• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وشمگیربن زیار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وشمگیربن زیار، کنیه اش ابومنصور، دومین حاکم زیاری بوده است.



پدرش زیار بن وردان شاه و مادرش تیرانی بادوسپانی بود. از تاریخ تولد و زادگاه او اطلاعی نیست. نام وشمگیر به صورتهای دیگری هم ضبط شده است، از جمله وُشْمه گیر،
[۱] عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس،ج۱، ص۳، ج۱، ص۴، تعلیقات مصحح، ص ۲۶۷ـ ۲۶۸، قابوس نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲.
وَشْمِگیر،
[۲] Ferdinand Justi،ج۱، ص۳۵۹.
و دشمن‌گیر.
[۳] محمد پادشاه‌بن غلام محیی‌الدین شاد،ج۷، ص۴۵۰۱،چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.

در سال ۳۲۱، مردآویج زیاری پس از مصالحه با خلیفه القاهربالله، ابن جَعْد را به گیلان نزد وشمگیر فرستاد تا او را به همراهی با خویش بخواند. وشمگیر اگرچه از مصالحۀ برادرش با خلیفه دل چرکین بود، همراهی با مرادآویج را پذیرفت. چندی بعد، برادر وشمگیر او را به امارت ری رساند
[۴] مسکویه، ج۵، ص ۳۶۸
[۵] ابن اثیر،ج۸، ص۲۴۶.
[۶] ابن اثیر،ج۸، ص۲۶۸.
در ذی الحجۀ همان سال، وشمگیر به دستور مردآویج به اصفهان لشکر کشید و آن‌جا را از عمادالدوله، علی بن بویه، گرفت، اما دیری نپایید که به دستور مردآویج حکومت اصفهان را به محمد بن یاقوت، حاکم منصوب خلیفه، واگذار کرد
[۷] مسکویه، ج۵، ص۳۷۰.
[۸] ابن اثیر،ج۸، ص۲۷۰-۲۷۱.



پس¬از قتل مردآویج در صفر ۳۲۳، بیشتر سپاهیانش با وشمگیر بیعت کردند. وشمگیر از میان فرماندهان و امرای مردآویج، عبدالله‌بن وَهْبان را به وزارت خویش برگزید و با بذل و بخشش کوشید به دلهای سرداران و سپاهیان راه یابد
[۹] مسکویه، ج۵، ص۴۰۸-۴۰۹.
[۱۰] ابن اثیر،ج۸، ص۳۰۲.

قتل مردآویج رقبا و دشمنان زیاریان را خشنود کرده بود، اما حاکمیت وشمگیر به نگرانیهایشان دامن زد، زیرا امارت ری و جنگاوریهای دورۀ حکومت مردآویج، از وشمگیر جنگجویی کارآمد ساخته بود. بدین سبب، دشمنانش بنا را بر جنگ با وی نهادند (رجوع کنید به ادامۀ مقاله). امیر نصر بن احمد سامانی، ماکان بن کاکی (فرمانده دیلمی) را که در کرمان فرمان می راند، واداشت تا با یاری ابوعلی محمد بن مظفر بن محتاج چغانی، سپهسالار سامانیان، با سپاهی عظیم به دامغان و ری و گرگان یورش ببرند، اما ابوالقاسم بانجین، سردار وشمگیر، راه را بر هردو بست و شکستشان داد و ابوعلی و ماکان به سوی نیشابور عقب نشستند.
[۱۱] ابن اثیر،ج۸، ص۳۰۴.



در ۳۲۴ پس از مرگ نجین، حاکم زیاری گرگان، سامانیان سودای تصرف این شهر را داشتند، اما وشمگیر، ماکان‌بن کاکی را برانگیخت تا به گرگان برود.
[۱۲] ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۹۵،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.

