پیشکوه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیشْکوه، ناحیـهای کوهستانـی در خاور رشته
کوه
های زاگرس، در باختر
ایران که تقریباً با استان کنونی
لرستان مطابقت میکند.
در دورۀ مغول، سرزمینهایی که طوایف لر در آن میزیستند، به دو بخش لر بزرگ و لر کوچک تقسیم میشد.
در دورۀ
صفویه، لر بزرگ، بختیاری و کهگیلویه و لر کوچک نیز پس از سدۀ ۱۰ق/۱۶م لرستان نامیده شد. لرستان خود در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م به دو بخش پیشکوه و پشتکوه تقسیم گردید. کبیر (کَور، کَبار، کَبَر)
کوه (یکی از شاخه
های طولانی رشته
کوه زاگرس و نامیترین
کوه لرستان) در مرز میان این دو بخش واقع است
و به عبارت دیگر، شرق کبیر
کوه را پیشکوه مینامند.
هریسن موقعیت پیشکوه را در شمال شرق کبیرکوه دانسته،
و مؤلف رسالۀ تحقیقات سرحدیه نیز، این منطقه را واقع در شمال شرق
کوهِکبار نوشته و افزوده است که پیشکوه سرزمین
های آن سوی
کوه مذکور است که مشرف بر درونِ کشور ایران است.
پیشکوه از راه گذرگاهها و دره
های سختگذر به پشتکوه مربوط میشود.
شماری از نویسندگان، رود سیمره را که به همراه کبیر
کوه سراسر مرز غربی لرستان را میپیماید،
مرز میان پیشکوه و پشتکوه دانستهاند.
رود سیمره و شاخهای از آن به نام کشکان سرزمین
های پشتکوه را آبیاری میکند.
به نوشتۀ ادمندز نام پیشکوه، در میان لرها به ندرت به کار میرود و آنها این سرزمین را «لرستان» مینامند.
همو موقعیت پیشکوه را، میان سیمره در جنوب غربی و رودهای کشکان و خرمآباد در جنوب شرقی میداند.
با آنکه برخی بر این باورند که پیشکوه را هیچگاه مرزهای کاملاً روشنی از پشتکوه جدا نمیساخته است
و این دو سرزمین از دیدگاه اقلیمی و جغرافیایی همانندند،
ولی بعضی از نویسندگان مرزهایی برای پیشکوه برشمردهاند، چنانکه کرزن آن را از شمال به
کرمانشاه، از مشرق و جنوب به رود دز و سرزمین بختیاری، و از باختر به رود کرخه محدود میداند.
از دیدگاهی دیگر، این سرزمین به دو بخشِ پیشکوه شرقی شامل جلگهها و آبادی
های اَلشتر (الیشتر)، خرمآباد، خاوه، چواری و هرسین، و پیشکوه غربی شامل جلگهها و آبادی
های هُلیلان، رودبار، سیمره و سرگناب تا شیروان، تقسیم میشده است.
مورتنسن نیز پیشکوه را به دو منطقۀ فرعی تقسیم کرده است: ۱. سرزمینی که در میان رود کشکان و آب دز قرار گرفته است و بالاگریوه نامیده میشود و شامل منطقهای صعبالعبور، مرتفع و کمجمعیت است؛ ۲. سرزمینی واقع در شمال و غرب رودکشکان (بخش شمالی لرستان) که جلگه
های پهناور، بارور و پوشیده از گیاه الشتر و کوهدشت، رومشگان، ترهان و هلیلان را در برمیگیرد.
این سرزمین در هزارۀ ۲قم، زیستگاه قوم کاسی بوده است.
این قوم در روزگار خود، پرورش دهندۀ پرآوازۀ
اسب بودند
و در گورهایشان ابزار برنزی مانند دهانه و لگام اسب و جز آنها به دست آمده که امروزه با نام «برنزهای لرستان» شهرۀ مراکز فرهنگی و هنری جهان است.
نواحی خاوه، دلفان و الشتر را در پیشکوه، مرکز کاسیان دانستهاند.
برخی از پژوهندگان دشت
های الشتر در پیشکوه را همان جایگاه باستانی شناختهاند که پرورشگاه اسب بوده، و داریوش بزرگ (سل ۵۲۱-۴۸۶قم) از آن با نام «نسا» یاد کرده است.
پیشکوه تقریباً با کورۀ مهرگان گذک (عربی: مهرجان قَذَق) که در تقسیمات کشوری اواخر دورۀ
ساسانیان یکی از کوره
های «کوست خوربَران» (ناحیۀ غربی) به شمار میرفته، منطبق بوده است.
این کوره در منابع جغرافیایی سده
های نخست اسلامی در زمرۀ کوره
های ناحیۀ جبال برشمرده شده، و مرکز آن شهر سیمره بوده است.
در حملۀ عربها به
ایران مهرگان گذک در زمرۀ نواحی زیرفرمان هرمزان، سردار معروف ایرانی به شمار میرفته، و مرکز آن شهر سیمره بوده که هرمزان در آن اقامت داشته است. مهرگان گذک در ۱۷ق پس از چیرگی اعراب بر
شوشتر به
صلح گشوده شد.
