• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وصایای معاویه به یزید درباره امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





وصایای معاویه به یزید، از مباحث مرتبط به دوره حضور امام حسین (علیه‌السّلام) در مدینه در عصر حکومت معاویه است. معاویه در دوران بیماری که به مرگش منجر شد، وصایایی را برای یزید، در خصوص نحوه اداره حکومت و برخورد با مخالفان، به ویژه امام حسین (علیه السلام)، بیان کرد. معاویه از یک سو، با علم به محبوبیت و جایگاه والای امام حسین (علیه‌السلام) در میان مردم، یزید را به مدارا با ایشان توصیه می‌کرد زیرا او می‌دانست که درگیری با امام به دلیل نفوذ معنوی ایشان، می‌تواند پیامدهای ناگوار برای خلافت اموی به دنبال داشته باشد. و از دیگر سو، طرحی را نیز برای شورش احتمالی امام حسین (علیه‌السلام) ترسیم می‌کند و به یزید دستور سرکوب قاطعانه و مخفیانه ایشان را می‌دهد.



معاویه در دوران بیماری که به مرگش منجر شد، وصایایی را برای یزید، در خصوص نحوه اداره حکومت و برخورد با مخالفان، به ویژه امام حسین (علیه السلام)، بیان کرد. یکی از مهم‌ترین بخش‌های وصایای معاویه به یزید، مربوط به امام حسین (علیه السلام) بود. معاویه با اذعان به محبوبیت و جایگاه والای امام حسین (علیه‌السلام) در میان مردم، به یزید توصیه می‌کرد که با مدارا و احتیاط با ایشان رفتار کند و تا حد امکان از درگیری با ایشان پرهیز نماید. با این حال، معاویه در ادامه، طرحی را نیز برای شرایطی که امام حسین (علیه السلام) از بیعت با یزید خودداری کرده و دست به شورش می‌زند، ترسیم می‌کرد. در این طرح، معاویه به یزید دستور می‌داد که با قاطعیت تمام با امام حسین (علیه السلام) و یارانش برخورد کرده و کار او را همانند پدر و برادرش (امام علی و امام حسن (علیهما‌السلام) به سرانجام برساند. این بدان معنا بود که معاویه در وصایای خود به یزید طرح ترور و حذف فیزیکی امام حسین (علیه‌السلام) را به عنوان راه‌حلی نهایی برای قیام امام در نظر می‌گرفت. او به یزید دستور می‌دهد که کار را همانند پدر و برادرش به سرانجام برساند که به معنای ترور امام حسین (علیه السلام) با استفاده از توطئه و بدون برجا گذاشتن ردی آشکار است.


معاویه در بخشی از وصایای خود به یزید، ضمن پیش‌بینی شورش امام حسین (علیه‌السلام)، یزید را به مدارا با امام حسین توصیه می‌کند:
«فی حَوادِثِ سَنَةِ سِتیّنَ: وفیها کانَ اخَذَ مُعاوِیَةُ عَلَی الوَفدِ الَّذینَ وَفَدوا الَیهِ مَعَ عُبَیدِ اللّه ِ بنِ زِیادٍ البَیعَةَ، لِابنِهِ یَزیدَ، وعَهِدَ الَی ابنِهِ یَزیدَ حینَ مَرِضَ فیها ما عَهِدَ الَیهِ فِی النَّفَرِ الَّذینَ امتَنَعوا مِنَ البَیعَةِ لِیَزیدَ حینَ دَعاهُم الَی البَیعَةِ، وکانَ عَهدُهُ الَّذی عَهِدَ ما ذَکَرَ هِشامُ بنُ مُحَمَّدٍ عن ابی مِخنَفٍ، قالَ: حَدَّثَنی عَبدُ المَلِکِ بنِ نَوفَلِ بنِ مُساحِقِ بنِ عَبدِ اللّه ِ بنِ مَخرَمَةَ: انَّ مُعاوِیَةَ لَمّا مَرِضَ مَرضَتَهُ الَّتی هَلَکَ فیها، دَعا یَزیدَ ابنَهُ فَقالَ: یا بُنَیَّ، انّی قَد کَفَیتُکَ الرِّحلَةَ وَالتَّرحالَ، ووَطَّاتُ لَکَ الاَشیاءَ، وذَلَّلتُ لَکَ الاَعداءَ، واخضَعتُ لَکَ اعناقَ العَرَبِ، وجَمَعتُ لَکَ مِن جَمعٍ واحِدٍ، وانّی لا اتَخَوَّفُ ان یُنازِعَکَ هذَا الاَمرَ الَّذِی استَتَبَّ لَکَ الّا اربَعَةُ نَفَرٍ مِن قُرَیشٍ: الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ، وعَبدُ اللّه ِ بنُ عُمَرَ، وعَبدُ اللّه ِ بنُ الزُّبَیرِ، وعَبدُ الرَّحمنِ بنُ ابی بَکرٍ. فَاَمّا عَبدُ اللّه ِ بنُ عُمَرَ فَرَجُلٌ قَد وَقَذَتهُ العِببادَةُ، واذا لَم یَبقَ احَدٌ غَیرُهُ بایَعَکَ. وامَّا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ فَاِنَّ اهلَ العِراقِ لَن یَدَعوهُ حَتّی یُخرِجوهُ، فَاِن خَرَجَ عَلَیکَ فَظَفِرتَ بِهِ فَاصفَح عَنهُ، فَاِنَّ لَهُ رَحِما ماسَّةً وحَقّا عَظیما. وامَّا ابنُ ابی بَکرٍ فَرَجُلٌ ان رَای اصحابَههُ صَنَعوا شَیئا صَنَعَ مِثلَهُم، لَیسَ لَهُ هِمَّةٌ الّا فِی النِّساءِ وَاللَّهوِ. وامَّا الَّذی یَجثُمُ لَکَ جُثومَ الاَسَدِ ویُراوِغُکَ مُراوَغَةَ الثَّعلَبِ، فَاِذا امکَنَتهُ فُرصَةٌ وَثَبَ فَذاکَ ابنُ الزُّبَیرِ، فَاِن هُوَ فَعَلَها بِکَ فَقَدَرتَ عَلَیهِ فَقَطِّعهُ اربا اربا.»
تاریخ طبری در یادکرد وقایع سال شصتم گزارش نموده است: در این سال، معاویه از گروهی که با عبید اللّه بن زیاد نزد او آمده بودند، برای یزید بیعت گرفت و هنگامی که بیمار شد، به پسرش یزید، وصیّت کرد و در آن سفارش، چگونگی برخورد با کسانی هم بود که به هنگام گرفتن بیعت برای یزید، از بیعت خودداری کرده بودند. هشام بن محمّد، متن وصیّت را از ابو مِخنَف، چنین گزارش کرده است: عبدالملک بن نَوفَل بن مُساحِق بن عبد اللّه بن مَخرَمه برایم گفت: چون معاویه به بیماریِ منجر به هلاکتش مبتلا شد، پسرش یزید را فرا خواند و گفت: پسر عزیزم! من کار تو را آسان کردم و رنج رفت و آمد را از دوشَت برداشتم و همه چیز را برایت آماده ساختم و دشمنانت را برایت رام نموده، گردنکشان عرب را برایت سر به زیر ساختم و همه را زیر یگانه پرچم تو در آورده ام. تنها از چهار نفر از قریش، برای این حکومتی که برایت فراهم کرده ام، بیم دارم: حسین بن علی، عبد اللّه بن عمر، عبد اللّه بن زبیر و عبد الرحمان بن ابیبکر. امّا عبد اللّه بن عمر، مردی است که عبادت، او را از پای در آورده است و اگر تنها بماند، با تو بیعت می‌کند. امّا حسین بن علی، عراقیان او را رها نخواهند کرد تا او را به شورش در آورند، و اگر شورید و بر او چیره شدی، از او درگذر که خویشاوندِ نزدیک است و حقّی بزرگ دارد. امّا پسر ابو بکر، مردی است که دنباله رو خواستِ هوادارانش است و جز به زن و خوشگذرانی نمی‌اندیشد. و امّا آن که چون شیر در کمین تو نشسته است و چون روباه با تو حیله می‌کند و چون فرصتی به دست آورد، بر تو یورش می‌آورد، ابن زبیر است که اگر چنین کرد و بر او قدرت یافتی، او را تکّه تکّه کن.
