پکتیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پَکْتیا، ولایتی در شرق
افغانستان میباشد.
این ولایت با مساحت ۴۳۱‘۶ کم ۲ و جمعیتی حدود ۹۰۰‘۵۲۹ تن، از شمال به ولایتِ ننگرهار، از غرب به ولایت لوگَر و غزنی، از جنوب به ولایت پکتیا و از شرق به ولایت خوست و مرزهای
پاکستان محدود است. مرکز پکتیا، شهر تاریخی
گردیز، و
زرمت،
سیدکرم، لجه منگل و چکمنی از مهمترین شهرهای آن است.
در گذشته پکتیا وسعت بیشتری داشت، اما این ولایت نخست به دو ولایت پکتیا و پکتیکا تقسیم شد و سپس با تأسیس ولایت خوست در نواحی شرقی پکتیا از وسعت آن کاسته شد. اراضی پکتیا عموماً کوهستانی و جنگلی است و جز ناحیه خوست و چمکنی که آب و هوایی گرم و مرطوب دارد، دیگر مناطق آن دارای آبوهوایی سرد و کوهستانی است.
بیشتر نواحی پکتیا به سبب نامساعد بودن شرایط اقلیمی، برای کشاورزی چندان مساعد نیست و فقط در اطراف زرمت و اراضی پیرامون گردیز و برخی زمینهای هموار، بیشتر آب زمینهای کشاورزی پکتیا از کاریزها تأمین میشود.
گندم،
جو،
بنشن، صیفی و سبزیجات از عمدهترین محصولات کشاورزی این ولایت است. در نواحی کوهستانی مهمترین محصول کشاورزی سیبزمینی است.
هرودت در
سده ۵قم، از سرزمینی به نام پاکتیکه نام برده است که قومی جنگاور در آنجا میزیستهاند و طرز زندگی آنها به باختریان شباهت داشته است.
یافتههای باستانشناسی در میرزَکی واقع در نزدیکی گردیز نیز، پیشینه تاریخی پکتیا را به سده ۳قم میرساند.
در ریگودا از قومی جنگجو به نام پکْتَ یاد شده است. گروهی از خاورشناسان نام پشتون را با پکت یکی میدانند. اما از دید زبانشناسی تبدیل پکت به پشتون در شاخههای زبانهای هند و ایرانی پذیرفتنی نیست.
در دوره
هخامنشیان این سرزمین ضمیمه قلمرو آنان شد
و پس از سقوط امپراتوری هخامنشی به دست
اسکندر از متصرفات وی به شمار آمد و با
مرگ اسکندر در حیطه قلمرو جانشینان وی قرار گرفت.
یافت شدن بیش از ۱۱هزار سکه باکتریایی در میرزکی، بیانگر آن است که این سرزمین جزو قلمرو باکتریاییها بوده است.
ظهور کوشانیها در نواحی شمالی هندوکش و پیشروی آنان به نواحی جنوبیتر، در نهایت به سقوط دولت یونانی باختر در حدود سالهای ۴۵-۲۰قم انجامید. از این تاریخ به بعد پکتیا در قلمرو کوشانیان قرار گرفت.
در دوره فرمانروایی کوشانیان، از نیمههای سده ۲م دودمان لویَک، بر پارهای از نواحی شرقی
افغانستان امروزی از جمله پکتیا، فرمانروایی داشتند
هیوئن تسیانگ زائر بودایی چینی که در سده ۱ق/۷م از سرزمینهای غربی
چین دیدن کرده است، از دو منطقه فالانا و آپوکان یاد کرده که ولایت امروزی پکتیا را نیز دربر میگرفته است.
بنابر گزارش وی، در این نواحی مانند دیگر نواحی شمالی و شرقی افغانستان امروزی، کیش بودایی رواج داشته است.
در ۲۴ق/۶۴۵م یا به روایتی در ۲۵ ق، سپاهیان
عرب به فرماندهی
عبدالله بن
عام بن کُریز کابل را به
جنگ گشودند، اما به درستی روشن نیست که آیا
مسلمانان در این زمان به نواحی شرقیتر نیز دست یافته بودند، یا نه.
به هرحال، حاکمیت عربها در این ناحیه پایدار نبود. در ۵۰ق/۶۷۰م، کابلشاه مسلمانان را از کابل بیرون راند.
از چگونگی ورود اسلام به سرزمینی که امروزه پکتیا خوانده میشود، آگاهی چندانی در دست نیست، بنابر اسناد موجود، نخستین حاکم لویکی این ناحیه که به
دین اسلام درآمد، خانان یا خاقان نام داشته است. وی چون بر نواحی
غزنه و گردیز
حکومت یافت، در حدود سال ۱۶۴ق/۷۸۱م به اسلام گروید، اما پس از چندی باز به کیش پدران خود برگشت.
