پیری ابراهیم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امید
حضرت ابراهیم علیهالسلام به فرزنددار شدن در سن
پیری ، در پرتو
لطف و رحمت خداوند بود.
قرآن کریم در مورد
بشارت ابراهیم علیهالسلام به فرزنددار شدن در سن کهولت و پیری چنین می فرماید: «ولقد جآءت رسلنآ ابرهیم بالبشری... • وامراته قآئمة فضحکت فبشرنـها باسحـق ومن وراء اسحـق یعقوب• قالت یـویلتی ءالد وانا عجوز وهـذا بعلی شیخا ان هـذا لشیء عجیب• فلما ذهب عن ابرهیم الروع وجآءته البشری یجـدلنا فی قوم لوط» فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند ...• و همسرش ایستاده بود خندید او را بشارت به
اسحاق و پس از او
یعقوب دادیم• گفت: ای وای بر من! آیا من
فرزند میآورم در حالی که پیرزنم و این شوهرم پیر مردی است این راستی چیز عجیبی است• هنگامی که
ترس ابراهیم فرو نشست و بشارت به او رسید، با ما، درباره
قوم لوط مجادله میکرد.
کلمه ضحکت از ماده ضحک - به فتح ضاء - است که به معنای
حیض شدن زنان است، مؤ ید این معنا هم این است که بشارت را با حرف فاء متفرع بر آن کرده و فرموده : «فبشرناها...» یعنی به مجرد اینکه حیض شد ما او را به اسحاق بشارت دادیم و این حیض شدن نشانهای بود که باعث میشد همسر
ابراهیم علیه السلام زودتر بشارت را باور کند و بپذیرد و خود معجزهای بود که دل او را آماده میکرد به اینکه به راستی و درستی بشارت آنان
اذعان کند و اما اینکه چرا از ایستادن او خبر داد و اینکه این خبر چه دخالتی در مطلب داشته؟ جوابش این است که
قرآن با ذکر این خبر خواسته است برساند و بفهماند که او آنچنان مأیوس از حامله شدن بود که حتی تصورش را هم نمیکرد که در ایام پیری بار دیگر حیض شود، ایستاده بود تماشا میکرد ببیند بین شوهرش و میهمانان تازه وارد چه چیزهایی گفتگو میشود.
و معنای آیه این است که ابراهیم داشت با میهمانان صحبت میکرد و میهمانان راجع به خوردن و نخوردن غذا با آن جناب بگو مگو میکردند در حالی که همسر آن جناب ایستاده بود و آنچه را که بین ابراهیم و میهمانان جریان مییافت تماشا میکرد و هرگز چیز دیگری را تصور نمیکرد و درباره چیز دیگری نمیاندیشید، در همین حال ناگهان حالت حیض به او دست داد و بلا فاصله فرشتگان او را به
فرزند دار شدن بشارت دادند.
اسحاق نام فرزندی است که همسر ابراهیم از آن جناب آورد و
یعقوب نام پسر اسحاق است، و بنابراین منظور
ملائکه این بوده که به وی بفهمانند که
نسل او باقی میماند.
کلمه ویل به معناى
قبح و زشتى است ، و هر بدى را که مایه
اندوه آدمى شود ویل مى گویند، مانند مردن یا
مصیبت دیدن یا
جنایت فجیع یا رسوائى و امثال آن ، و این
ندا در جایى گفته مى شود که طرف بخواهد بطور
کنایه بفهماند که آن مصیبت ، آن امر فجیع ، آن رسوایى و... دارد مى رسد، پس وقتى گفته مى شود: (یا ویلى) معنایش این است که مصیبتم رسید، خاک بر سرم شد و آنچه مایه اندوه من است بر سرم آمد، و آوردن حرف (تاء) و گفتن : (یا ویلتى) زمانش وقتى است که بخواهند همان ویل را فریاد بزنند و دیگران را خبردار کنند.
و
کلمه عجوز به معناى سالخوردگى زنان ، و
کلمه بعل به معناى شوهر و یا به عبارتى دیگر همسر زن است و معناى اصلى این
کلمه کسى است که قائم به امرى بوده و در آن امر مستغنى از غیر باشد،مثلا به
درخت خرمایی که بی نیاز از
آبیاری با آب نهر و
چشمه است و به آب
باران اکتفاء میکند بعل میگویند و نیز به صاحب و رب (همنشین و مربی) بعل گویند،
کلمه بعلبک هم (که امروز نام شهری در لبنان است) از همین باب است چون در قدیم هیکل و معبد بعضی از بتها در آنجا قرار داشت.
