پردهداری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پَرْدهداری (حجابت)، از مناصب مهم دربار خلفا و فرمانروایان که متصدی این منصب حساس را پردهدار (حاجب) میخواندند که در دورههایی از
قدرت بسیار برخوردار بود و نزدیکترین کس به
خلیفه یا
سلطان به شمار میرفت.
این منصب را برخی از معاصران به سادگی به معنی دربانی پادشاه، و متصدی آن را مأمور بالا بردن پرده در دربار گرفتهاند.
اما در منابع کهن رساندن اخبار رعیت به خلیفه یا سلطان و اجازه گرفتن از او برای ایشان را از وظایف پردهدار دانسته، و آوردهاند او را از اینرو پردهدار میخوانند که خلیفه یا سلطان را از دید کسانی که بخواند بیاجازه بر او وارد شوند، دور نگاه میدارد.
واژۀ حجابت در
عربستان پیش از
اسلام به معنی پردهداری
کعبه کاملاً شناخته شده بود
و پیداست که پردهدار وظیفۀ نگهداری و مراقبت از آن را برعهده داشته است.
به کار رفتن واژۀ پردهدار در روایات مربوط به ایران باستان، و نیز در شاهنامۀ
فردوسی که مبتنی بر روایات بازمانده از روزگاران کهن است، بیانگر وجود منصب پردهداری در دربار شاهان ایران باستان، اهمیت پردهدار و نزدیکی او به شخص شاه تواند بود.
وارد شدن پردهدار و حاجب در قلمرو ادبیات در دورانهای گوناگون پس از اسلام بیانگر تصویری به خوبی شکل گرفته از این شغل و کاربرد آن در ذهنیت اجتماعی مردم است.
جاحظ رسالهای در باب حجابت پرداخته که نشان میدهد پردهداری یکی از مهمترین و بسا که مهمترین لوازم
حکومت به شمار میرفته است. وی صفتهایی را که از زبان شاهان و فرمانروایان برای حاجب برمیشمارد، بیشتر بر چند اصل مشخص استوار میداند:
عقل و کفایت،
سیاست و مردمداری، رازداری و موافقت تام با سلطان، درستی
اخلاق و حتیٰ زیبایی ظاهری.
با توجه به این ویژگیها، حاجب در واقع اعتبار و آبروی شخص امیر یا سلطان به شمار میرفت و در تعیین سیاست مملکت، ارتباط حکومت با مردم و نیز ارتباط سلطان با اجزاء
حکومت خود، نقش عمدهای داشت و از مهمترین عوامل نمایش نوع رابطۀ حکومت با مردم بود، چنانکه چیزی مخربتر برای مملکت و نابودکنندهتر برای مردم از سختگیری حاجبان نیست؛ حاجب اگر سهلگیر باشد، مانع
ظلم بر مردم میشود و اگر سخت بگیرد، آنان را به سوی ظلم میراند.
حاجب به این صورت، حایل میان مردم و دستگاه حکومتی بود.
دو واژۀ دیگر برای پردهدار آوردهاند: یکی پروانه
که لقب معین
الدین پسر مهذب
الدین وزیر بود که پردهداری دربار
سلجوقیان روم را در دست داشت و در واقع همۀ امور در دست او بود
دیگر آغاجی (آغاچی) ترکی است که ظاهراً حاجب و خادم خاصۀ سلطان بود.
گسترش و تحول معنی و کاربرد پردهداری و حاجب را پس از
اسلام میتوان در دو بخش مطالعه کرد:
۱. قلمرو شرقی سرزمینهای اسلامی: در آغاز اسلام با آنکه جانشینان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباری نداشتند، ولی وظیفۀ پردهداری در سادهترین شکل آن به ضرورت وجود داشت و از کسانی به عنوان حاجیان
خلفای راشدین یاد شده است.
که خدمتکار خاص و نزدیکترین اشخاص به آنها بودند.