ولی پسر او محمد بن خاقان که تا حدود سال ۲۰۰ق/۸۱۶م حکومت داشت، قطعاً به دین اسلام درآمده بود
ابومنصور افلح پسر و جانشین محمد، هنگامی که به شاهی رسید، بتخانه لویک واقع در دروازه بامیان غزنه را ویران، و برجای آن مسجدی بنا کرد که به مسجد افلح لویک شهرت یافت.
در ۲۵۶ق/۸۷۰م،
یعقوب لیث صفاری به نواحی شرقی
خراسان تاخت و جنگی سخت میان او و
ابومنصور افلح امیر گردیز درگرفت و سرانجام ابومنصور با دادن گروگان و تعهد به پرداخت ۱۰ هزار درم
خراج سالیانه به امیر
سیستان، با وی
صلح کرد. پس از افلح، اخلاف و تا اواسط سده ۵ق بر حکومت گردیز باقی ماندند.
نواحی دوردست و بعضاً صعبالعبور پکتیا یکی از پناهگاههای
خوارج در نواحی شرقی
ایران به شمار میرفت. این نواحی در دوره اقتدار خوارج سیستان زیر سلطه آنان بود.
به گزارش نویسنده گمنام
حدود العالم بیشتر اهالی گردیز بر
مذهب خوارج بودند
در ۵۷۰ق/۱۱۷۴م معزالدین محمد غوری، گردیز و نواحی شرقی آن را گشود.
پس از درگذشت وی در ۶۰۲ق/۱۲۰۶م سلسله غوریان در نتیجه جنگهای داخلی از هم پاشید
و
سلطان محمد خوارزمشاه با استفاده از این موقعیت، متصرفات غوریان را تا نواحی گردیز و مرزهای هند ضمیمه قلمرو خود کرد،
اما سلطه خوارزمشاهیان بر این نواحی دیری نپایید و سراسر خراسان به تصرف مغولان درآمد. در ۶۱۸ق/۱۲۲۱م سپاهیان
چنگیزخان در تعقیب سلطان
جلالالدین خوارزمشاه که قصد رفتن به نواحی شرقی سند را داشت، به گردیز رسیدند و نواحی پیرامون آن تا رودخانه سند را به
تصرف درآوردند.
پس از استیلای مغولان، پکتیا مانند دیگر نواحی خراسان بزرگ توسط یک والی و یک فرمانده نظامی که از طرف خان بزرگ مغول تعیین میشد، اداره میگردید. این وضع تا زمان به قدرت رسیدن
هلاکو در
ایران و تأسیس حکومت
ایلخانیان توسط وی ادامه داشت.
در دوره ایلخانیان، حکام خراسان بزرگ مطیع فرمانروایان این سلسله بودند.
پس از
مرگ ابوسعید بهادر، آخرین ایلخان
مغول تا روی کار آمدن تیمور، پکتیا به مثابه یک مرکز اداری کوچک توسط امرای محلی اداره میشد.
در ۸۰۰ق/۱۳۹۸م،
تیمور گورکانی به پکتیا رسید و از آنجا به نواحی شرقیتر تا حوالی رود سند لشکر کشید.
پس از اضمحلال دولت تیموری نواحی شرقی افغانستان کنونی از جمله پکتیا به
تصرف دولت بابری هند درآمد.
محمد ظهیرالدین بابر از میان درباریان خود حکمرانی برای اداره این نواحی گسیل داشت، از آن جمله خواجه کلان را به حکومت غزنی و گردیز گماشت.
این نواحی تا چیره شدن
نادر بر نواحی شرقی افغانستان در ۱۱۵۱ق/۱۷۳۸م تحت استیلای بابریان هند باقی ماند.
سلطه نادر بر این نواحی دیری نپایید. پس از مرگ نادر (۱۱۶۰ق/۱۷۴۷م) احمدخان ابدالی، از فرماندهان نظامی نادرشاه که از جانب سران قبایل افغان حمایت میشد، در نزدیکی قندهار، تاج شاهی بر سر نهاد. او از خلأ قدرتی که بر اثر
قتل نادر و ضعف دولت گورکانی هند به وجود آمده بود، استفاده کرد و به سرعت موضع خود را در نواحی شرقی متصرفات نادرشاه از جمله پکتیا استوار ساخت
از میانههای سده ۱۳ تا میانههای سده ۱۴ق انگلیسیها در نواحی شرقی افغانستان امروزی نفوذ کردند و بر بیشتر آن نواحی از جمله پکتیا چیره شدند.
