پیرعلی آقسرایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیرعلی آق سرایی از
صوفیان مشهور
آناتولی و پدر
اسماعیل معشوقی است.
پیرْعَلیِ آقْسَرایی، بهاءالدین، معروف به پیرعلی دده، پیرعلی سلطان و شیخعلی (د اواخر نیمۀ اول سدۀ ۱۰ق/۱۶م)، از
صوفیان مشهور
آناتولی و پدر اسماعیل معشوقی که در گسترش
طریقه ملامیه بیرامیه در آناتولی میانه،
استانبول و مناطق اطراف ادرنه سهم مهمی داشت.
پس از درگذشت
حاجی بیرام ولی (۸۳۳ق/۱۴۳۰م)، سرسلسلۀ
طریقه بیرامیه ، این طریقه به ۳ شاخه تقسیم شد که یکی از آنها
ملامیۀ بیرامیه به خلافت
عمر دده سکینی بورسوی (د ۸۸۰ق/۱۴۷۵م) بود.
پیرعلی آقسرایی در اینشاخه مراتب سلوکخود را طی کرد و خلیفۀ
بنیامین آیاشی (د ۹۲۶ق/۱۵۲۰م)، یعنی دومین شیخ اینطریقه پس از عمر دده سکینی شد.
دربارۀ تاریخ تولد و جزئیات زندگی پیرعلی اطلاع چندانی دردست نیست.
در برخی منابع تنها به ادعای
مهدویت او و ملاقاتش با سلطان سلیمان اول، مشهور به سلیمان قانونی (۹۰۰-۹۷۴ق/۱۴۹۵-۱۵۶۶م) اشاره شده است.
براساس این روایتها ظاهراً سلطان سلیمان پیش از حرکت خود به سوی
ایران در ۹۴۰ق/۱۵۳۳م، با شنیدن آنکه پیرعلی در آقسرای مدعی مهدویت شده است، دستور داد تا جلسهای با حضور برخی مخالفان برای بررسی این ادعای او تشکیل شود.
گفته میشود که حاضران در این جلسه چنان از هیبت و جذبۀ او دچار
وحشت شدند که وی را از این
اتهام بری دانستند.
براساس برخی روایتهای دیگر که صحت آنها مورد تردید است، سلطان سلیمان در مسیر خود به قصد
جنگ با ایران، با گذر از آقسرای به دیدن او رفت و پس از مشاهدۀ کراماتش، وی را از اتهامات بری دانست و با
تکریم او،
طلب دعا نمود.
بنابر همین روایتها، سلطان پس از بازگشت از
سفر خود در ۹۴۲ق نیز به دیدار پیرعلی رفت و به او املاک و زمینهایی اهدا نمود، اما پیرعلی نپذیرفت و سلطان را به
عدالت توصیه کرد.
بهعلاوه، سلطان از او خواست که پسرش،
اسماعیل معشوقی (۹۱۴-۹۳۵ق/ ۱۵۰۸- ۱۵۲۹م) را نزد او به
استانبول بفرستد.
پیرعلی با بیان این مطلب که پسرش اسماعیل از
قربانی شدن در راه
حق روی نمیگرداند، این خواسته را پذیرفت و پس از بازگشت سلطان به استانبول، او را به همراهی چند تن از مریدانش روانۀ آنجا کرد
اما برخی محققان فرستادن اسماعیل معشوقی به استانبول را به سبب درخواست دراویش استانبول دانستهاند و برخی دیگر نیز کسب
علم را علت این
امر خواندهاند.
نکتهای که صحت این روایتها را دستخوش تردید میسازد، تاریخ درگذشت پیرعلی است.
به گفتۀ
عطایی ، تاریخ وفات پیرعلی
سال ۹۳۴ق/ ۱۵۲۸م است،
اما
گولپینارلی در ملامت و ملامتیان، به نقل از کتیبۀ آرامگاه وی، واقع در آقسرای، نام کامل او را «درویش چلبی پیرعلی بهاءالدین خلیفه»، و درگذشت وی را در
ربیعالاول یا
ربیعالآخر ۹۳۵ق/ ۱۵۲۸م میداند.