بر اساس روایتی از شیخ صدوق، معاویه در وصیت به یزید با پیش‌بینی شورش امام حسین (علیه‌السلام) و پایبند نبودن کوفیان به عهدشان، به جایگاه امام حسین (علیه‌السلام) اشاره کرده و یزید را به عدم بازخواست امام توصیه می‌کند:
«عن عبداللّه بن منصور عن الامام ال لَمّا حَضَرَت مُعاوِیَةَ الوَفاةُ، دَعا ابنَهُ یَزیدَ فَاَجلَسَهُ بَینَ یَدَیهِ، فَقالَ لَهُ: یا بُنَیَّ، انّی قَد ذَلَّلتُ لَکَ الرِّقابَ الصِّعابَ، ووَطَّدتُ لَکَ البِلادَ، وجَعَلتُ المُلکَ وما فیهِ لَکَ طُعمَةً، وانّی اخشی عَلَیکَ مِن ثَلاثَةِ نَفَرٍ یُخالِفونَ عَلَیکَ بِجَهدِهِم، وهُم: عَبدُ اللّه ِ بنُ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ، وعَبدُ اللّه ِ بنُ الزُّبَیرِ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ؛ فَاَمّا عَبدُ اللّه ِ بنُ عُمَرَ، فَهُوَ مَعَکَ فَالزَمهُ ولا تَدَعهُ، وامّا عَبدُ اللّه ِ بنُ الزُّبَیرِ، فَقَطِّعهُ ان ظَفِرتَ بِهِ اربا اربا؛ فَاِنَّهُ یَجثو لَکَ کَما یَجثُو الاَسَدُ لِفَریسَتِهِ، ویُوارِبُکَ مُوارَبَةَ الثَّعلَبِ لِلکَلبِ. وامَّا الحُسَینُ، فَقَد عَرَفتَ حَظَّهُ مِن رَسولِ اللّه ِ، وهُوَ مِن لَحمِ ررَسولِ اللّه ِ ودَمِهِ، وقَد عَلِمتَ ـ لا مَحالَةَ ـ انَّ اهلَ العِراقِ سَیُخرِجونَهُ الَیهِم ثُمَّ یَخذُلونَهُ ویُضَیِّعونَهُ، فَاِن ظَفِرتَ بِهِ فَاعرِف حَقَّهُ ومَنزِلَتَهُ مِن رَسولِ اللّه ِ، ولا تُؤاخِذهُ بِفِعلِهِ، ومَعَ ذلِکَ فَاِنَّ لَنا بِهِ خِلطَةةً ورَحِما، وایّاکَ ان تَنالَهُ بِسوءٍ، او یَری مِنکَ مَکروها.»
در کتاب الامالی، شیخ صدوق به نقل از عبداللّه بن منصور، از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده است: هنگامی که مرگ معاویه رسید، پسرش یزید را فرا خواند، و او را پیش روی خود نشاند و به او گفت: پسر عزیزم! من گردن‌های افراشته را برایت فرود آوردم و سرزمین‌ها را برایت کوبیدم و استوار کردم و پادشاهی و بهره‌هایش را خوراک آماده تو ساخته‌ام؛ ولی از سه تن، بیمناکم که با تمام توانشان با تو مخالفت کنند: عبداللّه بن عمر بن خطّاب، عبد اللّه بن زبیر و حسین بن علی. امّا عبد اللّه بن عمر، با توست. تو هم با او باش و او را وا مگذار. امّا عبداللّه بن زبیر، اگر به او دست یافتی، تکّه تکّه اش کن، که او چون شیری که بر سرِ طعمه اش می‌نشیند، به کمین تو نشسته است و مانند بازیِ روباه با سگ، به تو نیرنگ می‌زند. امّا حسین، بهره اش را از پیامبر خدا می‌دانی. او از گوشت و خون پیامبر خداست و تو بی تردید، می‌دانی که عراقیان به زودی، او را به شورش وا می‌دارند و آن گاه، او را وا می‌نهند و تباه می‌کنند. پس اگر بر او دست یافتی، حقّ او و جایگاهش نسبت به پیامبر خدا را به جای آور و او را بر کارش بازخواست نکن؛ چرا که با این همه، ما با او قرابت و خویشاوندیِ نسبی داریم. مبادا که با او بدی کنی یا از تو دل چرکین شود!
