• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشگویی‌ امام علی از شهادت امام حسین در کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





پیشگویی‌ امام علی از شهادت امام حسین در کربلا، از مباحث مرتبط به پیشگویی‌های شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) است. انبیای الهی و اهل بیت (علیهم‌السّلام) و برخی از اصحاب خاص آنان، در روایات فراوانی از امور غیبی و حوادث آینده خبر داده‌اند. اخبار از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) نیز از این مقوله است؛ زیرا روایات فراوانی از پیامبران و ائمه (علیهم‌السّلام) نقل شده که از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) خبر می‌دهد. در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی نقل شده که در آنها امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند نشان دادن محل خیمه‌گاه، قتلگاه، محل ریختن خون شهدا و محل دفن امام حسین (علیه‌السلام)، یاری نشدن امام حسین (علیه‌السلام) و ... اشاره می‌نمایند.



پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جمعی از اهل بیت و یاران ایشان، مکررا شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را پیشگویی کرده‌اند. در این پیشگویی‌ها، علاوه بر شهادت امام، جزئیّات مربوط به برخی حوادث و شرایط آن، مانند: زمان و مکان شهادت، شرکت‌کنندگان در قتل و سران آنها، و کسانی که از یاری وی امتناع می‌ورزند، نیز دیده می‌شود. تعداد روایات و احادیث مربوط به پیشگویی واقعه کربلا به حدی است که هر پژوهشگر بی‌طرفی به صدور آنها از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل بیت (علیه‌السّلام) اطمینان می‌کند، هرچند در مورد برخی جزئیات یقین حاصل نشود. به علاوه این احادیث هرگونه تردیدی را مبنی بر اینکه امام (علیه‌السّلام) با علم و آگاهی مسیر شهادت را انتخاب کرده، از بین می‌برد. در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی نقل شده که در آنها امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند نشان دادن محل خیمه‌گاه، قتلگاه، محل ریختن خون شهدا و محل دفن امام حسین (علیه‌السلام)، یاری نشدن امام حسین (علیه‌السلام) و ... اشاره می‌نمایند.
اکثر قریب به اتّفاقِ آنچه از امام علی (علیه‌السّلام) در باره حادثه کربلا گزارش شده، در دوران خلافت ایشان و بسیاری از آنها، در خودِ سرزمین کربلا بوده است. گفتنی است که امام علی (علیه‌السّلام)، در دوران خلافت خود، حدّ اقل، سه بار از سرزمین کربلا، عبور کرده است: دو بار در مسیر رفت و بازگشت از جنگ صفّین، و یک بار در مسیر حرکت برای جنگ نهروان. از این رو، مطالب فراوانی در این سفرها در مورد حادثه کربلا از آن امام (علیه‌السّلام)، گزارش شده است. در این سفرها، دو فرزند بزرگوار امیر مؤمنان (علیه‌السّلام)، حسن و حسین (علیهماالسلام) نیز ایشان را همراهی می‌کرده‌اند و لذا امام حسین (علیه‌السّلام)، در محرّم سال ۶۱ هجری، لا اقل، چهارمین باری بوده که به سرزمین کربلا، گام می‌نهاده است و پرسش از نام آن وادی، هنگام ورود به آن، بدین معنا نیست که تا آن زمان به آن مکان نیامده بوده است.
این روایات از لحاظ قوت سند و روشنی دلالت و مفهوم، یکسان نیستند. برخی از آنها (که با بقیه روایات اشتراک مضمونی دارند) از لحاظ سند، صحیح، و برخی دیگر، موثق هستند؛ اما در مجموع، روایات پیشگویی شهادت امام حسین (علیه‌السلام) ازنظر کثرت، تواتر معنوی دارند و از گذشته، علمای اسلام آنها را پذیرفته‌اند. البته این موضوع یکی از مسائل مشهور و مسلم در تاریخ زندگانی امام حسین (علیه‌السلام) است؛ چنان که در توقیع حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که برای وکیل خود قاسم بن علاء درباره تعلیم دعای روز سوم شعبان (سالروز ولادت آن بزرگوار)، چنین آمده است:
«... اللَّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِحَقِّ المَولودِ في هذَا اليَومِ ، المَوعودِ بِشَهادَتِهِ قَبلَ استِهلالِهِ ووِلادَتِهِ...»؛ «... خداوندا از تو درخواست می‌کنم به حق مولودی که در این روز متولد شده و قبل از تولد و ورودش (به این دنیا) وعده شهادتش داده شده است...».


بر اساس گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند نشان دادن محل خیمه‌گاه اشاره می‌نمایند:
«مَرَّ امیرُ المُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) بِکَربَلاءَ فی اُناسٍ مِن اصحابِهِ، فَلَمّا مَرَّ بِهَا اغرَورَقَت عَیناهُ بِالبُکاءِ، ثُمَّ قالَ: هذا مُناخُ رِکابِهِم، وهذا مُلقی رِحالِهِم، وهُنا تُهرَقُ دِماؤُهُم، طوبی لَکِ مِن تُربَةٍ، عَلَیکِ تُهرَقُ دِماءُ الاَحِبَّةِ!»
در کتاب کامل الزیارات روایت شده است: امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام) با گروهی از یارانش از کربلا گذشت. به آن جا که رسید، اشکْ چشمانش را پر کرد و سپس فرمود: «این جا خوابگاه شتران آنها و این جا جایگاه اسباب سفرشان است و این جا خونشان ریخته می‌شود. خوشا به حال تو ـ‌ای خاک ـ که خون‌های عاشقان، بر روی تو ریخته می‌شود!».
همچنین در منابع روایی احادیث دیگری نیز قریب به این مضمون وجود دارند:
«عن الحسن بن کثیر وعبد خیر: لَمّا وَصَلَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) الی کَربَلاءَ، وَقَفَ وبَکی، وقالَ: بِاَبیهِ اُغَیلِمَةٌ یُقتَلونَ‌هاهُنا، هذا مُناخُ رِکابِهِم، هذا مَوضِعُ رِحالِهِم، هذا مَصرَعُ الرَّجُلِ، ثُمَّ ازدادَ بُکاؤُهُ.»
در کتاب تذکرة الخواص گزارش شده است: هنگامی که علی (علیه‌السّلام) به کربلا رسید، ایستاد و گریست و فرمود: «پدر، فدای جوانانی باد که این جا کشته می‌شوند! این جا خوابگاه شترانشان و این جا محلّ فرود آمدنشان است و این جا، جای بر خاک افتادن آن مرد است» و سپس گریه اش زیاد شد.
«عن اصبغ بن نباتة عن علیّ اتَینا مَعَهُ مَوضِعَ قَبرِ الحُسَینِ (علیه‌السّلام)، فَقالَ: ‌ها هُنا مُناخُ رِکابِهِم ومَوضِعُ رِحالِهِم، وها هُنا مُهَراقُ دِمائِهِم، فِتیَةٌ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، یُقتَلونَ بِهذِهِ العَرصَةِ، تَبکی عَلَیهِمُ السَّماءُ وَالاَرضُ.»
در کتاب دلائل النبوة، به نقل از اصبغ بن نُباته روایت شده است: ما همراه علی (علیه‌السّلام) به جایگاه قبر حسین (علیه‌السّلام) آمدیم. فرمود: «این جا خوابگاه شتران و این جا جایگاه اسباب سفر و این جا جایگاه ریخته شدنِ خونشان است؛ جوانانی از خاندان محمّد که در این دشت، کشته می‌شوند و آسمان و زمین برایشان می‌گریند».


