• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیشگویی پیامبر از شهادت امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





پیشگویی پیامبر از شهادت امام حسین، از مباحث مرتبط به پیشگویی‌های شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) است. انبیای الهی و اهل بیت (علیهم‌السّلام) و برخی از اصحاب خاص آنان، در روایات فراوانی از امور غیبی و حوادث آینده خبر داده‌اند. اخبار از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) نیز از این مقوله است؛ زیرا روایات فراوانی از پیامبران و ائمه (علیهم‌السّلام) نقل شده که از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) خبر می‌دهد. در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در لحظات و موقعیت‌های مختلف از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر داده‌اند.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - پیشگویی شهادت هنگام تولد
       ۲.۱ - لعن قاتلان
       ۲.۲ - قاتلانی از بنی امیه
       ۲.۳ - گروه متجاوزان
۳ - پیشگویی شهادت در کودکی
       ۳.۱ - پیشگویی در یک سالگی
       ۳.۲ - پیشگویی در دو سالگی
       ۳.۳ - پیشگویی نزدیک وفات
۴ - پیشگویی زمان شهادت
       ۴.۱ - شصت سالگی
       ۴.۲ - سپیدی محاسن
۵ - پیشگویی مکان شهادت
       ۵.۱ - سرزمین کربلا
       ۵.۲ - سرزمین طَف
       ۵.۳ - سرزمین عراق
       ۵.۴ - سرزمین بابِل
       ۵.۵ - کناره فرات
۶ - پیشگویی چگونگی شهادت
       ۶.۱ - کشته مذبوح
       ۶.۲ - خضاب خون
       ۶.۳ - گریه آسمان و زمین
۷ - پیشگویی زیارت مزار امام حسین
       ۷.۱ - روایت الارشاد
       ۷.۲ - روایت امالی
       ۷.۳ - روایت کامل الزیارات
۸ - پیشگویی درباره قاتل امام حسین
       ۸.۱ - بدترین فرد امّت
       ۸.۲ - بی‌نسب فرزند بی‌نسب
       ۸.۳ - ضربه زننده به دین
       ۸.۴ - یزید نامی از بنی امیّه
       ۸.۵ - یزید بی برکت
       ۸.۶ - انتقام خدا از قاتل حسین
       ۸.۷ - وای بر قاتل او
       ۸.۸ - معذب در دوزخ
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جمعی از اهل بیت و یاران ایشان، مکررا شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را پیشگویی کرده‌اند. در این پیشگویی‌ها، علاوه بر شهادت امام، جزئیّات مربوط به برخی حوادث و شرایط آن، مانند: زمان و مکان شهادت، شرکت‌کنندگان در قتل و سران آنها، و کسانی که از یاری وی امتناع می‌ورزند، نیز دیده می‌شود. تعداد روایات و احادیث مربوط به پیشگویی واقعه کربلا به حدی است که هر پژوهشگر بی‌طرفی به صدور آنها از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل بیت (علیه‌السّلام) اطمینان می‌کند، هرچند در مورد برخی جزئیات یقین حاصل نشود. به علاوه این احادیث هرگونه تردیدی را مبنی بر اینکه امام (علیه‌السّلام) با علم و آگاهی مسیر شهادت را انتخاب کرده، از بین می‌برد. در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در لحظات و موقعیت‌های مختلف از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر داده‌اند.
این روایات از لحاظ قوت سند و روشنی دلالت و مفهوم، یکسان نیستند. برخی از آنها (که با بقیه روایات اشتراک مضمونی دارند) از لحاظ سند، صحیح، و برخی دیگر، موثق هستند؛ اما در مجموع، روایات پیشگویی شهادت امام حسین (علیه‌السلام) ازنظر کثرت، تواتر معنوی دارند و از گذشته، علمای اسلام آنها را پذیرفته‌اند. البته این موضوع یکی از مسائل مشهور و مسلم در تاریخ زندگانی امام حسین (علیه‌السلام) است؛ چنان که در توقیع حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که برای وکیل خود قاسم بن علاء درباره تعلیم دعای روز سوم شعبان (سالروز ولادت آن بزرگوار)، چنین آمده است:
«... اللَّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِحَقِّ المَولودِ في هذَا اليَومِ ، المَوعودِ بِشَهادَتِهِ قَبلَ استِهلالِهِ ووِلادَتِهِ...»؛ «... خداوندا از تو درخواست می‌کنم به حق مولودی که در این روز متولد شده و قبل از تولد و ورودش (به این دنیا) وعده شهادتش داده شده است...».


در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از همان لحظات ابتدایی تولد امام حسین (علیه‌السّلام)، از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر داده‌اند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روایات متعددی، قاتلان امام حسین (علیه‌السّلام) را لعنت کرده و آنان را را از بنی امیه و گروهی متجاوز و ستمگر معرفی کرده‌اند.

۲.۱ - لعن قاتلان

بر اساس روایات متعدد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اخبار از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، قاتلان ایشان را لعنت کرده‌اند:
«عن صفیّة بنت عبدالمطّلب: لَمّا سَقَطَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) مِن بَطنِ اُمِّهِ، فَدَفَعتُهُ الَی النَّبِیِ صلی الله علیه و آله، فَوَضَعَ النَّبِیُّ لِسانَهُ فی فیهِ، واقبَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) عَلی لِسانِ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَمُصُّهُ، فَما کُنتُ احسَبُ رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَغذوهُ الّا لَبَنا او عَسَلاً. قالَت: فَبالَ الحُسَینُ علیه السلام، فَقَبَّلَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بَینَ عَینَیهِ، ثُمَّ دَفَعَهُ الَیَّ وهُوَ یَبکی، ویَقولُ: لَعَنَ اللّه ُ قَوما هُم قاتِلوکَ یا بُنَیَّ. یَقولُها ثَلاثا. قالَت: فَقُلتُ: فِداکَ ابی واُمّی، ومَن یَقتُلُهُ؟ قالَ: بَقِیَّةُ الفِئَةِ الباغِیَةِ مِن بَنی اُمَیَّةَ، لَعَنَهُمُ اللّه!»
در کتاب امالی شیخ صدوق به نقل از صفیّه دختر عبد المطّلب روایت شده است: هنگامی که حسین (علیه‌السّلام) از شکم مادرش زاده شد، او را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دادم و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زبانش را در دهان او نهاد و حسین (علیه‌السّلام) زبان پیامبر خدا را مکید و من گمان می‌کردم که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جز شیر یا عسل به او نخوراند. حسین (علیه‌السّلام) بول کرد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) میان چشمانش را بوسید. سپس او را به من داد و در حالی که می‌گریست، فرمود: «ای پسرکم! خدا کسانی را که کشنده تو هستند، بکشد!» و سه بار، این را فرمود. گفتم: پدر و مادرم به فدایت! چه کسی او را می‌کشد؟ فرمود: «بازماندگان دسته متجاوز، از بنی امیّه. خدا آنان را لعنت کند!».
«عن علیّ بن الحسین لَمّا وَلَدَت فاطِمَةُ علیهاالسلام الحُسَینَ (علیه‌السّلام) نَفِستُها بِهِ، فَجاءَنِی النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقالَ: هَلُمِّی ابنی یا اسماءُ، فَدَفَعتُهُ الَیهِ فی خِرقَةٍ بَیضاءَ، فَفَعَلَ بِهِ کَما فَعَلَ بِالحَسَنِ علیه السلام. قالَت: وبَکی رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، ثُمَّ قالَ: انَّهُ سَیَکونُ لَکَ حَدیثٌ، اللّهُمَّ العَن قاتِلَهُ! لا تُعلِمی فاطِمَةَ بِذلِکِ.»
در کتاب امالی شیخ طوسی به سندش، از امام زین العابدین (علیه‌السلام) روایت شده است که اسماء می‌گوید: هنگامی که فاطمه (علیهاالسلام) حسین (علیه‌السّلام) را به دنیا آورد، او را از وی گرفتم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد من آمد و فرمود: «ای اسماء! پسرم را به من بده». او را در پارچه سفیدی به ایشان دادم و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با او همان کرد که با حسن (علیه‌السّلام) کرده بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گریست و سپس فرمود: «تو ماجرایی خواهی داشت. خدایا! قاتل او (حسین) را لعنت کن! این را به فاطمه مگو».

۲.۲ - قاتلانی از بنی امیه

در برخی روایات، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اخبار از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، هویت قاتلان وی را از بنی امیه معرفی می‌نمایند:
«عن ابن عبّاس: لَمّا کانَ مَولِدُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِما، وکانَت قابِلَتَهُ صَفِیَّةُ بِنتُ عَبدِ المُطَّلِبِ، فَدَخَلَ عَلَیهَا النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقالَ: یا عَمَّةُ، ناوِلِینی وَلَدی. قالَت: فِداکَ الآباءُ وَالاُمَّهاتُ، کَیفَ اُناوِلُکَهُ ولَم اُطَهِّرهُ بَعدُ؟ قالَ: وَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَقَد طَهَّرَهُ اللّه ُ مِن عَلا عَرشِهِ، فَمَدَّ بِیَدِهِ وکَفَّیهِ، فَناوَلَتهُ ایّاهُ، فَطَاطَاَ عَلَیهِ بِرَاسِهِ یُقَبِّلُ مُقلَتَیهِ وخَدَّیهِ، ویَمُجُّ لِسانَهُ کَاَنَّما یَمُجُّ عَسَلاً او لَبَنا، ثُمَّ بَکی طَویلاً صلی الله علیه و آله، فَلَمّا افاقَ قالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوما یَقتُلونَکَ! قالَت صَفِیَّةُ: فَقُلتُ: حَبیبی مُحَمَّدُ، مَن یَقتُلُ عِترَةَ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؟ قالَ: یا عَمَّةُ، تَقتُلُهُ الفِئَةُ الباغِیَةُ مِن بَنی اُمَیَّةَ.»
در روایت دیگری به نقل از ابن عباس آمده است: هنگامی که حسین بن علی ـ که درودهای خدا بر آن دو باد ـ متولّد شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر قابله او، صفیّه دختر عبدالمطّلب، وارد شد و فرمود: «ای عمّه! فرزندم را به من بده». صفیّه گفت: پدران و مادران ما فدایت! چگونه او را به تو بدهم، در حالی که هنوز او را پاکیزه نکرده‌ام؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست، خداوند، او را از بالای عرشش پاکیزه کرده است» و سپس کفِ دستانش را پیش آورد و من، حسین (علیه‌السّلام) را به او دادم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سر بر روی او خم شد و کره چشم‌ها و گونه‌هایش را بوسید و زبانش را مکید، گویی که عسل یا شیر می‌مکد. سپس مدّتی طولانی گریست و چون به حال طبیعی باز گشت، فرمود: «خدا بکُشد کسانی را که تو را می‌کشند!». صفیّه گفت: حبیب من، محمّد! چه کسی خاندان پیامبر خدا را می‌کشد؟ فرمود: «ای عمّه! گروه متجاوز از بنی امیّه، او را می‌کشند».

۲.۳ - گروه متجاوزان

در برخی روایات، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اخبار از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، هویت قاتلان وی را گروهی متجاوز و ستمگر معرفی کرده‌اند:
«عن علیّ بن... فَلَمّا کانَ بَعدَ حَولٍ وُلِدَ الحُسَینُ علیه السلام، وجاءَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ: یا اسماءُ، هَلُمِّی ابنی، فَدَفَعتُهُ الَیهِ فی خِرقَةٍ بَیضاءَ، فَاَذَّنَ فی اُذُنِهِ الیُمنی، واقامَ فِی الیُسری، ووَضَعَهُ فی حِجرِهِ، فَبَکی. فَقالَت اسماءُ: بِاَبی انت واُمّی، مِمَّ بُکاؤُکَ؟ قالَ: عَلَی ابنی هذا. قُلتُ: انَّهُ وُلِدَ السّاعَةَ یا رَسولَ اللّه ِ! فَقالَ: تَقتُلُهُ الفِئَةُ الباغِیَةُ مِن بَعدی لا انالَهُمُ اللّه ُ شَفاعَتی، ثُمَّ قالَ: یا اسماءُ، لا تُخبِری فاطِمَةَ بِهذا؛ فَاِنَّها قَریبَةُ عَهدٍ بِوِلادَتِهِ.»
در کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) از امام زین العابدین (علیه‌السّلام)، روایت شده است: ... یک سال از تولّد حسن (علیه‌السّلام) گذشته بود که حسین (علیه‌السّلام) به دنیا آمد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و فرمود: «ای اسماء! پسرم را بیاور». من او را در پارچه سفیدی به ایشان دادم و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را در دامانش نهاد و گریست. گفتم: پدر و مادرم فدایت باد! چرا می‌گریی؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «بر این پسرم می‌گریم». گفتم: ‌ای پیامبر خدا! او که تازه به دنیا آمده است! فرمود: «گروه متجاوزان، او را پس از من می‌کشند. خدا، شفاعت مرا نصیبشان نکند! » و سپس فرمود: «ای اسماء! این را به فاطمه مگو که تازه او را زاده است».


در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ابتدای کودکی امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان یک سالگی و دو سالگی و حتی در بستر بیماری از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر داده‌اند.

