وَلّٰی (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَلّٰی:
(آيَاتُنَا وَلَّى) وَلّٰی: مصدرش
«تولية» (
از باب تفعيل) به معنى «اعراض كردن و روى برگردانيدن» است.
اين معنا در صورتى است كه لفظا يا تقديرا به «عن» متعدى شود.
اگر بدون «عن» خودبه خود متعدى شود به معنى «روى كردن» و قرار دادن چيزى در مقابل است.
به موردی
از کاربرد
وَلّٰی در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ) (و هنگامى كه آيات ما بر او خوانده شود، با تكبر روى برمىگرداند، چنانچه گويى آن را نشنيده است؛ گويا اصلًا گوشهايش سنگين است؛ او را به
عذابی دردناک بشارت ده!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در اين آيه آن كسى را كه خريدار لهو الحديث بود، توصيف مىكند و كلمه وقر به معناى بار سنگين است و مراد
از اينكه فرمود: گويا در دو گوشش وقر است اين است كه گويا چيزى به گوشهايش بسته كه
از شنيدن جلوگيرى مىكند. بعضى هم گفتهاند: اصلا اين كلمه كنايه
از كرى است.
معناى آيه اين است كه چون بر اين خريدار لهو الحديث آيات
قرآنى ما قرائت مىشود، پشت مىكند و
از آن رو مىگرداند و استكبار مىورزد، مثل اينكه اصلا آن را نشنيده باشد، گويى كر است، پس تو او را به عذابى دردناک بشارت ده.
(وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُ جُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ) (و
از هر سو خارج شدى، روى خود را به جانب
مسجدالحرام كن. و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد؛ تا مردم، دليلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ مگر آنها كه ستمكار و لجوج هستند.
از آنها نترسيد و
از من بترسيد! و بدانيد اين تغيير قبله، بخاطر آن بود كه نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد
هدایت شويد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: بعضى
از مفسرين گفتهاند: معناى اين آيه اين است كه
از هر جا كه بيرون شده و به هر جا كه وارد شدى، روى خود به سوى مسجد الحرام كن، بعضى ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه
از هر شهرى در آمدى، ممكن هم هست مراد به جمله
(وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ) مكه باشد كه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
از آنجا بيرون آمد و آيه
«مِنْ قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ» از آن خبر میدهد و معنايش اين است كه رو به
کعبه ايستادن حكمى است ثابت براى تو، چه در مكه و چه در شهرهاى ديگر و سرزمينهاى ديگر و جمله:
(وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)، همين معنا را تاكيد و تشديد مىكند.
(وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) اگر اين جمله را به عين عبارت قبلى تكرار كرد بعيد نيست براى اين بوده باشد كه بفهماند: حكم نامبرده در هر حال ثابت است و مثل اين است كه كسى بگويد: (در برخاستنت
از خدا بترس و در نشستنت
از خدا بترس و در سخن گفتنت
از خدا بترس و در سكوتت
از خدا بترس) كه منظور گوينده اين است كه هميشه و در هر حال ملازم تقوى باش و تقوى را همواره با خود داشته باش و اگر به جاى آن عبارت مىگفت: (
از خدا بپرهيز، وقتى برخاستى و نشستى و سخن گفتى و سكوت كردى) اين نكته را نمىفهماند و در
آیه مورد بحث معنايش اين است كه رو به سوى قسمتى
از مسجد الحرام بكن هم
از همان شهرى كه
از آن بيرون شدى و هم
از هر جاى ديگرى كه بوديد رو به سوى آن قسمت كنيد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَّوَلَّوْاْ إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ) (اگر پناهگاه يا غارهايى يا راهى در زير
زمين بيابند، با سرعت و شتاب به سوى آن فرار مىكنند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه ملجا به معناى آن نقطهاى است كه آدمى بدان پناهنده و متحصن مىشود، كلمه مغار به معناى محلى است كه
انسان در آن فرو رفته، خود را
از ديدگان پوشيده و پنهان مىسازد، نيز به معناى غارى است كه در كوه مىباشد. كلمه مدخل
از باب افتعال به معناى كوره راهى است كه به زحمت بتوان درون آن شد، و كلمه جماح رد شدن و عبور كردن عابر است به سرعت، و بدون توجه به راست و چپ خود و بدون اينكه چيزى او را
