پلورالیسم دینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تکثرگرایی دینی از مباحث
فلسفه دین و به معنی
اعتقاد به حقانیت یا نجاتبخشی همه یا مجموعهای از
ادیان در عصر
واحد می باشد.
قرآن حقانیت طولى شرایع انبیاى الهى را مىپذیرد و همه آنها را در عصر خود
اسلام به معنای واقعی کلمه مى داند؛ اما حقانیت عرضى
ادیان را نمى پذیرد. آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار
دین حق در اسلام و نفى
پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى، به صراحت با بعضى از اصول و مبانى پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال مى کند.
از نظر اسلام آن دین حق در عصر کنونی، دین اسلام است. اما اسلام در مساله
رستگاری و نجات انحصارگرا نیست و معتقد است که شرط رستگاری انسانها در هر دورهای ایمان به
خدا و
نبوت و عمل خالصانه بر اساس
شریعت حق زمان خودشان بوده است و الان که آن دین حق، اسلام است، لذا شرط رستگاری انسانها در عصر حاضر، تصدیق انبیاء گذشته و ایمان به دین اسلام و عمل بر طبق دستورات آن میباشد.
تکثرگرایی معادل
فارسی واژه
پلورالیسم (Pluralism) در
زبان انگلیسی است که ترکیبی است از واژه پُلُو رال (PLu ral) به معنای جمع و کثرت و پسوند ایسم یا ایزم (Ism) که بر گرایش و طرز فکر دلالت دارد.
لذا این واژه در
لغت به معنای جمعگرایی و کثرتگرایی است. و در اصطلاح به معنای پذیرش
کثرت، نفی انحصار و گرایش به اصول متعدد و در مقابل «monism» است. مثلا اگر در تبیین پدیدهای از اصول متعدد استفاده کنیم پلورالیست و اگر از یک اصل استفاده کنیم مونیست خواهیم بود. لذا این واژه به حوزه
دین شناسی منحصر نبوده، در حوزههای متعددی مانند
سیاست،
اخلاق،
فرهنگ و غیره استفاده میشود.
تکثرگرایی دینی گاه بر پذیرش کثرت در محدوده مذاهب یک
دین اطلاق میشود و گاه بر پذیرش تکثر در
ادیان. در این مقاله تنها از تکثرگرایی برون دینی از منظر
قرآن کریم بحث میشود؛ همچنین مراد از تکثرگرایی در این مقاله، تکثرگرایی عرضی است نه طولی؛ بدین معنا که تکثر طولی
ادیان آسمانی و ظهور دینی پس از
دین دیگر مورد بحث نیست، بلکه بحث در کثرت عرضی
ادیان و
حجیت و حقانیت آنها در یک زمان و در عرض هم است.
تکثرگرایی دینی مورد بحث عبارت است از نفی انحصارِ حقانیت یا نجات بخشی در دین
واحد و گسترش دادن آن به همه یا مجموعه ای از
ادیان در عصر
واحد ، به گونهای که هریک از
ادیان جلوهای از «
حق مطلق » به شمار آید.
این واژه را نخستین بار «
لوتسه» (Lotze) فیلسوف و منطقدان آلمانی در سال ۱۸۴۱ میلادی در کتاب «ما بعد الطبیعه» خود وارد
فلسفه کرد.
و از مباحث جدی نیمه دوم قرن بیستم در حوزه
فلسفه دین مساله پلورالیسم دینی یا تنوع
ادیان است که در جهان
مسیحیت توسط «
جان هیک» (متولد۱۹۲۲) به صورت مستقل مطرح شد.
دو عامل اساسی در پیدایش پلورالیسم دینی در غرب دخالت داشته است:
لیبرالیسم سیاسی که نوعی ایدئولوژی سیاسی است بر پایههایی از قبیل
تساهل و
مدارا،
حقوق و آزادیهای فردی مبتنی است. طبق این دیدگاه دولت باید از دخالت در امور شخصی مردم بپرهیزد و حریم حقوق فردی و شخصی را حفظ کند. از جمله این حقوق فردی، آزادی بیان عقیده است و از بارزترین موارد عقیده هم عقیده دینی است، یعنی هر کس در
جامعه باید در بیان عقیده دینی خود آزاد باشد. معمار لیبرالیسم دینی
شلایر ماخر آلمانی (۱۷۶۸-۱۸۳۴) تلقی میشود.