از سوی دیگر، حسن بن بویه، ملقب به رکن الدوله، که روزگاری نزد مردآویج گروگان آل بویه بود، با مرگ مردآویج از دربار زیاری گریخت و نزد برادرش، عمادالدوله، رفت. در همین حین، وشمگیر گرفتار شورش لشکری بن مردی در آذربایجان بود. رکن‌الدوله فرصت را غنیمت شمرد و اصفهان و قلعۀ الموت را گرفت. وشمگیر در ۳۲۷ با رهایی از غائلۀ لشکری، سپاهی به اصفهان فرستاد که آن‌جا را فتح کردند و به نام شاه زیاری خطبه خواندند. اندکی بعد، وشمگیر الموت را هم تصرف کرد
[۱۳] مسکویه، ج۵، ص ۴۰۷
[۱۴] مسکویه، ج ۶، ص ۷ـ ۱۰
[۱۵] ابن اثیر،ج۸، ص۳۴۹-۳۵۰..
[۱۶] ابن اثیر،ج۸، ص۳۵۶-۳۵۷.
در سال ۳۲۸، سامانیان که از دوستی ماکان و وشمگیر بیمناک بودند، ابوعلی محمد بن مظفر چغانی را با سپاهی بزرگ به سوی گرگان فرستادند. او هفت ماه شهر را در محاصره گرفت. وشمگیر چندین سپاه به یاری ماکان فرستاد. رکن الدوله اوضاع را مساعد دید و اصفهان را تصرف کرد. وشمگیر با آگاه شدن از حملۀ ابوعلی، سپاهی به یاری ماکان فرستاد، اما نتیجه ای نداشت. از این رو، گرگان را به سامانیان واگذار کرد و ماکان و سپاهیانش را از آن‌جا بیرون برد.
[۱۷] ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۹۶،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.
[۱۸] ابن اثیر،ج۸، ص۳۵۹-۳۶۰.
از سوی دیگر، رکن الدوله برای تصرف ری به آن‌جا لشکر کشید. وشمگیر او را شکست داد و رکن¬الدوله به اصفهان بازگشت.
[۱۹] مرعشی،ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶،چاپ عباس شایان، تهران ۱۳۳۳ش.



در ربیع الاول ۳۲۹، لشکر هفت هزار تنی متحد سامانیان و بوییان ، به سرکردگی ابوعلی چغانی، نزدیک ری رسید. ماکان که به کمک وشمگیر شتافته بود، در این کارزار کشته شد. وشمگیر شکست خورد و به آمل گریخت. ابوعلی در ری به نام امیر سامانی خطبه خواند و سر ماکان را به همراه اسیران بسیار به دربار سامانی فرستاد
[۲۰] مسکویه، ج۶، ص۳۳-۳۴.
[۲۱] ابن اثیر،ج۸، ص۳۶۹-۳۷۱..

با مرگ ماکان، پسرعمویش، حسن بن فیروزان، به خون خواهی او در طبرستان بر وشمگیر شورید، اما در جنگ با سپاهیان وشمگیر شکست خورد و به ابوعلی چغانی پناه برد.
[۲۲] ابن اسفندیار،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸.
اندکی بعد، سپاه سامانی به همراه حسن بن فیروزان، به طبرستان (قلمرو باقی ماندۀ زیاریان) لشکر کشید. در آستانۀ ساری نبردی درگرفت، اما در آن هنگام، امیر سامانی درگذشت و با پیشنهاد وشمگیر صلح برقرار شد. وشمگیر فرزندش را به گروگان به ابوعلی چغانی سپرد و حتی پذیرفت از این پس به نام امیر سامانی خطبه بخواند
[۲۳] مسکویه، ج۶، ص۳۷
[۲۴] ابن اثیر،ج۸، ص۳۸۸-۳۸۹.
(که زمان واقعه را سال ۳۳۰ ذکر کرده است).
حسن بن فیروزان در بازگشت به بخارا ، بر ابوعلی چغانی شورید و لشکرگاه او را چپاول کرد و فرزند وشمگیر را، که گروگانِ ابوعلی بود، با خود برد. حسن بن فیروزان گرگان و سپس دامغان و سمنان را فتح کرد
[۲۵] مسکویه، ج۶، ص۳۷-۳۸.
[۲۶] ابن اثیر،ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰..
[۲۷] ابن اسفندیار،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.، ج۱، ص۲۹۸.
وشمگیر با بازگشت ابوعلی چغانی به خراسان، رهسپار ری شد. از آن پس، حسن بن فیروزان به وشمگیر نزدیک شد و با بازگرداندن فرزند او، سالار، کوشید تا وشمگیر را به ستیز با سامانیان برانگیزد
[۲۸] مسکویه، ص ۳۸.
[۲۹] ابن اثیر،ص۲۹۰.