بر اساس گزارش کتاب مقتل الحسین (علیه‌السّلام) خوارزمی نیز معاویه در وصیت به یزید او را به برخورد محطاطانه و عدم جنگ با امام توصیه کرده و تاکید کرده که اگر دستت را به خون او بیالایی که از هلاک شدگان خواهی شد:
«عن معاویة فی وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ یَزیدَ: یا بُنَیَّ انّی اخافُ عَلَیکَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ اربَعَةَ نَفَرٍ مِن قُرَیشٍ: عَبدَ الرَّحمنِ بنَ ابی بَکرٍ، وعَبدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ، وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ، وشَبیهَ ابیهِ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ.... امَّا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ، فَاَوِّه اوِّه یا یَزیدُ، ماذا اقولُ لَکَ فیهِ؟ ! فَاحذَر ان تَتَعَرَّضَ لَهُ الّا بِسَبیلِ خَیرٍ، وَامدُد لَهُ حَبلاً طَویلاً، وذَرهُ یَذهَب فِی الاَرضِ کَیفَ یَشاءُ، ولا تُؤذِهِ ولکِن ارعِد لَهُ وابرِق، وایّاکَ وَالمُکاشَفَةَ لَهُ فی مُحارَبَةٍ بِسَیفٍ او مُنازَعَةٍ بِطَعنِ رُمحٍ، بَل اعطِهِ وقَرِّبهُ وبَجِّلهُ، فَاِن جاءَ الَیکَ احَدٌ مِن اهلِ بَیتِهِ فَوَسِّع عَلَیهِم وارضِهِم؛ فَاِنَّهُم اهلُ بَیتٍ لا یَسَعُهُم الَا الرِّضی وَالمَنزِلَةُ الرَّفیعَةُ، وایّاکَ یا بُنَیَّ ان تَلقَی اللّه َ بِدَمِهِ فَتَکونَ مِنَ الهالِکینَ.»
در کتاب مَقتَل الحسین خوارزمی به نقل از معاویه بن ابی‌سفیان، در وصیّت به یزید روایت شده است: پسر عزیزم! بر تو از چهارتن از این امّت می‌ترسم: عبدالرحمان بن ابی بکر، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن زبیر، و شبیه پدرش، حسین بن علی.... امّا حسین بن علی، وای وای، ‌ای یزید! برایت از او چه بگویم؟! مراقب باش که جز به راه خیر، متعرّض او نشوی. رشته‌ای طویل برای او بکش و او را وا بگذار تا هر کجا که خواست، برود. او را میازار؛ امّا با جوش و خروشت، او را بترسان و مبادا با او به جنگ آشکار با شمشیر و نیزه رو بیاوری؛ بلکه به او عطا کن و او را نزدیک خود کن و بزرگ بدار، و اگر کسی از خاندان او نزد تو آمد، بر او گشایش ده و خشنودش کن، که آنان خاندانی هستند که جز خشنودی و جایگاه والا، راضی شان نمی‌کند. پسر عزیزم! مبادا دستت را به خون او بیالایی که از هلاک شدگان خواهی شد.