۳.۱ - پیشگویی در یک سالگی

در برخی احادیث پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زمان یک سالگی امام حسین (علیه‌السّلام) از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر داده‌اند:
«لَمّا اتَت عَلَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام) مِن مَولِدِهِ سَنَةٌ کامِلَةٌ هَبَطَ عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اثنا عَشَرَ مَلَکا... مُحمَرَّةً وُجوهُهُم، باکِیَةً عُیونُهُم، قَد نَشَروا اجنِحَتَهُم وهُم یَقولونَ، یا مُحَمَّدُ سَیَنزِلُ بِوَلَدِکَ الحُسَینِ بنِ فاطِمَةَ ما نَزَلَ بِهابیلَ مِن قابیلَ، وسَیُعطی مِثلَ اجرِ‌هابیلَ، ویُحمَلُ عَلی قاتِلِهِ مِثلُ وِزرِ قابیلَ. ولَم یَبقَ فِی السَّماواتِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ الّا ونَزَلَ الَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کُلٌّ یُقرِئُهُ السَّلامَ، ویُعَزّیهِ فِی الحُسَینِ (علیه‌السلام)، ویُخبِرُهُ بِثَوابِ ما یُعطی، ویَعرِضُ عَلَیهِ تُربَتَهُ، وَالنَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقولُ: اللّهُمَّ اخذُل مَن خَذَلَهُ، وَاقتُل مَن قَتَلَهُ، ولا تُمَتِّعهُ بِما طَلَبَهُ!»
در کتاب الملهوف آمده است: هنگامی که امام حسین (علیه‌السّلام) یک سالش تمام شد، دوازده فرشته بر پیامبر خدا فرود آمدند... که صورتشان برافروخته و قرمز و چشمانشان گریان بود و بال‌های خود را گسترده بودند و می‌گفتند: ‌ای محمّد! به زودی بر سر حسین، فرزند فاطمه، آن خواهد آمد که قابیل بر سر‌ هابیل آورد و پاداش‌ هابیل را به او خواهند داد و مانند گناه و مجازات قابیل بر سر قاتل او خواهد آمد. و در آسمان‌ها، فرشته مقرّبی نمی‌مانَد، جز آن که همگی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرود می‌آیند و به او سلام می‌کنند و عزای حسین (علیه‌السّلام) را به او تسلیت می‌گویند و پاداش اِعطایی به حسین (علیه‌السّلام) را به او خبر می‌دهند و تربت او را به وی عرضه می‌کنند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «خدایا! هر کس او را وا گذاشت، وا بگذارش و هر کس او را کشت، بکُشش و از آنچه می‌طلبد، بی بهره اش بگذار».

۳.۲ - پیشگویی در دو سالگی

بر اساس برخی احادیث پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زمان دو سالگی امام حسین (علیه‌السّلام) از شهادت مظلومانه ایشان در آینده خبر داده‌اند:
«عن المسور بن مخرمة: لَمّا اتَت عَلَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام) مِن مَولِدِهِ سَنَتانِ کامِلَتانِ، خَرَجَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی سَفَرٍ لَهُ، فَلَمّا کانَ فی بَعضِ الطَّریقِ وَقَفَ، فَاستَرجَعَ ودَمَعَت عَیناهُ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ، فَقالَ: هذا جَبرَئیلُ (علیه‌السّلام) یُخبِرُنی عَن ارضٍ بِشاطِیِ الفُراتِ، یُقالُ لَها کَربَلاءُ، یُقتَلُ بِها وَلَدِیَ الحُسَینُ ابنُ فاطِمَةَ. فَقیلَ: مَن یَقتُلُهُ ـ یا رَسولَ اللّه ِ ـ؟ فَقالَ: رَجُلٌ یُقالُ لَهُ: یَزیدُ، لا بارَکَ اللّه ُ لَهُ فی نَفسِهِ! وکَاَنّی انظُرُ الی مَصرَعِهِ ومَدفَنِهِ بِها، وقَد اُهدِیَ بِرَاسِهِ، و وَاللّه ِ، ما یَنظُرُ احَدٌ الی رَاسِ وَلَدِیَ الحُسَینِ فَیَفرَحُ، الّا خالَفَ اللّه ُ بَینَ قَلبِهِ ولِسانِهِ. قالَ: ثُمَّ رَجَعَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مِن سَفَرِهِ ذلِکَ مَغموما، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ، فَخَطَبَ ووَعَظَ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) بَینَ یَدَیهِ مَعَ الحَسَنِ (علیه‌السلام). قالَ: فَلَمّا فَرَغَ مِن خُطبَتِهِ، وَضَعَ یَدَهُ الیُمنی عَلی رَاسِ الحَسَنِ (علیه‌السلام)، وَالیُسری عَلی رَاسِ الحُسَینِ (علیه‌السلام)، ثُمَّ رَفَعَ رَاسَهُ الَی السَّماءِ، فَقالَ: اللّهُمَّ انّی مُحَمَّدٌ عَبدُکَ ونَبِیُّکَ، وهذانِ اطایِبُ عِترَتی، وخِیارُ ذُرِّیَّتی وارومَتی، ومَن اُخَلِّفُهُم فی اُمَّتی، اللّهُمَّ وقَد اخبَرَنی جِبریلُ بِاَنَّ وَلَدی هذا مَقتولٌ مَخذولٌ، اللّهُمَّ فَبارِک لَهُ فی قَتلِهِ، وَاجعَلهُ مِن ساداتِ الشُّهَداءِ، انَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ، اللّهُمَّ ولا تُبارِک فی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ! قالَ: وضَجَّ النّاسُ فِی المَسجِدِ بِالبُکاءِ. فَقالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اتَبکونَ ولا تَنصُرونَهُ؟ اللّهُمَّ فَکُن انتَ لَهُ وَلِیّا وناصِرا. قالَ ابنُ عَبّاسٍ: ثُمَّ رَجَعَ وهُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ، مُحمَرُّ الوَجهِ، فَخَطَبَ خُطبَةً بَلیغَةً موجَزَةً وعَیناهُ یَهمِلانِ دُموعا. ثُمَّ قالَ: ایُّهَا النّاسُ! انّی قَد خَلَّفتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ؛ کِتابَ اللّه ِ وعِترَتی وارومَتی، ومَراحَ مَماتی وثَمَرَتی، ولَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. الا و انّی لا اساَلُکُم فی ذلِکَ الّا ما امَرَنی رَبّی ان اساَلَکُمُ المَوَدَّةَ فِی القُربی، فَانظُروا ان لا تَلقَونی غَدا عَلَی الحَوضِ وقَد ابغَضتُم عِترَتی وظَلَمتُموهُم، الا وانَّهُ سَیَرِدُ عَلَیَّ فِی القِیامَةِ ثَلاثُ رایاتٍ مِن هذِهِ الاُمَّةِ: رایَةٌ سَوداءُ مُظلِمَةٌ، قَد فَزِعَت لَهَا المَلائِکَةُ، فَتَقِفُ عَلَیَّ، فَاَقولُ: مَن انتُم؟ فَیَنسَونَ ذِکری، ویَقولونَ: نَحنُ اهلُ التَّوحیدِ مِنَ العَرَبِ. فَاَقولُ: انَا احمَدُ نَبِیُّ العَرَبِ وَالعَجَمِ، فَیَقولونَ: نَحنُ مِن اُمَّتِکَ یا احمَدُ. فَاَقولُ لَهُم: کَیفَ خَلَفتُمونی مِن بَعدی فی اهلی وعِترَتی وکِتابِ رَبّی؟ فَیَقولونَ: امَّا الکِتابُ فَضَیَّعنا ومَزَّقنا، وامّا عِترَتُکَ فَحَرَصنا عَلی ان نُبیدَهُم مِن جَدیدِ الاَرضِ؛ فَاُوَلّی عَنهُم وَجهی، فَیَصدُرونَ ظِماءَ عُطاشی، مُسوَدَّةً وُجوهُهُم....»
در کتاب الفتوح به نقل از مِسوَر بن مَخرَمه روایت شده است: هنگامی که حسین (علیه‌السّلام) دو سالش کامل شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عازم یکی از سفرهایش شد و در جایی از راه ایستاد و کلمه استرجاع (انّا للّه و انّا الیه راجعون) بر زبان راند و چشمانش اشکبار شد و چون علّت را پرسیدند، فرمود: «این، جبرئیل است که از سرزمین کنار فرات به نام کربلا برایم خبر آورده که فرزندم حسین، پسر فاطمه، در آن جا کشته می‌شود». گفته شد: ‌ای پیامبر خدا! چه کسی او را می‌کشد؟ فرمود: «مردی به نام یزید، که خدا به عمرش برکت ندهد! گویی جایگاه به خاک افتادن و به خاک سپردنش را و سرش را که به هدیه آورده‌اند، می‌بینم. به خدا سوگند، هیچ کس به سر فرزندم حسین نمی‌نگرد و شادی نمی‌کند، جز آن که خداوند، دل و زبانش را دوگونه می‌کند». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آن سفر، ‌اندوهناک باز گشت و سپس از منبر، بالا رفت و خطبه خواند و‌ اندرز داد، در حالی که حسین (علیه‌السّلام) و حسن (علیه‌السلام)، پیش رویش بودند. هنگامی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از خطبه‌اش فارغ شد، دست راستش را بر سر حسن (علیه‌السّلام) و دست چپش را بر سر حسین (علیه‌السّلام) نهاد و آن گاه سرش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: «خدایا! من، محمّد، بنده و پیامبرت هستم و این دو، پاکان خاندانم و برگزیدگان نسل و تبارم‌اند و کسانی هستند که به جای خود در میان امّتم می‌نهم. خدایا! جبرئیل به من خبر داده که این فرزندم، کشته و وانهاده می‌شود. خدایا! به خاطر کشته شدنش، برکتش بده و او را از سَروران شهیدان قرار ده، که تو بر هر کاری توانایی. خدایا! کشنده و واگذارنده او را برکت نده!». مردم در مسجد، صدا به گریه بلند کردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «آیا می‌گریید و او را یاری نمی‌دهید؟! خدایا! تو خود، ولی و یاور او باش». ابن عباس می‌گوید: سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با رنگی دگرگون و سرخ و برافروخته باز گشت و در حالی که از چشمانش اشک می‌ریخت، خطبه‌ای رسا و کوتاه خواند و سپس فرمود: «ای مردم! من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می‌نهم: کتاب خدا و خاندان و تبارم و موجب آرامشم پس از مرگ و میوه‌ام (میوه دلم) را. این دو، هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض کوثر بر من در آیند. ‌هان که من در این باره چیزی از شما نمی‌خواهم، جز این که خدایم امر کرده که دوستی ورزیدن با خویشانم را از شما بخواهم. پس بنگرید که فردا مرا بر کناره حوض، با دشمنی خاندانم و ستم به ایشان نبینید! ‌هان که روز قیامت، از این امّت، سه گروه با پرچم بر من در می‌آیند: پرچمی سیاه و تاریک ـ که فرشتگان از آن، بی تاب می‌شوند ـ و نزد من می‌ایستند و من می‌گویم: شما چه کسانی هستید؟ آنان مرا فراموش می‌کنند و می‌گویند: ما یکتاپرستان از عرب هستیم. من می‌گویم: من، احمد، پیامبر عرب و عجم هستم. و آنان می‌گویند: ما از امّت تو هستیم، ‌ای احمد! من به آنان می‌گویم: پس از من، با خانواده و خاندان و کتاب خدایم چگونه رفتار کردید؟ آنان می‌گویند: کتاب را که تباه و پاره پاره کردیم و در باره خاندانت کوشیدیم تا آنان را از روی زمین، محو کنیم. من از آنان روی می‌گردانم و آب ننوشیده و تشنه و سیاه روی، از حوض، بیرون می‌روند...».

۳.۳ - پیشگویی نزدیک وفات

بنابر گزارش برخی احادیث، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زمان وفات و هنگامی که در بستر بیماری بودند، از شهادت مظلومانه امام حسین (علیه‌السّلام) در آینده خبر داده‌اند:
«عن ابن عبّاس: خَرَجَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَبلَ مَوتِهِ بِاَیّامٍ یَسیرَةٍ الی سَفَرٍ لَهُ، ثُمَّ رَجَعَ وهُوَ مُتَغَیِّرُ اللَّونِ، مُحمَرُّ الوَجهِ، فَخَطَبَ خُطبَةً بَلیغَةً موجَزَةً، وعَیناهُ تَهمِلانِ دُموعا. قالَ فیها: ایُّهَا النّاسُ! انّی خَلَّفتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللّه ِ وعِترَتی... الا وانَّ جَبرَئیلَ قَد اخبَرَنی بِاَنَّ اُمَّتی تَقتُلُ وَلَدِیَ الحُسَینَ بِاَرضِ کَربٍ وبَلاءٍ، الا فَلَعنَةُ اللّه ِ عَلی قاتِلِهِ وخاذِلِهِ آخِرَ الدَّهرِ. قالَ: ثُمَّ نَزَلَ عَنِ المِنبَرِ، ولَم یَبقَ احَدٌ مِنَ المُهاجِرینَ وَالاَنصارِ الّا وتَیَقَّنَ بِاَنَّ الحُسَینَ (علیه‌السّلام) مَقتولٌ
در کتاب مقتل الحسین (علیه‌السلام)، خوارزمی به نقل از ابن عباس روایت شده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند روز پیش از وفاتش به سفر رفت و چون باز گشت، رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود و با چشمانی اشکبار، خطبه‌ای رسا و کوتاه خواند و در آن فرمود: «ای مردم! من دو چیز گران سنگ، میان شما بر جای می‌نهم: کتاب خدا و خاندانم.... ‌هان که جبرئیل به من خبر داد که امّتم، فرزندم حسین را در سرزمین کرب و بلا می‌کشند! ‌هان! لعنت ابدی خدا بر قاتل و واگذارنده‌اش!». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سپس از منبر فرود آمد و هیچ یک از مهاجران و انصار باقی نماند، جز آن که یقین کرد که حسین (علیه‌السّلام) کشته می‌شود.