رکن الدوله به ری لشکر کشید. وشمگیر بازهم شکست خورد و به طبرستان عقب نشست. حسن بن فیروزان هم که از ناتوانی وشمگیر آگاه بود، به رکن الدوله پیوست
[۳۰] مسکویه، ص ۳۸.
ازاین زمان توان نظامی وشمگیر رو به افول گذاشت. سرانجام، او پس از شکست در جنگی سخت با رکن الدوله و حسنبن فیروزان، با نزدیکانش به خراسان گریخت و به دربار سامانیان پناه برد. طبرستان نیز به تصرف رکن الدوله و حسن بن فیروزان درآمد.
[۳۱] ابن اسفندیار،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.، ج۱، ص۲۹۹.

امیر سامانی، وشمگیر را بزرگ داشت و در سال ۳۳۳، سپاهی به همراه وشمگیر فرستاد. همچنین ابوعلی چغانی را نیز به یاری او روانه کرد. آنان در گرگان، حسن بن فیروزان را شکست دادند و گرگان را تصرف کردند.
[۳۲] ابن اثیر،ج۸، ص۴۴۳-۴۴۴.
وشمگیر تا سال ۳۳۷ در گرگان حکومت ‌کرد، اما در همین سال، بار دیگر لشکر متحد آل بویه و حسن بن فیروزان به آن دیار و طبرستان یورش بردند. وشمگیر شکست خورد و به خراسان گریخت. او بار دیگر از امیر سامانی یاری خواست. این بار سپاهیان سامانی به فرماندهی قراتکین، وشمگیر را همراهی کردند. قراتکین با گروگان گرفتن فرزند حسن بن فیروزان، با وی صلح کرد و وشمگیر حاکم گرگان شد.
[۳۳] ابن اثیر،ج۸، ص۴۷۸..


۵.۱ - اعزام ابوعلی برای جنگ

در ۳۴۱، رکن الدوله گرگان را گرفت.
[۳۴] ابن اثیر،ج۸، ص۴۹۹.
در ۳۴۲، وشمگیر باز هم از امیر سامانی یاری خواست. امیر نوح‌بن منصور، ابوعلی چغانی را برای جنگ با رکن الدوله راهی ری کرد. ابوعلی چغانی پس از مدتی محاصره، چون کاری از پیش نبرد، با رکن الدوله، به شرط پرداخت سالانه دویست‌ هزار دینار، سازش کرد و ری را به رکن الدوله واگذاشت. وشمگیر که حکومت ری را می خواست، در نامه ای به امیر نوح بن منصور، ابوعلی چغانی را به سستی متهم کرد
[۳۵] مسکویه، ج۶، ص۱۹۱-۱۹۲.
[۳۶] ابن اثیر،ج۸، ص۵۰۴.

ازاین پس منابع تاریخی گویایِ دست به دست شدنِ مکررِ گرگان و طبرستان بین وشمگیر و آل بویه و پناهندگی و یاری جستنِ پیاپی وشمگیر از امرای سامانی است. در این جنگها، یا اغلب سران سپاه سامانی پنهانی با آل بویه کنار می آمدند یا برخی از امرای لشکر وشمگیر به اردوی دشمن می پیوستند. در پایان یکی از همین جنگ وگریزها، وشمگیر ناگزیر به گیلان گریخت.
[۳۷] ابن اثیر،ج۸، ص۵۴۲..



