پاپیروس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پاپیروس (تلفظ اصلی: پاپوروس۱)، نام یونانی گیاهی که در
مصر باستان از آن برای تهیۀ کاغذی به همین نام بهره میگرفتند (همین دانشنامه، کاغذ) و در پزشکی کهن نیز کاربرد دارویی داشت.
این واژه در متون عربی و فارسی به شکل فافورس/بابوروس/بابُروس،
فافیروس
و فافیر/بابیر،
و نیز در متن چاپی آثار داروشناسی دورۀ اسلامی به صورتهای تصحیف شدۀ عافر، فاقیر و مانند آن آمده است.
در بیشتر آثار گیاه ـ داورشناسی دورۀ اسلامی و نیز واژهنامههای عرفی بَردی را نام عربی این گیاه دانستهاند،
اما برخی همچون
ابوالعباس نباتی، مشهور به ابنرومیه،
غافقی
و
ابوالخیر اشبیلی برای بردی چندگونه (صنف) و از جملۀ آنها: پاپیروس_ برشمردهاند
(که تلویحاً «بردی مصر» را نوعی از انواع بردی دانسته است). در برخی لهجههای عربی (از جمله عربیاندلس)،
بردی را خوص نیز نامیدهاند، زیرا برگ آن شبیه «برگ نخل» (= خوص) است.
به گفتۀ
خلیل بن احمد فراهیدی بردی سبزی را که در رویشگاه خود بسیار مانده باشد، حَفَا (
مفرد آن: حفاة) گفتهاند
نیز بخشی از نوک ساقۀ آن را که شبیه به
پنبه است (قُطن البردی) طوط
پیه سفید رنگی را که از ریشۀ بردی گرفته میشود: خُراط
و ریشۀ بردی (و نیز ساقۀ تازۀ هر گیاه) را عنقر یا عنقز نامند.
همچنین این گیاه را در
خراسان «لُخ»،
در
شیراز «تک»
و در
اصفهان «پیزر» نامند.
پزشکان دورۀ اسلامی دربارۀ طبع بردی (در آثار پزشکی همیشه معادل پاپیروس) دیدگاههای مختلفی داشتهاند، از جمله: سردکننده از درجۀ دوم و خشککننده و گیرنده (مقبض) در اعتدال،
سرد و خشک از درجۀ دوم
سرد و خشک بدون اشاره به درجه
و نیز سرد از درجۀ دوم و خشک از درجۀ اول.
گرچه
جالینوس تاکید داشت که این گیاه نه به صورت طبیعی، که تنها خاکستر آن (بهویژه حل شده در سرکه) در پزشکی کاربرد دارد،
اما دیوسکوریدس برآن بود که چون خواهند سرزخم کهنۀ چرکین (ناسور) را باز کنند، بردی را در
آب میافکنند و سپس پهن میکنند تا خشک شود. سپس نوک آن را در زخم فرو میکنند. بردی رطوبت زخم را به خود میگیرد و باد میکند و زخم را میگشاید.
به نظر ماسرجویۀ
جندیشاپور بوی بد دهان کسی که سیر یا پیاز خورده، یا شراب نوشیده است، با لیسیدن بردی از میان میرود.
ابنجزار نیز نوشیدن افشرۀ برگ سبز کوبیده شدۀ بردی را برای درمان بیماریهای طحال بسیار سودمند میدانست.
یعقوب کشکری برای بیرون آوردن آب از گوش این دستور را یاد کرده است: بیمار را طوری به پهلویی میخوابانیم که گوشی که در آن آب رفته، روبه بالا باشد. نیمی از یک قطعۀ بردی به طول یک ذراع را با پنبه میپوشانیم و در روغن میافکنیم تا خوب روغناندود شود. سردیگر بردی را در گوش بیمار فرو میکنیم و سر روغناندود را
آتش میزنیم. بردی همچنان که آتش میگیرد، آب درون گوش را به خود میگیرد. آن هنگام که بیمار از آتش به رنج افتد، آب نیز از گوش وی کاملاً بیرون آمده است.
حکیم مؤمن نیز آب این گیاه را به تنهایی جلادهندۀ دندان و بندآورندۀ خونریزی، و همراه با سرکه برای درمان طحال نیک میشمرد.
