عمادالدین‌ شیخ‌الحکمایی‌، تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌.
(متوفی‌ ۷۴۵) با چه‌ آداب‌ و دعاهایی‌ موی‌ از پیشانی‌ مریدان‌ برمی‌گرفت‌) و سر آنان‌ را می‌تراشیدند.
[۹] ، مناقب‌ اوحدالدین‌ حامد بن‌ ابی‌الفخر کرمانی‌، مناقب‌ اوحدالدین‌،ج۱، ص۳۷، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌: بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌، ۱۳۴۷ ش‌.
[۱۰] ‌ حامد بن‌ ابی‌الفخر کرمانی‌،مناقب‌ اوحدالدین‌، ج۱، ص۱۶۰، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌: بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌، ۱۳۴۷ ش‌.
[۱۱] محمد بن‌ منوّر، بخش‌ ۱، ص۲۳۲
، چنان‌که‌ در افتخارات‌ احمدِ جام‌ ژنده‌پیل‌ گفته‌اند که‌ بیش‌ از ده‌ جوال‌ مو برید.
[۱۲] محمد بن‌ موسی‌ غزنوی‌، مقامات‌ ژنده‌ پیل‌: احمدجام‌، ج۱، ص۶، چاپ‌ حشمت‌اللّه‌ مؤید سنندجی‌، تهران‌ ۱۳۴۵ ش‌.

تراشیدن‌ سر از شرایط‌ صوفی‌ شدن‌ و سنّت‌ صوفیان‌ بود.
[۱۳] محمد مجدالدین‌ بغدادی‌، تُحفةُ البَرَرَه فی‌المسائل‌ العَشَره، ج۱، ص۱۱۲، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۵۹۸.
[۱۴] یحیی‌ بن‌ احمد باخرزی‌، اوراد الاحباب‌ و فصوص‌ الا´داب، ج۲، ص۱۵۲، ج۲: فصوص‌ الا´داب‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران ۱۳۵۸ ش‌.

در گلستان‌ سعدی‌
[۱۵] مصلح‌ بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، گلستان‌ سعدی‌، ج۱، ص۱۰۷، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
و دیوان‌ کبیر
[۱۶] جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، ج۲، ص۱۵۵،بیت‌ ۸۵۱۴، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
نیز به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ شده‌ است‌.
کمال‌الدین‌ عبدالرزاق‌ کاشی‌
[۱۷] عبدالرزاق‌ کاشی‌، تحفه الاخوان‌ فی‌ خصائص‌ الفتیان‌، ج۱، ص۱۰۰، در رسایل‌ جوانمردان‌: مشتمل‌ بر هفت‌ فتوت‌نامه، چاپ‌ مرتضی‌ صراف‌، تهران‌: معین‌، ۱۳۷۰ ش‌.
می‌گوید که‌ تراشیدن‌ سر در تصوف‌ سنّت‌ است‌، اما در فتوت‌ نیست‌.
با این‌ حال‌، در قرن‌ نهم‌، ملاحسین‌ واعظ‌ کاشفی‌، در فتوت‌نامه سلطانی‌
[۱۸] حسین‌بن‌ علی‌ کاشفی‌، فتوت‌نامه سلطانی‌، ج۱، ص۸۶، چاپ‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌.
آن‌ را از مستحبات‌ دانسته‌ است‌.
به‌ نوشته ابن ‌بطوطه‌
[۱۹] ابن‌ بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج۱، ص۵۲، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
قلندریه‌ علاوه‌ بر موهای‌ سر، سبیل‌ و ریش‌ و ابروان‌ خود را نیز می‌تراشیدند.

۱.۲ - اصل چارضرب


وی‌
[۲۰] ابن‌ بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج۱، ص۵۲، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
با نقل‌ داستانی‌ این‌ عمل‌ را، که‌ اصطلاحاً چارضرب‌ می‌گویند، به‌ جمال‌الدینِ ساوَجی‌، از اقطاب‌ طریقت‌ قلندریه‌ در قرن‌ هفتم‌ نسبت‌ داده‌ است‌.
تراشیدن‌ ابروان‌ و ریشِ قلندریه‌ ظاهراً از بعض‌ آداب‌ و اعتقادات‌ عهد ساسانی سرچشمه‌ گرفته‌ بوده‌ است‌.
[۲۱] محمدرضا شفیعی کدکنی، قلندریه در تاریخ : دگردیسیهای یک ایدئولوژی، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، تهران ۱۳۸۶ ش.