در پایان سال ۳۵۶ وشمگیر درحالی که فرماندهی سپاهی عظیم را برعهده داشت، خود را برای جنگ با رکن الدوله آماده کرد. اما در اولین روز از محرّم سال ۳۵۷، هنگامِ شکار، از اسب نوپایی افتاد و جان سپرد. به همین سبب لشکرکشی سامانیان به ری بی نتیجه ماند
[۳۸] مسکویه، ج۶، ص۲۷۰-۲۷۲.
[۳۹] ابن اثیر،ج۸، ص۵۷۷-۵۷۸.
[۴۰] Clement Huart،ج۱، ص۵۰..

مؤلف مجمل التواریخ والقصص
[۴۱] مجمل التواریخ والقصص،تهران ۱۳۱۸، ج۱، ص۳۸۹.
وشمگیر را پادشاهی بدون تدبیر معرفی کرده است. وشمگیر آخرین باری که برای جنگ با رکن الدوله آماده می شد، نامه ای سراسر توهین به وی نوشت.
[۴۲] ابن اثیر،ج۸، ص۵۷۸.
ابن‌خلدون
[۴۳] ابن خلدون،ج۳، ص۴۷۸.
وشمگیر را پادشاهی «مدبر و سیاست‌مداری بی‌نظیر» دانسته است. وشمگیردر طول زندگی اش، ۳۴سال به جنگ و کشتارپرداخت. او کوشید قلمرو زیاریان را وسعت دهد، اما از همان آغاز، به جنگ و گریز گرفتار شد.


دربارۀ دین و آیین وشمگیر اطلاع صریحی وجود ندارد.
[۴۴] برتلس آیبرتلس، ص۳۱
او را زرتشتی دانسته است. براساس این حکایت که ابن جَعْد اولین بار وشمگیر را همراه کشاورزان در حال کاشتن برنج دیده است،
[۴۵] ابن اثیر،ج۸، ص۲۴۶.
برتلس نوشته است این رسم امرای زرتشتی بوده که روزی از سال را به تخم‌ پراکندن با کشاورزان بگذرانند. مادلونگ
[۴۶] Madelung،ج۴، ص۲۱۹..
به پایبندی نواحی دیلم و مشرق گیلان به اعتقادات زیدیان اشاره کرده، اما حک شدن شهادتین و آیۀ قرآن بر سکه‌های وشمگیر که در سال ۳۴۷ ضرب شده، نشان دهندۀ اعتقاد او به دین اسلام است.
[۴۷] سیدجمال‌الدین ترابی طباطبایی و منصوره وثیق،ص ۳۸۵،تبریز ۱۳۷۳ش.

وشمگیر با دختر یکی از حاکمان کهستان ازدواج کرد و صاحب چهار پسرشد: بیستون، که پس از پدرش به قدرت رسید
[۴۸] چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲..
سالار یا سلّار؛ و لنگر، که در زمان حیات پدرش درگذشت.
[۴۹] چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲.، ج۱، ص۳.
[۵۰] Madelung،ج۴، ص۲۱۹.
[۵۱] Ferdinand Justi،ج۱، ص۴۴۱.



(۱) ابن اثیر.
(۲) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.
(۳) ابن‌خلدون.
(۴) آیبرتلس، ناصرخسرو و اسماعیلیان، ترجمۀ یحیی آرین¬پور، تهران ۱۳۴۶ش.
(۵) سیدجمال‌الدین ترابی طباطبایی و منصوره وثیق، سکه‌های اسلامی ایران از آغاز تا حمله مغول، تبریز ۱۳۷۳ش.
(۶) محمد پادشاه‌بن غلام محیی‌الدین شاد، فرهنگ آنندراج، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷) ظهیرالدین‌بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ عباس شایان، تهران ۱۳۳۳ش.
(۸) عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس، قابوس-نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲.
(۹) مجمل¬التواریخ و القصص، چاپ ملک¬الشعراء بهار، تهران ۱۳۱۸.
(۱۰) Clement Huart,” Les ziyârides”, in Des memoires de l’academie des inscriptions et belle- lettres, vol ۴۲, Paris ۱۹۲۲.
(۱۱) Ferdinand Justi, Iranisches Namenbuch, Marburg ۱۸۹۵.
(۱۲) W Madelung, “The Minox Dynasties of Northern Iran” in The Cambridge History of Iran, vol ۴, Cambridge ۱۹۷۵.