«عن ابن عبّاس: لَمَّا اشتَدَّ بِرَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَرَضُهُ الَّذی ماتَ فیهِ، وقَد ضَمَّ الحُسَینَ (علیه‌السّلام) الی صَدرِهِ، یَسیلُ مِن عَرَقِهِ عَلَیهِ وهُو یَجودُ بِنَفسِهِ، ویَقولُ: ما لی ولِیَزیدَ؟ لا بارَکَ اللّه ُ فیهِ! اللّهُمَّ العَن یَزیدَ! ثُمَّ غُشِیَ عَلَیهِ طَویلاً وافاقَ، وجَعَلَ یُقَبِّلُ الحُسَینَ (علیه‌السّلام) وعَیناهُ تَذرِفانِ. ویَقولُ: اما انَّ لی ولِقاتِلِکَ مَقاما بَینَ یَدَیِ اللّه ِ عز و جل.»
در کتاب مثیر الاحزان به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگامی که بیماری منجر به وفاتش شدّت گرفت، حسین (علیه‌السّلام) را به سینه اش چسباند و در همان حال که عرق احتضارش بر حسین (علیه‌السّلام) می‌چکید، فرمود: «مرا با یزید، چه کار؟ خدا، برکتش ندهد! خدایا! یزید را لعنت کن!». سپس مدّتی طولانی از هوش رفت و به هوش آمد و با چشمانی اشکبار، حسین (علیه‌السّلام) را می‌بوسید و می‌فرمود: «هان! برای من و قاتل تو، پیش خدای عز و جل، ایستادنی برای دادخواهی است!».

«عن ابن عبّاس: انّی حَضَرتُ رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وهُوَ فِی السِّیاقِ، وقَد ضَمَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) الی صَدرِهِ، وهُوَ یَقولُ: هذا مِن اطائِبِ ارومَتی، وانوارِ عِترَتی، وخِیارِ ذُرِّیَّتی، لا بارَکَ اللّه ُ فیمَن لا یَحفَظُهُ بَعدی. قالَ ابنُ عَبّاسٍ: ثُمَّ اُغمِیَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ساعَةً، ثُمَّ افاقَ، وقالَ: یا حُسَینُ، انَّ لی ولِقاتِلِکَ یَومَ القِیامَةِ مَقاما بَینَ یَدَی رَبّی، وخُصومَةً، وقَد طابَت نَفسی؛ اذ جَعَلَنِیَ اللّه ُ خَصیما لِمَن قَتَلَکَ یَومَ القِیامَةِ.»
در کتاب الفتوح به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: نزد پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ـ که در حال احتضار بود ـ حاضر شدم. حسین بن علی (علیه‌السّلام) را به سینه اش چسبانده بود و می‌فرمود: «این، از پاکان تبار من و نورهای خاندان و برگزیدگان نسل من است. خدا به کسی که او را پس از من محافظت نمی‌کند، برکت ندهد!». سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لختی بیهوش شد و به هوش آمد و فرمود: «ای حسین! روز قیامت، میان من و قاتل تو در پیشگاه خدا، ایستادن و طرح دعوایی است و من خشنودم که خداوند، مرا مدّعی قاتل تو در روز قیامت قرار داده است».

«عن ابن عبّاس: انَّ رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی ذلِکَ المَرَضِ کانَ یَقولُ: اُدعوا لی حَبیبی، فَجَعَلَ یُدعی لَهُ رَجُلٌ بَعدَ رَجُلٍ، فَیَعرِضُ عَنهُ، فَقیلَ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام: اِمضی الی عَلِیٍّ (علیه‌السلام)، فَما نَری رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یُریدُ غَیرَ عَلِیٍّ (علیه‌السلام)، فَبَعَثَت فاطِمَةُ علیهاالسلامالی عَلِیٍّ (علیه‌السلام)، فَلَمّا دَخَلَ فَتَحَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَینَیهِ، وتَهَلَّلَ وَجهُهُ. ثُمَّ قالَ: الَیَّ یا عَلِیُّ، الَیَّ یا عَلِیُّ، فَما زالَ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یُدنیهِ حَتّی اخَذَهُ بِیَدِهِ، واجلَسَهُ عِندَ رَاسِهِ، ثُمَّ اُغمِیَ عَلَیهِ، فَجاءَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام یَصیحانِ ویَبکِیانِ، حَتّی وَقَعا عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فَاَرادَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) ان یُنَحِّیَهُما عَنهُ، فَاَفاقَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). ثُمَّ قالَ: یا عَلِیُّ، دَعنی اشُمُّهُما ویَشُمّانّی، واتَزَوَّدُ مِنهُما ویَتَزَوَّدانِ مِنّی، اما انَّهُما سَیُظلَمانِ بَعدی، ویُقتَلانِ ظُلما، فَلَعنَةُ اللّه ِ عَلی مَن یَظلِمُهُما، یَقولُ ذلِکَ ثَلاثا.»
در کتاب امالی شیخ صدوق به نقل از ابن عبّاس روایت شده است: پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن بیماری منجر به فوتش می‌فرمود: «محبوبم را برایم بیاورید» و مردان را یک به یک برایش فرا می‌خواندند؛ امّا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آنها روی می‌گرداند. به فاطمه علیهاالسلام گفتند: کسی را به سوی علی روانه کن که به نظر ما مقصودش کسی غیر از علی نیست. فاطمه علیهاالسلام به سوی علی (علیه‌السّلام) فرستاد و چون علی (علیه‌السّلام) آمد، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چشمانش را گشود و صورتش خوش حالی     شکفته شد. سپس فرمود: «علی! نزدیک بیا. علی! نزدیک بیا» و پیوسته او را نزدیک کرد تا دستش را گرفت و بر بالینش نشاند و سپس از هوش رفت. حسن و حسین علیهماالسلام صیحه زنان و گریان آمدند و خود را بر روی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌انداختند و علی (علیه‌السّلام) خواست آنان را دور کند که پیامبر خدا به هوش آمد و فرمود: «ای علی! بگذار من آنها را ببویم و آنها نیز مرا ببویند و من از آنها توشه بگیرم و آنان نیز از من توشه بگیرند. بدان که پس از من، به این دو، ستم می‌شود و به ستم، کشته می‌شوند. لعنت خدا بر ستمکار به ایشان! » و سه بار این را فرمود.

«زید عن زید بن علیّ عن ابیه عن جدّه علیّ علی لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی مَرَضِهِ، وَالبَیتُ غاصٌّ بِمَن فیهِ، قالَ: اُدعو لِیَ الحَسَنَ وَالحُسَینَ، فَدَعَوتُهُما، فَجَعَلَ یَلثِمُهُما حَتّی اُغمِیَ عَلَیهِ، قالَ: فَجَعَلَ عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) یَرفَعُهُما عَن وَجهِ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، قالَ: فَفَتَحَ عَینَیهِ، فَقالَ: دَعهُما یَتَمَتَّعانِ مِنّی واتَمَتَّعُ مِنهُما؛ فَاِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی اثَرَةٌ.»
در کتاب مسند زید به نقل از زید بن علی، از پدرش، از جدّش روایت شده است: هنگامی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بیماری‌اش سنگین شد و از بستر برنخاست، خانه اش از جمعیت، پر شد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «حسن و حسین را برایم بیاورید». علی (علیه‌السّلام) گفت: آن دو را فرا خواندم و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن دو را بوسید تا از هوش رفت. علی (علیه‌السّلام) خواست آن دو را از روی صورت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بردارد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چشمانش را گشود و فرمود: «آن دو را وا گذار تا از من بهره ببرند و من نیز از آنان بهره ببرم که پس از من، به آن دو، ستم و بی مهری می‌شود».

«انَّ رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لَمَّا احتُضِرَ، دَعا بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلامفَوَضَعَهُما عَلی وَجهِهِ، وجَعَلَ یُقَبِّلُهُما حَتّی اُغمِیَ عَلَیهِ، فَاَخَذَهُما عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) عَن وَجهِهِ، فَفَتَحَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَینَیهِ، وقالَ لِعَلِیٍّ (علیه‌السّلام): دَعهُما یَستَمتِعانِ مِنّی واستَمتِعُ مِنهُما، فَاِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی اثَرَةٌ ـ ارادَ بِالاَثَرَةِ مَا استَاثَرَ بِهِ اهلُ التَّغَلُّبِ مِن حَقِّهِما، فَاَخَذوهُ لِاَنفُسِهِم، فَاَثَروهُ بِهِ عَلَیهِما اثَرَةً بِغَیرِ حَقٍّ.»
در کتاب شرح الاخبار روایت شده است: هنگامی که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حال احتضار فرو رفت، حسن و حسین (علیهماالسلام) را خواست و آن دو را بر صورتش نهاد تا آن که از هوش رفت. امام علی (علیه‌السّلام) خواست تا آن دو را از روی صورت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بردارد که او چشمانش را گشود و به علی (علیه‌السّلام) فرمود: «آن دو را بگذار تا از من بهره‌مند شوند و من نیز از آن دو، بهره‌مند گردم که پس از من، به ستم، گرفتار می‌شوند». مقصود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ستم، ربوده شدن حقّشان از سوی زورگویانی بود که حکومت را از آنِ خود نمودند و بدون آن که حقّی داشته باشند، خود را بر آنان مقدّم کردند.


در منابع حدیثی روایات متعددی نقل شده که در آن‌ها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را پیشگویی کرده‌اند. در برخی از این روایات، سن شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) در شصت سالگی ذکر شده و در برخی دیگر به سفیدی محاسن امام حسین (علیه‌السّلام) در زمان شهادت اشاره شده است.

۴.۱ - شصت سالگی

«عن اُمّ سلمة عن رسول اللّه صلی الل یُقتَلُ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلی رَاسِ سِتّینَ مِن مُهاجَرَتی.»
در روایتی به نقل از ام سلمه آمده است: پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «حسین بن علی، شصت سال پس از هجرت من، کشته می‌شود».
«عن ابی جعفر الباقر یُقتَلُ حُسَینٌ عَلی رَاسِ سِتّینَ مِن مُهاجَری.»
در گزارش دیگری به نقل از سعد بن طریف، از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است: پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «حسین، شصت سال پس از هجرت من، کشته می‌شود».
«عن سعد بن طریف عن ابی جعفر محمّد بن دَخَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وهُوَ غُلامٌ صَغیرٌ، فَوَضَعَهُ عَلی بَطنِهِ، فَاَتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام، فَقالَ: یا مُحَمَّدُ، انَّ ابنَکَ هذا تَقتُلُهُ اُمَّتُکَ عَلی رَاسِ سِتّینَ سَنَةً مِن هِجرَتِکَ. ثُمَّ اراهُ التُّربَةَ الَّتی یُقتَلُ عَلَیها
در کتاب شرح الاخبار نیز روایت شده است که: حسین (علیه‌السّلام) که پسری کوچک بود، بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آمد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را بر روی شکم خویش نهاد. جبرئیل آمد و گفت: «ای محمّد! امّت تو، این پسرت را شصت سال پس از هجرتت می‌کشند» و آن گاه خاکی را که حسین (علیه‌السّلام) بر آن کشته می‌شود، به او نشان داد.

۴.۲ - سپیدی محاسن

«عن سعد بن طریف عن ابی جعفر الباقر یُقتَلُ الحُسَینُ حینَ یَعلوهُ القَتیرُ.»
در روایت دیگری از امام باقر (علیه‌السلام) آمده است: پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «حسین کشته می‌شود، هنگامی که محاسنش را سپیدی می‌گیرد».


در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مکان شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را پیشگویی کرده‌اند. این روایات مکان شهادت را به صورت‌های مختلف بیان می‌کنند، از جمله: سرزمین کربلا، سرزمین طَف، سرزمین عراق، سرزمین بابِل و کناره فرات.

۵.۱ - سرزمین کربلا

«عن ابی بصیر عن ابی عبد اللّه [الص بَینَا الحُسَینُ (علیه‌السّلام) عِندَ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اذ اتاهُ جَبرَئیلُ (علیه‌السّلام) فَقالَ: یا مُحَمَّدُ، اتُحِبُّهُ؟ قالَ: نَعَم. قالَ: اما انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ، فَحَزِنَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لِذلِکَ حُزنا شَدیدا. فَقالَ جَبرَئیلُ (علیه‌السّلام): ایَسُرُّکَ ان اُرِیَکَ التُّربَةَ الَّتی یُقتَلُ فیها؟ قالَ: نَعَم. قالَ: فَخَسَفَ جَبرَئیلُ (علیه‌السّلام) ما بَینَ مَجلِسِ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الی کَربَلاءَ حَتَّی التَقَتِ القِطعَتانِ هکَذا ـ وجَمَعَ بَینَ السَّبّابَتَینِ ـ فَتَناوَلَ بِجَناحَیهِ مِنَ التُّربَةِ، فَناوَلَها لِرَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ثُمَّ دَحَا الاَرضَ اسرَعَ مِن طَرفِ العَینِ. فَقالَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): طوبی لَکِ مِن تُربَةٍ، وطوبی لِمَن یُقتَلُ فیکِ.»
در کتاب امالی شیخ طوسی به نقل از ابو بصیر، از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است: هنگامی که حسین (علیه‌السّلام) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، جبرئیل آمد و گفت: ‌ای محمّد! آیا او را دوست می‌داری؟ فرمود: «آری». جبرئیل گفت: ‌هان که امّتت او را به زودی می‌کشند! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این خبر، به شدّت، غمگین شد. جبرئیل گفت: آیا دوست داری خاکی را که بر روی آن کشته می‌شود، به تو نشان دهم؟ فرمود: «آری». جبرئیل، زمینِ میان مجلس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و کربلا را فرو برد تا آن دو، مانند این ـ و دو انگشت اشاره خود را کنار هم نهاد ـ به هم چسبیدند و با دو بال خود، از خاک آن جا برداشت و به پیامبر خدا داد. سپس زمین را در کمتر از یک پلک زدن گستراند و به حالت نخست باز گرداند. پیامبر (علیه‌السّلام) فرمود: «خوشا به سعادت تو ـ‌ای خاک ـ و خوشا به حال کسی که بر روی تو کشته می‌شود!».

