ولایت امامان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امامان معصوم علیهمالسّلام در امور مردم بر همه آنها
ولایت دارند.
امامان معصوم علیهمالسّلام ، برخوردار از
حق ولایت و تصرف در امور مردم:
یـایها الذین ءامنوا اطیعوا
الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...
اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! اطاعت كنيد
خدا را! و اطاعت كنيد
پیامبر خدا و
اولو الامر (
اوصیای پیامبر) را!
اضافه «اولی» به «امر» و موارد استعمال آن در
قرآن، مثل «و شاورهم فی الامر»
و «و امرهم شوری بینهم»
و روایات، نشان میدهد که مقصود از آن، امور دنیایی است و با توجه به تکرار «اطیعوا» در
آیه، روشن میشود که منظور از اطاعت از اولی الامر، پیروی از امامان علیهمالسّلام در امور حکومتی است.
اين آيه و چند آيه بعد، درباره يكى از مهمترين
مسائل اسلامی، يعنى مسئله
رهبری بحث مىكند و مراجع واقعى
مسلمین را در مسائل مختلف دينى و اجتماعى مشخص مىسازد.
نخست به مردم با
ایمان دستور مىدهد كه از خداوند اطاعت كنند، بديهى است براى يك فرد با ايمان همه اطاعتها بايد به اطاعت پروردگار منتهى شود، و هر گونه رهبرى بايد از ذات پاك او سرچشمه گيرد، و طبق فرمان او باشد، زيرا حاكم و مالك تكوينى
جهان هستى او است، و هر گونه
حاکمیت و
مالکیت بايد به فرمان او باشد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا
اللَّهَ).
در مرحله بعد، فرمان به پيروى از
پیامبر صلی
الله
علیه
وآله مىدهد،
پيامبرى كه
معصوم است و هرگز از روى
هوی و
هوس، سخن نمىگويد،
پيامبرى كه نماينده
خدا در ميان مردم است و سخن او سخن خدا است، و اين منصب و موقعيت را خداوند به او داده است، بنا بر اين اطاعت از خداوند، مقتضاى خالقيت و حاكميت ذات او است، ولى اطاعت از
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله مولود فرمان پروردگار است و به تعبير ديگر خداوند واجب الاطاعة بالذات است، و
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله واجب الاطاعه بالغير و شايد تكرار اطيعوا در آيه اشاره به همين موضوع يعنى تفاوت دو اطاعت دارد (و اطيعوا الرسول) و مرحله سوم فرمان به اطاعت از اولوا الامر مىدهد كه از متن جامعه اسلامى برخاسته و حافظ
دین و دنياى مردم است.
اولوا الامر چه كسانى هستند؟!
درباره اينكه منظور از اولوا الامر چيست در ميان مفسران
اسلام سخن بسيار است كه مىتوان آن را در چند جمله خلاصه كرد:
۱- جمعى از مفسران
اهل تسنن معتقدند كه منظور از" اولوا الامر" زمامداران و حكام و مصادر در امورند.
۲- بعضى ديگر از مفسران مانند نويسنده
تفسیر المنار و
تفسیر فی ظلال القرآن و بعضى ديگر معتقدند كه منظور از اولوا الامر نمايندگان عموم طبقات، حكام و زمامداران و
علما و صاحب منصبان در تمام شئون
زندگی مردم هستند.
۳- به عقيده بعضى ديگر منظور از" اولى الامر" زمامداران معنوى و فكرى يعنى علما و دانشمنداناند.
۴- بعضى از مفسران اهل تسنن معتقدند كه منظور از اين كلمه منحصرا خلفاى چهارگانه نخستينند، و غير آنها را شامل نمىشود.
۵- بعضى ديگر از مفسران، اولوا الامر را به معنى
صحابه و
یاران پيامبر صلی
الله
علیه
وآله میدانند.
۶- احتمال ديگرى كه در تفسير اولوا الامر گفته شده اين است كه منظور فرماندهان لشكر اسلامند.
۷- همه مفسران
شیعه در اين زمينه اتفاق نظر دارند كه منظور از" اولوا الامر"،
امامان معصوم علیهمالسلام مىباشند كه رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون
زندگی از طرف خداوند و
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله به آنها سپرده شده است، و غير آنها را شامل نمىشود، و البته كسانى كه از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگيرند، با شروط معينى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اينكه اولوا الامرند، بلكه به خاطر اينكه نمايندگان اولوا الامر مىباشند.
اكنون به بررسى تفاسير فوق به طور فشرده مىپردازيم:
شک نيست كه تفسير اول به هيچ وجه با مفهوم
آیه و
روح تعلیمات اسلام سازگار نيست و ممكن نيست كه پيروى از هر حكومتى بدون قيد و شرط در رديف اطاعت خدا و
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله باشد، و به همين دليل علاوه بر مفسران
شیعه، مفسران بزرگ
اهل تسنن نيز آن را نفى كردهاند.