مهرگان گذک در سده
های نخستین اسلامی کورهای آباد بود و به فراوانی نعمت
شهرت داشت.
به گزارش
یعقوبی در سدۀ ۳ق سیمره، مرکز این کوره، شهری آباد بوده که در مرغزاری سرسبز جای داشته، و چشمهها و رودهایی پرآب روستاهای آن را آبیاری میکرده است و مردمان آن از ایرانیان و تازیان بودهاند.
در ۱۱
شعبان ۲۵۸ق/۲۲ ژوئن ۸۷۲م بر اثر زمین لرزهای مهیب منطقۀ سیمره و بخش بزرگی از شهر سیمره ویران گردید و باروی شهر فروریخت و حدود ۲۰ هزار تن از مردمان آن کشته شدند.
در اواخر نیمۀ نخست سدۀ ۴ق، پیشکوه جزو قلمرو
خاندان حسنویه بود که بر بخشهایی از
کردستان و لرستان فرمانروایی داشتند.
سپس از میانه
های سدۀ ۶ق حکام بنی خورشید یا لر کوچک بر آن چیره شدند.
در۷۹۵ق/۱۳۹۳م امیرتیمورگورکانی، عزالدین از امرای بنیخورشید را که در قلعۀ وامیان واقع در نیم فرسنگی
بروجرد حصاری شده بود، دستگیر کرد و به
سمرقند فرستاد.
فرمانروایی حکام بنی خورشید تا اوایل سدۀ ۱۱ق ادامه داشت، تا اینکه در ۱۰۰۶ق شاه عباس اول صفوی برای تنبیه شاهوردیخان (حکمران لرستان) به آنجا لشکر کشید و پس از دستگیری، او را به
قتل رساند
و بهجای وی حسینخان (یکی از بستگان شاهوردی خان) را به والیگری منصوب کرد.
از این زمان به بعد، حسینخان و جانشینان او عنوان «والی» یافتند.
این والیها تا ۱۲۱۱ق/۱۷۹۶م حکومت کردند.
گاهی مردم پیشکوه از دستور والیان سرپیچی میکردند و ناگزیر والیها تنها در پیشکوه فرمان میراندند.
پیشکوه همواره دچار آشوب بود، مگر هنگامی که یک فرمانروای نیرومند بر آنجا حکومت میکرد.
در اینجا، ایلات سرکشی بودند که رهبر مشترک نداشتند
و به ویژه آنکه، غالباً یک موضوع اختلافبرانگیز هم، میان فرمانروایان پیشکوه و پشتکوه وجود داشته است.
در ۱۱۷۹ق/۱۷۶۵م
کریمخان زند برای سرکوبی اسماعیلخان فیلی، والی سرکش این سرزمین، با سوارانی بسیار به خرمآباد (مرکز پیشکوه) حمله کرد. اسماعیلخان به پشتکوه گریخت
و کریمخان یکی از بستگان والی فراری را به نام نظرعلیخان، به فرمانروایی پیشکوه برگماشت، ولی اسماعیلخان بعد از
مرگ کریمخان به خرمآباد بازگشت و هدایایی برای آقامحمدخان قاجار (دشمن سرسخت سلسلۀ
زندیه) فرستاد.
آقامحمدخان پس از برافکندن سلسلۀ زندیه، در ۱۲۱۱ق، ص۱۷۹۶م، پیشکوه را از والی لرستان پس گرفت و از این هنگام به بعد، فرمانروایی والیها، تنها به پشتکوه منحصر گردید.
با این حال، والیان هیچگاه از دستاندازی به پیشکوه بازنایستادند و همواره با طایفه
های این سرزمین به زد و خورد میپرداختند و گاهی نیز تا خرمآباد میرسیدند.
آقامحمدخان برای جلوگیری از نفوذ هرچه بیشتر والیان لرستان، با محدود کردن قلمرو آنان به پشتکوه که در نزدیکی مرزهای ایرانیان با عثمانیان به سر میبردند، قصد داشت تا از ناآرامی
های مرزی و تجاوزات پی در پی عثمانیان جلوگیری کند.
پس از برافتادن حکومت والیان لرستان در پیشکوه،
حکومت این ناحیه به دست شاهزادگان قاجار سپرده شد. یکی از نامدارترین ایـن حکام محمـدعلی میرزا دولتشاه (پسر فتحعلیشاه قاجار) بود که مردمان پیشکوه خاطرات خوشی از حکومت او داشتند. وی به هنگام حکومتش بر پیشکوه در ۱۲۳۶ق/۱۸۲۱م محمود پاشـای بابان (حاکم شهر زور) را که به تحریک و یاری عثمانیان به خاک
ایران دستاندازی میکرد، سرکوب نمود. پس از وی حکومت این منطقه به شاهزاده محمود میرزا (یکی دیگر از پسران فتحعلیشاه) رسید و در زمان او پیشکوه مرکز شورش
های پی در پی گردید که آثار آن تا پایان دورۀ قاجارها، برجای ماند.