«عن ابی خدیجة سالم بن مکرم الجمّال لَمّا وَلَدَت فاطِمَةُ الحُسَینَ (علیه‌السّلام)، جاءَ جَبرَئیلُ (علیه‌السّلام) الی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فَقالَ لَهُ: انَّ اُمَّتَکَ تَقتُلُ الحُسَینَ (علیه‌السّلام) مِن بَعدِکَ، ثُمَّ قالَ: الا اُریکَ مِن تُربَتِهِ، فَضَرَبَ بِجَناحِهِ، فَاَخرَجَ مِن تُربَةِ کَربَلاءَ واراها ایّاهُ، ثُمَّ قالَ: هذِهِ التُّربَةُ الَّتی یُقتَلُ عَلَیها
در کامل الزیارات به نقل از ابو خدیجه سالم بن مکرم جمال، روایت شده است: هنگامی که فاطمه (علیهاالسلام)، حسین (علیه‌السّلام) را به دنیا آورد، جبرئیل نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و به او گفت: «امّت تو، حسین را پس از تو می‌کشند» و سپس گفت: «آیا خاک او را به تو نشان ندهم؟» و بال خود را بر زمین کربلا زد و مقداری خاک از آن جا بیرون کشید و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان داد و آن گاه گفت: «این، خاکی است که او بر روی آن کشته می‌شود».

«عن اُمّ سلمة: بَینَما حُسَینٌ (علیه‌السّلام) عِندَ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فِی البَیتِ، وقَد خَرَجتُ لِاَقضِیَ حاجَةً، ثُمَّ دَخَلتُ البَیتَ، فَاِذا رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَد اخَذَ حُسَینا (علیه‌السّلام) فَاَضجَعَهُ عَلی بَطنِهِ، فَاِذا رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَمسَحُ عَینَیهِ مِنَ الدَّمعِ، فَقُلتُ: یا رَسولَ اللّه ِ، ما بُکاؤُکَ؟ قالَ: رَحمَةُ هذَا المِسکینِ، اخبَرَنی جِبریلُ (علیه‌السّلام) انَّهُ سَیُقتَلُ بِکَربَلاءَ، قالَ: دونَ العِراقِ، وهذِهِ تُربَتُها قَد اتانی بِها جِبریلُ (علیه‌السّلام).»
در کتاب الامالی شجری به نقل از ام سلمه روایت شده است: حسین (علیه‌السّلام) نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه بود. من برای کاری بیرون رفتم و چون باز گشتم، دیدم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حسین (علیه‌السّلام) را گرفته و بر روی شکم خود، خوابانده است و اشکِ چشمان خود را پاک می‌کند. گفتم: ‌ای پیامبر! گریه‌ات برای چیست؟ فرمود: «از سر دلسوزی بر این بینوا! جبرئیل به من خبر داد که به زودی در کربلا کشته می‌شود و گفت: پایین عراق است و این، خاک آن جاست که جبرئیل برایم آورده است».

«عن اُمّ سلمة: کانَ جِبریلُ (علیه‌السّلام) عِندَ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالحُسَینُ (علیه‌السّلام) مَعی، فَبَکی فَتَرَکتُهُ، فَدَنا مِنَ النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فَقالَ جِبریلُ: اتُحِبُّهُ یا مُحَمَّدُ؟ فَقالَ: نَعَم، فَقالَ: انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ، وان شِئتَ ارَیتُکَ مِن تُربَةِ الاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَاَراهُ ایّاهُ، فَاِذَا الاَرضُ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ. »
در فضائل الصحابة ابن حنبل نیز به نقل از اُمّ سلمه روایت شده است: جبرئیل نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و حسین (علیه‌السّلام) نیز با من بود که گریست و من رهایش کردم تا به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزدیک شد. جبرئیل گفت: ‌ای محمّد! آیا او را دوست می‌داری؟ فرمود: «آری». گفت: امّت تو، به زودی، او را می‌کشند و اگر بخواهی، خاک سرزمینی را که در آن کشته می‌شود، به تو نشان می‌دهم. و به او نشان داد. سرزمینی بود به نام کربلا.

«عن جمهان: انَّ جِبریلَ (علیه‌السّلام) اتَی النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بِتُرابٍ مِن تُربَةِ القَریَةِ الَّتی قُتِلَ فیهَا الحُسَینُ (علیه‌السّلام)، وقیلَ: اِسمُها کَربَلاءُ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): کَربٌ و بَلاءٌ. »
در روایت دیگری به نقل از جُمهان گزارش شده است: جبرئیل، خاکی از خاک‌های سرزمینی را که حسین (علیه‌السّلام) در آن کشته شد، برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورد. گفته شد که نام آن، کربلاست. پس پیامبر فرمود: کَربٌ و بَلاءٌ.

«عن اُمّ سلمة: کانَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جالِسا ذاتَ یَومٍ فی بَیتی، فَقالَ: لا یَدخُل عَلَیَّ احَدٌ، فَانتَظَرتُ، فَدَخَلَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام)، فَسَمِعتُ نَشیجَ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَبکی، فَاطَّلَعتُ فَاِذا حُسَینٌ (علیه‌السّلام) فی حِجرِهِ، وَالنَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَمسَحُ جَبینَهُ، وهُوَ یَبکی، فَقُلتُ: وَاللّه ِ، ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ! فَقالَ: انَّ جِبریلَ (علیه‌السّلام) کانَ مَعَنا فِی البَیتِ، فَقالَ: تُحِبُّهُ؟ قُلتُ: امّا مِنَ الدُّنیا فَنَعَم. قالَ: انَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِاَرضٍ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ، فَتَناوَلَ جِبریلُ (علیه‌السّلام) مِن تُربَتِها، فَاَراهَا النَّبِیَ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فَلَمّا اُحیطَ بِحُسَینٍ (علیه‌السّلام) حینَ قُتِلَ قالَ: مَا اسمُ هذِهِ الاَرضِ؟ قالوا: کَربَلاءُ، قالَ: صَدَقَ اللّه ُ ورَسولُهُ، ارضُ کَربٍ وبَلاءٍ.»
در المعجم الکبیر به نقل از اُمّ سلمه روایت شده است: روزی پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه‌ام نشسته بود که فرمود: «کسی بر من وارد نشود». من درنگ کردم، که حسین (علیه‌السّلام) وارد شد و صدای گریه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شنیدم. سرک کشیدم. دیدم حسین (علیه‌السّلام) در دامان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گریه کنان، دست بر پیشانی خود می‌کشد. گفتم: به خدا سوگند، نفهمیدم کِی داخل شد! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «جبرئیل با ما در اتاق بود و گفت: او (حسین) را دوست داری؟ گفتم: از همه دنیا، او را دوست دارم. جبرئیل گفت: بی تردید، امّتت او را به زودی در سرزمینی به نام کربلا می‌کشند». سپس جبرئیل از خاک آن جا برگرفت و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان داد و حسین (علیه‌السّلام) سال‌ها بعد، هنگامی که او را برای کشتنْ محاصره کردند، پرسید: «نام این سرزمین چیست؟». گفتند: کربلا. فرمود: «خدا و پیامبرش راست گفتند؛ سرزمین کَرب و بلا».

۵.۲ - سرزمین طَف

«عن عائشة عن رسول اللّه صلی الله عل اخبَرَنی جِبریلُ (علیه‌السّلام) انَّ ابنِیَ الحُسَینَ یُقتَلُ بَعدی بِاَرضِ الطَّفِّ، وجاءَنی بِهذِهِ التُّربَةِ، واخبَرَنی انَّ فیها مَضجَعَهُ.»
در کتاب المعجم الکبیر به نقل از عایشه از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: جبرئیل به من خبر داد که پسرم حسین، پس از من در سرزمین طف، کشته می‌شود و این خاک را برایم آورد و به من خبر داد که آرامگاه او، در آن جاست.

«عن اب کانَت لَنا مَشرَبَةٌ، فَکانَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اذا ارادَ لُقْیا جِبریلَ (علیه‌السّلام) لَقِیَهُ فیها، فَلَقِیَهُ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَرَّةً مِن ذلِکَ فیها، وامَرَ عائِشَةَ الّا یَصعَدَ الَیهِ احَدٌ. فَدَخَلَ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) ولَم تَعلَم حَتّی غَشِیَها، فَقالَ جِبریلُ (علیه‌السّلام): مَن هذا؟ فَقالَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اِبنی، فَاَخَذَهُ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَجَعَلَهُ عَلی فَخِذِهِ، فَقالَ: اما انَّهُ سَیُقتَلُ! فَقالَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): ومَن یَقتُلُهُ؟! قالَ: اُمَّتُکَ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اُمَّتی تَقتُلُهُ؟! قالَ: نَعَم، وان شِئتَ اخبَرتُکَ بِالاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَاَشارَ لَهُ جِبریلُ الَی الطَّفِّ بِالعِراقِ، واخَذَ تُربَةً حَمراءَ، فَاَراهُ ایّاها، فَقالَ: هذِهِ مِن تُربَةِ مَصرَعِهِ. »
در الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) به نقل از ابو سلمه گزارش شده است: ما غرفه‌ای داشتیم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هر گاه می‌خواست جبرئیل را دیدار کند، در آن جا او را می‌دید. در یکی از این دیدارها، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عایشه فرمان داد که کسی بر او وارد نشود؛ امّا حسین بن علی (علیه‌السّلام) وارد شد و عایشه متوجّه او نشد که او را بگیرد. جبرئیل گفت: این کیست؟ پیامبر خدا فرمود: «پسرم» و او را گرفت و بر روی ران خود نهاد. جبرئیل گفت: ‌هان که به زودی او کشته می‌شود! پیامبر خدا فرمود: «چه کسی او را می‌کشد؟». گفت: امّت تو. پیامبر خدا فرمود: «امّت من، او را می‌کشند؟!». گفت: آری و اگر بخواهی، سرزمینی را که در آن کشته می‌شود، به تو نشان می‌دهم. جبرئیل به سرزمین طَف در عراق، اشاره کرد و خاکی سرخ برگرفت و آن را به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان داد و گفت: این، از خاک قتلگاه اوست.

«عن عائشة: دَخَلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وهُوَ یوحی الَیهِ، فَنَزا عَلی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وهُوَ مُنَکِّبٌ، ولَعِبَ عَلی ظَهرِهِ، فَقالَ جِبریلُ لِرَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اتُحِبُّهُ یا مُحَمَّدُ؟ قالَ: یا جِبریلُ، ما لی لا اُحِبُّ ابنی؟! قالَ: فَاِنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ مِن بَعدِکَ، فَمَدَّ جِبریلُ (علیه‌السّلام) یَدَهُ، فَاَتاهُ بِتُربَةٍ بَیضاءَ، فَقالَ: فی هذِهِ الاَرضِ یُقتَلُ ابنُکَ هذا یا مُحَمَّدُ، وَاسمُهَا الطَّفُّ، فَلَمّا ذَهَبَ جِبریلُ (علیه‌السّلام) مِن عِندِ رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خَرَجَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالتُّربَةُ فی یَدِهِ یَبکی، فَقالَ: یا عائِشَةُ، انَّ جِبریلَ (علیه‌السّلام) اخبَرَنی انَّ الحُسَینَ ابنی مَقتولٌ فی ارضِ الطَّفِّ، وانَّ اُمَّتی سَتُفتَتَنُ بَعدی. ثُمَّ خَرَجَ الی اصحابِهِ ـ فیهِم: عَلِیٌّ (علیه‌السّلام) وابو بَکرٍ وعُمَرُ وحُذَیفَةُ وعَمّارٌ وابو ذَرٍّ رَضِیَ اللّه ُ عَنهُم ـ وهُوَ یَبکی، فَقالوا: ما یُبکیکَ یا رَسولَ اللّه ِ؟ فَقالَ: اخبَرَنی جِبریلُ انَّ ابنِیَ الحُسَینَ یُقتَلُ بَعدی بِاَرضِ الطَّفِّ، وجاءَنی بِهذِهِ التُّربَةِ، واخبَرَنی انَّ فیها مَضجَعَهُ. »
در حدیث دیگری از عایشه روایت شده است: حسین بن علی بر پیامبر خدا در حالی که در سجده مشغول دریافت وحی بود، در آمد و بر روی او پرید و بر پشت او به بازی پرداخت. جبرئیل به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: ‌ای محمّد! آیا او را دوست داری؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «ای جبرئیل! چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟!». جبرئیل گفت: امّت تو، او را پس از تو می‌کُشند. و آن گاه دستش را دراز کرد و خاکی سفید برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورد و گفت: ‌ای محمّد! این پسرت، در این سرزمین که طَف نام دارد، کشته می‌شود. هنگامی که جبرئیل از نزد پیامبر خدا رفت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالی که آن خاک در دستش بود، گریان بیرون آمد و فرمود: «ای عایشه! جبرئیل به من خبر داده که حسین، فرزندم، در سرزمین طَف کشته می‌شود و امّتم پس از من، در فتنه گرفتار می‌شوند». سپس در حالی که می‌گریست، به سوی یارانش که علی، ابو بکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر در میان آنان بودند، بیرون رفت. آنان گفتند: ‌ای پیامبر خدا! چه چیزی شما را به گریه‌انداخته؟! فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین، پس از من، در سرزمین طَف، کشته می‌شود و این خاک را برایم آورد و به من خبر داد که آرامگاه او در آن جاست».