بر اساس برخی گزارشات معاویه در وصیت به یزید ضمن تاکید بر جایگاه و منزلت امام حسین (علیه السلام) و محبوبیت ایشان ابتدا یزید را به مدارا با امام توصیه می کند. با این حال، معاویه در ادامه، طرحی را نیز برای شرایطی که امام حسین (علیه السلام) از بیعت با یزید خودداری کرده و دست به شورش می‌زند، ترسیم می‌کرد. در این طرح، معاویه به یزید دستور می‌داد که با قاطعیت تمام با امام حسین (علیه السلام) و یارانش برخورد کرده و کار او را همانند پدر و برادرش (امام علی و امام حسن (علیهما‌السلام) به سرانجام برساند. این بدان معنا بود که معاویه در وصایای خود به یزید طرح ترور و حذف فیزیکی امام حسین (علیه‌السلام) را به عنوان راه‌حلی نهایی برای قیام امام در نظر می‌گرفت. او به یزید دستور می‌دهد که کار را همانند پدر و برادرش به سرانجام برساند که به معنای ترور امام حسین (علیه السلام) با استفاده از توطئه و بدون برجا گذاشتن ردی آشکار است.
«لَمّا حُضِرَ مُعاوِیَةُ، دَعا یَزیدَ بنَ مُعاوِیَةَ فَاَوصاهُ بِما اوصاهُ بِهِ، وقالَ: اُنظُر حُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؛ فَاِنَّهُ احَبُّ النّاسِ الَی النّاسِ، فَصِل رَحِمَهُ وَارفُق بِهِ یَصلُح لَکَ امرُهُ، فَاِن یَکُ مِنهُ شَیءٌ فَاِنّی ارجو ان یَکفِیَکَهُ اللّه ُ بِمَن قَتَلَ اباهُ وخَذَلَ اخاهُ.»
در کتاب الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) گزارش شده است: معاویه به هنگام احتضار، پسرش یزید را فرا خواند و به او چنین وصیّت کرد: مراقب حسین بن علی، پسر دختر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باش، که او محبوب ترینِ افراد نزد مردم است. پس پیوند خویشی‌ات را با او نگاه دار و با او مدارا کن تا کارت سامان بگیرد، و اگر کاری و شورشی از او پدیدار شد، من امید می‌برم که خداوند، کار تو را با او به وسیله کسانی کفایت کند که پدرش را کُشتند و برادرش را وا نهادند.
همچنین در کتاب تاریخ طبری گزارش شده است که معاویه در وصیت به یزید ضمن پیش‌بینی قیام امام حسین (علیه‌السلام) به همراه عراقیان، او را به حذف مخفیانه امام بوسیله افرادی توصیه می‌کند که امام علی (علیه‌السلام) را کُشتند و امام حسن (علیه‌السلام) را وا نهادند:
«انَّ مُعاوِیَةَ لَمّا حَضَرَهُ المَوتُ ـ وذلِکَ فی سَنَةِ سِتّینَ ـ وکانَ یَزیدُ غائِبا، فَدَعا بِالضَّحّاکِ بنِ قَیسٍ الفِهرِیِّ وکانَ صاحِبَ شُرطَتِهِ ومُسلِمِ بنِ عُقبَةَ المُرِّیِّ، فَاَوصی الَیهِما، فَقالَ: بَلِّغا یَزیدَ وَصِیَّتی: اُنظُر اهلَ الحِجازِ فَاِنَّهُم اصلُکَ، فَاَکرِم مَن قَدِمَ عَلَیکَ مِنهُم وتَعاهَد مَن غابَ. وَانظُر اهلَ العِراقِ، فَاِن سَاَلوکَ ان تَعزِلَ عَنهُم کُلَّ یَومٍ عامِلاً فَافعَل، فَاِنَّ عَزلَ عامِلٍ احَبُّ الَیَّ مِن ان تُشهَرَ عَلَیکَ مِئَةُ الفِ سَیفٍ. وَانظُر اهلَ الشّامِ فَلیَکونوا بِطانَتَکَ وعَیبَتَکَ، فَاِن نابَکَ شَیءٌ مِن عَدُوِّکَ فَانتَصِر بِهِم، فَاِذا اصَبتَهُم فَاردُد اهلَ الشّامِ الی بِلادِهِم؛ فَاِنَّهُم ان اقاموا بِغَیرِ بِلادِهِم اخَذوا بِغَیرِ اخلاقِهِم. وانّی لَستُ اخافُ مِن قُرَیشٍ الّا ثَلاثَةً: حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ، وعَبدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ، وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ. فَاَمَّا ابنُ عُمَرَ، فَرَجُلٌ قَد وَقَذَهُ الدِّینُ، فَلَیسَ مُلتَمِسا شَیئا قِبَلَکَ. وامَّا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ، فَاِنَّهُ رَجُلٌ خَفیفٌ، وارجو ان یَکفِیَکَهُ اللّه ُ بِمَن قَتَلَ اباهُ وخَذَلَ اخاهُ، وانَّ لَهُ رَحِما ماسَّةً وحَقّا وقَرابَةً مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، ولا اظُنُّ اهلَ العِراقِ تارِکیهِ حَتّی یُخرِجوهُ، فَاِن قَدَرتَ عَلَیهِ فَااصفَح عَنهُ؛ فَاِنّی لَو انّی صاحِبُهُ عَفَوتُ عَنهُ. وامَّا ابنُ الزُّبَیرِ فَاِنَّهُ خَبٌّ ضَبٌّ، فَاِذا شَخَصَ لَکَ فَالبُد لَهُ الّا ان یَلتَمِسَ مِنکَ صُلحا، فَاِن فَعَلَ فَاقبَل وَاحقِن دِماءَ قَومِکَ مَا استَطَعتَ»