بر اساس گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند نشان دادن محل قتلگاه اشاره می‌نمایند:
«عن ابی جُحیفة: جاءَ عُروَةُ البارِقِیُّ الی سَعیدِ بنِ وَهبٍ، فَسَاَلَهُ وانَا اسمَعُ، فَقالَ: حَدیثٌ حَدَّثتَنیهِ عَن عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ (علیه‌السّلام). قالَ: نَعَم، بَعَثَنی مِخنَفُ بنُ سُلَیمٍ الی عَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، فَاَتَیتُهُ بِکَربَلاءَ، فَوَجَدتُهُ یُشیرُ بِیَدِهِ ویَقولُ:‌هاهُنا‌هاهُنا. فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: وما ذلِکَ یا امیرَ المُؤمِنینَ؟ قالَ: ثَقَلٌ لِالِ مُحَمَّدٍ یَنزِلُ‌هاهنا، فَوَیلٌ لَهُم مِنکُم، ووَیلٌ لَکُم مِنهُم! فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: ما مَعنی هذَا الکَلامِ یا امیرَ المُؤمِنینَ؟ ! قالَ: وَیلٌ لَهُم مِنکُم: تَقتُلونَهُم؛ ووَیلٌ لَکُم مِنهُم: یُدخِلُکُمُ اللّه ُ بِقَتلِهِم الَی النّارِ.»
در کتاب وقعة صفین به نقل از ابو جُحَیفه روایت شده است: عُروه بارقی نزد سعید بن وَهْب آمد و از او سؤال کرد و من می‌شنیدم. او گفت: پیش از این حدیثی را از علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) برایم نقل کردی. گفت: آری! مِخنَف بن سُلَیم، مرا به سوی علی (علیه‌السّلام) فرستاد و من در کربلا به او رسیدم. دیدم با دستش اشاره می‌کند و می‌گوید: «این جا، این جا». مردی به او گفت: ‌ای امیر مؤمنان! این، چه معنایی می‌دهد؟ فرمود: «اسباب سفر خاندان محمّد، این جا فرود می‌آید. وای بر ایشان از ستم شما و وای بر شما از دادخواهی ایشان در پیشگاه خداوند!». مرد به علی (علیه‌السّلام) گفت: ‌ای امیر مؤمنان! معنای این سخن چیست؟ فرمود: «وای بر ایشان از شما، که آنها را می‌کشید، و وای بر شما از ایشان، که خداوند، شما را به دلیل کشتن آنها، به آتش دوزخ می‌برد!».
«عن شیبان بن مخرّم ـ وکانَ عُثمانِیّا ـ: انّی لَمَعَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) اذ اتی کَربَلاءَ، فَقالَ: یُقتَلُ فی هذَا المَوضِعِ شُهَداءُ لَیسَ مِثلَهُم شُهَداءُ الّا شُهَداءُ بَدرٍ. فَقُلتُ: بَعضُ کَذِباتِهِ! وثَمَّ رِججلُ حِمارٍ مَیِّتٍ، فَقُلتُ لِغُلامی: خُذ رِجلَ هذَا الحِمارِ، فَاَوتِدها فی مَقعَدِهِ ووغَیِّبها، فَضَرَبَ الدَّهرُ ضَربَةً، فَلَمّا ققُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، انطَلَقتُ ومَعی اصحابٌ لی، فَاِذا جُثَّةُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) عَلی رِجلِ ذاکَ الحِمارِ، واذا اصحابُهُ رِبضَةٌ حَولَهُ.»
در کتاب المعجم الکبیر به نقل از شیبان بن مُخرَّم که از هواداران عثمان بود گزارش شده است: هنگامی که علی به کربلا آمد، من با او بودم. گفت: «در این جا، شهیدانی کشته می‌شوند که بجز شهیدان بدر، کس همانند آنها نیست». با خود گفتم: یکی دیگر از دروغ‌هایش! آن جا پای درازگوش مرده‌ای بود. به غلامم گفتم: پای این درازگوش را بگیر و مانند میخ، آن را در زمین فرو کن و پنهانش بدار. روزگار چرخید و گذشت و هنگامی که حسین بن علی کشته شد، من و یارانم به آن جا آمدیم. پیکر حسین بن علی بر روی همان پای درازگوش بود و یارانش دسته جمعی گرداگرد او کشته شده بودند.
«عن محمّد بن سعد وغیره من غیر وج انَّهُ مَرَّ بِکَربَلاءَ عِندَ اشجارِ الحَنظَلِ وهُوَ ذاهِبٌ الی صِفّینَ، فَسَاَلَ عَنِ اسمِها، فَقیلَ: کَربَلاءُ، فَقالَ: کَربٌ وبَلاءٌ! فَنَزَلَ وصَلّی عِندَ شَجَرَةٍ هُناکَ. ثُمَّ قالَ: یُقتَلُ‌هاهُنا شُهَداءُ هُم خَیرُ الشُّهَداءِ غَیرَ الصَّحابَةِ، یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ، واشارَ الی مَکانٍ هُناکَ، فَعَلَموهُ بِشَیءٍ، فَقُتِلَ فیهِ الحُسَینُ (علیه‌السّلام).»
در کتاب البدایة و النهایة به نقل از محمّد بن سعد و غیر او، روایت شده است: علی (علیه‌السّلام) در حرکت به صفّین، از کربلا و از کنار درختان حنظل گذشت. از نام آن جا پرسید. گفتند: کربلا. فرمود: «کرب (رنج) و بلا! » و فرود آمد و نزد درختی در آن جا نماز خواند. سپس فرمود: «این جا شهیدانی کشته می‌شوند که بهترینِ شهیدان بجز صحابه هستند. آنان بدون حساب به بهشت در می‌آیند» و به جایی در آن جا اشاره کرد. آن جا را نشانه گذاری کردند و حسین (علیه‌السّلام) در همان جا کشته شد.


بر اساس گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند نشان دادن محل ریختن خون شهدا اشاره می‌نمایند:
«عن محمّد بن سنان عمّن حدّثه عن ابی خَرَجَ امیرُ المُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) یَسیرُ بِالنّاسِ، حَتّی اذا کانَ مِن کَربَلاءَ عَلی مَسیرَةِ میلٍ او میلَینِ، فَتَقَدَّمَ بَینَ ایدیهِم حَتّی اذا صارَ بِمَصارِعِ الشُّهَداءِ، قالَ: قُبِضَ فیها مِئَتا نَبِیٍّ، ومِئَتا وَصِیٍّ، ومِئَتا سِبطٍ شُهَدداءَ بِاَتباعِهِم. فَطافَ بِها عَلی بَغلَتِهِ خارِجا رِجلَیهِ مِنَ الرِّکابِ، وانشَاَ یَقولُ: مُناخُ رِکابٍ ومَصارِعُ شُهَداءَ، لا یَسبِقُهُم مَن کانَ قَبللَهُم، ولا یَلحَقُهُم مَن کانَ بَعدَهُم.»
در کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی روایت شده است: امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) با مردم حرکت کرد، تا آن که به یک یا دو میلی کربلا رسید. امام (علیه‌السّلام) پیشاپیشِ مردم رفت تا به جایگاه بر خاک افتادن شهیدان رسید و فرمود: «در این جا دویست پیامبر و دویست وصی، از دنیا رفته‌اند و دویست سبط پیامبر با پیروانشان شهید شده‌اند». سپس سوار بر اشترش، در حالی که پای از رکاب بیرون داشت، به گرد آن چرخید و چنین فرمود: «این جا خوابگاه مرکب‌ها و جایگاه بر خاک افتادن شهیدان است. پیشینیان، بر ایشان پیشی نمی‌گیرند و پسینیانِ، به ایشان نمی‌رسند».
همچنین روایت دیگری قریب به این مضمون در کتاب المطالب العالیة نقل شده است:
«عن ابی یحیی عن رجل من بنی ضبّة: شَهِدتُ عَلِیّا حینَ نَزَلَ کَربَلاءَ، فَانطَلَقَ فَقامَ ناحِیَةً، فَاَومَاَ بِیَدِهِ، فَقالَ: مُناخُ رِکابِهِم امامَهُ، ومَوضِعُ رِحالِهِم عَن یَسارِهِ، فَضَرَبَ بِیَدَیهِ الاَرضَ، فَاَخَذَ مِنَ الاَرضِ قَبضَةً، فَشَمَّها، فَقالَ ـ وَانحَنی ـ: وا حَبَّذَا الدِّماءُ یُسفَکُ فیهِ. ثُثُمَّ جاءَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام)، فَنَزَلَ کَربَلاءَ. قالَ الضَّبِّیُّ: فَکُنتُ فِی الخَیلِ الَّتی بَعَثَهَا ابنُ زِیادٍ الَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام)، فَلَمّا قَدِمتُ فَکَاَنَّما نَظَرتُ الی مَقامِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) واشارَتِهِ بِیَدِهِ، فَقَلَبتُ فَرَسی، ثُمَّ انصَرَفتُ الَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلامفَسَلَّمتُ عَلَیهِ، وقُلتُ لَهُ: انَّ اباکَ کانَ اعلَمَ النّاسِ، وانّی شَهِدتُهُ فی زَمَنِ کَذا وکَذا قالَ: کَذا وکَذا، وانَّکَ وَاللّه ِ لَمَقتولٌ السّاعَةَ.. قالَ: فَما تُریدُ ان تَصنَعَ انتَ؟ اتَلحَقُ بِنا‌ام تَلحَقُ بِاَهلِکَ؟ قُلتُ: وَاللّه ِ، انَّ عَلَیَّ لَدَینا، وانَّ لی لَعِیالاً، وما اظُنُّ الّا سَاَلحَقُ بِاَهلی. قالَ: امّا لا، فَخُذ مِن هذَا المالِ حاجَتَکَ ـ واذا مالٌ مَوضوعٌ بَینَ یَدَیهِ ـ قَبلَ انن یَحرُمَ عَلَیکَ، ثُمَّ النَّجاءَ، فَوَاللّه ِ، لا یَسمَعُ الدّاعِیَةَ احَدٌ، ولا یَرَی البارِقَةَ احَدٌ ولا یُعینُنا الّا کانَ مَلعونا عَلی لِسانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. قالَ: قُلتُ: وَاللّه ِ، لا اجمَعُ الیَومَ امرَینِ: آخُذُ مالَکَ، واخذُلُکَ. فَانصَرَفَ وتَرَکَهُ.»
در کتاب المطالب العالیة آمده است: ابو یحیی، از مردی از قبیله بنی ضَبّه نقل می‌کند: هنگامی که علی (علیه‌السّلام) به کربلا فرود آمد، حاضر بودم. رفت تا در نقطه‌ای ایستاد و با دستش اشاره کرد و فرمود: «جایگاه مرکب‌هایشان، جلوی آن و جای اسباب سفرشان، در سمت چپ آن است» و با دستش به زمین زد و یک مشت خاک از زمین برداشت و آن را بویید و در همان حالی که خمیده بود، فرمود: «خوشا به حال خون‌هایی که در آن، ریخته می‌شود!». سپس حسین (علیه‌السّلام) آمد و در کربلا بار افکند. من میان گروهی که ابن زیاد به سوی حسین (علیه‌السّلام) فرستاده بود، بودم. هنگامی که وارد شدم، گویی جایگاه علی (علیه‌السّلام) و اشاره کردن با دستش را دیدم. پس اسبم را چرخاندم و به سوی حسین بن علی (علیه‌السّلام) باز گشتم و بر او سلام دادم و به او گفتم: پدرت، داناترینِ مردم بود و من در فلان زمان، نزد او حضور داشتم و او چنین و چنان گفت و بی تردید و به خدا سوگند، تو اکنون کشته می‌شوی. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «تو می‌خواهی چه کنی؟ آیا به ما می‌پیوندی، یا به خانواده ات ملحق می‌شوی؟». گفتم: به خدا سوگند، من بدهکار و عیالوارم و گمان نمی‌کنم که جز به خانواده‌ام ملحق شوم. حسین (علیه‌السّلام) با اشاره به مالی که جلویش بود، فرمود: «اکنون که به ما نمی‌پیوندی، به مقدار نیازت از این مال بردار، پیش از آن که مرا بکشند و بر تو حرام شود. سپس بشتاب که به خدا سوگند، هیچ کس نیست که صدای دعوت و کمک خواهیِ مرا بشنود و درخشش شمشیرها را ببیند و به یاری مان نیاید، جز آن که بر زبان محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نفرین شده است». گفتم: به خدا سوگند، امروز، هر دو کار را جمع نمی‌کنم: مالت را بگیرم و تو را وا گذارم! ابو یحیی می‌گوید: آن مرد، باز گشت و او را ترک کرد.


