• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشینه روش‌شناختی سلفیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سلفیه، به معنای تقليد از گذشتگان بوده و در اعمال‌، ‌رفتار و اعتقادات خود بر تابعيت از پیامبر اسلام، ‌صحابه و تابعین تأكيد دارند. در انديشه سلفیها، ‌روش‌های عقلی و منطقی جايگاهی ندارد و تنها نص قرآن، ‌احادیث نبوی و ادله مفهوم از نص قرآن برای آنها حجیت دارد. ویژگی‌های روش‌شناختی سلفیه معاصر، این جریان را در وضعیت معرفتی و عملی خاصی قرار داده که متفاوت از اهل سنت، پیامدهای مختلفی در عرصه نظر و عمل به وجود آورده است. با توجه به مهم‌ترین آموزه سلفی‌گری، یعنی بازگشت بی‌واسطه به قرآن، در ذات خود، رادیکالیسم را در بیرون و درون جهان اسلام موجب شده است.
روش‌شناسی سلفی، خصوصاً سلفیه جهادی، با تاکید بر فهم سلف صالح و ظاهرگرایی افراطی، عقل را به حاشیه برده، نتایج مهمی از حیث تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به بار آورده است که مهم‌ترین آن، بازتولید ناگزیر خشونت به نام جهاد از سوی این جریان است.



سلفیان، روش‌شناسی ویژه‌ای برای جست و جو و فهم دین برگزیده‌اند که بر اساس آن، برای تشخیص درست شریعت باید به قرآن، سنت و سیره مسلمانان آغازین رجوع کرد. این نگرش با توجه به روش‌شناسی ویژه‌ای که برگزیده‌اند، نتایج متفاوتی در عرصه نظر و عمل به وجود آورده است. سلفیسم بر کتاب و سنت و شیوه سلف صالح تاکید دارد، در حالی‌که اهل سنت از منظر روش‌شناسی، منابع را کتاب، سنت، اجماع، قیاس، مصالح مرسله، سد ذرایع و غیره می‌دانند. این روش‌شناسی با توجه به ضرورت بازگشت بی‌واسطه به قرآن در ذات خود، بستر را برای ورود غیرکارشناسان فراهم می‌کند؛ فهم کسانی که متاثر از پیرامون، مسائل و دشواری‌های سیاسی – اجتماعی خود بوده و می‌تواند باعث برداشت‌های نسنجیده شود.
درخواست‌های غیرجامع، روش‌های نقطه‌ای، فهم‌های ناروشمند و دغدغه‌های برخاسته از عقده‌های فروخورده ناشی از اجتماع، زمینه را برای خشونت و رادیکالیسم فراهم می‌کند. این امور، پیامدهای مهمی از حیث تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دربردارد که مهم‌ترین آنها تعطیل فقه یا دست کم تقلیل آن به علم جمع‌آوری و تبویب احادیث است. با این روش، زمینه اجتهاد و فهم اجتهادی از میان می‌رود و واسطه‌های کارشناس فهم نصوص، حذف می‌شود که این امر به تولید ناگزیر خشونت به نام جهاد می‌انجامد.
روش‌شناسی، جزء مقوم هر‌ اندیشه‌ای، از جمله‌ اندیشه‌ی سیاسی است، فقدان روش یا برساختن روشی که بر قوانین و قواعد دانش و‌ اندیشه‌ی مورد نظر مبتنی نباشد، به دنبال خود نوعی هرج و مرج در فهم به وجود می‌آورد و زمینه‌ساز روندهایی خطرناک در برداشت از متون می‌شود.
ریشه‌های روش‌شناسانه سلفیه را باید در جریان ظاهرگرایی پی گرفت. این جریان با احمد بن حنبل شروع شد. آنها به جای آنکه معیار رسیدن به حق را وحی قرار دهند، حدیث را ملاک فهم وحی قرار می‌دهند و هر چه از حدیث به دست می‌آورند، بر قرآن تحمیل می‌کنند و در حقیقت، از این طریق رأی خودشان را بر قرآن تحمیل می‌کنند.
[۱] سبحانی، جعفر، البحوث فی الملل و النحل، ص۲۶۸-۲۷۸.
این جریان با ظهور اشعریان، رفته رفته از رونق افتاد، ولی به کلی منسوخ نشد.


جریان سلفی، که زبان دین را انعطاف‌ناپذیر می‌دانستند، بار دیگر در قرن هشتم هجری با ظهور ابن تیمیه رواج یافت. ابن تیمیه با توجه به برداشتی که از آیات و روایات داشت، خطی انحرافی ایجاد کرد که در دوره‌های بعد شاگردانش آن را دنبال کردند. از جمله عقاید ابن تیمیه که بر روش‌شناسی سلفیه، تاثیری انکارناپذیر دارد، موارد زیر است:

۲.۱ - مخالفت با برهان عقلی

یکی از بنیادهای فکری ابن تیمیه، مخالفت با برهان عقلی است، از همین بزنگاه است که برای خداوند قائل به جسم شده است. به نظر وی، موجود قائم بالنفس، غیر قابل اشاره حسی و رؤیت‌ناپذیر وجود خارجی ندارد و صرفاً ساخته و پرداخته ذهن است: «و اما اثبات موجود قائم بنفسه لایشار الیه و لا یکون داخل العالم و لاخارجه، فهذا مما یعلم العقل استحالته و بطلانه.»
ابن تیمیه به دلیل رویکرد حس‌گرایانه خود، معیارهای موجود مادی و غیرمادی را خلط کرده است، زیرا رؤیت به معنای ادراک حسی، مسلتزم جسم بودن مرئی است. لذا برای خداوند قائل به جسم شده است و چون حس‌گراست، جمود بر ظواهر کرده است و از این مرحله فراتر نمی‌رود. ابن تیمیه در نقض المنطق بر «حس مشهود» تاکید می‌کند. وی با بی‌اعتبار کردن قیاس برهانی، برای عقل در گسترش علوم، مجالی باقی نمی‌گذارد و حس و استقرا را «فعال ما یشاء» می‌داند.
[۳] ابن تیمیه، نقض المنطق، ص۲۰۰-۲۰۵.
این حس‌گرایی موجب می‌شود ابن تیمیه خداوند را به اجسام و مخلوقات تشبیه کند که دست، چشم و گوش دارد و بر عرش نشسته است.