۵.۳ - سرزمین عراق

«عن اُمّ سلمة: انَّ رَسولَ اللّه َ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اضطَجَعَ ذاتَ لَیلَةٍ لِلنَّومِ، فَاستَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ، ثُمَّ استَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَاَیتُ بِهِ المَرَّةَ الاُولی، ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَیقَظَ وفی یَدِهِ تُربَةٌ حَمراءُ یُقَبِّلُها، فَقُلتُ: ما هذِهِ التُّربَةُ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ: اخبَرَنی جِبریلُ ـ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ـ انَّ هذا یُقتَلُ بِاَرضِ العِراقِ ـ لِلحُسَینِ ـ. فَقُلتُ لِجِبریلَ (علیه‌السّلام): ارِنی تُربَةَ الاَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها، فَهذِهِ تُربَتُها. »
در المستدرک علی الصحیحین از اُمّ سلمه روایت شده است: پیامبر خدا شبی برای خوابیدن، دراز کشیده بود که سراسیمه بیدار شد. سپس دراز کشید و به خواب فرو رفت؛ ولی دوباره با پریشانیِ کمتری نسبت به بار نخست، بیدار شد. آن گاه دوباره خوابید و چون بیدار شد، خاکی سرخ در دست داشت که آن را می‌بوسید. گفتم: ‌ای پیامبر خدا! این خاک سرخ چیست؟ فرمود: «جبرئیل ـ که درود و سلام بر او باد ـ در باره حسین به من خبر داد که: این، در سرزمین عراق، کشته می‌شود و من به جبرئیل گفتم: خاک سرزمینی را که در آن کشته می‌شود، به من نشان بده. و این، خاک همان جاست».

۵.۴ - سرزمین بابِل

«کَتَبَت الَیهِ (ای الَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام)) عَمرَةُ بِنتُ عَبدِ الرَّحمنِ تُعَظِّمُ عَلَیهِ ما یُریدُ ان یَصنَعَ، وتَامُرُهُ بِالطّاعَةِ ولُزومِ الجَماعَةِ، وتُخبِرُهُ انَّهُ انَّما یُساقُ الی مَصرَعِهِ، وتَقولُ: اشهَدُ لَحَدَّثَتنی عائِشَةُ انَّها سَمِعَت رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقولُ: یُقتَلُ حُسَینٌ بِاَرضِ بابِلَ. فَلَمّا قَرَاَ کِتابَها، قالَ: فَلا بُدَّ لی اذا مِن مَصرَعی، ومَضی. »
در الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) گزارش شده است که عَمره دختر عبد الرحمان، در نامه‌ای به امام حسین (علیه‌السّلام)، کار او را که می‌خواست انجام بدهد، بزرگ شمرد و به او سفارش کرد تا اطاعت کند و همراه جماعت باشد و به او خبر داد که به سوی قتلگاه خود، گام بر می‌دارد و گفت: گواهی می‌دهم که عایشه برایم گفت که از پیامبر خدا شنیده که فرموده است: «حسین در سرزمین بابِل کشته می‌شود». امام حسین (علیه‌السّلام) هنگامی که نامه او را خواند، فرمود: «پس در این صورت باید به قتلگاه خود بروم» و رفت.

۵.۵ - کناره فرات

«عن عامر شَعبی اخبَرَنی جِبریلُ (علیه‌السّلام) انَّ حُسَینا یُقتَلُ بِشاطِئِ الفُراتِ.»
در حدیثی دیگر از عامر شَعبی به نقل از از امام علی (علیه‌السّلام) روایت شده است: جبرئیل به من خبر داد که حسین در کناره فرات، کشته می‌شود.

«عن عبداللّه بن نجیّ عن ابیه عن علی دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ ذاتَ یَومٍ وعَیناهُ تُفیضانِ، قُلتُ: یا نَبِیَّ اللّه ِ اغضَبَکَ احَدٌ؟ ما شَانُ عَینَیکَ تُفیضانِ؟ قالَ: قامَ مِن عِندی جِبریلُ قَبلُ، فَحَدَّثَنی انَّ الحُسَینَ یُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ.»
در مسند ابن حنبل به نقل از عبد اللّه بن نُجَی، از پدرش، روایت شده است: روزی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آمدم. چشمانش اشکبار بود. گفتم: ‌ای پیامبر خدا! آیا کسی شما را ناراحت کرده است؟ چرا چشمانت اشکبار است؟ فرمود: «اندکی پیش، جبرئیل از نزدم رفت و به من گفت: حسین در کنار رود فرات، کشته می‌شود».


در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی وجود دارد که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با جزئیات از چگونگی شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) خبر داده‌اند. برخی از این روایات عبارتند از: شهادت به مثابه قربانی، شهادت با خون‌آلود شدن محاسن و گریه آسمان و زمین و سایر موجودات در شهادت ایشان.

۶.۱ - کشته مذبوح

در برخی روایات، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با استفاده از تعابیر گویا جزئیات شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را به تصویر می‌کشند. در این روایات، امام حسین (علیه‌السّلام) به عنوان "قربانی" و "مذبوح" در راه خدا معرفی می‌شوند:
«عن ابن عبّاس عن رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انّی لَمّا رَاَیتُهُ (ایِ الحُسَینَ (علیه‌السّلام)) تَذَکَّرتُ ما یُصنَعُ بِهِ بَعدی، کَاَنّی بِهِ وقَدِ استَجارَ بِحَرَمی وقَبری، فَلا یُجارُ، فَاَضُمُّهُ فی مَنامِهِ الی صَدری، وآمُرُهُ بِالرَّحلَةِ عَن دارِ هِجرَتی، واُبَشِّرُهُ بِالشَّهادَةِ، فَیَرتَحِلُ عَنها الی ارضِ مَقتَلِهِ، ومَوضِعِ مَصرَعِهِ، ارضِ کَربٍ وبَلاءٍ، وقَتلٍ وفَناءٍ، تَنصُرُهُ عِصابَةٌ مِنَ المُسلِمینَ، اُولئِکَ مِن سادَةِ شُهَداءِ اُمَّتی یَومَ القِیامَةِ، کَاَنّی انظُرُ الَیهِ وقَد رُمِیَ بِسَهمٍ، فَخَرَّ عَن فَرَسِهِ صَریعا، ثُمَّ یُذبَحُ کَما یُذبَحُ الکَبشُ مَظلوما.»
در کتاب الامالی، شیخ صدوق به نقل از ابن عبّاس، از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: هنگامی که حسین را دیدم، آنچه را پس از من با او می‌کنند، به یاد آوردم. گویی که می‌بینم به حرم و قبر من پناه آورده؛ امّا پناهش نمی‌دهند و در رؤیایش، او را به سینه‌ام می‌چسبانم و به او فرمان کوچ از هجرتگاهم می‌دهم و او را به شهادت، مژده می‌دهم، و او از آن جا به سوی قتلگاه و جایگاه بر خاک افتادنش، بار می‌بندد؛ به سوی سرزمین کرب و بلا و قتل و فنا. گروهی از مسلمانان، او را یاری می‌دهند. آنان از سَروران شهیدان امّت من در روز قیامت هستند. گویی به او می‌نگرم که تیر خورده و از اسبش به زمین افتاده و سپس مانند گوسفند، سرش را مظلومانه می‌بُرند.

۶.۲ - خضاب خون

در روایاتی دیگر، آمده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمایند: ریش امام حسین (علیه‌السّلام) در هنگام شهادت به خون خود آغشته خواهد شد:
«عن عبداللّه بن العبّاس: دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالحَسَنُ (علیه‌السّلام) عَلی عاتِقِهِ، وَالحُسَینُ (علیه‌السّلام) عَلی فَخِذِهِ، یَلثِمُهُما ویُقَبِّلُهُما، ویَقولُ: اللّهُمَّ والِ مَن والاهُما، وعادِ مَن عاداهُما، ثُمَّ قالَ: یَابنَ عَبّاسٍ، کَاَنّی بِهِ وقَد خُضِبَت شَیبَتُهُ مِن دَمِهِ، یَدعو فَلا یُجابُ، ویَستَنصِرُ فَلا یُنصَرُ. قُلتُ: مَن یَفعَلُ ذلِکَ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ: شِرارُ اُمَّتی، ما لَهُم؟ لا انالَهُمُ اللّه ُ شَفاعَتی!»
در کتاب کفایة الاثر به نقل از عبد اللّه بن عبّاس روایت شده است: بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آمدم و حسن (علیه‌السّلام) بر گردن و حسین (علیه‌السّلام) بر روی ران ایشان بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صورت و دهان آن دو را می‌بوسید و می‌فرمود: «خدایا! دوستدار این دو را دوست بدار و دشمن آنان را دشمن بدار». سپس فرمود: «ای ابن عبّاس! گویی می‌بینم که موی سپید مَحاسنش از خونش خضاب شده و دعوت می‌کند؛ امّا پاسخی نمی‌یابد، و یاری می‌طلبد؛ امّا یاری نمی‌شود». گفتم: ‌ای پیامبر خدا! چه کسانی این کارها را می‌کنند؟ فرمود: «بَدان امّتم! آنان را چه می‌شود؟ خدا، شفاعتم را شامل ایشان نکند!».

۶.۳ - گریه آسمان و زمین

در برخی روایات هم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ترسیم اوضاع شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، از گریه آسمان و زمین در هنگام شهادت ایشان خبر می‌دهند:
«عن مسمع بن عبد الملک عن ابی عبد ال کانَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ، فَاَخَذَهُ رَسولُ اللّه ِ (ص)، فَقالَ: لَعَنَ اللّه ُ قاتِلیکَ، ولَعَنَ اللّه ُ سالِبیکَ، واهلَکَ اللّه ُ المُتَوازِرینَ عَلَیکَ، وحَکَمَ اللّه ُ بَینی وبَینَ مَن اعانَ عَلَیکَ! فَقالَت فاطِمَةُ: یا ابَه، ایَّ شَیءٍ تَقولُ؟ قالَ: یا بِنتاه، ذَکَرتُ ما یُصیبُهُ بَعدی وبَعدَکِ مِنَ الاَذی وَالظُّلمِ وَالغَدرِ وَالبَغیِ، وهُوَ یَومَئِذٍ فی عُصبَةٍ کَاَنَّهُم نُجومُ السَّماءِ، یَتَهادَونَ الَی القَتلِ، وکَاَنّی انظُرُ الی مُعَسکَرِهِم، والی مَوضِعِ رِحالِهِم وتُربَتِهِم. فَقالَت: یا ابَه، واینَ هذَا المَوضِعُ الَّذی تَصِفُ؟ قالَ: مَوضِعٌ یُقالُ لَهُ کَربَلاءُ، وهِیَ ذاتُ کَربٍ وبَلاءٍ عَلَینا وعَلَی الاُمَّةِ، یَخرُجُ عَلَیهِم شِرارُ اُمَّتی، ولَو انّ احَدَهُم شَفَعَ لَهُ مَن فِی السَّماواتِ وَالاَرَضینَ ما شُفِّعوا فیهِم، وهُمُ المُخَلَّدونَ فِی النّارِ. قالَت: یا ابَه، فَیُقتَلُ؟ قالَ: نَعَم یا بِنتاه، وما قُتِلَ قِتلَتَهُ احَدٌ کانَ قَبلَهُ، وتَبکیهِ السَّماواتُ وَالاَرضونَ، وَالمَلائِکَةُ وَالوَحشُ وَالحیتانُ فِی البِحارِ وَالجِبالُ، لَو یُؤذَنُ لَها ما بَقِیَ عَلَی الاَرضِ مُتَنَفِّسٌ، ویَاتیهِ قَومٌ مِن مُحِبّینا، لَیسَ فِی الاَرضِ اعلَمُ بِاللّه ِ ولا اقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم، ولَیسَ عَلی ظَهرِ الاَرضِ احَدٌ یَلتَفِتُ الَیهِ غَیرُهُم، اُولئِکَ مَصابیحُ فی ظُلُماتِ الجَورِ، وهُمُ الشُّفَعاءُ، وهُم وارِدونَ حَوضی غَدا، اعرِفُهُم اذا وَرَدوا عَلَیَّ بِسیماهُم، واهلُ کُلِّ دینٍ یَطلُبونَ ائِمَّتَهُم، وهمُ یَطلُبونَنا ولا یَطلُبونَ غَیرَنا، وهُم قِوامُ الاَرضِ، بِهِم یَنزِلُ الغَیثُ.»
در کتاب کامل الزیارات به نقل از مِسمَع بن عبد الملک، از امام صادق(علیه‌السّلام) روایت شده است: حسین (علیه‌السّلام) در آغوش مادرش بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را گرفت و فرمود: «خدا، قاتلان تو را لعنت کند! خدا، غارت کنندگانِ تو را لعنت کند! خدا، همکاری کنندگان بر ضدّ تو را لعنت کند! و خدا میان من و هر کس که بر ضدّ تو یاری دهد، حکم کند!». فاطمه (علیهاالسلام) گفت: ‌ای پدر! چه می‌فرمایی؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «دخترم! آنچه را پس از من و تو از آزار و ستم و خیانت و تجاوز به او می‌رسد، یاد کردم. او در آن روز، میان یارانی به سانِ ستارگان آسمان است که راه به شهادت می‌برند و گویی لشکرشان و جایگاه اسباب و تربتشان را می‌بینم». فاطمه (علیهاالسلام) پرسید: ‌ای پدر! این جایی که توصیف می‌کنی، کجاست؟ فرمود: «جایی که کربلا نامیده می‌شود و آن، کرب (رنج) و بلا برای ما و امّت دارد. شروران امّتم، بر آنان می‌شورند و اگر همه آسمانیان و زمینیان، یکی از آن شروران را شفاعت کنند، پذیرفته نمی‌شود و آنها در آتش دوزخ، جاویدان خواهند بود». فاطمه (علیهاالسلام) گفت: ‌ای پدر! آیا حسین کشته می‌شود؟ فرمود: «آری، ‌ای دخترم! و کسی، پیش از او، به سانِ او کشته نمی‌شود و آسمان‌ها و زمین‌ها بر او می‌گریند و نیز فرشتگان و وحوش و ماهیان دریاها و کوه‌ها که اگر به آنها اذن داده شود، جانداری را بر زمین، باقی نمی‌گذارند، و گروهی از دوستداران ما نزد او می‌آیند که در زمین از آنان، عالم تر به خدا و پایدارتر به حقّ ما نیست و جز آنان، کسی بر روی زمین به حسین، رو نمی‌کند. آنان چراغ‌هایی در دل تاریکی‌های ستم و شفیعان و درآیندگان بر من در حوض کوثر هستند. چون در آیند، من آنان را از چهره شان می‌شناسم. گروندگان به هر دین، پیشوایان خود را می‌جویند و آنان ما را و نه غیر ما را می‌جویند. آنان پایه‌های استوار زمین و سبب نزول باران‌اند».