بنابر گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا اشاره می‌نمایند مانند اینکه شهادت امام حسین (علیه‌السلام) در کنار رود فرات واقع می‌شود:
«عن عبداللّه بن نُجَیّ عن ابیه: انَّهُ سارَ مَعَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، وکانَ صاحِبَ مِطهَرَتِهِ، فَلَمّا حاذی نینَوی، وهُوَ مُنطَلِقٌ الی صِفّینَ، فَنادی عَلِیٌّ (علیه‌السّلام): اِصبِر ابا عَبدِ اللّه ِ، اِصبِر ابا عَبدِ اللّه ِ بِشَطِّ الفُراتِ. قُلتُ: وماذا؟ قالَ: دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذاتَ یَومٍ وعَیناهُ تَفیضانِ، قُلتُ: یا نَبِیَ اللّه ِ اغضَبَکَ احَدٌ، ما شَانُ عَینَیکَ تَفیضانِ؟ قالَ: بَل قامَ مِن عِندی جِبریلُ (علیه‌السّلام) قَبلُ، فَحَدَّثَنی انَّ الحُسَینَ یُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ. قالَ: فَقالَ: هَل لَکَ الی ان اُشِمَّکَ مِن تُربَتِهِ؟ قالَ: قُلتُ: نَعَم، فَمَدَّ یَدَهُ فَقَبَضَ قَبضَةً مِن تُرابٍ فَاَعطانیها، فَلَمم املِک عَینی ان فاضَتا.»

در کتاب مسند ابن حنبل به نقل از عبد اللّه بن نُجَی، روایت شده است: او که مسئول وسایل طهارت علی (علیه‌السّلام) بود، با ایشان که عازم صفّین بود، حرکت کرد. هنگامی که از کنار نینوا می‌گذشت، علی (علیه‌السّلام) ندا داد: «صبر داشته باش، ابا عبد اللّه! صبر داشته باش، ابا عبد اللّه! در کنار فرات!». گفتم: یعنی چه؟ فرمود: «روزی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدم و چشمانش اشکبار بود. پرسیدم: ‌ای پیامبر خدا! آیا کسی شما را ناراحت کرده است؟ چرا اشک از چشمانت سرازیر است؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: جبرئیل،‌ اندکی پیش، از نزدم رفت. او برایم گفت که حسین در کنار رود فرات، کشته می‌شود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: جبرئیل گفت: آیا می‌خواهی خاک آن جا را ببویی؟ گفتم: آری. و جبرئیل، دستش را دراز کرد و مشتی از خاک آن جا را به من داد و من دیگر نتوانستم جلوی ریزش اشک خود را بگیرم».
«عن عون بن ابی جُحَیفة: انّا لَجُلوسٌ عِندَ دارِ ابی عَبدِ اللّه ِ الجَدَلِیِّ، فَاَتانا مَلِکُ بنُ صُحارٍ الهَمدانِیُّ، فَقالَ: دَلّونی عَلی مَنزِلِ فُلانٍ، قالَ: قُلنا: الا تُرسِلُ الَیهِ فَیَجیءُ اذ جاءَ. فَقالَ: اتَذکُرُ اذ بَعَثَنا ابو مِخنَفٍ الی امیرِ المُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) وهُوَ بِشاطِئِ الفُراتِ، فَقالَ: لَیَحُلَّنَّ‌هاهُنا رَکبٌ مِن آلِ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَمُرُّ بِهذَا المَکانِ، فَیَقتُلونَهُم، فَوَیلٌ لَکُم مِنهُم، ووَیلٌ لَهُم مِنکُم!»
در کتاب تاریخ دمشق به نقل از عون بن ابی جُحَیفه روایت شده است: ما در خانه ابو عبداللّه جدلی نشسته بودیم که مَلِک بن صُحار هَمْدانی نزد ما آمد و گفت: مرا به منزل فلان شخص، راه نمایی کنید. ما گفتیم: چرا پیغام نمی‌فرستی که چون آمد، به این جا بیاید؟ گفت: آیا به یاد می‌آوری که ابو مِخنَف، ما را به سوی امیر مؤمنان ـ که کنار فرات بود ـ روانه کرد و او فرمود: «کاروانی از خاندان پیامبر خدا که از این مکان عبور می‌کنند، در این جا فرود می‌آیند و آنان را می‌کشند. وای بر شما از ایشان و وای بر ایشان از شما!»
«عن الاصبغ بن نباتة: سِرنا مَعَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) الی شاطِئِ الفُراتِ، فَمَرَّ راهِبٌ، فَقالَ لَهُ: یا راهِبُ! اینَ العَینُ الَّتی‌هاهُنا؟ قالَ: لا اعلَمُ بِها الّا بِالخَبَرِ، فَاِنَّهُ یُقالُ: انَّهُ لا یَعلَمُ مَکانَها الّا نَبِیٌّ او وَصِیُّ نَبِیٍّ. فَاَخَذَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) مَعَ الوادی، وجَعَلَ یَنظُرُ یَمینا وشِمالاً، ثُمَّ قالَ: اِحفِروا‌هاهُنا، فَحَفَروا، فَوَجَدوا حَجَرا، فَقالَ: اِرفَعوهُ، فَرَفَعوهُ، فَاِذا عَینُ ماءٍ تَحتَهُ، فَشَرِبنا وسَقَینا دَوابَّنا. ثُمَّ قالَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) لَنا: یُقتَلُ‌هاهُنا مِن آلِ مُحَمَّدٍ فِتیَةٌ تَبکی عَلَیهِمُ السَّماءُ وَالاَرضُ.»
در کتاب شرح الاخبار به نقل از اصبغ بن نُباته روایت شده است: با امام علی (علیه‌السّلام) بر کناره فرات، حرکت کردیم که راهبی عبور کرد. امام (علیه‌السّلام) به او فرمود: «ای راهب! چشمه‌ای که در این جا هست، کجاست؟». گفت: من جز خبر آن را نمی‌دانم و گفته می‌شود: جای آن را جز پیامبری یا وصیّ پیامبری نمی‌داند. امام علی (علیه‌السّلام) شروع به حرکت در وادی کرد و پیوسته به چپ و راست می‌نگریست. سپس فرمود: «این جا را بکَنید». آن جا را کندند و سنگی یافتند. فرمود: «آن را بردارید». آن را برداشتند. دیدند چشمه آبی، زیر آن است. از آن نوشیدیم و چارپایان را سیراب کردیم. سپس امام علی (علیه‌السّلام) به ما فرمود: «جوانانی از خاندان محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این جا کشته می‌شوند که آسمان و زمین بر آنان می‌گریند».