در قرن‌ هشتم‌، پیروان‌ جمال‌الدین‌ ساوجی‌، مشهور به‌ جوالقیه‌ ، در قاهره‌ چارضرب‌ می‌کردند و در ۷۶۱ که‌ شریف‌ علی‌، شیخ‌ زاویه قلندریه‌، ریش‌ خود را تراشید، ملک‌ناصر حسن‌ بن‌ قَلاوون‌ (از ممالیک‌ بحریه مصر) این‌ عمل‌ را قبیح‌ و خلاف‌ سنّت‌ نبوی‌ دانست‌ و قلندریه‌ را از آن‌ منع‌ کرد.
[۲۲] احمد بن‌ علی‌ مقریزی‌، کتاب‌الخطط‌ المقریزیه، ج۴، ص۳۰۲، ج۴، مصر۱۳۲۶.




در مثنوی‌ معنوی‌
[۲۳] جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، ج۱، دفتر ۱، ص۱۸،بیت‌ ۲۶۰، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
از سرِ بی‌ موی‌ «جولقی‌» و در دیوان‌ حافظ‌
[۲۴] ج‌ ۱، غزل‌ ۱۷۴، بیت‌ ۷، شمس‌الدین‌ محمد حافظ‌، دیوان، چاپ‌ پرویز ناتل‌ خانلری‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
از سر تراشیدن‌ قلندران‌ سخن‌ گفته‌ شده‌ است‌، زیرا صوفیان‌ هم‌ سر می‌تراشیدند، اما کلاه‌ بر سرمی‌گذاشتند،
[۲۵] عبدالرزاق‌ کاشی‌، تحفه الاخوان‌ فی‌ خصائص‌ الفتیان‌، ج۱، ص۱۰۰، در رسایل‌ جوانمردان‌: مشتمل‌ بر هفت‌ فتوت‌نامه، چاپ‌ مرتضی‌ صراف‌، تهران‌: معین‌، ۱۳۷۰ ش‌.
[۲۶] مصلح‌ بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، گلستان‌ سعدی‌، ج۱، ص۹۲: «حاجت‌ به‌ کلاه‌ بَرَکی‌ داشتنت‌ نیست‌/ درویش‌ صفت‌ باش‌ و کلاه‌ تتری‌دار»، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
ولی‌ قلندریه‌ سرتراشیده خود را برهنه‌ می‌گذاشتند.
همه قلندران‌ در همه ادوار زندگی‌ خود چارضرب‌ نمی‌کردند.



به‌ گفته مقریزی‌ در قرن‌ هفتم‌،
[۲۷] احمد بن‌ علی‌ مقریزی‌، کتاب‌الخطط‌ المقریزیه، ج۴، ص۳۰۱ـ۳۰۲، ج۴، مصر۱۳۲۶.
شیخ‌ حسن‌ جوالقی‌ قلندر، در آغاز ریش‌ خود را می‌تراشید و عمامه به‌ سر نمی‌گذاشت‌، اما بعدها ریش‌ گذاشت‌ و عمامه‌ بر سر کرد.



یک‌ باب‌ از قلندرنامه ارباب‌ الطّریق‌ یا آداب‌الطّریق‌ حاجی‌ عبدالرحیم‌، از تألیفات‌ قرن‌ یازدهم‌ در ماوراءالنهر، در باره «موی‌ سرماندن‌» است‌.
به‌ تصریح‌ این‌ کتاب‌،
[۲۸] حاجی‌ عبدالرحیم‌، ارباب‌ الطریق‌، ج۱، ص۳۳ـ ۳۵، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۱۰۵۵ ط‌.
قلندران‌ آن‌ دوران‌، به‌ خصوص‌ ابدالیه‌ که‌ از مجذوبان‌ بودند، موی‌ سر را از گوش‌ تا دوش‌ بلند می‌کردند و بعضی‌ در انتهای‌ مراحل‌ سلوک‌ و برخی‌ در آغاز سر را می‌تراشیدند.



