پیران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیران، از ایلهای
کرد ساکن در شمال غربی
ایران (
استان آذربایجان غربی) و شمالشرقی
عراق میباشد.
در باره ایل پیران که از
کردهای ایران و عراق هستند گفته میشود که نام ایل ابتدا وُسو بوده، پس از آن وُسوسَوار شده، آنگاه به پیران تغییر یافته است. وسو و وسوسوار نام رئیس ایل بوده است.
از علت چگونگی این تغییر اطلاعی دردست نیست.
پیرانها کردزباناند و با گویش کرمانجی جنوب، یا سورانی
سخن میگویند و
اهل سنت و
شافعی مذهباند.
به گفته میرزاجعفر مشیرالدوله
در۱۲۷۲ق، پیرانها ۷
ماه از
سال را در ملک
لاهیجان (در شمال غربی
ایران) و ۵ ماه از فصول سرد سال را در گرمسیر ملک
عثمانی (در عراق کنونی) بهسر میبردند. در آن زمان، آبادی مهم جلگه لاهیجان قصبه پسوه بود، اما پیش از آن قصبه کهنه لاهیجان پیران نامیده میشد و در دامنه شرقی رشتهکوههای قندیل (در مغرب جلگه، چراگاه دامهای عشایر مُکری و بلباس) نزدیک به رود بادین آوا قرار داشت که آبادی اصلی و حاکمنشین این جلگه بود.
در حدود آغاز
سده ۱۴ش پیرانها که در سرزمین عراق میزیستند، به
ایران آمدند و بخشی از آنها در قسمتهایی از جلگه لاهیجان سکنا گزیدند.
به گفته ادمندز که در سالهای ۱۲۹۸-۱۳۰۴ش/ ۱۹۱۹-۱۹۲۵م در مناطق کردنشین شمال شرقی عراق بهسر میبرد، پیرانها در دو بخش کوهستانی شمال منگور و غرب رود لاون (قسمت بالادست رود زاب در
ایران) و بخش دشتی در روستاهای بیتوین ساکن بودند.
تا زمان تثبیت و نشانهگذاری مرز
ایران و عراق در اواخر دهه ۱۹۳۰م،
طوایف این ایل و چند ایل دیگر در دو سوی مرز، ییلاق و قشلاق میکردند.
مناطق زندگی پیرانها در عراق را کویسنجق، بیتوین، قره جوغ و
اربیل و نواحی سکنای پیرانهای
ایران را در فاصله رودهای لاون و بادینآوا نوشتهاند.
در تقسیمات کشوری کنونی
ایران، منطقه زندگی پیرانها در شهرستان مرزی
پیرانشهر (شامل دهستانهای لاهیجان شرقی، لاهیجان غربی، پیران، لاهیجان و منگور غربی) قرار دارد.
شهرستان پیرانشهر به نام این ایل خوانده شده است.
طایفههای ایل پیران در دهه ۱۳۴۰ش در آبادیهای بسیاری پراکنده بودند. شین آوا (شینآباد)، مرکز عشایر پیران و محل زندگی رئیس ایل، نَمَنجا، قَلاتْ رَش، گَزْگَسْک، کاسورده، زیو، زِدان، کُنه لاهیجان (کهنه لاهیجان)، کُنه خانه (کهنه خانه)، جَران، سِلْکْ آوا، دیلْزه، دَلاوان، چییان، بادینآوا، گُرگول و سُخانْلو ازجمله این آبادیها هستند.
پیرانها در گذشته عضو اتحادیه ایلی بلباس بودند. بلباس خود از ابتدا جزو عشیره روزکی (روژکی) بود.
عزاوی تقسیمات ایل پیران را چنین برمیشمارد: مورک، برچم، احمد الکه، هُوله مِله، حسن آغایی، مخانه، سه بریمه، فقی خالیا (فقی خلیا)، وسطا پیرا، ییوا، هرزن سما و هون هل کرینا.
ایل پیران
ایران به ۴ طایفه به نامهای موریک، سادات (یا ساداتِ حسینی)، امین عشایری و قرنی احمدی تقسیم میشود
و دارای ۵۰ تیره است.