این عامل عمدهترین مساله کلامی موثر در پیدایش پلورالیسم دینی است. بر اساس این آموزه در کلام مسیحی، فقط کسانی رستگار میشوند و از
قهر و
دوزخ الهی نجات مییابند که به
ربوبیت و مرگ فدیهوار
حضرت عیسی ایمان آورند. کسانی که به این آموزه اعتقاد ندارند یا
غسل تعمید انجام ندادهاند نمیتوانند به
بهشت راه یابند. در مقابل این دیدگاه تنگنظرانه «
کارل ری نر»
کاتولیک (۱۹۰۴-۱۹۸۴) دیدگاه
شمولگرایی را مطرح کرد که معتقد بود؛ پیروان درستکار و صالح
ادیان دیگر هم رستگار میشوند چرا که آنها نیز در واقع مسیحی هستند. با این حال شمولگرایی نیز مانند
انحصارگرایی تنها راه نجات را مسیحیت میدانست.
جان هیک از نظریه تکثرگرایی دینی خود با وصف «انقلاب کپرنیکی در الهیات مسیحی» یاد میکرد.
و بر این باور بود که همان گونه که کپرنیک (Copernicus) ستاره شناس و ریاضی دان لهستانی بنای کهن
نجوم و
هیئت بطلیموس را ویران و «خورشیدْ محوری» را جایگزین «زمینْ محوری» کرد، در انقلاب کپرنیکی دین نیز باید
ایمان به خدا و نسبت انسان با
پروردگار را در مرکز اعتقادات قرار داد و عقاید خاص
ادیان را به منزله کراتی دانست که حول محور آن میگردند.
او تکثرگرایی دینی را در قالب تمثیلهایی نیز ترسیم کرد؛ مانند تشبیه تنوع تاریخی فرهنگ های گوناگون به عینکهایی که حقیقت متعالی (واقعیت الهی
واحد) از درون آنها متنوع ادراک میشود،
تمثیل قدیمی «فیل و مردان کور»
و چراغ های متفاوتی که
نور واحد دارند.
جان هیک متکلم
پروتستان به شمولگرایی راضی نشد و آن را نیز تنگنظرانه میدانست، لذا قائل شد که هرکس با هر عقیدهای میتواند به بهشت راه یابد، به این شرط که از راه یکی از
ادیان به حق توجه کند و از توجه به خود منصرف شود. این دیدگاه پلورالیسم دینی نام گرفت که برای گشودن درب بهشت بر روی پیروان دیگر
ادیان، مرز میان
حق و باطل،
ثنویت و
تثلیث،
توحید و
شرک را برمیدارد.
هیک و پیروان او از دیدگاه پلورالیسم در نجات به حقانیت و صدق منتقل شده، معتقداند که آموزههای همه
ادیان توحیدی و غیر
توحیدی و اعتقاداتشان درست و حق و مطابق با واقع است و نمیتوان ادعا کرد که دینی در میان
ادیان منحرف و باطل است.
در واقع پلورالیسم دینی پاسخ به پرسش در مورد تنوع
ادیان وحیانی و غیروحیانی با مذاهب گوناگون آنهاست، یعنی از یک طرف تنوع و تکثر
ادیان و مذاهب بعنوان یک واقعیت خارجی قابل انکار نیست، و از طرف دیگر یک اندیشمند دینی باید موضع و دیدگاه خود را نسبت به این واقعیت روشن کند، و بیان کند که هر شخص دینداری نسبت به
ادیان دیگر باید چه نگرشی داشته باشد.
پلورالیسم دینی در مقابل انحصارگرائی، شمولگرائی و
ابطالگرائی، پاسخی به این پرسشهاست. ابطالگرائی تمام
ادیان را باطل میداند و همه آنها را مخلوق ذهن بشر معرفی میکند و
هدایت و
سعادت را امری موهوم و خیالی میداند. شمولگرائی هم به حقانیت مطلق یک دین و حقانیت نسبی سائر
ادیان حکم میکند. انحصارگرائی هم به حقانیت یک دین و بطلان دیگر
ادیان قائل است. اما پلورالیسم دینی همه
ادیان را صراطهایی مستقیم بسوی یک مقصد معرفی میکند.