بنابر گزارش برخی منابع روایی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جمع اهل بیت خود، از شهادت مظلومانه امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش در آینده خبر می‌دهد. در این روایت، امام حسین (علیه‌السّلام) از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره نحوه مرگ خود و یارانش سوال می‌کند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با صراحت، از شهادت آنها به دست ظالمان خبر می‌دهد. همچنین، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ثواب زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) و شفاعت ایشان در روز قیامت برای زائرانشان سخن می‌گوید.

۷.۱ - روایت الارشاد

«انَّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کانَ ذاتَ یَومٍ جالِسا وحَولَهُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام، فَقالَ لَهُم: کَیفَ بِکُم اذا کُنتُم صَرعی وقُبورُکُم شَتّی؟ فَقالَ لَهُ الحُسَینُ (علیه‌السّلام): انَموتُ مَوتا او نُقتَلُ؟ فَقالَ: بَل تُقتَلُ یا بُنَیَّ ظُلما، ویُقتَلُ اخوکَ ظُلما، وتُشَرَّدُ ذَرارِیُّکُم فِی الاَرضِ. فَقالَ الحُسَینِ (علیه‌السّلام): ومَن یَقتُلُنا یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ: شِرارُ النّاسِ، قالَ: فَهَل یَزُورُنا بَعدَ قَتِلنا احَدٌ؟ قالَ: نَعَم، طائِفَةٌ مِن اُمَّتی یُریدونُ بِزِیارَتِکُم بِرّی وصِلَتی، فَاِذا کانَ یَومُ القِیامَةِ جِئتُهُم الَی المَوقِفِ حَتّی آخُذَ بِاَعضادِهِم فَاُخَلِّصُهُم مِن اهوالِهِ وشَدائِدِهِ.»
در کتاب الارشاد روایت شده است که: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی نشسته بود و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‌السّلام) گِردش را گرفته بودند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آنان فرمود: «شما در چه حالی خواهید بود، هنگامی که بر خاک بیفتید و مرقدهایتان پراکنده شود؟». حسین (علیه‌السّلام) به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: ما به مرگ طبیعی می‌میریم، یا کشته می‌شویم؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «پسرکم! تو به ستم، کشته می‌شوی و برادرت نیز به ستم، کشته می‌شود و فرزندانتان در زمین، رانده و پراکنده می‌شوند». حسین (علیه‌السّلام) گفت: چه کسی ما را می‌کشد، ‌ای پیامبر خدا؟ فرمود: «بدترینِ مردمان». گفت: پس از کشته شدن ما، کسی ما را زیارت می‌کند؟ فرمود: «آری؛ گروهی از امّتم، که شما را به قصد نیکی و پیوند با من زیارت می‌کنند. چون روز قیامت شود، در ایستگاه حسابرسی، نزدشان می‌آیم و بازوهایشان را می‌گیرم و از هراس‌ها و سختی‌های آن، نجاتشان می‌دهم».

۷.۲ - روایت امالی

«عن جابر عن ابی جعفر الباقر عن رَسولُ اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقَد اهدَت لَنا اُمُّ ایمَنَ لَبَنا وزَبَدا وتَمرا، فَقَدَّمناهُ، فَاَکَلَ مِنهُ، ثُمَّ قامَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) الی زاوِیَةِ البَیتِ، فَصَلّی رَکَعاتٍ، فَلَمّا کانَ فی آخِرِ سُجودِهِ بَکی بُکاءً شَدیدا، فَلَم یَساَلهُ احَدٌ مِنّا اجلالاً لَهُ. فَقامَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) فَقَعَدَ فی حِجرِهِ، وقالَ لَهُ: یا ابَتِ، لَقَد دَخَلتَ بَیتَنا فَما سُرِرنا بِشَیءٍ کَسُرورِنا بِدُخولِکَ، ثُمَّ بَکَیتَ بُکاءً غَمَّنا، فَلِمَ بَکَیتَ؟ فَقالَ: یا بُنَیَّ، اتانی جَبرَئیلُ آنِفا، فَاَخبَرَنی انَّکُم قَتلی، وانَّ مَصارِعَکُم شَتّی. فَقالَ: یا ابَتِ، فَما لِمَن یَزورُ قُبورَنا عَلی تَشَتُّتِها؟ فَقالَ: یا بُنَیَّ اُولئِکَ طَوائِفُ مِن اُمَّتی یَزورونَکُم، یَلتَمِسونَ بِذلِکَ البَرَکَةَ، وحَقیقٌ عَلَیَّ ان آتِیَهُم یَومَ القِیامَةِ حَتّی اُخَلِّصَهُم مِن اهوالِ السّاعَةِ مِن ذُنوبِهِم، ویُسکِنُهُمُ اللّه ُ الجَنَّةَ. »
در کتاب امالی شیخ طوسی‌ به نقل از جابر، از امام باقر (علیه‌السّلام)، از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) روایت است که: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دیدار ما آمد. ام ایمن، شیر و سرشیر و خرما برایمان هدیه آورده بود. آن را برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بردیم و او از آن خورد و سپس به گوشه خانه رفت و چند رکعت نماز خواند و در آخرین سجده‌اش به شدّت گریست. هیچ یک از ما به احترام او، چیزی نپرسیدیم؛ امّا حسین در دامانش نشست و به او گفت: ‌ای پدر! به خانه ما آمدی و از چیزی به‌اندازه آمدنت به خانه ما، خوش‌حال نشدیم. سپس چنان گریه‌ای کردی که ما را‌اندوهگین ساخت. چرا گریه کردی؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «پسرکم! جبرئیل، هم‌اکنون نزد من آمد و به من خبر داد که شما کشته می‌شوید و قتلگاه‌های شما پراکنده است». حسین گفت: پدر عزیزم! با این پراکندگی، پاداش زائر ما چیست؟ فرمود: «پسرکم! آنان گروه‌هایی از امّت من هستند که شما را زیارت می‌کنند و به این وسیله، برکت می‌جویند و من بر خود، لازم می‌دانم که روز قیامت، نزد آنان بیایم‌ تا آنها را از هراس‌های مربوط به گناهانشان در آن روز برهانم، و خداوند، آنان را در بهشت، جای می‌دهد».

۷.۳ - روایت کامل الزیارات

«عن محمّد بن الحسین بن علیّ بن الحس زارَنا رَسولُ اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذاتَ یومٍ، فَقَدَّمنا الَیهِ طَعاما، واهدَت الَینا اُمُّ ایمَنَ صَحفَةً مِن تَمرٍ، وقَعبا مِن لَبَنٍ وزَبَدٍ، فَقَدَّمنا الَیهِ، فَاَکَلَ مِنهُ، فَلَمّا فَرَغَ قُمتُ وسَکَبتُ عَلی یَدَی رَسولِ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماءً، فَلَمّا غَسَلَ یَدَیهِ مَسَحَ وَجهَهُ ولِحیَتَهُ بِبِلَّةِ یَدَیهِ، ثُمَّ قامَ الَی مَسجِدٍ فی جانِبِ البَیتِ، وصَلّی وخَرَّ ساجِدا، فَبَکی واطالَ البُکاءَ، ثُمَّ رَفَعَ رَاسَهُ، فَمَا اجتَری مِنّا اهلَ البَیتِ احَدٌ یَساَلُهُ عَن شَیءٍ. فَقامَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) یَدرُجُ حَتّی صَعِدَ عَلی فَخِذَی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، فَاَخَذَ بِرَاسِهِ الی صَدرِهِ ووَضَعَ ذَقَنَهُ عَلی رَاسِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، ثُمَّ قالَ: یا ابَه، ما یُبکیکَ؟ فَقالَ لَهُ: یا بُنَیَّ، انّی نَظَرتُ الَیکُم الیَومَ، فَسُرِرتُ بِکُم سُرورا لَم اُسَرَّ بِکُم مِثلَهُ قَطُّ، فَهَبَطَ الَیَّ جَبرَئیلُ، فَاَخبَرَنی انَّکُم قَتلی، وانَّ مَصارِعَکُم شَتّی، فَحَمِدتُ اللّه َ عَلی ذلِکَ، وسَاَلتُ لَکُمُ الخِیَرَةَ، فَقالَ لَهُ: یا ابَه، فَمَن یَزورُ قُبورَنا ویَتَعاهَدُها عَلی تَشَتُّتِها؟ قالَ: طَوائِفُ مِن اُمَّتی یُریدونَ بِذلِکَ بِرّی وصِلَتی، اتَعاهَدُهُم فِی المَوقِفِ وآخُذُ بِاَعضادِهِم، فَاُنجیهِم مِن اهوالِهِ وشَدائِدِهِ.»
در کامل الزیارات به نقل از محمّد بن حسین بن علی بن الحسین (علیه‌السّلام) روایت شده است که: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی به دیدار ما آمد و ما غذایی برایش بردیم. اُمّ اَیمَن، کاسه بزرگی خرما و قَدَحی شیر و سرشیر برایمان هدیه آورده بود. آن را برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بردیم و از آن خورد. چون غذایش را به پایان برد، برخاستم و بر دستان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آب ریختم و چون دستانش را شست، صورت و محاسنش را با باقی مانده آب دستانش مسح کرد وسپس برخاست و به سوی سجده‌گاهی در گوشه اتاق رفت و نماز خواند و به سجده افتاد و گریست و گریه را طول داد. سپس سرش را بلند کرد؛ امّا هیچ یک از ما اهل خانه، جرئت سؤال کردن نیافت. حسین که راه رفتن را تازه یاد گرفته بود، برخاست و کم کم رفت تا از روی ران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بالا رفت و سر پیامبر خدا را به سینه گرفت و چانه اش را بر سر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نهاد و سپس گفت: ‌ای پدر! چرا گریه می‌کنی؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: «پسرکم! من امروز به شما نگاه کردم و چنان شادمان شدم که تا کنون مانند آن، شاد نشده بودم. پس جبرئیل به سویم فرود آمد و به من خبر داد که شما کشته می‌شوید و قتلگاه‌های شما پراکنده است. من خدا را بر این، ستودم و خیر شما را خواستم». حسین به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: ‌ای پدر! با این پراکندگی، چه کسی قبرهای ما را زیارت می‌کند و به دیدار ما می‌آید؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «گروه‌هایی از امّتم، که قصد نیکی کردن به من و پیوستن به مرا دارند. من در ایستگاه حسابرسی در قیامت، آنان را یاد می‌کنم و بازوهایشان را می‌گیرم و از هراس‌ها و سختی‌های قیامت، نجاتشان می‌دهم». ابن عباس از رسول خدا روایتی را نقل می‌کند که در بخش پایانی آن، حضرت می‌فرماید: «به خدا سوگند، بعد از من فرزندم حسین را خواهند کشت. خداوند شفاعت مرا هرگز نصیب آنان نگرداند». «عن ابن عباس قال: قال رسول الله... وایم الله لیقتلن بعدی ابنی الحسین، لا انالهم الله شفاعتی...»


در منابع حدیثی شیعه و سنی، روایات متعددی نقل شده که در آنها پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ویژگی‌ها و اوصاف قاتل امام حسین (علیه‌السّلام) اشاره کرده‌اند، برخی از این اوصاف عبارتند از: بدترین فرد امت، بی‌نسب فرزند بی‌نسب، ضربه زننده به دین، یزید نامی از بنی امیه و یزید بی برکت. علاوه بر این، در روایات متعددی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از عذاب و مجازات قاتل امام حسین (علیه‌السّلام) در قیامت خبر می‌دهند.