پس از برافتادن فرمانروایی قاجاریان،
رضاشاه پهلوی که قصد پایان بخشیدن به حکومت خوانین در
لرستان و دیگر جای
های ایران را داشت، با فرستادن نیرو به پیشکوه به سرکوب خوانین و خلع سلاح ایلات و اسکان آنها پرداخت و به حکومت خوانین در این ناحیه پایان بخشید.
در دورۀ
قاجاریه طوایف پیشکوه شامل ۴ گروه بزرگ دلفان، سلسله، بالا گریوه و عمله بود که هر یک از آنها به شاخه
های کوچکتری تقسیم میشدند.
این طوایف فاقد یک رئیس نیرومند همچون دیگر طوایف بودند، بلکه هر طایفه دارای یک «توشمال» به معنی ریشسفید یا کدخدا بود.
توشمالها در برابر حاکم، تابع و مسئول بودند.
آنان در تصمیمگیریها بهطور برابر در بحثها شرکت و اظهارنظر میکردند. این نظام سیاسی خاص به عقیدۀ راولینسن که در آن روزگار از این طوایف دیدار کرده، در دیگر کشورهای خاور زمین بسیار نادر بوده، و بیشتر از یک نظام فئودالی بزرگ مالکی، به نظام جمهوری شباهت داشته است.
(۱) ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م.
(۲) ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
(۳) امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۴) امبرسز، ن. ن. و چ. پ. ملویل، تاریخ زمین لرزه
های ایران، ترجمۀ ابوالحسن رده، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۵) ایزدپناه، حمید، تاریخ جغرافیایی و اجتماعیلرستان، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۶) بدیعی، ربیـع، جغرافیای مفصل ایران، تهـران، ۱۳۶۷ش.
(۷) بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوششدخویه، لیدن، ۱۸۶۵م؛
(۸) بهرامی، تقی، جغرافیایکشاورزی کشاورزی ایران، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۹) بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۰) پورداود، ابراهیم، فرهنگ ایران باستان (بخش نخست)، تهران، ۱۳۲۶ش.
(۱۱) دوبد، ک. ا.، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۲) دیاکونف، ا.م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۱۳) دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمالالدین شیال، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۴) راد، ناصر، تاریخ سرزمین ایلام، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۵) راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر اماناللٰهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۶) زامباور، معجم الانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمۀ زکی محمدحسن و حسن احمد محمود، قاهره، ۱۹۵۱م.
(۱۷) ساکی، علیمحمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرمآباد، ۱۳۴۳ش.
(۱۸) سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جهانگیر قائممقامی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۹) سهرابی، محمد، لرستان و تاریخ قوم کاسیت (کاسیان)، خرمآباد، ۱۳۷۶ش.
(۲۰) یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
(۲۱) طبری، محمد بن جریر، تاریخ.
(۲۲) غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۳) فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۲۴) کامبخش فرد، سیفالله، سفال و سفالگری در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲۵) کریمی، بهمن، جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۲۶) کریمی، بهمن، راه
های باستانی و پایتخت
های قدیمی غرب ایران، تهران، ۱۳۲۹ش.
(۲۷) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۰ش.
(۲۸) گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجهنوری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۹) گدار، آندره و دیگران، آثار ایران، ترجمۀ ابوالحسن سروقد مقدم، مشهد، ۱۳۶۵ش.
(۳۰) گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمدمعین، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۳۱) لایارد، ا.ه.، اوضاع سیاسی و تقسیمات ایلی وعشیرهای، سیری در قلمرو بختیاری وعشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۲) مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۳) مشیرالدوله، تبریزی جعفر، رسالۀ تحقیقات سرحدیه، به کوشش محمدمشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۴) موسویاصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۵) مینورسکی، ولادیمیر، لرستان و لرها، همراه دو سفرنامه دربارۀ لرستانِ ادمندز و دوبد، ترجمۀ سکندر امان اللٰهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳۶) وصاف، عبدالله، تاریخ، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۳۷) یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۳۸) Curzon, GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۹۶۶.
(۳۹) Edmonds, CJ, Luristan: Pish-i-Kuh and Bala Gariveh, The Geographical Journal, London, ۱۹۲۲, vol LIX, no۵.
(۴۰) Field, H, Contribution to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹.
(۴۱) Harrison, JV, South-West Persia: A Survey of Pish-i-Kuh in Luristan, The Geographical Journal, London, ۱۹۴۶, vol CVIII, nos۱-۳.
(۴۲) Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶.
(۴۳) Markwart, J, Ēranšahr, Berlin, ۱۹۰۱.
(۴۴) Mortensen, ID, Nomads of Luristan, Copenhagen, ۱۹۹۳.
(۴۵) Perry, JR, Karim Khan Zand, Chicago, ۱۹۷۹.
(۴۶) Stein, A, Old Routes of Western Iran, London, ۱۹۴۰.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پیشکوه»، شماره۵۶۲۶.