چارضرب‌ در طریقتهای‌ متأثر از آیین‌ قلندری‌ نیز متداول‌ بوده‌ است‌، از جمله‌ در طریقت‌ جلالیه‌ ، بکتاشیه ، و خاکساریه‌ .
[۲۹] کیخسرو اسفندیار، دبستان‌ مذاهب‌، ج۱، ص۱۹۱، چاپ‌ رحیم‌ رضازاده‌ ملک‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
[۳۰] ، توفیق‌ سبحانی‌ و قاسم‌ انصاری‌، ج۱، ص۵۲۱، «حاجی‌ بکتاش‌ ولی‌ و طریقت‌ بکتاشیه‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ (دانشگاه‌ تبریز)، ش‌ ۱۲۰ (زمستان‌ ۱۳۵۵).
[۳۱] ، توفیق‌ سبحانی‌ و قاسم‌ انصاری‌، ج۱، ص۵۲۸، «حاجی‌ بکتاش‌ ولی‌ و طریقت‌ بکتاشیه‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ (دانشگاه‌ تبریز)، ش‌ ۱۲۰ (زمستان‌ ۱۳۵۵).
[۳۲] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
[۳۳] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.




برخی‌ از رساله‌های‌ درویشی به‌ جامانده‌ از عهد صفوی‌ ، که‌ ظاهراً نوشته پیروان‌ طریقت‌ حیدریه‌ اند، به‌ این‌ موارد اشاره‌ می‌کنند: رواج‌ تراش‌ یا چارضرب‌ حضور پیری‌ با عنوان‌ «پیرمقراض‌» در این‌ طریقت‌ ، که‌ ظاهراً در آغاز سلوک‌، مریدان‌ را چارضرب‌ می‌کرده‌ است‌؛ و اهمیت‌ ابزارهای‌ تراش‌ ( سنگ‌ و تیغ‌ ) نزد آنان‌
[۳۴] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، ج۱، ص۱۳۶، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
[۳۵] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
[۳۶] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
[۳۷] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
[۳۸] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
به‌ نظر می‌رسد که‌ چارضرب‌ نشان‌ و نماد تجرید ، مهم‌ترین‌ اصل‌ قلندری‌ ، بوده‌ است‌، به‌ این‌ معنا که‌ قلندر سرِ مویی‌ هم‌ به‌ دنیا تعلق‌ خاطر ندارد.
[۳۹] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، ج۱، ص۶۷، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.

در مثنوی تراش‌نامه حضرت‌ خُنکار
[۴۰] تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۲۹۳ـ۲۹۴، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
که‌ گولپینارلی‌
[۴۱] عبدالباقی‌ گولپینارلی‌، مولویه‌ بعد از مولانا، ج۱، ص۲۴۱ـ ۲۴۲، ترجمه توفیق‌ ه سبحانی‌، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
آن‌ را اثرِ شاهدی‌
[۴۲] کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
دانسته‌ تراشیدن‌ موها به‌ این‌ صورتها تأویل‌ شده‌ است‌: ریش‌: ترک‌ مهر دنیا ، سبیل‌: بیرون‌ آمدن‌ از غرور ، سر: مانند خاک‌ پیش‌ مردان‌ خدا فروتن‌ و افتاده‌ بودن‌، ابرو: ترک‌ حجاب‌ و دل‌ را از هر چه‌ به‌ جز مهرحق‌ خالی‌ کردن‌.



چارضرب‌ را به‌ روشی‌ خاص‌ انجام‌ می‌دادند و به‌ ترتیب‌ ریش‌ ،سبیل‌ ، سر و ابرو را می‌تراشیدند.
[۴۳] تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۲۹۳، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
[۴۴] تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۹۱ـ۹۳، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.