در جریان دومین
جنگ افغانستان و
انگلستان در ۱۲۹۵ق/۱۸۷۸م، نیروهای انگلیسی از راه پکتیا به سوی کابل پیشروی کردند. در جنگ سوم افغانستان و انگلستان نیروهای افغانی برای هجوم به دژ
بریتانیا در «تَل» از همین راه گذشتند.
در اواخر سال ۱۳۳۰ق/۱۹۱۲م نهضتی مردمی برضد ستمکاریهای محمداکبرخان والی پکتیا برپا شد که تا اوایل سال ۱۳۳۱ق ادامه داشت. در همین اثنا جاندادخان از زمینداران بزرگ احمدزایی که در کابل اقامت داشت، از جانب دولت مرکزی برای سرکوب نهضت اهالی پکتیا به منطقه گسیل شد، ولی او با همدستی برادرزادهاش ولی محمدخان که با انگلیسیها سروسری داشت، به این آشوبها دامن زد. اما دولت مرکزی افغانستان با گردآوری نیرو به سرکوب این نهضت پرداخت.
سرزمینهای پشتوننشین که در دوره حضور انگلیسیها در هند مورد منازعه آنان با حکومت افغانستان بود، با به رسمیت شناخته شدن استقلال افغانستان از جانب دولت انگلستان در گفتوگوهای صلح راولپندی در ۱۳۳۷ق رسماً میان دو دولت تقسیم شد و با تعیین مرزهای افغانستان با هندِ انگلیس، مرزهای امروزی افغانستان شکل گرفت و پکتیا در شمار نواحی پشتوننشین تحت فرمانروایی دولت افغانستان قرار گرفت.
پس از آغاز جنگهای داخلی افغانستان، در پی کودتای کمونیستی ۱۳۵۶ش/۱۹۷۷م و ورود ارتش شوروی در ۱۳۵۸ش به افغانستان به منظور حمایت از دولت مرکزی آن کشور، پکتیا به سبب مجاورت با مرزهای
پاکستان برای تأمین جنگافزار مجاهدین از اهمیت استراتژیک برخوردار گشت و از پایگاههای مهم مجاهدین افغانی بهشمار میرفت.
(۱) ابناثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابوالحسن، گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۴) بازورث، ک. ا.، سلسلههای اسلامی، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۵) بریگو، آندره و اولیویه روآ، جنگ افغانستان، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، مشهد، ۱۳۶۶ش.
(۶) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمرانیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۷) پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۸) تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۹) تازه نورستانی، سمیعالله، ریشههای تاریخی و فرهنگی نورستان، به کوشش عنایتالله نصرتی، کابل، ۱۳۶۷ش.
(۱۰) جعفری، علیاکبر، پشتو، سخن، تهران، ۱۳۴۵ش، دوره ۱۶، شم ۱۱.
(۱۱) حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، کابل، ۱۳۴۵ش.
(۱۲) حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان در عصر گورکانی، کابل، ۱۳۲۰ش.
(۱۳) حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۴) حسینی منشی، محمود، تاریخ احمدشاهی، به کوشش دوست مرادسید مرادوف، مسکو، ۱۹۷۴م.
(۱۵) دائرة المعارف آریانا، کابل، ۱۳۲۸ش.
(۱۶) دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامه افغانستان، قم، ۱۳۷۱ش.
(۱۷) یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۸) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۱۹) علیآبادی، علیرضا، افغانستان، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۲۰) غبار، غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، قم، ۱۳۵۹ش.
(۲۱) فرهنگ، محمدصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم، ۱۳۷۱ش.
(۲۲) گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۲۳) منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۴) نسوی، محمد، سیرت جلالالدین مینکبرنی، ترجمه کهن، به کوشش مجتبیٰ مینوی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۲۵) نقشه راهنمای افغانستان، گیتاشناسی، تهران، شم ۱۸۹.
(۲۶) Afghanistan، Paris، ۱۹۷۰.
(۲۷) Bosworth، C. E.، The Tāhirids and Saffārids، The Cambridge History of Iran، vol. IV، ed R. N. Frye، Cambridge، ۱۹۷۵.
(۲۸) Britannica، micropaedia، ۱۹۸۷.
(۲۹) Dupree، L.، Afghanistan، New Jersey، ۱۹۷۳.
(۳۰) Ghirshman، R.، Iran، London، ۱۹۷۸.
(۳۱) Herodotus، History، tr. A. D. Godley، London، ۱۹۵۷.
(۳۲) Iranica.
(۳۳) Watters، Th.، On Yuan Chwang’s Travels in India، ۱۹۷۳.
(۳۴) The World Gazetteer، www.world-gazetteer.com.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پکتیا»، شماره۵۵۳۵.