در دوران
امویان این منصب اهمیت بسیار یافت و این معنی نشانۀ تغییر و تحول در سازمان اداری حکومت بود که با گسترش قلمرو آن و به ویژه سیاست مملکتداری، تناسب داشت. پدید آمدن مقام حاجب الحُجّاب یا رئیس پردهداران در عهد
عبدالملک بن مروان اموی،
نشان دهندۀ وجود سازمان اداری حجابت است. با گذشت زمان سازمان حجابت در دربارها جا افتاد و حاجب تقریباً عهدهدار همۀ اموری گردید که یک سوی آن فرمانروا قرار داشت و به علت گسترش وظایف و یا زیادهروی در تشریفات، شمار حاجبان نیز به تدریج بیشتر شد.
حاجبان در دوران امویان و
عباسیان و به رغم
قدرت و نفوذ، غالباً از استقلال برخوردار نبودند و زیرنظر وزیران قرار داشتند.
از صفاریان (نخستین سلسلۀ مستقل ایرانی پس از اسلام) گزارشی صریح در باب حجابت و پردهداری در دست نیست: و ظاهراً سبب این امر آن است که امیران صفاری فرصت تشکیل دربار و نمایش تثبیت قدرت سیاسی نیافتند. با این همه، آوردهاند در جنگها مردی به نام عزیز نزدیک خیمۀ یعقوب خیمه داشت و هیچکس به جز او حق ورود به چادر یعقوب را نداشت. این مرد تا حدی سمت حجابت او را داشت.
در عصر
سامانیان، صاحب این منصب نه فقط پردهداری سرای امیر را برعهده داشت، بلکه در رأس مجموعۀ سازمان یافتۀ مأمورانی بود که زیرنظر رئیس خود حاجب بزرگ یا حاجب الحجاب، وظیفۀ اجرای فرمانهای خاص امیر را برعهده داشتند. این سازمان دقیقاً نظامی بود و از غلامان ترک تشکیل مییافت و رسیدن آنان به مقامهای برتر، نیازمند گذراند دورههای معین بود. نظامالملک این مراحل را تا نیل به پردهداری وصف کرده است.
غزنویان که از همان غلامان ترک برکشیدۀ سامانیان بودند، بر اهمیت این منصب افزودند. حاجبان این دوران از امیران بزرگ و بسیار مؤثر در ادارۀ کشور به شمار میرفتند و حتیٰ در شخص سلطان نیز نفوذ داشتند
(برای آگاهی از نام حاجبان مشهور غزنوی به این آدرس رجوع کنید.
)
نقش حاجب امیرعلی قریب از رجال عهد
سلطان محمود و پیشکار او که سپس به مقام حاجبی سلطان مسعود رسید و حرمت بسیار یافت، در انتقال آرام
حکومت از محمد به مسعود، علاوه بر کفایت شخصی نشان از
قدرت و نفوذ مقام حاجب در آن دوران دارد.
در عهد سلجوقی با وزرات قدرتمند خواجهنظامالملک
طوسی، کار حجابت زیر نفوذ وزارت قرار گرفت. در این دوره هم امیر حاجب در جنگها گاه وظیفۀ فرماندهی داشت و مقامش از همۀ امیران دیگر درگاه بالاتر، و وظیفۀ رسمی او ایجاد ارتباط میان سلطان و وزیر بود.
در سراپردۀ سلطان، پردۀ افتاده نشان نبودن بار، و پردۀ بالا کشیده نشانۀ بار بود.
امیر حاجب در هنگام مراسم بار، فاصلۀ به حضور رسیدگان را تا محل جلوس سلطان تعیین میکرد.
در تواریخ از حاجبان بزرگ و کارهای بزرگی که به دست ایشان صورت گرفته، بسیار نام برده شده است؛.
ربیع حاجب چنان نفوذی در
دولت عباسی یافت که پس از خود او، پسرش فضل ربیع، و نوادهاش عباس
بن فضل حاجب خلفا گردیدند.