و
کلمه عجیب - بر وزن فعیل -
صفت مشبهه از ماده عجب است، و تعجب حالتی است که به
انسان در هنگام دیدن چیزی که سبب آن را نمیداند دست میدهد و به همین جهت بیشتر در مواقع استثنایی و نادر به آدمی دست میدهد چون در این مواقع معمولا انسان سبب حادثه را نمیداند و اینکه همسر ابراهیم علیه السلام گفت : «یا ویلتی ءالد» گفتارش در مورد
تعجب و
تحسر بوده، چون وقتی بشارت
ملائکه را شنیده آن حالتی که یک پیرزن
نازا از همسر پیرمردش باردار شده و دارد بچه اش را میزاید در نظرش مجسم شده و معلوم است که چنین پیشامدی سابقه نداشته و قهرا امری شگفت آور خواهد بود، علاوه بر این، از نظر افکار عمومی مردم نیز وضعی ننگ آور و زشت است و خنده و
تمسخر مردم را برمی انگیزد و چنین چیزی مایه رسوایی است.
«... انا نبشرک بغلـم علیم• قال ابشرتمونی علی ان مسنی الکبر...» ... ما تو را به پسری دانا بشارت میدهیم• گفت آیا به من بشارت میدهید با اینکه پیر شده ام؟ ... .
امید ابراهیم علیهالسلام به فرزنددار شدن در سن پیری، در پرتو
لطف و رحمت خداوند بود: «قالوا لاتوجل انا نبشرک بغلـم علیم• قال ابشرتمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون• قالوا بشرنـک بالحق فلاتکن من القـنطین• قال ومن یقنط من رحمة ربه الا الضآلون» گفتند نترس ما تو را به پسری دانا بشارت میدهیم• گفت آیا به من بشارت میدهید با اینکه پیر شده ام؟ به چه چیز بشارت میدهید؟•گفتند تو را به حق بشارت دادیم، از مأیوسان مباش! • گفت چه کسی جز گمراهان از
رحمت پروردگارش مایوس میشود.
تعجب ابراهیم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس
استبعاد عادی بوده است، ابراهیم وقتی این بشارت را می شنید که پیری سالخورده بود آن هم پیرمردی که در دوران جوانیش از همسرش فرزنددار نشده بود. و معلوم است که عادتا در چنین حالی از فرزنددار شدن مأیوس بود. لذا اینکه مانند ابراهیم پیامبری بزرگوار، بزرگتر از آنست که از رحمت خدا و نفوذ
قدرت او مأیوس باشد و بهمین جهت دنباله
کلام ملائکه پرسش کرد که آیا در چنین جای و روزی مرا به فرزنددار شدن بشارت میدهید؟ آن هم از همسر سالخورده عقیمی که در جای دیگر
قرآن از قول خود او نقل شده که به پیری خود
اعتراف کرده است.
کلمه کبر در جمله «ابشرتمونی علی ان مسنی الکبر» کنایه از پیری و سالخوردگی است،
کلمه مس به معنای رسیدن آن است و معلوم است که رسیدن پیری عبارت است از پدیدار گشتن آثار آن از قبیل رفتن نیروی جوانی و جایگزین شدن ضعف قوا. و معنای این جمله این است که : من از بشارت شما تعجب میکنم که در این حال و این وضع که پیری خمیده شده و جوانی را پشت سر نهادهام و نیروی بدنیم به آخر رسیده با این حال صاحب فرزند شوم، زیرا عادتا چنین چیزی برای چنین کسی محال است.
جمله «فبم تبشرون» تفریع بر جمله «مسنی الکبر» است و
استفهام از بشارتی است که دادند. کانه شک کرده در اینکه آیا بشارتشان راستی همان بشارت به فرزند بود یا به چیز دیگر، و لذا دوباره پرسید به چه چیز بشارتم میدهید؟ نه اینکه خواسته باشد استبعاد کند. و این گونه سؤالات در
کلمات مردم شایع است که وقتی چیزی میشنوند که به نظرشان عجیب میرسد میپرسند: چه میگویی؟ مقصودت چیست؟چکار داری میکنی؟
«قالوا بشرنک بالحق... الا الضالون»، حرف باء در
کلمه «بالحق» باء مصاحبت است که آیه را چنین معنا میدهد، بشارت ملازم با
حق و غیر منفک از آن است پس تو به صرف، اینکه بعید به نظرت میرسد آن را انکار مکن تا در زمره نومیدان از رحمت خدا نباشی، این جمله پاسخ
ملائکه است به ابراهیم. ابراهیم علیهالسّلام هم در قبال گفته آنان بطور کنایه سخنشان را تایید و
اعتراف نموده، به عنوان استفهام انکاری گفت : کیست که از رحمت پروردگار خود نومید شود جز گمراهان.
و چنین فهمانید که نومیدی از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نیستم پس پرسشم پرسش یک نفر نومید که به خاطر نومیدی، فرزنددار شدن در این سنین را بعید بشمارد نیست.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۷۵، برگرفته از مقاله «پیری ابراهیم».