بنابر گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا اشاره می‌نمایند مانند یاری نشدن امام حسین (علیه‌السلام):
«عن غرفة الازدیّ: دَخَلَنی شَکٌّ مِن شَانِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، فَخَرَجتُ مَعَهُ عَلی شاطِئِ الفُراتِ، فَعَدَلَ عَنِ الطَّریقِ ووَقَفَ، ووَقَفنا حَولَهُ، فَقالَ بِیَدِهِ: هذا مَوضِعُ ر رَواحِلِهِم، ومُناخُ رِکابِهِم، ومُهَراقُ دِمائِهِم، بِاَبی مَن لا ناصِرَ لَهُ فِی الاَرضِ ولا فِی السَّماءِ الَا اللّه ُ! فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) خَرَجتُ حَتّی اتَیتُ المَکانَ الَّذی قَتَلوهُ فیهِ، فَاِذا هُوَ کَما قالَ، ما اخطَاَ شَیئا. قالَ: فَاستَغفَرتُ اللّه َ مِمّا کانَ مِنّی مِنَ الشَّکِّ، وعَلِمتُ انَّ عَلِیّا (علیه‌السّلام) لَم یَقدَم الّا بِما عُهِدَ الَیهِ فیهِ.»
در کتاب اُسد الغابة به نقل از غرفه اَزْدی روایت شده است: من در منزلت علی (علیه‌السّلام) شک کرده بودم. با او بر کناره فرات بیرون آمدیم که از راه، کناره گرفت و ایستاد و ما هم گرد او ایستادیم. با دستش اشاره کرد و فرمود: «این جا جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکب‌هایشان و محلّ ریختن خونشان است. پدرم فدای آن که در زمین و آسمان، یاوری جز خدا ندارد!». هنگامی که حسین (علیه‌السّلام) کشته شد، بیرون آمدم تا به مکانی که او را در آن جا کشته بودند، رسیدم. آن، درست همان گونه بود که امام علی (علیه‌السّلام) گفته بود و کوچک‌ترین خطایی نداشت. پس، از شکّی که کرده بودم، از خدا آمرزش خواستم و دانستم که علی (علیه‌السّلام) آنچه را به او سپرده بودند، بیان کرده است.
در برخی احادیث نیز امام علی (علیه‌السّلام) با پیشگویی شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، از یاری نکردن امام حسین توسط براء بن عازب و ابوعبدالله جدلی خبر می‌دهد:
«عن اسماعیل بن زیاد: انَّ عَلِیّا (علیه‌السّلام) قالَ لِلبَراءِ بنِ عازِبٍ یَوما: یا بَراءُ، یُقتَلُ ابنِیَ الحُسَینُ وانتَ حَیٌّ لا تَنصُرُهُ. فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) کانَ البَراءُ بنُ عازِبٍ یَقولُ: صَدَقَ ـ وَاللّه ِ ـ عَلِیُّ بنُ ابی طالِبٍ علیه السلام، قُتِلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) ولَم انصُرهُ! ثُمَّ یُظهِرُ الحَسرَةَ عَلی ذلِکَ وَالنَّدَمَ.»
در کتاب الارشاد شیخ مفید به نقل از اسماعیل بن زیاد روایتی آورده است که: امام علی (علیه‌السّلام) روزی به براء بن عازب فرمود: «ای براء! فرزندم حسین، کشته می‌شود و تو زنده‌ای؛ امّا یاری اش نمی‌کنی». هنگامی که حسین بن علی (علیه‌السّلام) کشته شد، براء بن عازب می‌گفت: به خدا سوگند، علی بن ابی طالب، راست گفت. حسین، کشته شد و من یاری اش نکردم! و سپس بر این کار، حسرت می‌خورد و اظهار پشیمانی می‌نمود.
«عن ابی عبداللّه الجدلی: دَخَلتُ عَلی امیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام، قالَ: اُحَدِّثُکَ بِسَبعَةِ احادیثَ قَبلَ ان یَدخُلَ عَلَینا داخِلٌ، قالَ: فَقُلتُ: اِفعَل جُعِلتُ فِداکَ! قالَ: فَقالَ: ... وَالرّابِعَةُ: یُقتَلُ هذا وانتَ حَیٌّ لا تَنصُرُهُ. قالَ: فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلی کَتِفِ الحُسَینِ علیه السلام. قالَ: قُلتُ: وَاللّه ِ، انَّ هذِهِ لَحَیاةٌ خَبیثَةٌ!!.»
در کتاب رجال کشی به نقل از ابو عبد اللّه جدلی روایت شده است: من بر امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) وارد شدم. فرمود: «هفت حدیث برایت بگویم، پیش از آن که کسی بر ما وارد شود». گفتم: بگو، فدایت شوم!. .. حدیث چهارم، این بود: «این، کشته می‌شود و تو زنده‌ای و او را یاری نمی‌کنی» و با دستش بر شانه حسین (علیه‌السّلام) زد. گفتم: به خدا سوگند، اگر حسین را یاری نکنم، زندگی پلیدی خواهم داشت.
«عن ابی عبداللّه الجدلی: دَخَلتُ عَلی امیرِ المُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) وَالحُسَینُ (علیه‌السّلام) الی جَنبِهِ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلی کَتِفِ الحُسَینِ علیه السلام، ثُمَّ قالَ: انَّ هذا یُقتَلُ ولا یَنصُرُهُ احَدٌ. قالَ: قُلتُ: یا امیرَ المُؤمِنینَ! وَاللّه ِ، انَّ تِلکَ لَحَیاةُ سَوءٍ! ! قالَ: انَّ ذلِکَ لَکائِنٌ.»
در کتاب کامل الزیارات به نقل از ابو عبد اللّه جدلی روایت شده است: بر امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) وارد شدم و حسین (علیه‌السّلام) کنار او بود. امام علی (علیه‌السّلام) با دستش بر شانه حسین (علیه‌السّلام) زد و سپس فرمود: «این، کشته می‌شود و کسی او را یاری نمی‌کند». گفتم: ‌ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند، این که زندگیِ بدی است! فرمود: «به هر روی، این می‌شود».