۸.۱ - بدترین فرد امّت

«عن علیّ علی قالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): یَقتُلُ الحُسَینَ شَرُّ الاُمَّةِ، ویَتَبَرَّاُ مِن وُلدِهِ مَن یَکفُرُ بی.»
در عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) از امام علی (علیه‌السّلام)، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: بدترین فرد امّت، حسین را می‌کشد و کسی از فرزندان حسین تبری می‌جوید که به من کفر می‌ورزد.

«عن عبداللّه بن العبّاس: دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالحَسَنُ (علیه‌السّلام) عَلی عاتِقِهِ، وَالحُسَینُ (علیه‌السّلام) عَلی فَخِذِهِ، یَلثِمُهُما ویُقَبِّلُهُما.... ثُمَّ قالَ: یَابنَ عَبّاسٍ کَاَنّی بِهِ وقَد خُضِبَت شَیبَتُهُ مِن دَمِهِ، یَدعو فَلا یُجابُ، ویَستَنصِرُ فَلا یُنصَرُ. قُلتُ: مَن یَفعَلُ ذلِکَ یا رَسولَ اللّه ِ؟ قالَ: شِرارُ اُمَّتی، ما لَهُم؟ لا انالَهُمُ اللّه ُ شَفاعَتی!»
در کتاب کفایة الاثر به نقل از عبد اللّه بن عبّاس روایت شده است: بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شدم، که حسن (علیه‌السّلام) بر گردن ایشان و حسین (علیه‌السّلام) بر روی ران ایشان بود و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صورت و دهان آن دو را می‌بوسید. سپس فرمود: «ای ابن عبّاس! گویی می‌بینم که محاسن سپیدش از خونش رنگین شده و دعوت می‌کند؛ امّا پاسخی نمی‌شنود، و یاری می‌طلبد؛ امّا یاری نمی‌شود». گفتم: ‌ای پیامبر خدا! چه کسی این کار را می‌کند؟ فرمود: «بَدانِ امّتم. آنان را چه می‌شود؟ خدا، شفاعتم را شامل آنان نکند!».

۸.۲ - بی‌نسب فرزند بی‌نسب

«عن عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب یُقتَلُ ابنِیَ الحُسَینُ بِالسَّیفِ، یَقتُلُهُ طاغٍ ابنُ طاغٍ، دَعِیٌّ ابنُ دَعِیٍّ، مُنافِقٌ ابنُ مُنافِقٍ. »
در کتاب سُلَیم بن قَیس به نقل از عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب روایت شده است: «پسرم حسین، با شمشیر کشته می‌شود. او را طغیانگر فرزند طغیانگر، بی نسب فرزند بی نسب، منافق فرزند منافق می‌کشد.

۸.۳ - ضربه زننده به دین

«عن علیّ بن الحسین فَلَمّا کانَ یَومُ سابِعِهِ (ایِ الحُسَینِ (علیه‌السّلام)) جاءَنِی النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَقالَ: هَلُمِّی ابنی... ثُمَّ قالَ: یا ابا عَبدِ اللّه ِ، عَزیزٌ عَلَیَّ، ثُمَّ بَکی. فَقُلتُ: بِاَبی انتَ واُمّی، فَعَلتَ فی هذَا الیَومِ وفِی الیَومِ الاَوَّلِ! فَما هُوَ؟ فَقالَ: ابکی عَلَی ابنی هذا، تَقتُلُهُ فِئَةٌ باغِیَةٌ کافِرَةٌ مِن بَنی اُمَیَّةَ، لا انالَهُمُ اللّه ُ شَفاعَتی یَومَ القِیامَةِ، یَقتُلُهُ رَجُلٌ یَثلِمُ الدّینَ، ویَکفُرُ بِاللّه ِ العَظیمِ! ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ انّی اساَلُکَ فیهِما (ایِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهماالسلام) ما سَاَلَکَ ابراهیمُ فی ذُرِّیَّتِهِ، اللّهُمَّ احِبَّهُما، واحِبَّ مَن یُحِبُّهُما، وَالعَن مَن یُبغِضُهُما مِل ءَ السَّماءِ وَالاَرضِ.»
همچنین شیخ طوسی در الامالی به سندش، از امام زین العابدین (علیه‌السّلام) روایت می‌کند که: حسین (علیه‌السّلام) که هفت روزه شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «پسرم را برایم بیاور». .. و سپس فرمود: «ای ابا عبد اللّه! بر من گران است» و سپس گریست. ... و فرمود: «بر این پسرم می‌گریم. او را دسته‌ای متجاوزِ کافر از بنی امیّه می‌کشند. خدا، شفاعت مرا در روز قیامت، نصیبشان نکند! مردی او را می‌کشد که به دین، ضربه می‌زند و به خدای بزرگ، کفر می‌ورزد». سپس فرمود: «خدایا! من برای این دو (حسن و حسین) چیزی را می‌خواهم که ابراهیم برای فرزندانش خواست. خدایا! آن دو را دوست بدار و دوستدارشان را دوست بدار و هر کس را که دشمن آن دو است، به‌اندازه آسمان و زمین، لعنت کن».

۸.۴ - یزید نامی از بنی امیّه

«عن ابی عبیدة مرفوعا عن رسول ال لا یَزالُ امرُ اُمَّتی قائِما، حَتّی یَثلِمَهُ رَجُلٌ مِن بَنی اُمَیَّةَ یُقالُ لَهُ یَزیدُ.»
در سیر اعلام النبلاء از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که: همواره کار امّت من بر پاست، تا آن که مردی از بنی امیه، به نام یزید، به آن ضربه می‌زند.

«لَمّا اتی عَلَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام) سَنَتانِ مِن مَولِدِهِ، خَرَجَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی سَفَرٍ لَهُ، فَوَقَفَ فی بَعضِ الطَّریقِ، فَاستَرجَعَ، ودَمَعَت عَیناهُ. فَسُئِلَ عَن ذلِکَ، فَقالَ: هذا جَبرَئیلُ یُخبِرُنی عَن ارضٍ بِشَطِّ الفُراتِ یُقالُ لَها: کَربَلاءُ، یُقتَلُ بِها وَلَدِیَ الحُسَینُ ابنُ فاطِمَةَ. فَقیلَ لَهُ: مَن یَقتُلُهُ یا رَسولَ اللّه ِ؟ فَقالَ: رَجُلٌ اسمُهُ یَزیدُ، وکَاَنَّی انظُرُ الی مَصرَعِهِ ومَدفَنِهِ.»
در کتاب الملهوف چنین روایت شده است که: دو سال که از تولّد حسین (علیه‌السّلام) گذشت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سفری رفت و در راه، در جایی توقّف کرد و کلمه استرجاع (انّا للّه) بر زبان آورد و چشمانش اشکبار شد. علّت را پرسیدند. فرمود: «این، جبرئیل است که از زمینی کنار رود فرات به نام کربلا برایم خبر آورده که فرزندم حسین، پسر فاطمه، در آن، کشته می‌شود». به ایشان گفته شد: ‌ای پیامبر خدا! چه کسی او را می‌کشد؟ فرمود: «مردی که نامش یزید است. و گویی جایگاه بر خاک افتادن و به خاک سپردنش را می‌بینم!».

۸.۵ - یزید بی برکت

«عن ابن عمرو عن رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَزیدُ، لا بارَکَ اللّه ُ فی یَزیدَ! الطَّعّانِ اللَّعّانِ، اما انَّهُ نُعِیَ الَیَّ حَبیبی وسُخَیلی حُسَینٌ، اُتیتُ بِتُربَتِهِ ورَاَیتُ قاتِلَهُ، اما انَّهُ لا یُقتَلُ بَینَ ظَهرانَی قَومٍ فَلا یَنصُرونَهُ الّا عَمَّهُمُ اللّه ُ بِعِقابٍ.»
در روایت دیگری به نقل از ابن عمرو، از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: «یزید! خداوند، یزید، آن طعنه زن نفرین گو را برکت ندهد! ‌هان! خبر درگذشت محبوبم و فرزند نازنینم، حسین، به من رسید. خاکِ مَرقدش را برایم آوردند و قاتلش را دیدم. ‌هان که او پیش چشم گروهی کشته نمی‌شود و یاری اش نمی‌کنند، جز آن که خدا همه آنان را کیفر می‌دهد!

«عن معاذ بن جبل: خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مُتَغَیِّرَ اللَّونِ، فَقالَ: انَا مُحَمَّدٌ، اُوتیتُ فَواتِحَ الکَلامِ وخَواتِمَهُ، فَاَطیعونی ما دُمتُ بَینَ اظهُرِکُم، واذا ذُهِبَ بی فَعَلَیکُم بِکِتابِ اللّه ِ، احِلّوا حَلالَهُ، وحَرِّموا حَرامَهُ، اتَتکُمُ المَوتَةُ اتَتکُم بِالرَّوحِ وَالرّاحَةِ، کِتابٌ مِنَ اللّه ِ سَبَقَ، اتَتکُم فِتَنٌ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ، کُلَّما ذَهَبَ رُسُلٌ جاءَ رُسُلٌ، تَناسَخَتِ النُّبُوَّةُ، فَصارَت مُلکا، رَحِمَ اللّه ُ مَن اخَذَها بِحَقِّها، وخَرَجَ مِنها کَما دَخَلَها، امسِک یا مُعاذُ واحصِ. قالَ: فَلَمّا بَلَغتُ خَمسَةً قالَ: یَزیدُ، لا یُبارِکُ اللّه ُ فی یَزیدَ! ثُمَّ ذَرَفَت عَیناهُ، فَقالَ: نُعِیَ الَیَّ حُسَینٌ، واُتیتُ بِتُربَتِهِ، واُخبِرتُ بِقاتِلِهِ، وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ، لا یُقتَلُ بَینَ ظَهرانَی قَومٍ لا یَمنَعونَهُ الّا خالَفَ اللّه ُ بَینَ صُدورِهِم وقُلوبِهِم، وسَلَّطَ عَلَیهِم شِرارَهُم، والبَسَهُم شِیَعا، ثُمَّ قالَ: واها لِفِراخِ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مِن خَلیفَةٍ مُستَخلَفٍ مُترَفٍ، یَقتُلُ خَلَفی وخَلَفَ الخَلَفِ. فَلَمّا بَلَغتُ عَشَرَةً قالَ: الوَلیدُ اسمُ فِرعَونَ، ‌هادِمُ شَرائِعِ الاِسلامِ، بَینَ یَدَیهِ رَجُلٌ مِن اهلِ بَیتٍ یَسُلُّ اللّه ُ سَیفَهُ، فَلا غِمادَ لَهُ، وَاختَلَفَ النّاسُ، فَکانوا هکَذا ـ وشَبَکَ بَینَ اصابِعِه ـ. ثُمَّ قالَ: بَعدَ العِشرینَ ومِئَةٍ مَوتٌ سَریعٌ، وقَتلٌ ذَریعٌ، فَفیهِ هَلاکُهُم، ویَلِی عَلَیهِم رَجُلٌ مِن وُلدِ العَبّاسِ.»
در حدیث دیگری به نقل از مُعاذ بن جبل گزارش شده است: روزی پیامبر خدا با حال و رنگی دگرگون بر ما در آمد و فرمود: «من، محمّد هستم و آغاز و فرجام سخن، به من داده شده است. پس تا آن گاه که میان شما هستم، از من اطاعت کنید و چون به آن دنیا برده شدم، با کتاب خدا باشید. حلال آن را حلال بشمرید و حرامش را حرام بدانید. مدّتی آرامش بر شما در می‌آید و آسایش و راحتی بر شما در خواهد آمد. این، سرنوشتی است که پیش تر، از طرف خدا نوشته شده است. آن گاه فتنه‌هایی مانند پاره‌های شب تاریک بر شما در می‌آیند. هر گاه پیامبرانی رفتند، پیامبران دیگری آمدند؛ امّا اکنون نبوت پایان یافت و به جای آن در آینده سلطنت می‌آید. خدا، رحمت کند کسی را که نبوّت را چنان که شایسته است، بشناسد و بر آن شناخت، پایدار بماند! ‌ای معاذ! نگاه دار و بشمار». هنگامی که به پنج رسیدم، فرمود: «یزید! خدا، یزید را برکت ندهد! » و سپس اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «خبر شهادت حسین را برایم آوردند و نیز تربت او را و از قاتلش آگاهم کردند. سوگند به آن که جانم در دست اوست، پیش روی گروهی کشته نمی‌شود و آنان از او دفاع نمی‌کنند، جز آن که خداوند، سینه‌ها و دل‌هایشان را با هم مخالف می‌کند و بَدانِ آنها را بر ایشان مسلّط می‌گرداند و گروه گروهشان می‌سازد». سپس فرمود: «افسوس بر فرزندان خاندان محمّد از خلیفه خوش گذرانی که او را جانشین پدرش می‌کنند و اولاد و اولاد اولادم را می‌کشد!». و زمانی که به ده رسیدم، فرمود: «ولید، نام یک فرعون است و او ویران کننده احکام اسلام است و در برابرش، مردی از خاندانی است که خداوند، شمشیرش را آخته و غلافی ندارد. در مردم، اختلاف پیدا خواهد شد و چنین می‌شود» و انگشتانش را داخل هم کرد. سپس فرمود: «پس از یکصد و بیست سال، مرگی شتابان و فراگیر خواهد بود. آن سال، سال هلاکت مردم است و بر آنها مردی از اولاد عبّاس، حاکم می‌شود».