پیرانها برآناند که امین عشایری و قرنی احمدی هر دو از طایفه وسوسوار (رئیس ایل) بوده، و از آن منشعب شدهاند. طایفه سادات حسینی در اصل جزو ایل پیران نبوده، و در اثر همجواری و آمیختن با پیرانها از طایفههای این ایل بهشمار آمدهاند.
طایفه موریکها نیز گویا زمانی پیش از ۱۲۷۲ق به پیرانها پیوستهاند و از ابتدا جزو آنان نبودهاند.
ریچکه در
سفر به
کردستان (۱۲۳۵ق/۱۸۲۰م) مدتی در میان بلباسها میزیسته است، مینویسد: در اتحادیه ایلی بلباس، ازجمله پیران هریک از مردان ایلها، در مسائل عمومی حق
رأی داشت و درباره حل و فصل امور با رؤسای بلباس
مشورت می
کرد.
افراد ایل هنگام کوچ، گروههایی به نام هُبه (اُبه) تشکیل میدهند. هر گروه شامل چند خانواده است که هریک در چادر خاص خود زندگی میکند. سرپرست هبه را رِدِن پی (ریش سفید) مینامند.
پیرانها
رهبر و بزرگ ایل را رئیس، و رهبر و بزرگ طایفه را گُوره (بزرگ) مینامند. به گفته یکی از آگاهان محلی پس از وسو یا وسوسوار، نخستین رئیس ایل پیران، پسرش قرنی آقا سرپرست ایل شد. او دو پسر به نامهای مامندآقا و کاک احمد داشت. مامندآقا، پسر بزرگتر، رئیس ایل پیران شد و کاک احمد سرپرست دستهای شد که اکنون طایفه احمدی نامیده میشود. مامندآقا و پس از او جانشینانش، افزون بر ریاست ایل، سرپرستی طایفه امین عشایری را نیز که خود از این طایفه بودند، برعهده داشتهاند.
پیرانها ابتدا کوچنده بودند.
در نیمه سده ۱۴ش بسیاری از پیرانها اسکان یافتند و در روستاهای قشلاقی خود ساکن شدند. اکنون برخی از آنها نیمه کوچنده و برخی دیگر در کهنه و لاهیجان اسکان یافتهاند و در فاصله ماههای اردیبهشت تا اواخر مرداد در مراتع اطراف روستاهای قشلاقی خود به حدود کوهسران به رمهگردانی میپردازند.
شمار بخش کوچنده ایل پیران در ۱۳۶۶ش، ۱۳۳ خانوار (۱۱۵‘۱ نفر) بوده است، اما در سرشماری ۱۳۷۷ش، بخش با ۹۵ خانوار (۹۶۴ نفر)، ۹/۱۵٪ کاهش نشان میدهد که حدود ۰۵/۰٪ کل عشایر کوچنده
ایران را تشکیل میدهد. در ۱۳۶۶ش کوچندگان پیرانی در ۲۳ اُبه کوچ میکردند.
گروههای کوچنده ایل پیران از اوایل اردیبهشت به مدت ۴ تا ۵ ماه در ییلاق بهسر میبرند. قندیل دولَنی، گُرِردِنی، سَرقَلات، حاجی ابراهیم، کنه کوِتِر، خِدِر شَرَفان و کانی خدا واقع در نوار مرزی
ایران و عراق، از ییلاقات پیرانها بودند.
جمعیت کل ایل پیران را در ۱۲۷۲ق، ۶۰۰ خانوار،
در۱۳۱۱ش، ۳۰۰ خانوار
و در۱۳۴۲ش، ۶۵۰ خانوار
و در ۱۳۵۰ش حدود۵ هزار نفرنوشتهاند.
از جمعیت کل ایل در زمان کنونی آماری دردست نیست؛ شمار جمعیت کوچندگان پیران که در دهستان پیران شهرستان پیرانشهر سکنا دارند (چنانکـه گذشت) در۱۳۷۷ش، ۹۵ خانوار (۹۶۴ نفر) بوده است.
پیرانها دارای زمینهای مساعدکشاورزی هستند و ضمن دامداری که پیشه اصلی آنهاست، به زراعت
گندم،
جو،
توتون و
برنج نیز میپردازند.