حوالی سال ۵۸۲ق/۱۱۸۶م خوارزمشاه حاجب بزرگ خود، شهاب
الدین مسعود را برای مذاکرات
صلح با
دشمن فرستاد.
گزارشهای عصر توراگینا خاتون همسر اوگتای قاآن نیز حاکی از آن است که این زن قدرتمند که پس از
مرگ شوهر تا رسیدن گیوکخان به سلطنت کارهای قلمرو چنگیزی را در دست گرفت، حاجبهای فاطمه نام داشت که اصلاً اسیری خراسانی بود و در این ماجرا کفایت و سیاست بسیار از خود نشان داد.
وظیفۀ حجابت در دورۀ ایلخانان مغول و تیموریان همواره در اختیار امیران نظامی قرار داشت و از مناصب
عالی درباری به حساب نمیآمد.
در این دوره از
هند تا
مصر حاجبان کارهای مربوط به شاه و دربار و روابط آنها با مردم را در دست داشتند و به علاوه رساندن فرمانهای شاه به صاحبان آن، تعیین وظایف صاحب منصبان اداری و نظامی، تعیین جای بزرگان و مراجعان در بارگاه سلطان.
از وظایف آنان بود.
در دورۀ
صفویان نام حاجب به ایشیک آغاسی تغییر یافت و برنامۀ وظایفش مانند دوران سلجوقیان گردید.
۲. حجابت در قلمرو غربی سرزمین اسلامی:
اندلس و
افریقا: پردهداری در اندلس و افریقا داستان دیگری یافت. در دولت امویان اندلس برای هر کاری وزیری معین شد که در میان آنان یکی مهمتر و محتشمتر و واسطۀ میان وزیران و خلیفه بود و همو حاجب نام گرفت. از جمله حاجبان بزرگ، منصور
بن بنیعامر است که به عنوان حاجب هشام دوم اموی امور دولت را یکسر در دست گرفت و به
استبداد گرایید و خود و فرزندانش با عنوان حاجب به
حکومت پرداختند. این روش در دوران ملوک الطوایف نیز ادامه یافت.
دولتهای شمال افریقا نیز به پیروی از امویان اندلس سازمان پردهداری داشتند.
سلطان بنیحَفص برای تنظیم امور مالی و هرگونه کاری که در حد وظیفۀ یک پیشکار قرار میگیرد، شخصی را تعیین کرد و او را حاجب نامید.
در
مراکش، در دولت بنی مرین نامی از حاجب نیست، اما وظیفۀ او را مقامی با عنوان «مِزوار» بر عهده داشت که بر سازمان «جانداریه» ریاست میکرد و افزون بر حجابت وظیفۀ اجرای همۀ دستورهای سلطان از قبیل اعمال مجازاتها و نیز اجرای قوانین و نگهداری از زندانیان درگاه را نیز برعهده داشت.
دولت بنی عبدالواد فاقد سازمانهای دیوانی بود، ولی سلطان کسی را برای بعضی کارهای خاص خود به نام حاجب داشت.
در
مصر عهد ممالیک، وظیفۀ حجابت بر عهدۀ «دواندار» بود که علاوه بر حاجبی
سلطان، او را از اخبار قلمرو حکومت و اطلاعات مخفی گزارشگران حکومتی آگاه میساخت، به این ترتیب که واسطۀ میان «صاحب برید» (گزارشگر اخبار) و «کاتب السر» (کاتب مخصوص سلطان) در امور محرمانۀ مملکت بود.