و اما تفسير دوم نيز با اطلاق آيه شريفه سازگار نيست، زيرا آيه اطاعت اولوا الامر را بدون قيد و شرط لازم و واجب شمرده است.
تفسير سوم يعنى تفسير اولوا الامر به
علما و
دانشمندان عادل و آگاه از
کتاب و
سنت نيز با اطلاق آيه سازگار نيست، زيرا پيروى از علما و دانشمندان، شرائطى دارد از جمله اينكه گفتار آنها بر خلاف كتاب و سنت نباشد، بنا بر اين اگر آنها مرتكب اشتباهى شوند (چون
معصوم نيستند و اشتباه مىكنند) و يا به هر علت ديگر از
حق منحرف شوند، اطاعت آنها لازم نيست، در صورتى كه آيه اطاعت اولوا الامر را به طور مطلق، همانند اطاعت
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله، لازم شمرده است، به علاوه اطاعت از دانشمندان در احكامى است كه از كتاب و سنت استفاده كردهاند بنا بر اين چيزى جز اطاعت خدا و
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله نخواهد بود، و نيازى به ذكر ندارد.
تفسير چهارم (منحصر ساختن به خلفاى چهارگانه نخستين) مفهومش اين است كه امروز مصداقى براى اولوا الامر در ميان
مسلمانان وجود نداشته باشد، به علاوه هيچگونه دليلى براى اين تخصيص در دست نيست.
تفسير پنجم و ششم يعنى اختصاص دادن به صحابه و يا فرماندهان لشكر نيز همين اشكال را دارد يعنى هيچگونه دليلى بر اين تخصيص نيز در دست نيست.
اما تنها تفسيرى كه از اشكالات گذشته سالم مىماند تفسير هفتم يعنى تفسير اولوا الامر به رهبران و امامان معصوم است، زيرا اين تفسير با اطلاق وجوب اطاعت كه از آيه فوق استفاده مىشود كاملا سازگار است، چون مقام"
عصمت"
امام، او را از هر گونه خطا و اشتباه و
گناه حفظ مىكند، و به اين ترتيب فرمان او همانند فرمان
پيامبر صلی
الله
علیه
وآله بدون هيچگونه قيد و شرطى واجب الاطاعه است، و سزاوار است كه در رديف اطاعت او قرار گيرد و حتى بدون تكرار" اطيعوا" عطف بر"
رسول" شود.
به اعتقاد
امام خمینی، مقام ولایت و خلافت، مقام
اسم اعظم الله است و چون اسم اعظم
الله جامع اسماء جمالی و جلالی است تجلی او برای عینی از اعیان ممکن نخواهد بود، پس باید آیینهای باشد که نور آن اسم اعظم را منعکس کند و آن مرآت
انسان کامل است
و همانطور که اسم
الله حکم عدل در میان اسماست و تعادل میان اسما را حفظ میکند، شان نبی اکرم (
صلی
الله
علیهوآلهوسلّم) نیز که مظهر اسم
الله است حفظ حدود الهی و بهوجودآورنده تعادل و اعتدال در دستورهای الهی است.
امام خمینی با بیان اسرار خلافت و ولایت در نشئه عینی و در عالم امر و خلق در آثار خود از ظهور خلافت، نبوت و ولایت در عوالم غیبی و انوار عقلی پرده برمیدارد و نخستین تعین برای مشیت مطلقه را ارواح پاک معصوم (
علیهالسلام) میداند و به شرح روایتی از
امام صادق (علیهالسلام) درباره نورمحمدی و بیان نکات ظریفی از حدیث میپردازد
و معتقد است این ولایت و خلافت الهی دارای دو وجهه است وجهی در هویت غیبی و چهرهای در
عالم اسماء و صفات. وجه اول هیچ ظهور و بروزی ندارد و هرچه ظهور و نمود هست مربوط به اسما و صفات است. نخستین موجودی که از
فیض اقدس و خلیفه کبری فیض دریافت میکند اسم اعظم است.
امام خمینی سعه ولایت و خلافت را در حدّ اسمائی میداند که بر صاحب خلافت و نبوت حاکماند و با اشاره به اختلاف مرتبه انبیا با ختم مرتبه،
پیامبر خاتم (
صلی
الله
علیهوآلهوسلّم) را مظهر اسم اعظم خدا میداند
و در بیان سفرهای چهارگانه سفر چهارم را مختص ولایت باطنی
پیامبر و امامان معصوم میداند و با استفاده از روایات امامان معصوم به شرح و توضیح مقامات آنها بر مشرب عرفانی و تطبیق مقام ولایت انسان کامل با فیض اقدس میپردازد و ارتباط حقیقت خلافت و ولایت با مظاهر آنها را بیان میکند ایشان درباره کشف برخی از اسرار خلافت محمدی (
صلی
الله
علیهوآلهوسلّم) و ولایت علوی (
علیهالسلام) در مرتبه علم ذاتی و نظام قبل از ظهور پرداخته و بعضی از اسرار خلافت و ولایت در نشئه عینی را توضیح میدهد.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۲۲۱، برگرفته از مقاله «ولایت امامان». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.