تفسیر دومی هم در مورد پلورالیسم دینی وجود دارد که ناظر به بعد اجتماعی و حیات دینی است. بدین معنا که پیروان
ادیان مختلف میتوانند زندگی مسالمت آمیزی در یک جامعه با یکدیگر داشته باشند و حدود و حقوق همدیگر را مراعات کنند. این معنای از پلورالیسم قطعا قابل پذیرش است.
دیدگاه پلورالیسم دینی هم در بحث حقانیت و هم دربحث نجات دچار اشکالات متعددی است، که به برخی از آنها اشاره میشود:
ادیان موجود دارای برخی آموزههایی هستند که با آموزههای موجود در
ادیان دیگر در
تضاد و
تناقض هستند و اعتقاد به حقانیت همه
ادیان موجود مستلزم
اعتقاد به
اجتماع نقیضین یا
ضدین خواهد بود که امری محال است. مثلا
دین اسلام بر یکتایی
خداوند تاکید میکند، در حالی که مسیحیت موجود معتقد به وجود خدای پدر و خدای پسر و خدای
روح القدس است و
آیین زرتشت هم به دوگانهپرستی گرایش دارد. حال اگر هر سه دین بر حق باشد باید گفت خدا هم یکی است و هم دو تا و هم سه تا و این غیر ممکن است.
هر دینی یا آموزههای مخالف در دین دیگر را نفی میکند و یا کلا دین دیگر را باطل میداند. بنابراین از حقانیت هر دین بطلان
ادیان دیگر لازم میآید، لذا گفته میشود که پلورالیسم دینی خود برانداز است و علیه خود حکم میکند.
پلورالیسم از یک سو به حقانیت همه
ادیان حکم میکند و از سوی دیگر
ادیان موجود یکدیگر را نفی میکنند. نتیجه این تعارض چیزی جز
شکاکیت و سرگردانی در مورد دین حق نیست.
آیات قرانی به صراحت دلالت بر منحصر بودن دین حق در اسلام و نفی مبانی پلورالیسم میکنند. برخی آیات به نفی شکاکیت میپردازند و ادله
پیامبران را روشن و در نتیجه تردید شکاکان را بی وجه میدانند.
برخی آیات هم پذیرش دینی غیر از اسلام را منتفی میدانند.
برخی آیات الهی نیز همه انسانها و از جمله اهل کتاب را به دین اسلام دعوت میکنند.
که همه این
آیات نشان میدهد قرآن حقانیت
ادیان موجود دیگر را قبول ندارد.
اسلام در بحث حقانیت
ادیان معتقد به انحصارگرائی است و فقط یک دین را حق میداند. از نظر اسلام در هر دوره از تاریخ
بشر یک دین و
شریعت الهی بعنوان دین حق موجود بوده است، ولی با آمدن دین جدید از سوی خدا آن دینِ قبلی
نسخ میشد. از نظر اسلام آن دین حق در عصر کنونی، دین اسلام است. اما اسلام در مساله رستگاری و نجات انحصارگرا نیست و معتقد است که شرط رستگاری انسانها در هر دورهای ایمان به خدا و
نبوت و عمل خالصانه بر اساس شریعتِِ حقِ زمان خودشان بوده است و الان که آن دین حق، اسلام است، لذا شرط رستگاری انسانها در عصر حاضر، تصدیق انبیاء گذشته و ایمان به دین اسلام و عمل بر طبق دستورات آن میباشد.
البته کسانی که پیام اسلام به آنها نرسیده باشد و در این مورد
تقصیر و کوتاهی از طرف این اشخاص صورت نگرفته باشد و یا اینکه از نظر توان عقلی، رشد کافی برای درک پیام اسلام نداشته باشند، اگر متدین به دین الهی خاصی هستند و طبق دستورات همان دین عمل میکنند، این افراد نیز به
رستگاری و نجات دست مییابند. و اگر پیام هیچ دین الهی به آنها نرسیده باشد، در این صورت حساب و تاب اعمال آنها بر اساس احکام عقل آنها خواهد بود، و باید طبق دستورات عقل خود عمل کنند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پلورالیسم (کثرت گرائی) دینی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۱۰. سایت جامع علوم و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تکثرگرایی دینی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۰/۱۰.