آنچه وظیفۀ حجابت را در مصر از قلمرو شرقی متفاوت میساخت، این بود که لفظ حاجب اندک اندک بر صاحبان وظیفه در درجههای پایینتر هم اطلاق میشد و غیر از حاجب خاص سلطان و دستگاه زیر فرمان او، برخی از ارباب مناصب نیز حاجب یا حاجبانی یافتند، مثلاً کاتب دیوان خلیفه یا قاضی القضات
خود حاجبانی داشتند. در مصر، همچنین شغلی به نام «حجوبیت» پدید آمد که به گزارش سبکی
وظیفهای قدیمی بود که سابق بر آن «قیادت» نام داشت و متولی آن به امور سپاه رسیدگی میکرد و نتیجه را به اطلاع سلطان میرسانید. از اینرو، او را قائد الجیش هم میگفتند. در دورۀ مملوکان ترک کار حاجب در وظیفۀ حجوبیت به قضا و حکم نسبت به مردم و سپاهیان و نیز واداشتن متمردان به اطاعت تحول یافت. در جریان دادرسی ۵ حاجب شرکت میکردند که دوتن از ایشان امیر هزاره بودند و یکی از این دو خود حاجب الحجاب بود که همۀ امور دربار زیر دست او قرار داشت.
شمار اینگونه حاجبان در مصر بسیار بود، و تنها اختصاص به پایتخت نداشت، بلکه در ولایات نیز دستگاه حجوبیت وجود داشت که زیرنظر نایب ولایت کار میکردند.
(۱) محمود آقسرایی، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار (تاریخ سلاجقه)، به کوشش عثمان توران، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲) محمد ابشیهی، المستطرف فی کل من مستظرف، بیروت، دارمکتبةالحیاة.
(۳) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة.
(۴) عبدالرحمان
بن خلدون، مقدمه، به کوشش
علی عبدالواحد وافی، قاهره، ۱۴۰۱ق.
(۵) احمد
بن فضلالله عمری، مسالک الابصار، چ تصویری، به کوشش ایمن فؤاد،
سید، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۶) عباس اقبال آشتیانی، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و یحییٰ ذکاء، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۷) حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دورۀ غزنوی و سلجوقی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۸) محمد انوری، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس
رضوی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۹) شیرین بیانی،
دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۰) ابوالفضل بیهقی، تاریخ، به کوشش منوچهر دانشپژوه، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۱) عبدالملک ثعالبی، لطائف المعارف، به کوشش ابراهیم ابیاری و حسن کامل صیرفی، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه.
(۱۲) عمرو جاحظ، الحجاب، الرسائل، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م، ج۲.
(۱۳) عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۹۱۶م.
(۱۴) حافظ، دیوان، به کوشش حسین پژمان، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۱۵) محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۶) دانشپژوه، تعلیقات بر تاریخ (نک: هم، بیهقی).
(۱۷) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ
موسوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۸) عبدالوهاب سبکی، معبد النعم و مبید النقم، به کوشش ویلهلم مورمان، لیدن، ۱۹۰۸م.
(۱۹) هلال صابی، رسوم دارالخلافة، به کوشش میخائیل عواد، بغداد، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۲۰) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۲۱) محمد قزوینی، تعلیقات بر لباب الالباب عوفی، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲۲) ابراهیم قفس اوغلی، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۳) احمد قلقشندی، صبح الاعشیٰ، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۲۴) عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۲۵) لمتن، آ. ک. س.، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۶) مهدی محقق، دومین بیست گفتار در مباحث ادبی و تاریخی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۷)
علی مسعودی، مروج الذهب، به کوشش عبدالامیرعلی مهنا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۲۸) احمد مقریزی، الخطط، بولاق، ۱۲۷۴ق.
(۲۹) احمد منوچهری دامغانی، دیوان، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۳۰) حسن نظامالملک، سیاستنامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۱) Barthold, W W, Turkestan Dawn to the Mongol Invasion, tr T Minorsky, ed C E Bosworth, Karachi، ۱۹۸۱.
(۳۲) Poliak, A N, Feudalism in Egypt, Syria, Palestine, and the Lebanon, ۱۲۵۰-۱۹۰۰، Philadelphia, ۱۹۷۷.
(۳۳) Prasad, I, Turks in India, Allahabad, ۱۹۷۴.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پردهداری»، شماره۵۴۹۷.