در کتاب تاریخ طبری به نقل از عوانه گزارش شده است: معاویه، هنگامی که در سال شصت هجری مرگش در رسید و یزید غایب بود، ضحّاک بن قیس فِهری ـ که فرمانده نگهبانانش بود ـ و مسلم بن عُقبه مُرّی را فرا خواند و به آنان، چنین وصیّت کرد: وصیّتم را به یزید برسانید و بگویید: مواظب حجازیان باش که ریشه تو هستند و هر یک از آنان را که بر تو وارد می‌شود، بنواز و از هر کس که غایب است، سراغ بگیر. و مراقب عراقیان باش و اگر هر روز هم از تو برکناریِ کارگزاری را خواستند، چنین کن، که از نگاه من، برکنار کردن کارگزاری، بهتر از بیرون آمدن صد هزار شمشیر بر ضدّ توست. و محافظ شامیان باش و آنان را خاصّان و رازداران خود قرار ده، که اگر نیشی از دشمنت رسید، از آنان یاری می‌گیری و چون کار دشمنان را ساختی، شامیان را به سرزمین‌های خود بازگردان، که آنان چون در جای دیگری اقامت گزینند، خویِشان دگرگون می‌شود. و من از قریش، تنها از سه تن بیمناکم: حسین بن علی، عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبیر. امّا ابن عمر، مردی است که دین، او را از پای در آورده و در برابر تو نمی‌ایستد و چیزی نمی‌خواهد. امّا حسین بن علی، او مردی کم پشتیبان است و امید می‌برم که خدا، کار تو را با او به وسیله کسانی کفایت کند که پدرش را کُشتند و برادرش را وا نهادند. او حقّ خویشاوندی با تو و نزدیکی به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارد و مطمئن نیستم که عراقیان، تا او را به شورش نکشانند، دست از او بدارند. پس اگر بر او قدرت یافتی، از او در گذر، که اگر در روزگار من چنین کند، از او در می‌گذرم. امّا ابن زبیر، حلیه گر و مکّار است. اگر بر تو خروج کرد، به او بچسب و رهایش مکن، جز آن که از تو صلح بخواهد. پس اگر چنین خواست، بپذیر و تا می‌توانی، خون خویشانت (قُریش) را مریز.


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۰.    
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۸.    
۳. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶.    
۴. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۲۳.    
۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۱.    
۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۸.    
۷. صدوق، محمد بن علی‌، الامالی، ص۲۱۶.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۱۱.    
۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۹.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۶۰.    
۱۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۲۵۷.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۶۱.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۰.    
۱۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۴۱.    
۱۵. جمال الدین مزی، یوسف‌بن‌ ‌عبدالرحمن‌، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۱۴.    
۱۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۶.    
۱۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۷۵.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۱.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۲.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۹.    
۲۱. ابن عبد ربه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۲.    
۲۲. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۹.    
۲۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۱۵۳.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۵۱-۴۶۰.






جعبه ابزار