بر اساس گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند نشان دادن محل دفن امام حسین (علیه‌السّلام) اشاره می‌نمایند:
«عن ابن عبّاس: کُنتُ مَعَ امیرِ المُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) فی خُروجِهِ الی صِفّینَ، فَلَمّا نَزَلَ بِنینَوی، وهُوَ شَطُّ الفُراتِ، قالَ بِاَعلی صَوتِهِ: یَابنَ عَبّاسٍ، اتَعرِفُ هذَا المَوضِعَ؟ قالَ: قُلتُ: ما اعرِفُهُ یا امیرَ المُؤمِنینَ. فَقالَ: لَو عَرَفتَهُ کَمَعرِفَتی لَم تَکُن تَجوزُهُ حَتّی تَبکِیَ کَبُکائی. قالَ: فَبَکی طَویلاً حَتَّی اخضَلَّت لِحیَتُهُ، وسالَتِ الدُّموعُ عَلی صَدرِهِ، وبَکَینا مَعَهُ، ... ثُمَّ دَعا بِماءٍ، فَتَوَضَّاَ وُضوءَ الصَّلاةِ، فَصَلّی ما شاءَ اللّه ُ ان یُصَلِّیَ، ثُمَّ ذَکَرَ نَحوَ کَلامِهِ الاَوَّلِ، الّا انَّهُ نَعَسَ عِندَ انقِضاءِ صَلاتِهِ ساعَةً، ثُمَّ انتَبَهَ، فَقالَ: یَابنَ عَبّاسٍ! فَقُلتُ: ‌ها انَا ذا. فَقالَ: الا اُخبِرُکَ بِما رَاَیتُ فی مَنامی آنِفا عِندَ رَقدَتی؟ فَقُلتُ: نامَت عَیناکَ، ورَاَیتَ خخَیرا یا امیرَ المُؤمِنینَ. قالَ: رَاَیتُ کَاَنّی بِرِجالٍ بیضٍ قَد نَزَلوا مِنَ السَّماءِ، مَعَهُم اعلامٌ بیضٌ، قَد تَقَلَّدوا سُیوفَهُم، وهِیَ بیضٌ تَلمَعُ، وقَد خَطّوا حَولَ هذِهِ الاَرضِ خَطَّةً، ... وهذِهِ ارضُ کَربٍ وبَلاءٍ، یُدفَنُ فیهَا الحُسَینُ وسَبعَةَ عَشَررَ رَجُلاً کُلُّهُم مِن وُلدی ووُلدِ فاطِمَةَ علیهاالسلام، وانَّها لَفِی السَّماواتِ مَعروفَةٌ، تُذکَرُ ارضُ کَرربٍ وبَلاءٍ، کَما تُذکَرُ بُقعَةُ الحَرَمَینِ وبُقعَةُ بَیتِ المَقدِسِ... .»
در کتاب کمال الدین به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: در حرکت به سوی صفّین، من همراه امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) بودم. هنگامی که در نینوا در کناره رود فرات فرود آمد، با صدای بلند فرمود: «ای ابن عبّاس! آیا این جا را می‌شناسی؟». گفتم: ‌ای امیر مؤمنان! آن را نمی‌شناسم. فرمود: «اگر آن را مانند من می‌شناختی، از آن نمی‌گذشتی، جز این که مانند من گریه می‌کردی». سپس امام (علیه‌السّلام) مدّتی طولانی گریه کرد تا محاسنش خیس شد و قطره‌های اشک بر سینه اش چکید و ما با او گریستیم ... آن گاه آبی خواست و برای نماز، وضو گرفت و بسیار نماز خواند و مانند سخن اوّلش را، تکرار کرد، جز آن که پس از تمام شدن نمازش، به خواب سبُکی رفت و سپس بیدار شد و فرمود: «ابن عبّاس!». گفتم: بله! من این جا هستم. فرمود: «آیا آنچه را هم اکنون در خواب دیدم، به تو نگویم؟». گفتم: خوش بخوابی و خوابت خیر باشد، ‌ای امیر مؤمنان! فرمود: «گویی مردانی سپید دیدم که از آسمان فرود آمدند و پرچم‌های سفیدی همراه داشتند و شمشیرهای سپید و درخشان خود را از گردن، آویخته بودند و گرد این زمین، خط کشیدند و سپس دیدم که شاخه‌های این درختان خرما بر زمین خورد و از آنها خون تازه، جاری بود و گویا فرزند نونهال و جگرگوشه‌ام حسین، در میان این خون‌ها غرق بود و استغاثه می‌کرد؛ امّا کسی به فریادش نمی‌رسید، ... این، سرزمین کرب و بلاست و حسین و هفده تن از فرزندان من و از فرزندان فاطمه، در این مکان، دفن خواهند شد و آن در آسمان‌ها معروف است و آسمانیان از سرزمین کَرب و بلا یاد می‌کنند، همچنان که از بقعه‌های دو حرم (مکه و مدینه) و بیت المقدس، یاد می‌کنند».
ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح روایتی شبیه به همین روایت ذکر می‌کند:
«سارَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) حَتّی نَزَلَ بِدَیرِ کَعبٍ، فَاَقامَ هُنالِکَ باقِیَ یَومِهِ ولَیلَتِهِ. واصبَحَ سائِرا حَتّی نَزَلَ بِکَربَلاءَ، ثُمَّ نَظَرَ الی شاطِئِ الفُراتِ، وابصَرَ هُنالِکَ نَخیلاً، فَقالَ: یَابنَ عَبّاسٍ، اتَعرِفُ هذَا المَوضِعَ؟ فَقالَ: لا یا امیرَ المُؤمِنینَ ما اعرِفُهُ. فَقالَ: اما انَّکَ لَو عَرَفتَهُ کَمَعرِفَتی لَم تَکُن تُجاوِزُهُ حَتّی تَبکِیَ لِبُکائی. قالَ: ثُمَّ بَکی عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) بُکاءً شَدیدا، حَتَّی اخضَلَّت لِحیَتُهُ بِدُموعِهِ، وسالَتِ الدُّموعُ عَلی صَدرِهِ، ... قالَ: ثُمَّ جَعَلَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) یَجولُ فی ارضِ کَربَلاءَ کَاَنَّهُ یَطلُبُ شَیئا، ثُمَّ نَزَلَ ودَعا بِماءٍ، فَتَوَضَّاَ وُضوءَ الصَّلاةِ، ثُمَّ قامَ فَصَلّی ما شاءَ ان یُصَلِّیَ، وَالنّاسُ قَد نَزَلوا هُنالِکَ مِن قُربِ نینَوی اللی شاطِئِ الفُراتِ. قالَ: ثُمَّ خَفَقَ بِرَاسِهِ خَفقَةً، فَنامَ، وَانتَبَهَ فَزِعا، فَقالَ: یَابنَ عَبّاسِ! الا اُحَدِّثُکَ بِما رَاَیتُ السّاعَةَ فی مَنامی؟ فَقالَ: بَلی یا امیرَ المُؤمِنینَ. فَقالَ: رَاَیتُ رِجالاً بیضَ الوُجوهِ، فی ایدیهِم اعللامٌ بیضٌ، وهُم مُتَقَلِّدونَ بِسُیوفٍ لَهُم، فَخَطّوا حَولَ هذِهِ الاَرضِ خَطَّةً، ثُمَّ رَاَیتُ هذِهِ النَّخیلَ وقَد ضَرَبَت بِسَعفِهَا الاَرضَ، ورَاَیتُ نَهرا یَجری بِالدَّمِ العَبیطِ، ورَاَیتُ ابنِیَ الحُسَینَ وقَد غَرِقَ فی ذلِکَ االدَّمِ، وهُوَ یَستَغیثُ فَلا یُغاثُ،... وهذِهِ ارضُ کَربَلاءَ الَّذی یُدفَنُ فیهَا ابنِیَ الحُسَینُ، وشیعَتُهُ، وجَماعَةٌ مِن وُلدِ فاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، وانَّ هذِهِ البُقعَةَ المَعروفَةَ فی اهلِ السَّماواتِ تُذکَرُ ببِاَرضِ کربٍ وبَلاءٍ، ولَیُحشَرَنَّ مِنها قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِلا حِسابٍ ... .»
در کتاب الفتوح روایت شده است: علی (علیه‌السّلام) رفت تا به دیر کعب رسید و بقیّه روز و شب خود را در آن جا ماند و صبح، حرکت کرد تا در کربلا فرود آمد. سپس به کناره فرات نگریست و چند درخت خرما آن جا دید. فرمود: «ای ابن عبّاس! آیا این جا را می‌شناسی؟». گفت: نه، ‌ای امیر مؤمنان! نمی‌شناسم. علی (علیه‌السّلام) فرمود: «هان که اگر تو نیز آن را مانند من می‌شناختی، از آن نمی‌گذشتی، جز آن که مانند من می‌گریستی!». آن گاه علی (علیه‌السّلام) چنان گریست که محاسنش از اشک‌هایش خیس شد و قطره‌های اشک بر سینه اش ریخت. ... سپس فرود آمد و آبی خواست و برای نماز، وضو گرفت و به نماز ایستاد و بسیار نماز خواند و لشکر در منطقه‌ای از نزدیک نینوا تا کناره رود فرات، فرود آمده بودند. سپس علی (علیه‌السّلام) به خواب سبُکی فرو رفت و‌اندکی بعد، سراسیمه از خواب، بیدار شد و فرمود: «ای ابن عبّاس! آیا آنچه را هم اکنون در خوابم دیدم، به تو نگویم؟». او گفت: چرا، ‌ای امیر مؤمنان! فرمود: «مردانی سپیدروی دیدم که با پرچم‌هایی سپید در دست و شمشیرهایی آویخته از گردن، گرد این سرزمین را خط کشیدند و سپس این نخل‌ها را دیدم که شاخه‌هایشان به زمین خورد و جویی روان از خون تازه دیدم و پسرم حسین را دیدم که در آن خون، غرق گشته است و یاری می‌طلبد؛ ولی یاری نمی‌شود. ... و این، سرزمین کربلاست که پسرم حسین، پیروانش و گروهی از فرزندان فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دختر محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، در آن دفن می‌شوند و از آن بُقعه معروف در میان آسمانیان، با نام سرزمین کرب و بلا یاد می‌شود و از آن، گروهی محشور می‌شوند که بی محاسبه وارد بهشت می‌شوند» ... .


در برخی احادیث امام علی (علیه‌السّلام) با پیشگویی شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، از حرکت کاروان‌هایی از کوفه به سمت مزار امام حسین خبر می‌دهند:
«عن علیّ بن کَاَنّی بِالقُصورِ قَد شُیِّدَت حَولَ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام، وکَاَنِّی بِالمَحامِلِ تَخرُجُ مِنَ الکُوفَةِ الی قَبرِ الحُسَینِ، ولا تَذهَبُ اللَّیالی وَالاَیّامُ حَتّی یُسارُ الَیهِ مِنَ الآفاقِ، وذلِکَ عِندَ انقِطاعِ مُلکِ بَنی مَروانَ.»
در کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) از امام علی (علیه‌السّلام) روایت شده است: گویی بناهای استوار را گرداگرد قبر حسین می‌بینم و گویی کاروان‌هایی را می‌بینم که از کوفه به سوی قبر حسین، بیرون می‌آیند و شب‌ها و روزهایی نمی‌گذرد، جز آن که از همه سو، به سوی او حرکت می‌کنند و این، به هنگام زوال پادشاهی مروانیان است.