به این ترتیب، با درنظر گرفتن تاریخ درگذشت او (۹۳۴ یا ۹۳۵ق) و زمان عزیمت (۹۴۰ق) یا بازگشت (۹۴۲ق) سلیمان قانونی از
جنگ با
ایران ، احتمال دیدار میان آنها وجود نداشته است و این داستان، ظاهراً به سبب یکی پنداشتن پیرعلی بهاءالدین آقسرایی با فرد دیگری به نام
علاءالدین آقسرایی ، از خلفای شیخ
علی سمرقندی ، شکل گرفته است.
پیرعلی علاوه بر هدایت و دستگیری از جمع کثیری از پیروانش در آقسرای با فرستادن دراویش به مناطق دور و نزدیک،
ملامیۀ بیرامیه را در بسیاری مناطق دیگر گسترش داد.
گفته میشود که پیرعلی
درقیصریه وفات یافت، اما جنازهاش را به آقسرای بردند و در آنجا
دفن کردند.
پارهای محققان این احتمال را که پیرعلی به سبب ادعای
مهدویت به
شهادت رسیده، باتوجه به نبود چنین اشارهای در منابع رسمی عثمانی، و در حالی که این منابع در موارد مشابه اطلاعات شفاف دادهاند، کاملاً منتفی میدانند.
مقبرۀ او از اماکن مقدس آقسرای است و دربارۀ
تقدس آن، مردم شهر حکایات بسیاری نقل میکنند.
دربارۀ جانشین پیرعلی آقسرایی نیز میان منابع مختلف اختلاف نظرهایی وجود دارد.
پارهای منابع پسر او، چلبی شیخ
اسماعیل معشوقی را خلیفۀ وی دانستهاند و پارهای دیگر شیخ
یعقوب حلوایی ، معروف به حلوایی بابا (د ح۱۰۰۰ق/۱۵۹۲م) را جانشین او شمردهاند
برخی دیگر نیز فردی به نام
احمد ساربان را که ظاهراً در سپاه سلطان سلیمان قانونی در جنگ با ایران شرکت داشته، و در بازگشت در آقسرای با پیرعلی ملاقات کرده، و با او دست
بیعت داده بود، خلیفۀ او شمردهاند؛ اما این قول به سبب آنچه گذشت، ضعیف به نظر میرسد و از اینروست که برخی منابع دیگر احمد ساربان را خلیفۀ پسر پیرعلی، یعنی
اسماعیل معشوقی بهشمار آوردهاند.
از پیرعلی سخنانی نقل شده است که نشان میدهد او با ترک
دنیا و مقام ــ کهبسیاری از
صوفیه بدان توصیهکردهاند ــ مخالف بوده است.
این سخنان همچنین ارادت خاص او را به
حضرت علی - علیهالسلام- نشان میدهد.
افندی برای
کرامات او حدی نمیشناسد،
در حالی که
ملامیه بیرامیه به کرامت چندان اهمیتی نمیدهند و اساساً با
خانقاه ، لباسهای خاص،
خرقه و
تاج ،
ذکر جلی ،
ورد ، و حتی مراسمپذیرش تازهواردان مخالفاند.
گفتهاند که در مجالسپیرعلی گاه نطق کلمات نمیشد و با
سکوت ذکر الله میگفت و همه «
مست » میشدند.
(۱) عبدالله افندی، ثمرات الفؤاد، استانبول، ۱۲۸۸ق.
(۲) محمدطاهر بروسهلی، عثمانلی مؤلفلری، استانبول، ۱۳۳۳ق/ ۱۹۱۵م.
(۳) عطاءالله عطایی، حدائق الحقائق فی تکملة الشقائق، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، ۱۹۸۹م.
(۴) عبدالباقی گولپینارلی، تصوف، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۵) عبدالباقی گولپینارلی، ملامت و ملامتیان، ترجمۀ توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، ۱۳۷۸ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله « پیرعلی آق سرایی »، ج۱۴، ص۵۶۱۱.