«عن شرحبیل بن ابی عون: انَّ المَلَکَ الَّذی جاءَ الَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) انَّما کانَ مَلَکَ البِحارِ...، ثُمَّ حَمَلَ ذلِکَ المَلَکُ مِن تُربَةِ الحُسَینِ (علیه‌السّلام) فی بَعضِ اجنِحَتِهِ، فَلَم یَبقَ مَلَکٌ فی سَماءِ الدُّنیا الّا شَمَّ تِلکَ التُّربَةَ، وصارَ فیها عِندَهُ اثَرٌ وخَبَرٌ. قالَ: ثُمَّ اخَذَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تِلکَ القَبضَةَ الَّتی اتاهُ بِهَا المَلَکُ، فَجَعَلَ یَشُمُّها، وهُوَ یَبکی، ویَقولُ فی بُکائِهِ: اللّهُمَّ لا تُبارِک فی قاتِلِ وَلَدِی، واصلِهِ نارَ جَهَنَّمَ.»
در خبر دیگری آمده است: فرشته‌ای که نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد، فرشته دریاها بود.... سپس آن فرشته، مقداری از تربت حسین (علیه‌السّلام) را در یکی از بال‌هایش حمل کرد و فرشته‌ای در آسمان دنیا نماند، جز آن که آن تربت را بویید و یادش نزد او جاودان ماند. سپس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن مشت خاک را که فرشته آورده بود، گرفت و در حالی که می‌گریست، آن را بویید و میان گریه اش می‌گفت: «خدایا! به قاتل فرزندم برکت مده و او را به آتش دوزخ برسان».

۸.۶ - انتقام خدا از قاتل حسین

«عن رسول الله انَّ موسَی بنَ عِمرانَ سَاَلَ رَبَّهُ عز و جل، فَقالَ: یا رَبِّ، انَّ اخی‌هارونَ ماتَ، فَاغفِر لَهُ، فَاَوحَی اللّه ُ تَعالی الَیهِ: یا موسی، لَو سَاَلتَنی فِی الاَوَّلینَ وَالآخِرینَ لَاَجَبتُکَ ما خَلا قاتِلَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ (علیه‌السّلام)، فَاِنّی انتَقِمُ لَهُ مِن قاتِلِهِ... . »
در حدیث دیگری از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: موسی بن عمران از خدایوند عز و جل درخواست کرد: ‌ای خدای من! برادرم‌ هارون در گذشت. او را بیامرز. خداوند متعال به او وحی کرد: «ای موسی! اگر در باره پیشینیان و پسینیان، از من چیزی بخواهی، اجابتت می‌کنم، جز قاتل حسین بن علی بن ابی طالب، که من، انتقام او را از قاتلش می‌گیرم».

۸.۷ - وای بر قاتل او

«عن رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یُقتَلُ ابنِیَ الحُسَینُ بِظَهرِ الکوفَةِ، الوَیلُ لِقاتِلِهِ، وخاذِلِهِ، وتارِکِ نُصرَتِهِ.»
در حدیث دیگری به از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده که فرمودند: فرزندم حسین، در پشت کوفه کشته می‌شود. وای بر قاتلش و واگذارنده‌اش و رها کننده یاری‌اش!
«عن عمر بن هبیرة: رَاَیتُ رَسولَ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلامفی حِجرِهِ، یُقَبِّلُ هذا مَرَّةً، وهذا مَرَّةً، ویَقولُ لِلحُسَینِ (علیه‌السّلام): انَّ الوَیلَ لِمَن یَقتُلُکَ. »
در کتاب کامل الزیارات به نقل از عمر بن هُبَیره روایت شده است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دیدم که حسن و حسین (علیهماالسلام) در دامان اویند و گاه، این و گاه، آن را می‌بوسد و به حسین (علیه‌السّلام) می‌گوید: «وای بر کسی که تو را می‌کشد!».

۸.۸ - معذب در دوزخ

«عن رسول الله انَّ قاتِلَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) فی تابوتٍ مِن نارٍ، عَلَیهِ نِصفُ عَذابِ اهلِ الدُّنیا، وقَد شُدَّت یَداهُ ورِجلاهُ بِسَلاسِلَ مِن نارٍ، مُنَکَّسٍ فِی النّارِ، حَتّی یَقَعَ فی قَعرِ جَهَنَّمَ، ولَهُ ریحٌ یَتَعَوَّذُ اهلُ النّارِ الی رَبِّهِم مِن شِدَّةِ نَتنِهِ، وهُوَ فیها خالِدٌ ذائِقُ العَذابِ الاَلیمِ، مَعَ جَمیعِ مَن شایَعَ عَلی قَتلِهِ، کُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلَ اللّه ُ (عزّوجلّ) عَلَیهِمُ الجُلودَ، حَتّی یَذوقُوا العَذابَ الاَلیمَ، لا یُفَتَّرُ عَنهُم ساعَةً، ویُسقَونَ مِن حَمیمِ جَهَنَّمَ، فَالوَیلُ لَهُم مِن عَذابِ اللّه ِ تَعالی فِی النّارِ.»
در عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: قاتل حسین بن علی، در تابوتی از آتش است و نیمی از عذاب دنیائیان را دارد و دست و پایش را با زنجیرهای آتشین می‌بندند و در آتش، سرنگونش می‌کنند تا به قعر دوزخ برسد و بویی دارد که دوزخیان از گند آن، به خدایشان پناه می‌برند و او در آن جا جاودان و چشنده عذاب دردناک است، همراه همه کسانی که به کشتن او (حسین (علیه‌السّلام) کمک و تحریک کرده‌اند. هر گاه پوستشان می‌سوزد، خداوند، پوست دیگری به جایش می‌رویانَد تا دوباره عذاب دردناک را بچشند و حتّی لحظه‌ای عذاب از آنان برداشته نمی‌شود و آب جوشان دوزخ به آنها نوشانده می‌شود. پس وای بر آنان از عذاب خدای متعال در دوزخ!

«عن رسول الل تُحشَرُ ابنَتی فاطِمَةُ یَومَ القِیامَةِ، ومَعَها ثِیابٌ مَصبوغَةٌ بِالدَّمِ، فَتَعَلَّقُ بِقائِمَةٍ مِن قَوائِمِ العَرشِ، فَتَقولُ: یا عَدلُ، احکُم بَینی وبَینَ قاتِلِ وُلدی. قالَ رَسولُ اللّه ِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): فَیَحکُمُ اللّه ُ تَعالی لِابنَتی ورَبِّ الکَعبَةِ.»
در حدیث دیگری از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است: دخترم فاطمه، روز قیامت، در حالی محشور می‌شود که لباسی آغشته به خون با اوست و به ستونی از ستون‌های عرش می‌آویزد و می‌گوید: ‌ای عدل مطلق! میان من و قاتل فرزندانم حکم بران. به خدای کعبه سوگند، خداوند متعال به نفع دخترم حکم می‌راند.


۱. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص۸۲۶.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۷۶.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۴۳.    
۴. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۵۵.    
۵. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۹۸.    
۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۷۷.    
۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۰.    
۸. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۶۷.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۵۰.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۷۶.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۷۷.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۷۸.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۱۱۱.    
۱۵. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹.    
۱۶. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ج۱، ص۱۵۴.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۲۷.    
۱۸. محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۱۹.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۷۹.    
۲۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۰.    
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۴۷.    
۲۲. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۹۲.    
۲۳. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۷.    
۲۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۳۷.    
۲۵. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۲۴.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۱.    
۲۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۲.    
۲۸. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۹۳.    
۲۹. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۲۵.    
۳۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۳۸.    
۳۱. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۸.    
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۴۸.    
۳۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۳.    
۳۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۶.    
۳۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۴۰.    
۳۶. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۲۶.    
۳۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۷.    
۳۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۶.    
۳۹. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۲۲.    
۴۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۶۶.    
۴۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۷.    
۴۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۶.    
۴۳. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۵۰.    
۴۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۷.    
۴۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۸.    
۴۶. صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۷۳۶.    
۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۲، ص۵۲۱.    
۴۸. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ج۱، ص۷۵.    
۴۹. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۱، ص۲۳۷.    
۵۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۹.    
۵۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۸.    
۵۲. زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۴۰۴.    
۵۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۶۹.    
۵۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۸۹.    
۵۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۰.    
۵۶. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص۱۰۰.    
۵۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۱.    
۵۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۶.    
۵۹. ابو‌القاسم طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۰۵.    
۶۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۷.    
۶۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۸.    
۶۲. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۲۳۵.    
۶۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۹.    
۶۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۸.    
۶۵. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار، ج۳، ص۱۳۵.    
۶۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۹.    
۶۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۸.    
۶۸. ابو‌القاسم طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۰۵.    
۶۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۹.    
۷۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۸.    
۷۱. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۱۴.    
۷۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۲۸.    
۷۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۵۹.    
۷۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۹۹.    
۷۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۰.    
۷۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۵۹.    
۷۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۳۶.    
۷۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۱.    
۷۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۰.    
۸۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۱.    
۸۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۰.    
۸۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۳.    
۸۳. محب الدین طبری، احمد ابن عبدالله، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۴۷.    
۸۴. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۲۷۲.    
۸۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۱.    
۸۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۲.    
۸۷. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النّبلاء، ج۴، ص۳۵۴.    
۸۸. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۷.    
۸۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۳.    
۹۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۲.    
۹۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۳.    
۹۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۲.    
۹۳. راوندی‌، قطب‌ الدین، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۱، ص۶۸.    
۹۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۱۳.    
۹۵. ابوالحسن ماوردی، علی بن محمد، اعلام النبوّه، ص۱۳۷.    
۹۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۳.    
۹۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۴.    
۹۸. ابوبکر بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۶، ص۴۷۰.    
۹۹. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۲۲۲.    
۱۰۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ص۴۲۶.    
۱۰۱. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۸۸.    
۱۰۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۴۳۹.    
۱۰۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۳۳.    
۱۰۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۵.    
۱۰۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۴.    
۱۰۶. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۴، ص۵۵.    
۱۰۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۵.    
۱۰۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۶.    
۱۰۹. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۶، ص۴۶۸.    
۱۱۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۵۴.    
۱۱۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ص۴۲۴.    
۱۱۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۲.    
۱۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۹۳.    
۱۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۲۴.    
۱۱۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۷.    
۱۱۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۸.    
۱۱۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ص۴۴۶    
۱۱۸. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹.    
۱۱۹. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبد‌الرحمن‌، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۶، ص۴۱۸.    
۱۲۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۵۸.    
۱۲۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۹.    
۱۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۸.    
۱۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ص۴۲۹.    
۱۲۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۹.    
۱۲۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۹.    
۱۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۸.    
۱۲۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۸.    
۱۲۸. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۸.    
۱۲۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۰۹.    
۱۳۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۶.    
۱۳۱. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۲۲.    
۱۳۲. قمی، شاذان بن جبرئیل، الفضائل، ص۱۱.    
۱۳۳. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۷.    
۱۳۴. عماد الدین طبری، محمد، بشاره المصطفی، ص۳۰۸.    
۱۳۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۸، ص۳۹.    
۱۳۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۷.    
۱۳۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۶.    
۱۳۸. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۷.    
۱۳۹. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۲۷۶.    
۱۴۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۸۵.    
۱۴۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۷.    
۱۴۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۸.    
۱۴۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۶۴.    
۱۴۴. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۶۷.    
۱۴۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۹.    
۱۴۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۰.    
۱۴۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۱.    
۱۴۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۲.    
۱۴۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۳.    
۱۵۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۰.    
۱۵۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۴۱.    
۱۵۲. قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۶۸.    
۱۵۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۴.    
۱۵۴. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۹.    
۱۵۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۰۰.    
۱۵۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۵.    
۱۵۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۴.    
۱۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۸۵.    
۱۵۹. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۲۷۶.    
۱۶۰. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۷.    
۱۶۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۵.    
۱۶۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۶.    
۱۶۳. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۶۳.    
۱۶۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۳، ص۲۶۷.    
۱۶۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۷.    
۱۶۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۶.    
۱۶۷. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۶۸.    
۱۶۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۵۱.    
۱۶۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۷.    
۱۷۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۸.    
۱۷۱. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۷.    
۱۷۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶۳، ص۳۳۶.    
۱۷۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۹.    
۱۷۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۸.    
۱۷۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۳۸.    
۱۷۶. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۴، ص۳۲۵.    
۱۷۷. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۸.    
۱۷۸. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۹۳.    
۱۷۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۹.    
۱۸۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۸.    
۱۸۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۳۸.    
۱۸۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۲۹.    
۱۸۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۰.    
۱۸۴. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص۱۳۹.    
۱۸۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۳۴.    
۱۸۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۱.    
۱۸۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۴.    
۱۸۸. ابن اعثم، احمد، الفتوح،ج۴، ص۳۲۴.    
۱۸۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۳۷.    
۱۹۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۵.    
۱۹۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۴.    
۱۹۲. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۱.    
۱۹۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۳، ص۳۴۵.    
۱۹۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۹۷.    
۱۹۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۵.    
۱۹۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۲.    
۱۹۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۳.    
۱۹۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۲.    
۱۹۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۶۹.    
۲۰۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۰۲.    
۲۰۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۳.    
۲۰۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۲.    
۲۰۳. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۱.    
۲۰۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۰۰.    
۲۰۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۹۵.    
۲۰۶. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۲، ص۲۶۴.    
۲۰۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۳.    
۲۰۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۴.    
۲۰۹. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، ج۳، ص۳۲۷.    
۲۱۰. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۲، ص۲۶۶.    
۲۱۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۹۰.    
۲۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۲۰.    
۲۱۳. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹.    
۲۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۲۳۵.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۱۷۵-۱۹۲.






جعبه ابزار