بنابر گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا مانند بیان نام سرزمین کربلا اشاره می‌نمایند:
«عن جویریة بن مسهر العبدیّ: لَمّا تَوَجَّهنا مَعَ امیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ (علیه‌السّلام) الی صِفّینَ، فَبَلَغنا طُفوفَ کَربَلاءَ، وَقَفَ (علیه‌السّلام) ناحِیَةً مِنَ العَسکَرِ، ثُمَّ نَظَرَ یَمینا وشِمالاً وَاستَعبَرَ، ثُمَّ قالَ: هذا ـ وَاللّه ِ ـ مُناخُ رِکابِهِم، ومَوضِعُ مَنِیَّتِهِم. فَقیلَ لَههُ: یا امیرَ المُؤمِنینَ، ما هذَا المَوضِعُ؟ قالَ: هذا کَربَلاءُ، یُقتَلُ فیهِ قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. ثُمَّ سارَ.»
در کتاب الارشاد به نقل از جویریّة بن مسهر عبدی روایت شده است: هنگامی که با امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) به طرف صفّین می‌رفتیم، به منطقه کربلا رسیدیم. امام (علیه‌السّلام) در کناره لشکر ایستاد و سپس به چپ و راست نگریست و گریست و سپس فرمود: «به خدا سوگند، این جا خوابگاه مرکب‌ها و جای کشته شدن آنهاست». به او گفته شد: ‌ای امیر مؤمنان! این جا کجاست؟ فرمود: «این جا کربلاست. گروهی در آن، کشته می‌شوند که بدون حساب به بهشت وارد می‌شوند» و سپس حرکت کرد.
«عن الحسن بن کثیر عن ابیه: انَّ عَلِیّا (علیه‌السّلام) اتی کَربَلاءَ، فَوَقَفَ بِها، فَقیلَ: یا امیرَ المُؤمِنینَ، هذِهِ کَربَلاءُ. قالَ: ذاتُ کَربٍ و بَلاءٍ. ثُمَّ اومَاَ بِیَدِهِ الی مَکانٍ، فَقالَ: ‌ها هُنا مَوضِعُ رِحالِهِم، ومُناخُ رِکابِهِم، واومَاَ بِیَدِهِ الی مَوضِعٍ آخَرَ، فَقالَ: ‌ها هُنا مُهَراقُ دِمائِهِم.»
در کتاب وقعة صفّین به نقل از حسن بن کثیر، از پدرش روایت شده است: علی (علیه‌السّلام) به کربلا آمد و در آن جا ایستاد. به او گفته شد: ‌ای امیر مؤمنان! این جا، کربلاست. فرمود: «آمیخته با کَرب (رنج) و بلا». آن گاه با دستش به مکانی اشاره کرد و فرمود: «این جا، جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکب‌های آنان است» و به جایی دیگر اشاره کرد و فرمود: «این جا خونشان ریخته می‌شود».


بنابر گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا و حتی پس از آن مانند روی کار آمدن بنی عباس اشاره می‌نمایند:
«عن عمرو بن سعد عن امیرالمؤمنین ـ لِحُذَیفَةَ بنِ الیَمانِ: فَوَالَّذی نَفسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ، لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بَعدَ قَتلِ الحُسَینِ ابنی فی ضَلالٍ وظُلمٍ، وعَسفٍ وجَورٍ، وَاختِلافٍ فِی الدّینِ، وتَغییرٍ وتَبدیلٍ لِما انزَلَ اللّه ُ فی کِتابِهِ، واظهارِ البِدَعِ، وابطالِ السُّنَنِ، وَاختِلالٍ وقِیاسِ مُشتَبِهاتٍ، وتَرکِ مُحکَماتٍ، حَتّی تَنسَلِخَ مِنَ الاِسلامِ، وتَدخُلَ فِی العَمی وَالتَّلَدُّدِ وَالتَّکَسُّعِ. ما لَکَ یا بَنی اُمَیَّةَ! لا هُدیتَ یا بَنی اُمَیَّةَ، وما لَکَ یا بَنِی العَبّاسِ! لَکَ الاَتعاسُ، فما فی بنی اُمَیَّةَ الّا ظالِمٌ، ولا فی بَنِی العَبّاسِ الّا مُعتَدٍ مُتَمَرِّدٌ عَلَی اللّه ِ بِالمَعاصی، قَتّالٌ لِوُلدی، هَتّاکٌ لِسِتری وحُرمتتی. فَلا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ جَبّارینَ یَتَکالَبونُ عَلی حَرامِ الدُّنیا، مُنغَمِسینَ فی بِحارِ الهَلَکاتِ، وفی اودِیَةِ الدِّماءِ، حَتّی اذا غابَ المُتَغَیِّبُ مِن وُلدی عَن عُیونِ النّاسِ، وماجَ النّاسُ بِفَقدِهِ او بِقَتلِهِ او بِمَوتِهِ، اطلَعَتِ الفِتنَةُ، ونَزَلَتِ البَلِیَّةُ، وَالتَحَمَتِ العَصَبِیَّةُ، وغَلاَ النّاسُ فی دینِهِم، واجمَعوا عَلی انَّ الحُجَّةَ ذاهِبَةٌ، وَالاِمامَةَ باطِلَةٌ، ویَحُجُّ حَجیجُ النّاسِ فی تِلکَ السَّنَةِ مِن شیعَةِ عَلِیٍّ ونَواصِبِهِ لِلتَّحَسُّسِ وَالتَّجَسُّسِ عَن خَلَفِ الخَلَفِ، فَلا یُری لَهُ اثَرٌ، ولا یُعرَفُ لَهُ خَبَرٌ ولا خَلَفٌ. فَعِندَ ذلِکَ سُبَّت شیعَةُ عَلِیٍّ، سَبَّها اعداؤُها، وظَهَرَت عَلَیهَا الاَشرارُ وَالفُسّاقُ بِاحتِجاجِها، حَتّی اذا بَقِیَتِ الاُمَّةُ حَیاری، وتَدَلَّهَت، واکثَررَت فی قَولِها: انَّ الحُجَّةَ‌هالِکَةٌ، وَالاِمامَةَ باطِلَةٌ! ! فَوَرَبِّ عَلِیٍّ، انَّ حُجَّتَها عَلَیها قائِمَةٌ ماشِیَةٌ فی طُرُقِها، داخِلَةٌ فی دورِها وقُصورِها، جَوّالَةٌ فی شَرقِ هذِهِ الاَرضِ وغَربِها، تَسمَعُ الکَلامَ، وتُسَلِّمُ عَلَی الجَماعَةِ، تَری ولا تُری الَی الوَقتِ وَالوَعدِ، ونِداءِ المُنادی مِنَ السَّماءِ؛ الا ذلِکَ یَومٌ فیهِ سُرورُ وُلدِ عَلِیٍّ وشیعَتِهِ.»
در کتاب الغیبة نعمانی به نقل از عمرو بن سعد روایت شده است: امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام)، به حذیفة بن یمان فرمود: «سوگند به آن که جان علی به دست اوست، این مردم پس از کشتن فرزندم حسین، همه عمر را در گم راهی و ستم و کجرَوی و جور و چنددستگی در دین، به سر خواهند بُرد و پیوسته در صدد تغییر و تبدیل احکامی خواهند بود که خداوند در کتاب خود، فرو فرستاده و به آشکار نمودن بدعت‌ها و از بین بردن سنّت‌ها و بر هم زدن دستوراتِ دین و به کار گرفتن قیاس در موضوعاتِ هم شکل و کنار زدن محکمات (دستورهای صریح قرآن)، دست خواهند زد تا به کلّی، لباس اسلام از پیکرشان بیرون می‌آید و به وادی کوری و سرگردانی و بدبختیِ نیافتن راه نجات، گرفتار می‌شوند. ‌ای نسل اُمَیّه! تو را چه می‌شود؟! مرگ بر تو، که هرگز راه نخواهی یافت! و‌ای نسل عبّاس! تو را چه می‌شود؟! مرگ بر تو، که در بنی امیه جز ستمکار و در بنی عبّاس، جز تجاوزکار و سرپیچ از فرمان حق و کشنده فرزندان من و درندگان پرده حرمت من، به چشم نمی‌خورَد! پس این امّت، پیوسته ستمگرند و همچون سگان، بر حرام دنیا در ستیز با یکدیگر به سر می‌برند و در دریاهای هلاکت و گودال‌های خون، عمرْ سپری می‌کنند تا آن زمان که غایب شونده فرزندان من از دیدگان مردم، پنهان شود و مردم به هم بگویند: «آیا او گم شده؟ آیا او کشته شده و یا خود، وفات یافته است؟»، که فتنه شدّت می‌گیرد و بلا نازل می‌شود و آتش جنگ قبیله‌ای برافروخته می‌گردد و مردم در دینشان تندروی می‌کنند و هم صدا می‌شوند که حجّت، از میان رفته و امامت، باطل شده است، و حج گزاران در آن سال، از شیعه علی و دشمنانش، همه به حج می‌روند تا یادگار گذشتگان را جستجو و کند و کاو نمایند؛ ولی از او، نه نشانه‌ای دیده می‌شود و نه خبری می‌رسد و نه بازمانده‌ای شناخته می‌شود. پس در چنین وضعی، شیعه علی، مورد ناسزاگویی قرار می‌گیرند، دشمنانشان به آنان سخن‌های ناشایست می‌گویند و اشرار و نابه کاران در گفتگو بر آنان چیره می‌شوند تا جایی که امّت، سرگردان می‌ماند و به وحشت می‌افتد و این سخن که حجّت، از میان رفته و امامت، باطل گردیده است، فراوان می‌شود (بر سر زبان‌ها می‌افتد). به خدای علی، سوگند که حجّت امّت، همان هنگام، ایستاده و در کوچه‌های آنان گام بر می‌دارد و به خانه‌ها و کاخ‌هایش داخل می‌شود و در شرق و غرب زمین، گردش می‌کند و گفته‌ها را می‌شنود و بر جماعت، سلام می‌کند. او می‌بیند؛ امّا دیده نمی‌شود تا زمان و وعده اش فرا رسد و منادی از آسمان، ندا دهد که هلا! امروز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست!».