۲.۲ - نقل‌گرایی افراطی

ابن تیمیه و شاگردان و پیروان او دچار نقل‌گرایی افراطی‌اند و با توجه به همین امر است که از نظر روش‌شناسی، ابن تیمیه روش خود را بر سه پایه بنیان نهاده است: ستیز با فلسفه و منطق، جدال با علم کلام، نقل‌گرایی سلفی.
[۴] علیزاده موسوی، سید مهدی، تبارشناسی سلفی‌گری و وهابیت، ص۲۵۹.

وی در کتاب الرد علی المنطقیین به شدت به فلسفه و منطق می‌تازد و مسلمانان را از فراگیری فلسفه و منطق نهی می‌کند و خاستگاه منطق را یونان می‌داند.
[۵] ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ص۱۲۴-۱۵۹.
او همچنین در الفتوی الحمویه الکبری، به سختی با علم کلام مخالفت می‌کند و متکلمان را متهم می‌کند که قول خلف را بر قول سلف ترجیح می‌دهند و این امر موجب نادانی دو چندان آن‌ها شده است. به عقیده وی، حیران‌ترین مردم در هنگام مرگ، اصحاب کلام‌اند.
لذا وی در نتیجه مقابله با عقل‌گرایی، نقل‌گرایی را در تمام حوزه‌های الاهیات، احکام، اخلاق و اصول دین می‌پذیرد و تنها رجوع به کتاب و سنت را مشروع می‌داند. این مسأله منجر به سلف‌گرایی و گذشته‌گرایی می‌شود که به جای توجه به زمان و مکان و اجتهاد، راه را برای جمود بر ظواهر به صورت خودکار باز می‌کند.

۲.۳ - تعصبات ناشایست

یکی از باورهای دیگری که اثری مستقیم بر روش‌شناسی ابن تیمیه و جریان‌های تکفیری دارد، تعصبات شدید مذهبی است، به گونه‌ای که به سادگی به خود حق می‌دهند تا دیگران را به کفر و شرک متهم کنند. از این جهت، ابن تیمیه با مذهب شیعه، ضدیت شدیدی دارد. وی مهم‌ترین دیدگاه خود را علیه شیعه در دو کتاب منهاج السنة النبویة فی النقض علی الرافضة و القدریة و رأس الحسین آورده است.
منهاج السنة در مقابل منهاج الکرامة علامه حلی است که به شدت به شیعه حمله کرده است و نسبت‌های ناروایی به شیعه داده است. وی همچنین شرک بودن زیارت قبور و توسل و نفی فضائل اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و امور دیگری را نیز به مکتب خود افزود و نگرش متفاوتی در امر دین عرضه داشت. هر چند از‌ اندیشه‌های او استقبال گسترده‌ای نشد، اما قرن‌ها بعد، یعنی در قرن دوازدهم هجری، مبنای فکری محمد بن عبدالوهاب نجدی قرار گرفت.
در اثر همین تعصبات و باورهای ناشایست، محمد بن عبدالوهاب موجی از تندروی و سخت‌گیری به راه‌ انداخت و کم کم همه مسلمانان را تکفیر کرد و مذاهب دیگر را اهل بدعت خواند و مدعی شد که اسلام ناب در اختیار سلف است و فهم آن‌ها از کتاب و سنت برای همگان حجت است و هر کس از این راه عدول کند، بدعت‌گذار و خارج از اسلام است.
محمد بن عبدالوهاب در کتاب کشف الشبهات حکم به ارتداد مسلمانان می‌دهد و در نتیجه، جواز قتل آن‌ها را صادر کرده، همه مسلمانان عصر خود را کافر معرفی می‌کند. این کتاب، مبنای اباحه خون و مال و ناموس مسلمانان و کشتارهای بسیاری را سبب شده است. ابن عبدالوهاب، برخلاف ابن تیمیه که بیشتر در عرصه نظر فعال بود، توانست سلفی‌گری را به عرصه عمل وارد کند. وی مسلمانان را کافر و سزاوار مرگ دانست و تصاحب اموال و ناموس آن‌ها را مباح اعلام کرد.


۱. سبحانی، جعفر، البحوث فی الملل و النحل، ص۲۶۸-۲۷۸.
۲. ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، ج۲، ص۳۳۴.    
۳. ابن تیمیه، نقض المنطق، ص۲۰۰-۲۰۵.
۴. علیزاده موسوی، سید مهدی، تبارشناسی سلفی‌گری و وهابیت، ص۲۵۹.
۵. ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ص۱۲۴-۱۵۹.
۶. ابن تیمیه، الفتوی الحمویة الکبری، ص۱۹۱-۱۹۵.    
۷. ابن تیمیه، منهاج السنه، ج۱، ص۳۸-۵۷.    



پایگاه تخصصی وهابیت‌پژوهی و جریان‌های سلفی، برگرفته از مقاله «اصول روش‌شناسی سلفیه»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۱/۱۷.    






جعبه ابزار