۱. عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس،ج۱، ص۳، ج۱، ص۴، تعلیقات مصحح، ص ۲۶۷ـ ۲۶۸، قابوس نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲.
۲. Ferdinand Justi،ج۱، ص۳۵۹.
۳. محمد پادشاه‌بن غلام محیی‌الدین شاد،ج۷، ص۴۵۰۱،چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
۴. مسکویه، ج۵، ص ۳۶۸
۵. ابن اثیر،ج۸، ص۲۴۶.
۶. ابن اثیر،ج۸، ص۲۶۸.
۷. مسکویه، ج۵، ص۳۷۰.
۸. ابن اثیر،ج۸، ص۲۷۰-۲۷۱.
۹. مسکویه، ج۵، ص۴۰۸-۴۰۹.
۱۰. ابن اثیر،ج۸، ص۳۰۲.
۱۱. ابن اثیر،ج۸، ص۳۰۴.
۱۲. ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۹۵،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.
۱۳. مسکویه، ج۵، ص ۴۰۷
۱۴. مسکویه، ج ۶، ص ۷ـ ۱۰
۱۵. ابن اثیر،ج۸، ص۳۴۹-۳۵۰..
۱۶. ابن اثیر،ج۸، ص۳۵۶-۳۵۷.
۱۷. ابن اسفندیار، ج۱، ص۲۹۶،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.
۱۸. ابن اثیر،ج۸، ص۳۵۹-۳۶۰.
۱۹. مرعشی،ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶،چاپ عباس شایان، تهران ۱۳۳۳ش.
۲۰. مسکویه، ج۶، ص۳۳-۳۴.
۲۱. ابن اثیر،ج۸، ص۳۶۹-۳۷۱..
۲۲. ابن اسفندیار،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸.
۲۳. مسکویه، ج۶، ص۳۷
۲۴. ابن اثیر،ج۸، ص۳۸۸-۳۸۹.
۲۵. مسکویه، ج۶، ص۳۷-۳۸.
۲۶. ابن اثیر،ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰..
۲۷. ابن اسفندیار،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.، ج۱، ص۲۹۸.
۲۸. مسکویه، ص ۳۸.
۲۹. ابن اثیر،ص۲۹۰.
۳۰. مسکویه، ص ۳۸.
۳۱. ابن اسفندیار،چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.، ج۱، ص۲۹۹.
۳۲. ابن اثیر،ج۸، ص۴۴۳-۴۴۴.
۳۳. ابن اثیر،ج۸، ص۴۷۸..
۳۴. ابن اثیر،ج۸، ص۴۹۹.
۳۵. مسکویه، ج۶، ص۱۹۱-۱۹۲.
۳۶. ابن اثیر،ج۸، ص۵۰۴.
۳۷. ابن اثیر،ج۸، ص۵۴۲..
۳۸. مسکویه، ج۶، ص۲۷۰-۲۷۲.
۳۹. ابن اثیر،ج۸، ص۵۷۷-۵۷۸.
۴۰. Clement Huart،ج۱، ص۵۰..
۴۱. مجمل التواریخ والقصص،تهران ۱۳۱۸، ج۱، ص۳۸۹.
۴۲. ابن اثیر،ج۸، ص۵۷۸.
۴۳. ابن خلدون،ج۳، ص۴۷۸.
۴۴. برتلس آیبرتلس، ص۳۱
۴۵. ابن اثیر،ج۸، ص۲۴۶.
۴۶. Madelung،ج۴، ص۲۱۹..
۴۷. سیدجمال‌الدین ترابی طباطبایی و منصوره وثیق،ص ۳۸۵،تبریز ۱۳۷۳ش.
۴۸. چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲..
۴۹. چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۵۲.، ج۱، ص۳.
۵۰. Madelung،ج۴، ص۲۱۹.
۵۱. Ferdinand Justi،ج۱، ص۴۴۱.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «وشمگیربن زیار»، شماره۷۲۹۵.    




جعبه ابزار