در رساله در بیان‌ اسباب‌ چهارضرب‌، که‌ به‌ احتمال‌ بسیار نوشته حیدریه عهد صفوی‌ است‌، چگونگی‌ چارضرب‌ کردن‌ مریدان‌ در آغاز تشرف‌ به‌ درویشی‌ و قلندری‌، به‌ دقت‌ شرح‌ داده‌ شده‌ است‌. بر این‌ اساس‌، نخست‌ مرید را غسل‌ طریقت‌ می‌دادند.
سپس‌ پیر با آدابی‌ خاص‌ سنگ‌ و تیغ‌ را از روی‌ طاس‌ آب‌ برمی‌داشت‌ و فاتحةالکتاب‌ و نام‌ دوازده‌ امام‌ علیهم‌السلام‌ را به‌ عنوان‌ «خطبه سنگ‌ و تیغ‌» و به‌ دنبال‌ آن‌ «خطبه تراش‌» را به‌ عربی‌ می‌خواند.
سپس‌ تراشِ سمت‌ راست‌ ریش‌ را از زیر حلق‌ آغاز می‌کرد و آیه ۵۶ سوره احزاب‌ را می‌خواند، بعد طرف‌ چپ‌ ریش‌ را به‌ همان‌ روش‌ می‌تراشید و بخشی‌ از آیه ۸۸ سوره قصص‌ را می‌خواند.
پس‌ از پایان‌ تراش‌ ریش‌، طرف‌ چپ‌ سبیل‌ را می‌تراشید و آیه ۱۸ سوره بقره‌ را می‌خواند، بعد طرف‌ راست‌ سبیل‌ را می‌تراشید.
[۴۸] آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.

سپس‌ تراش‌ سر را با گفتن‌ «بسم‌اللّه‌ و باللّه‌ و بِاَمراللّه‌ و اللّه‌اکبر» از جانب‌ راست‌ آغاز می‌کرد.
بعد پشت‌ سر را می‌تراشید و می‌گفت‌: «اللّه‌اکبر اللّه‌اکبر، لااله‌الااللّه‌، محمد رسول‌اللّه‌، علیاً ولی‌اللّه‌ حقّاً حقّاً».
آنگاه‌ جانب‌ چپ‌ سر را می‌تراشید و می‌گفت‌: «بسم‌اللّه‌ ربّ المبتدأ و ربّ الا´خره و الاُولی‌'، اللّه‌اکبر».
بعد تمام‌ سر را می‌تراشید و بخشی‌ از آیه ۲۷ سوره فتح‌ را می‌خواند.
سپس‌ ابروی‌ چپ‌ را می‌تراشید و صلوات‌ می‌فرستاد و آیه‌های‌ ۸ تا ۱۰ سوره نجم‌ را می‌خواند و در پایان‌ ابروی‌ راست‌ را می‌تراشید و آیه‌های‌ ۳۰ تا ۳۱ سوره زمر را می‌خواند.
[۵۲] تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۹۱ـ۹۳، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
[۵۳] تراش‌نامه قلندری، در محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، ج۱، ص۴۱۵ـ ۴۱۷، قلندریه‌ در تاریخ‌: دگردیسیهای‌ یک‌ ایدئولوژی‌، تهران‌، ۱۳۸۶ ش‌.




امروزه‌ چارضرب‌ در اغلب‌ طریقت های‌ تصوف‌ منسوخ‌ شده‌ و بلند کردن‌ موهای‌ سر و سبیل‌، که‌ ظاهراً روش‌ مجذوبان‌ بوده‌،
[۵۴] حاجی‌ عبدالرحیم‌، ارباب‌ الطریق‌، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۱۰۵۵ ط‌.
بین‌ پیروان‌ طریقت ها مرسوم‌ شده‌ است‌.