ظاهراً در متون تاریخی تا دوره
قاجار به ایل پیران اشاره نشده است. این بیتوجهی احتمالاً از اینجاست که این ایل در تاریخ سیاسی و اجتماعی
ایران اهمیت چندانی نداشته است. با توجه به وجود روستاهایی به نام پیران و پیرانلو و نیز طایفه پیرانلو در نواحی کردنشین شمال
خراسان، میتوان پیشینه کهنتری برای ایل پیران فرض
کرد. امکان دارد که بخشی از ایل پیران در جریان انتقال
کردان از مناطق کردنشین شمال غربی
ایران و نواحی مرزی سرزمین
عراق برای پاسداری از مرزهای شمال شرقی در
دوره صفویه در مقابل حملات
ازبکان و
مغولان، به این منطقه کوچانده شده باشند؛ زیرا در جریان این جابهجاییها بود که معمولاً ایلات نام ایل و آبادیهای قدیم خود را بر اقامتگاههای جدیدشان میگذاشتند.
پیرانها در ۱۲۹۷ق شیخ عبیدالله شَمْزینی را در
قیام بر ضد
حکومت وقت
آذربایجان همراهی کردند.
در
تابستان ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱م در شورش اسماعیل آقاسیمکو (یا سمیتقو) رهبر ایل شکاک برضد حاکمان وقت دولت
ایران در آذربایجان، به او پیوستند.
پیرانها از تشکیل جمهوری
مهاباد در ۱۳۲۵ش/۱۹۴۶م پشتیبانی کردند و با ۳۰۰ سوار به رهبری محمد امین آقا و قرنی آقا در ارتش
کردها عضویت داشتند.
(۱) اسکندرینیا، ابراهیم، ساختار سازمان ایلات و شیوه معیشت عشایر آذربایجان غربی، ارومیه، ۱۳۶۶ش.
(۲) اسکندرینیا و سیامک منصور افشار، سیری در عشایر آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه آذربایجان غربی، گزارش تایپ شده.
(۳) افخمی، ابراهیم، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان مهاباد و سردشت و اشنویه، بوکان، ۱۳۷۰ش.
(۴) ایگلتن، ویلیام، جمهوری ۱۹۴۶ کردستان، ترجمه محمد صمدی، مهاباد، ۱۳۶۰ش.
(۵) بدلیسی، شرفخان، شرفنامه، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۶) برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان غربی، سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۵۵ش، شم ۳۳.
(۷) بلوکباشی، علی، ایل پیران، پژوهشهای میدانی سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ش، جزوه چاپ نشده.
(۸) تابانی، حبیباللـه، بررسی اوضاع طبیعی، اقتصادی و انسانی کردستان، تبریز، ۱۳۴۵ش.
(۹) تکمیل همایون، ناصر، مرزهای
ایران در دوره معاصر، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۰) توحدی، کلیماللـه، حرکت تاریخی
کرد به خراسان، مشهد، ۱۳۶۴ش.
(۱۱) دهقان، علی، سرزمین زردشت، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۲) راسخ، شاپور و جمشید بهنام، ایلات و عشایر
ایران، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش، ج ۱.
(۱۳) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، نتایج تفصیلی، استان آذربایجان غربی، مرکز آمار
ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۴) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۷۷ش، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، مرکز آمار
ایران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۵) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۶۶ش، فرهنگ عشایری، حوزههای ۰۱ و ۰۲، مرکز آمار
ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۶) شافعی کورد، جلالالدین، جوغرافیای تاریخی کوردستان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۷) عزاوی، عباس، عشائرالعراق، بغداد، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۱۸) غوریانس، اسکندر، قیام شیخ عبداللـه شمزینی در عهد ناصرالدین شاه، به کوشش عبداللٰـه مردوخ، ۱۳۵۶ش.
(۱۹) کریمی، بهمن، راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب
ایران، تهران، ۱۳۲۹ش.
(۲۰) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل
ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۲۱) مشیرالدوله، میرزاجعفر، تحقیقات سرحدیه، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۲۲) مفخم پایان، لطفالله، فرهنگ آبادیهای
ایران، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۳) نادر، میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
(۲۴) Arfa، H، The Kurds، London، ۱۹۶۶.
(۲۵) Edmonds C J، Kurds، Turks and Arabs، London، ۱۹۵۷.
(۲۶) Iranica.
(۲۷) Rich C J، Narrative of a Residence in Koordistan، London، ۱۸۳۶.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پیران»، شماره۵۵۹۶.