بنابر گزارشات روایی و تاریخی امام علی (علیه‌السّلام) در عبور از سرزمین کربلا، ضمن پیشگویی‌ شهادت امام حسین (علیه‌السلام) به برخی از جزئیات واقعه عاشورا اشاره می‌نمایند؛ هرثمه بن سلیم یکی از کسانی است که شاهد این ماجرا بوده و آن را برای دیگران بازگو نموده است:
«عن ابی عبیدة عن هرثمة بن سلیم غَزَونا مَعَ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ (علیه‌السّلام) غَزوَةَ صِفّینَ، فَلَمّا نَزَلنا بِکَربَلاءَ صَلّی بِنا صَلاةً، فَلَمّا سَللَّمَ رَفَعَ الَیهِ مِن تُربَتِها، فَشَمَّها، ثُمَّ قالَ: واها لَکِ ایَّتُهَا التُّربَةُ! لَیُحشَرَنَّ مِنکِ قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. فَلَمّا رَجَعَ هَرثَمَةُ مِن غَزوَتِهِ الَی امرَاَتِهِ ـ وهِیَ جَرداءُ بِنتُ سُمَیرٍ، وکانَت شیعَةً لِعَلِیٍّ (علیه‌السّلام) ـ فَقالَ لَها زَوجُها هَرثَمَةُ: الا اُعَجِّبُکِ مِن صَدیقِکِ ابِی الحَسَنِ؟ لَمّا نَزَلنا کَربَلاءَ رَفَعَ الَیهِ مِن تُربَتِها، ففَشَمَّها، وقالَ: واها لَکِ یا تُربَةُ، لَیُحشَرَنَّ مِنکِ قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ، وما عِلمُهُ بِالغَیبِ؟ فَقالَت::: دَعنا مِنکَ ایُّهَا الرَّجُلُ؛ فَاِنَّ امیرَ المُؤمِنینَ (علیه‌السّلام) لَم یَقُل الّا حَقّا. فَلَمّا بَعَثَ عُبَیدُ اللّه ِ بنُ زِیادٍ البَعثَ الَّذی بَعَثَهُ الَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) واصحابِهِ، قالَ: کُنتُ فیهِم فِی الخَیلِ الَّتی بَعَثَ الَیهِم، فَلَمَّا انتَهَیتُ الَی القَومِ وحُسَینٍ (علیه‌السّلام) واصحابِهِ، عَرَفتُ المَنزِلَ الَّذی نَزَلَ بِنا عَلِیٌّ فیهِ، وَالبُقعَةَ الَّتی رُفِعَ الَیهِ مِن تُرابِها، وَالقَولَ الَّذی قالَهُ، فَکَرِهتُ مَسیری، فَاَقبَلتُ عَلی فَرَسی حَتّی وَقَفتُ عَلَی الحُسَینِ (علیه‌السّلامفَسَلَّمتُ عَلَیهِ، وحَدَّثتُهُ بِالَّذی سَمِعتُ مِن ابیهِ فی هذَا المَنزِلِ. فَقالَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): مَعَنا انتَ او عَلَینا؟ فَقُلتُ: یَابنَ رَسولِ اللّه ِ، لا مَعَکَ ولا عَلَیکَ، تَرَکتُ اهلی ووُلدی اخافُ عَلَیهِم مِن ابنِ زِیادٍ. فَقالَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): فَوَلِّ هَرَبا حَتّی لا تَری لَنا مَقتَلاً؛ فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بِیَدِهِ، لا یَری مَقتَلَنَا الیَومَ رَجُلٌ ولا یُغیثُنا الّا ادخَلَهُ اللّه ُ النّارَ. قالَ: فَاَقبَلتُ فِی الاَرضِ‌هارِبا حَتّی خَفِیَ عَلَیَّ مَقتَلُهُ.»
در کتاب وقعة صفین گزارش شده است: هَرثَمة بن سلیم می‌گوید: همراه علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) در صفّین جنگیدیم. هنگامی که به کربلا فرود آمدیم، برای ما نماز جماعت خواند و هنگامی که سلام داد، مقداری از خاک آن جا را برداشت و بویید و سپس فرمود: «خوشا به حال تو، ‌ای خاک! گروهی از تو محشور می‌شوند که بدون حساب، به بهشت در می‌آیند». هنگامی که هرثمه از جنگ صفّین به سوی همسرش جَرداء، دختر سُمَیر ـ که پیرو علی بود ـ، بازگشت، به او گفت: آیا خبر عجیبی از دوستت ابو الحسن به تو ندهم؟ هنگامی که به کربلا فرود آمدیم، از خاک آن جا برداشت و بویید و گفت: «خوشا به حال تو، ‌ای خاک! گروهی از تو محشور می‌شوند که بدون حساب، به بهشت در می‌آیند». مگر او علم غیب دارد؟! زن گفت: ‌ای مرد! ما را وا گذار که امیر مؤمنان، جز حق نمی‌گوید. هرثمه می‌گوید: هنگامی که عبید اللّه بن زیاد، سپاه خود را به سوی حسین بن علی گسیل داشت، من میان آنان بودم و هنگامی که به آن گروه و حسین و یارانش رسیدم، همان جایی را که علی (علیه‌السّلام) ما را فرود آورده بود، شناختم و مکانی را که از خاکش برداشته بود و سخنی را که گفته بود، به یاد آوردم. پس، از آمدنم ناخشنود شدم و اسبم را پیش راندم تا این که نزد حسین (علیه‌السّلام) ایستادم و بر او سلام دادم و آنچه را که از پدرش در این مکان شنیده بودم، برایش بازگو کردم. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «با ما هستی، یا علیه ما؟». گفتم: ‌ای فرزند پیامبر خدا! نه با تو‌ام و نه علیه تو. خانواده و فرزندانم را به جا گذاشته‌ام و از ابن زیاد، بر آنان می‌ترسم. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «پس راه فرار، پیش گیر تا کشته شدن ما را نبینی، که سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست، امروز، مردی نیست که کشته شدن ما را ببیند و به فریاد ما نرسد، جز آن که خداوند، او را به آتش، در خواهد آورد». هرثمه می‌گوید: من گریختم تا جایی که محلّ کشته شدنش را ندیدم.
«عن اب دَخَلنا عَلی ابی هَرْثَمٍ الضَّبِّیِّ حینَ اقبَلَ مِن صِفّینَ ـ وهُوَ مَعَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) ـ وهُوَ جالِسٌ عَلی دُکّانٍ، ولَهُ امرَاَةٌ یُقالُ لَها: جَرداءُ، هِیَ اشَدُّ حُبّا لِعَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، واشَدُّ لِقَولِهِ تَصدیقا. فَجاءَت شاةٌ فَبَعَرَت، فَقالَ: لَقَد ذَکَّرَنی بَعرُ هذِهِ الشّاةِ حَدیثا لِعَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، قالوا: وما عِلمُ عَلِیٍّ بِهذا؟ قالَ: اقبَلنا مَرجِعَنا مِن صِفّینَ، فَنَزَلنا کَربَلاءَ، فَصَلّی بِنا عَلِیٌّ صَلاةَ الفَجرِ بَینَ شَجَراتٍ ودَوحاتِ حَرمَلٍ، ثُمَّ اخَذذذَ کَفّا مِن بَعرِ الغِزلانِ، فَشَمَّهُ، ثُمَّ قالَ: اوِّه، اوِّه! یُقتَلُ بِهذَا الغائِطِ قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. قالَ: قالَت جَرداءُ: وما تُنکِرُ مِن هذا؟ هُوَ اعلَمُ بِما قالَ مِنکَ. نادَت بِذلِکَ وهِیَ فی جَوفِ البَیتِ.»
در کتاب الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) به نقل از ابو عبید ضَبّی گزارش شده است: پس از بازگشت ابو هَرثَم ضبّی که در صفّین، همراه علی (علیه‌السّلام) بود، به دیدنش رفتیم. او بر دکّه‌ای نشسته بود. همسر او جَرداء نام داشت و محبّت و تصدیقش نسبت به علی (علیه‌السّلام)، بیشتر از خود او بود. گوسفندی آمد و پشکلی‌ انداخت. ابو هَرثَم گفت: پشکل این گوسفند، مرا به یاد حدیثی از علی (علیه‌السّلام)‌انداخت. گفتند: علی، از این، چه می‌داند؟ ابو هرثم گفت: در بازگشت از صفّین، در کربلا فرود آمدیم. علی (علیه‌السّلام) نماز صبح را با ما میان درختان و بوته‌های اسپند به جماعت خواند و سپس کفِ دستی از پشکل آهوان، برداشت و آن را بویید و سپس گفت: «آه، آه! گروهی در این دشت، کشته می‌شوند که بدون حساب به بهشت در می‌آیند». جرداء گفت: چرا این را باور نداری؟ او از تو بهتر می‌داند که چه گفته است. و این را از همان درون خانه فریاد کرد.
«عن هرثمة بن سلمی: خَرَجنا مَعَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) فی بَعضِ غَزوِهِ، فَسارَ حَتَّی انتَهی الی کَربَلاءَ، فَنَزَلَ الی شَجَرَةٍ یُصَلّی الَیها، فَاَخَذَ تُربَةً مِنَ الاَرضِ، فَشَمَّها، ثُمَّ قالَ: واها لَکِ تُربَةً! لَیُقتَلَنَّ بِکَ قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ. قالَ: فَقَفَلنا مِن غَزاتِنا، وقُتِلَ عَلِیٌّ، ونَسیتُ الحَدیثَ. قالَ: فَکُنتُ فِی الجَیشِ الَّذینَ ساروا الَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام)، فَلَمَّا انتَهَیتُ الَیهِ نَظَرتُ الَی الشَّجَرَةِ، فَذَکَرتُ الحَدیثَ، فَتَقَدَّمتُ عَلی فَرَسٍ لی، فَقُلتُ: اُبَشِّرُکَ ابنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، وحَدَّثتُهُ الحَدیثَ، قالَ: مَعَنا او عَلَینا؟ قُلتُ: لا مَعَکَ ولا عَلَیکَ، تَرَکتُ عِیالاً وتَرَکتُ. قالَ: امّا لا، فَوَلِّ فِی الاَرضِ؛ فَوَالَّذی نَفسُ حُسَینٍ بِیَدِهِ، لا یَشهَدُ قَتلَنَا الیَومَ رَجُلٌ الّا دَخَللَ جَهَنَّمَ. قالَ: فَانطَلَقتُ‌هارِبا مُوَلِّیا فِی الاَرضِ حَتّی خَفِیَ عَلَیَّ مَقتَلُهُ.»
در کتاب تهذیب الکمال به نقل از هرثمة بن سَلمی روایت شده است: در یکی از جنگ‌های علی (علیه‌السّلام) همراهش بودیم. او رفت تا به کربلا رسید و زیر درختی فرود آمد و نماز خواند و خاکی از زمین بر گرفت و بویید و سپس فرمود: «خوشا به حال تو، ‌ای خاک! گروهی بر روی تو کشته می‌شوند که بدون حساب، به بهشت وارد می‌شوند». از جنگ باز گشتیم و علی (علیه‌السّلام) کشته شد و ماجرا را فراموش کردم. من همراه سپاهی بودم که به سوی حسین (علیه‌السّلام) حرکت کردند. هنگامی که به او رسیدم و به آن درخت نگریستم، ماجرا را به یاد آوردم و بر اسبم پریدم و به حضور حسین (علیه‌السّلام) رسیدم و گفتم: ‌ای فرزند دختر پیامبر خدا! به تو بشارت می‌دهم و حدیث را برایش بازگو کردم. فرمود: «با ما هستی، یا علیه ما؟». گفتم: نه با تو و نه علیه تو. خانواده و چیزهایی دیگر را رها کرده‌ام و آمده ام. حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «اکنون که با ما نیستی، بگریز که سوگند به آن که جان حسین به دست اوست، امروز، کسی شاهد کشته شدن ما نخواهد بود، جز آن که به دوزخ در می‌آید». من پشت کردم و گریختم تا جایی که محلّ کشته شدنش را ندیدم.