(۱) آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
(۲) ابن ‌بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابن‌ جبیر، رحله ابن‌ جبیر، چاپ‌ حسین‌ نصّار، قاهره‌ ۱۹۹۲.
(۴) یحیی‌ بن‌ احمد باخرزی‌، اوراد الاحباب‌ و فصوص‌ الا´داب، ج۲: فصوص‌ الا´داب‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران ۱۳۵۸ ش‌.
(۵) تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
(۶) تراش‌نامه قلندری، در محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، قلندریه‌ در تاریخ‌: دگردیسیهای‌ یک‌ ایدئولوژی‌، تهران‌، ۱۳۸۶ ش‌.
(۷) حاجی‌ عبدالرحیم‌، ارباب‌ الطریق‌، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۱۰۵۵ ط‌.
(۸) شمس‌الدین‌ محمد حافظ‌، دیوان، چاپ‌ پرویز ناتل‌ خانلری‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
(۹) در بیان‌ اسباب‌ چهارضرب‌، در «دو رساله قلندری‌ و درویشی‌»، چاپ‌ مهران‌ افشاری‌، در نامواره دکتر محمود افشار، ج۱۵: ستوده‌نامه‌ ۱، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌: بنیاد موقوفات‌ دکتر محمود افشار، ۱۳۸۴ ش‌.
(۱۰) توفیق‌ سبحانی‌ و قاسم‌ انصاری‌، «حاجی‌ بکتاش‌ ولی‌ و طریقت‌ بکتاشیه‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ (دانشگاه‌ تبریز)، ش‌ ۱۲۰ (زمستان‌ ۱۳۵۵).
(۱۱) مصلح‌ بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، گلستان‌ سعدی‌، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۱۲) محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، قلندریه‌ در تاریخ‌: دگردیسیهای‌ یک‌ ایدئولوژی‌، تهران‌ ۱۳۸۶ ش‌.
(۱۳) عبدالرزاق‌ کاشی‌، تحفه الاخوان‌ فی‌ خصائص‌ الفتیان‌، در رسایل‌ جوانمردان‌: مشتمل‌ بر هفت‌ فتوت‌نامه، چاپ‌ مرتضی‌ صراف‌، تهران‌: معین‌، ۱۳۷۰ ش‌.
(۱۴) محمد بن‌ موسی‌ غزنوی‌، مقامات‌ ژنده‌ پیل‌: احمدجام‌، چاپ‌ حشمت‌اللّه‌ مؤید سنندجی‌، تهران‌ ۱۳۴۵ ش‌.
(۱۵) حسین‌ بن‌ علی‌ کاشفی‌، فتوت‌نامه سلطانی‌، چاپ‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌.
(۱۶) کیخسرو اسفندیار، دبستان‌ مذاهب‌، چاپ‌ رحیم‌ رضازاده‌ ملک‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
(۱۷) عبدالباقی‌ گولپینارلی‌، مولویه‌ بعد از مولانا، ترجمه توفیق‌ ه سبحانی‌، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
(۱۸) حسین ‌لسان‌، «شعار قلندران‌»، مجله دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌، سال‌ ۲۷، ش‌ ۱ و ۲ (بهار و تابستان‌ ۱۳۶۸).
(۱۹) محمد مجدالدین‌ بغدادی‌، تُحفةُ البَرَرَه فی‌المسائل‌ العَشَره، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۵۹۸.
(۲۰) محمد بن‌ منوّر، اسرارالتوحید فی‌ مقامات‌ الشیخ‌ ابی‌سعید، چاپ‌ محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
(۲۱) محمود بن‌ عثمان‌، مفتاح‌ الهدایه و مصباح‌ العنایه: سیرتنامه شیخ‌ امین‌الدین‌ محمد بلیانی، چاپ‌ عمادالدین‌ شیخ‌الحکمایی‌، تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌.
(۲۲) احمد بن‌ علی‌ مقریزی‌، کتاب‌الخطط‌ المقریزیه، ج۴، مصر۱۳۲۶.
(۲۳) مناقب‌ اوحدالدین‌ حامد بن‌ ابی‌الفخر کرمانی‌، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌: بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌، ۱۳۴۷ ش‌.
(۲۴) جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
(۲۵) جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، مثنوی‌ معنوی‌، تصحیح‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، چاپ‌ نصراللّه‌ پورجوادی‌، تهران‌ ۱۳۶۳ ش‌.