از حركت باز بدارد، معناى آيه روشن است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ) (به
یقین تو نمىتوانى صداى خود رابه گوش مردگان برسانى و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اين جمله علت مطلبى را كه
از سياق سابق فهميده مىشد بيان مىكند، گويا فرموده: اين قدر مشغول اين گونه افراد سست عنصر مشو، و غم بى ايمانيشان را مخور، كه چرا يکدم خوشحال و يکدم مايوسند، و به آيات ما
ایمان نمىآورند، و در آنها تعقل نمىكنند، چون اينان مردگانى كر و كورند، تو نمىتوانى چيزى به ايشان بشنوانى، هدايتشان كنى، تو، تنها كسانى را مىشنوانى و
هدایت مىكنى كه به آيات ما ايمان داشته باشند، يعنى در اين جهتها تعقل كنند، و تصديق نمايند، پس تنها اين گونه افراد مسلمند. و چون تفسير اين دو آيه در
سوره نمل گذشت ديگر تكرار نمىكنيم.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ لَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَ كَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولًا) (با اينكه آنان قبل
از اين با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت و در برابر آن مسؤولند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: لام در لقد لام قسم است و معناى
(لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ) اين است كه پشت به دشمن نكرده
از جنگ نمىگريزند و اين جمله بيان آن عهدى است كه قبلا كرده بودند و بعيد نيست كه مراد
از عهد آنان
از سابق، بيعتى باشد كه بر مساله
ایمان به خدا و رسولش و دينى كه آن جناب آورده با آن جناب كردهاند و يكى
از احكام دينى كه آن جناب آورده مساله جهاد و حرمت فرار
از جنگ است و معناى آيه روشن است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ) (امّا بزودى جمعشان
شكست مىخورد و پا به فرار مىگذارند!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: الف و لام در كلمه الجمع الف و لام عهد ذكرى است، مىفهماند گفتار درباره همان جمعى است كه قبلا ذكر شده بود و الف و لام در كلمه الدبر الف و لام جنس است و معناى تولى دبر پشت به جنگ كردن و عقبگرد كردن است و معناى آيه اين است كه: همين جمعيتى كه به آن مىبالند به زودى
شكست خورده و عقبگرد مىكنند و پا به فرار مىگذارند.
و در اين آيه
از شكست کفار و تفرق جمعيت آنان
پيشگويى مىكند و دلالت دارد بر اينكه اين
شكست و مغلوبيت ايشان در جنگى واقع خواهد شد كه خودشان به راه مىاندازند و همين طور هم شد، يعنى جنگ بدر پيش آمده و كفار
شكست خوردند و اين خود يكى
از پيشگويیهاى
قرآن کریم است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
چنانكه در آيه ۱۵۰
سوره بقره مىخوانيم:
(... فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ...) «روى خود را به جانب مسجد الحرام كن.»
و در آيه ۵۷
سوره توبه مىخوانيم:
(لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغٰارٰاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَيْهِ...) «اگر پناهگاه يا غارها يا راهى در زيرزمين بيابند به سوى آن حركت مىكنند.»
آيه اخير يكى
از اعمال و حالات منافقان را بروشنى ترسيم كرده است. آنجا كه به معنى «روى برگردانيدن» است، مىفرمايد:
«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى و نه سخنت را به گوش كران، هنگامى كه روى مىگردانند و پشت مىكنند.»
(إِذٰا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ) در آيه ۱۵
سوره احزاب باز درباره منافقان مىخوانيم:
(وَ لَقَدْ كٰانُوا عٰاهَدُوا اَللّٰهَ مِنْ قَبْلُ لاٰ يُوَلُّونَ اَلْأَدْبٰارَ...) «آنها قبل
از اين با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند...»
و در آيه ۴۵
سوره قمر همين واژه تكرار شده است:
(سَيُهْزَمُ اَلْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ اَلدُّبُرَ) «جمعشان به زودى
شكست مىخورد و پا به فرار مىگذارند.»
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات
قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته
از مقاله «وَلّٰی»، ج۴، ص۷۳۶.