۱. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص۸۲۶.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۸.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۲۹۵.    
۴. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۲۸۲.    
۵. شریف‌رضی، محمد بن حسین، خصائص الائمه (علیهم‌السّلام)، ج۱، ص۴۷.    
۶. ابوالعباس حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ج۱، ص۲۶.    
۷. راوندی‌، قطب الدین، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۱، ص۱۸۳.    
۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۹.    
۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۸.    
۱۰. سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۲۵.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۹.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۸.    
۱۳. ابو‌نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، دلائل النبوه، ج۲، ص۵۸۲.    
۱۴. محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی، ج۱، ص۹۷.    
۱۵. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۲۲.    
۱۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۹.    
۱۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۸.    
۱۸. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۴۱.    
۱۹. ابن ابی‌الحدید، عزالدین، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۱۷۰.    
۲۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۹.    
۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۲.    
۲۲. گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایه الطالب، ج۱، ص۴۲۷.    
۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۳۱.    
۲۴. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۳۸.    
۲۵. حلی، ابن‌نما، مثیر الاحزان، ج۱، ص۷۹.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۳.    
۲۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۴.    
۲۸. ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۱۷.    
۲۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۵.    
۳۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۲.    
۳۱. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۷۳.    
۳۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۲۸۲.    
۳۳. راوندی‌، قطب الدین، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۱، ص۱۸۳.    
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۱۱۶.    
۳۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۳.    
۳۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۴.    
۳۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۵.    
۳۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۶.    
۳۹. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۵۳.    
۴۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۲۹.    
۴۱. ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن، ج۱، ص۱۷۱.    
۴۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۸.    
۴۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۴۷.    
۴۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۷.    
۴۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۶۰.    
۴۶. ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج۶، ص۲۶۰۲.    
۴۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۸.    
۴۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۶۱.    
۴۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۶۰.    
۵۰. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۳۷.    
۵۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۶۱.    
۵۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۰.    
۵۳. ابن ‌اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۴، ص۱۶۹.    
۵۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۱.    
۵۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۹۲.    
۵۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۶۲.    
۵۷. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۳۳۱.    
۵۸. حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین، ص۸۰.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۴۵.    
۶۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۹۳.    
۶۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۹۴.    
۶۲. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال (رجال کشی)، ج۱، ص۹۳.    
۶۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۹۵.    
۶۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۹۴.    
۶۵. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۷۱.    
۶۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۶۱.    
۶۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۹۵.    
۶۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۶۲.    
۶۹. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدین، ج۲، ص۵۳۳.    
۷۰. صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ج۱، ص۶۹۵.    
۷۱. راوندی‌، قطب‌ الدین، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۳، ص۱۱۴۶.    
۷۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۵۳.    
۷۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۶۳.    
۷۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۷۰.    
۷۵. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۲، ص۵۵۲.    
۷۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۷۱.    
۷۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۰۰.    
۷۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۲۸۷.    
۷۹. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ص۵۳.    
۸۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۰۱.    
۸۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۰.    
۸۲. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۳۳۲.    
۸۳. حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین، ج۱، ص۸۰.    
۸۴. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۲۲.    
۸۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۲۸۶.    
۸۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۱.    
۸۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۰.    
۸۸. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۴۲.    
۸۹. ابن ابی‌الحدید، عزالدین، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۱۷۱.    
۹۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۳۹.    
۹۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۵۱.    
۹۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۸۲.    
۹۳. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، ج۱، ص۱۴۳.    
۹۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۷۱.    
۹۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۸۳.    
۹۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۷۶.    
۹۷. منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ج۱، ص۱۴۰.    
۹۸. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۹.    
۹۹. ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۰۰. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۳۶.    
۱۰۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۷۷.    
۱۰۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۷۸.    
۱۰۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۳۲.    
۱۰۴. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۱۰.    
۱۰۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۹.    
۱۰۶. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۳۶.    
۱۰۷. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۲۴۱.    
۱۰۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۷۹.    
۱۰۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۸۰.    
۱۱۰. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۱۱.    
۱۱۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۲.    
۱۱۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۴۸.    
۱۱۳. ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج۶، ص۲۶۱۹.    
۱۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۸۱.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۱۷۵-۱۹۲.






جعبه ابزار