 
۱. در «دو رساله قلندری‌ و درویشی‌»، چاپ‌ مهران‌ افشاری‌، در نامواره دکتر محمود افشار، ج۱۵: ستوده‌نامه‌ ۱، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌: بنیاد موقوفات‌ دکتر محمود افشار، ۱۳۸۴ ش‌.
۲. حسین ‌لسان‌، «شعار قلندران‌»، ج۱، ص۹۷ـ۹۹، مجله دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌، سال‌ ۲۷، ش‌ ۱ و ۲ (بهار و تابستان‌ ۱۳۶۸).
۳. جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر،ج‌ ۷، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
۴. تعلیقات‌ فروزانفر، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵
۵. ابن‌ جبیر، رحله ابن‌ جبیر، ج۱، ص۲۴۳ـ ۲۴۵، چاپ‌ حسین‌ نصّار، قاهره‌ ۱۹۹۲.
۶. صدرالدین‌ محمد بن‌ عبداللطیف‌ خُجَندی، ص۲۶۹ـ۲۷۰
۷. ابن‌ بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج۱، ص۴۳۱، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۸. امین‌الدین‌ بلیانی‌، محمود بن‌ عثمان‌، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، مفتاح‌ الهدایه و مصباح‌ العنایه: سیرتنامه شیخ‌ امین‌الدین‌ محمد بلیانی، چاپ‌ عمادالدین‌ شیخ‌الحکمایی‌، تهران‌ ۱۳۷۶ ش‌.
۹. ، مناقب‌ اوحدالدین‌ حامد بن‌ ابی‌الفخر کرمانی‌، مناقب‌ اوحدالدین‌،ج۱، ص۳۷، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌: بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌، ۱۳۴۷ ش‌.
۱۰. ‌ حامد بن‌ ابی‌الفخر کرمانی‌،مناقب‌ اوحدالدین‌، ج۱، ص۱۶۰، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌: بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌، ۱۳۴۷ ش‌.
۱۱. محمد بن‌ منوّر، بخش‌ ۱، ص۲۳۲
۱۲. محمد بن‌ موسی‌ غزنوی‌، مقامات‌ ژنده‌ پیل‌: احمدجام‌، ج۱، ص۶، چاپ‌ حشمت‌اللّه‌ مؤید سنندجی‌، تهران‌ ۱۳۴۵ ش‌.
۱۳. محمد مجدالدین‌ بغدادی‌، تُحفةُ البَرَرَه فی‌المسائل‌ العَشَره، ج۱، ص۱۱۲، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۵۹۸.
۱۴. یحیی‌ بن‌ احمد باخرزی‌، اوراد الاحباب‌ و فصوص‌ الا´داب، ج۲، ص۱۵۲، ج۲: فصوص‌ الا´داب‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران ۱۳۵۸ ش‌.
۱۵. مصلح‌ بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، گلستان‌ سعدی‌، ج۱، ص۱۰۷، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
۱۶. جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، ج۲، ص۱۵۵،بیت‌ ۸۵۱۴، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
۱۷. عبدالرزاق‌ کاشی‌، تحفه الاخوان‌ فی‌ خصائص‌ الفتیان‌، ج۱، ص۱۰۰، در رسایل‌ جوانمردان‌: مشتمل‌ بر هفت‌ فتوت‌نامه، چاپ‌ مرتضی‌ صراف‌، تهران‌: معین‌، ۱۳۷۰ ش‌.
۱۸. حسین‌بن‌ علی‌ کاشفی‌، فتوت‌نامه سلطانی‌، ج۱، ص۸۶، چاپ‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌.
۱۹. ابن‌ بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج۱، ص۵۲، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۰. ابن‌ بطوطه‌، رحله ابن‌ بطوطه، ج۱، ص۵۲، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۱. محمدرضا شفیعی کدکنی، قلندریه در تاریخ : دگردیسیهای یک ایدئولوژی، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، تهران ۱۳۸۶ ش.
۲۲. احمد بن‌ علی‌ مقریزی‌، کتاب‌الخطط‌ المقریزیه، ج۴، ص۳۰۲، ج۴، مصر۱۳۲۶.
۲۳. جلال‌الدین‌ محمد بن‌ محمد مولوی‌، ج۱، دفتر ۱، ص۱۸،بیت‌ ۲۶۰، کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
۲۴. ج‌ ۱، غزل‌ ۱۷۴، بیت‌ ۷، شمس‌الدین‌ محمد حافظ‌، دیوان، چاپ‌ پرویز ناتل‌ خانلری‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
۲۵. عبدالرزاق‌ کاشی‌، تحفه الاخوان‌ فی‌ خصائص‌ الفتیان‌، ج۱، ص۱۰۰، در رسایل‌ جوانمردان‌: مشتمل‌ بر هفت‌ فتوت‌نامه، چاپ‌ مرتضی‌ صراف‌، تهران‌: معین‌، ۱۳۷۰ ش‌.