اما کاربرد خاکستر بردی و نیز سوختۀ کاغذ فراهم آمده از پاپیروس، به ویژه به عنوان بندآورندۀ خونریزی و خشککنندۀ زخمها بسیار رایجتر بود. در واقع در آثار پزشکی مقصود از
کاغذ (قرطاس) و به خصوص کاغذ سوخته (القرطاس المحرق) همواره کاغذی بود که از پاپیروس ساخته شده باشد. رازی با نقل عبارت «بردی: خاصیتش بند آوردن خون است چون سوخته شود» از کتاب ابدان بدیغورس (شم ۳۵۷۲، گ ۴۲ب، شم ۴۸۳۸، گ ۱۷۸ب)، یک بار به صورت «القرطاس المحرق فیما ذکر بدیغورس یقطع الدم»
و بار دیگر ذیل بردی به شکل «و قال بدیغورس: خاصته قطع الدم متی احرق»
تلویحاً این سخن را تایید کرده است؛ اما گویا
ابنجلجل نخستین کسی است که در این مورد به صراحت سخن گفته.
بیشتر پزشکان قدیم خواص درمانی قرطاس (معمولی یا سوخته) را بیش از خاصیت بردی، و نیز سوختۀ قرطاس یا بردی را در خشککنندگی برتر از خود آنها میدانستند.
نمونههایی از کاربرد خاکستر بردی و به ویژه کاغذ سوخته در درمان بیماریهای مختلف چنین است: درمان زخمهای چرکین دهان
بندآوردن خون دماغ (رعاف) و درمان زخمها و گوشت اضافی داخل بینی،
درمان زخم معده و روده
درمان بواسیر و زخمهای درونی و بیرونی آلتتناسلی.
کاربرد به تنهایی یا با سرکه در درمان بیماریهای پوست و مو
و سرانجام کاربرد به عنوان بندآوردندۀ خونریزی و جوشدهندۀ زخمها.
همچنین بدل بردی را تنها بدیغورس یاد کرده که به نظر وی هموزنش اقاقیا، نیمچند آن وردیابس یا ثلث وزن آن دمالاخوین است (شم ۳۵۷۲، گ۴۲ب، شم ۴۸۳۸، گ۱۷۸ب).
(۱) ابنبیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، به کوشش ابراهیمبنمراد، بیروت، ۱۹۸۹م.
(۲) ابنبیطار، عبدالله،
الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، ۱۲۹۱ق.
(۳) ابنجزار، احمد، الاعتماد
فی الادویة المفردة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۴) ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م.
(۵) ابن سرابیون، الکناش الصغیر، نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، شم ۹۶۶۸.
(۶) ابنسینا، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ق.
(۷) ابنوافد، عبدالرحمان، الادویةالمفردة، به کوشش احمدحسن بسج، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م.
(۸) ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب
فی معرفةالنبات، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
(۹) ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق
الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۰) اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
(۱۱) اهوازی، علی، کامل الصناعةالطبیة، بولاق، ۱۲۹۴ق.
(۱۲) بدیغورس، دستنویسهای شم ۳۵۷۲ و ۴۸۳۸ کتابخانۀ ایا صوفیه.
(۱۳) بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۴) جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۱۵) جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۶) حاجیزین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۷) حکیم مؤمن، محمد، تحفة، تهران، ۱۴۰۲ق.
(۱۸) فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، دارالهجره.
(۱۹) دینوری، احمد، النبات، به کوشش برنهارد لوین، ویسبادن، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۲۰) رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
(۲۱) شرح لکتاب دیاسقوریدوس
فی هیولی الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، گوتینگن، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۲) عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن
الادویة، کلکته، ۱۸۵۱م.
(۲۳) غافقی، احمد،
جامعالمفردات، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
(۲۴) کاسانی، ابوبکر، ترجمه و تحریر کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۵) کشکری، یعقوب، کناش
فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۲۶) نفیس بن عوض کرمانی، شرح الاسباب و العلامات نجیبالدین سمرقندی، به کوشش عبدالمجید، کلکته، ۱۳۵۱ق/۱۸۳۶م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پاپیروس»، شماره۵۴۳۳.