۲۶. مصلح‌ بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، گلستان‌ سعدی‌، ج۱، ص۹۲: «حاجت‌ به‌ کلاه‌ بَرَکی‌ داشتنت‌ نیست‌/ درویش‌ صفت‌ باش‌ و کلاه‌ تتری‌دار»، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
۲۷. احمد بن‌ علی‌ مقریزی‌، کتاب‌الخطط‌ المقریزیه، ج۴، ص۳۰۱ـ۳۰۲، ج۴، مصر۱۳۲۶.
۲۸. حاجی‌ عبدالرحیم‌، ارباب‌ الطریق‌، ج۱، ص۳۳ـ ۳۵، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۱۰۵۵ ط‌.
۲۹. کیخسرو اسفندیار، دبستان‌ مذاهب‌، ج۱، ص۱۹۱، چاپ‌ رحیم‌ رضازاده‌ ملک‌، تهران‌ ۱۳۶۲ ش‌.
۳۰. ، توفیق‌ سبحانی‌ و قاسم‌ انصاری‌، ج۱، ص۵۲۱، «حاجی‌ بکتاش‌ ولی‌ و طریقت‌ بکتاشیه‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ (دانشگاه‌ تبریز)، ش‌ ۱۲۰ (زمستان‌ ۱۳۵۵).
۳۱. ، توفیق‌ سبحانی‌ و قاسم‌ انصاری‌، ج۱، ص۵۲۸، «حاجی‌ بکتاش‌ ولی‌ و طریقت‌ بکتاشیه‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ (دانشگاه‌ تبریز)، ش‌ ۱۲۰ (زمستان‌ ۱۳۵۵).
۳۲. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۳. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۴. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، ج۱، ص۱۳۶، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۵. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۶. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۷. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۸. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۳۹. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، ج۱، ص۶۷، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۴۰. تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۲۹۳ـ۲۹۴، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
۴۱. عبدالباقی‌ گولپینارلی‌، مولویه‌ بعد از مولانا، ج۱، ص۲۴۱ـ ۲۴۲، ترجمه توفیق‌ ه سبحانی‌، تهران‌ ۱۳۶۶ ش‌.
۴۲. کلیات‌ شمس‌، یا، دیوان‌کبیر، چاپ‌ بدیع‌الزمان‌ فروزانفر، تهران‌ ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۵ ش‌.
۴۳. تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۲۹۳، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
۴۴. تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۹۱ـ۹۳، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
۴۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۶.    
۴۶. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۴۷. بقره/سوره۲، آیه۱۸.    
۴۸. آئین‌ قلندری‌: مشتمل‌ بر چهار رساله‌ در باب‌ قلندری‌، خاکساری‌، فرقه عجم‌ و سخنوری‌، چاپ‌ ابوطالب‌ میرعابدینی‌ و مهران‌ افشاری‌، تهران‌: فراروان‌، ۱۳۷۴ ش‌.
۴۹. فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.    
۵۰. نجم/سوره۵۳، آیه۸-۱۰.    
۵۱. زمر/سوره۳۹، آیه۳۰-۳۱.    
۵۲. تراش‌نامه حضرت‌ خنکار قدس‌ سره‌العزیز، نسخه خطی‌ کتابخانه بایزید ولی‌الدین‌، ج۱، ص۹۱ـ۹۳، ش‌ ۱۸۱۹، نسخه عکسی‌ کتابخانه مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، ش‌ ۷۹۵.
۵۳. تراش‌نامه قلندری، در محمدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، ج۱، ص۴۱۵ـ ۴۱۷، قلندریه‌ در تاریخ‌: دگردیسیهای‌ یک‌ ایدئولوژی‌، تهران‌، ۱۳۸۶ ش‌.
۵۴. حاجی‌ عبدالرحیم‌، ارباب‌ الطریق‌، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، نسخه خطی‌ کتابخانه (ش‌ ۱) مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ ۱۰۵۵ ط‌.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «چارضَرب‌»، شماره۵۳۵۷.    


رده‌های این صفحه : آداب و رسوم صوفیه | تصوف




جعبه ابزار