ورود اهل بیت به مدینه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سفر طولانی
اهل بیت (علیهالسّلام) که از
مدینه آغاز شده بود سرانجام به
مدینه ختم شد. اهل بیت
امام حسین (علیهالسّلام) که پس از واقعه
کربلا به عنوان
اسیر به
شام اعزام شده بودند سرانجام به دستور
یزید راهی مدینه شدند، و پس از روشنگری های
حضرت زینب دستور اخراج آن حضرت را از مدینه صادر کرد.
سفر طولانی
اهل بیت (علیهالسّلام) که از
مدینه آغاز شده بود سرانجام به
مدینه ختم شد. اهل بیت
امام حسین (علیهالسّلام) که پس از واقعه
کربلا به عنوان
اسیر به
شام اعزام شده بودند سرانجام به دستور
یزید راهی مدینه شدند. در منابع آمده است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا و مولانا ابی عبدالله (علیهالسّلام) من الشام الی مدینة الرسول»
بیستم ماه صفر اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام) از شام به مدینه بازگشتند.
امام سجاد (علیهالسّلام) قبل از ورود به مدینه «
بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت (علیهالسّلام) و شهادت امام حسین (علیهالسّلام) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (علیهالسّلام) و
شهدای کربلا خواند:
«یا اهل یثرب لا مقام لکم بها
قتل الحسین فادمعی مدرار الجسم منه بکربلا مضرج
والراس منه
علی القناة یدار»
ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند، جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین (علیهالسّلام) را اعلام کرد. سپس گفت:
«هذا
علی بن الحسین مع عماته و اخواته
قد حلوا بساحتکم و نزلوا بفنائکم
و انا رسوله الیکم اعرفکم مکانههم
اکنون
علی بن حسین (علیهالسّلام) با عمهها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیدهاند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.»
مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام
سجاد (علیهالسّلام) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. آن حضرت سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اسرا را اعلام کرد.
«ایها الناس ان الله و له الحمد
ابتلانا بمصائب جلیلة و ثلمة فی الاسلام عظیمة
قتل ابو عبدالله و عترته و سبی نساؤه و صبیته
و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان»
در بخشی از سخنان امام
سجاد (علیهالسّلام) آمده است: کدام دلی است که در این
مصیبت نسوزد،؟ و کدام چشمی است که نگرید؟ ای مردم میدانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بی آنکه جرمی داشته و یا کار ناپسندی انجام داده و یا تغییری در
دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. ای مردم کدام قلبی است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلی است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمی است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشی است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟ هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند.
به خدا چنانچه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جای سفارشی که درباره ما کرده بود، فرمان میداد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمیکردند. انا لله و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روی آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خدای میخواهیم که در برابر این شداید و مصائب
اجر و
رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام گیرنده است.»
«... و الله لو ان النبی تقدم الیهم فی قتالنا
کما تقدم الیهم فی الوصاءة بنا لما ازدادوا
علی ما فعلوا بنا....»
این کلام امام
سجاد (علیهالسّلام) نشان از عمق فاجعه کربلا وعظمت مصائبی بود که بر امام حسین (علیهالسّلام) یاران آن حضرت و اسرای کربلا رفته بود.
امام
سجاد (علیهالسّلام) در مدینه فعالیتهای خود را بر علیه حکومت وقت ادامه داد. او با کناره گیری از حرکتهای تند و مسلحانه موجود (به دلیل حساسیت
نظام اموی نسبت به وی و ماهیت برخی از رهبران این حرکتها)، به مبارزهای آرام و اثربخش در قالب زنده نگه داشتن یاد و خاطره
قیام عاشورا با گریه و یادآوری مصائب کربلا، تبیین معارف اسلامی در قالب
دعا و نیایش، بیان فضایل اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تداوم
امامت و رهبری
شیعیان راستین، دست زد.
صحیفه سجادیه و
رساله حقوق آن حضرت یادگاری از تعالیم تربیتی و اخلاقی او است و روشی دیگر از مبارزه وی با نظام فاسد و مفاسد عصر خویش را نشان میدهد.
امام (علیهالسّلام) که تا ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش میکرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب مینوشید به یاد پدر بود بر مصایب امام حسین (علیهالسّلام) گریه میکرد و اشک میریخت.
در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون» (بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «البکاءون خمسة آدم و یعقوب و یوسف و فاطمة بنت محمد و
علی بن الحسین فاما آدم فبکی
علی الجنة... اما
علی بن الحسین فبکی
علی الحسین عشرین سنة او اربعین سنة...» انی ما اذکر مصرع بنی فاطمة الا خنقتنی لذلک عبرة
بسیار گریه کنندگان پنج نفرند:
آدم (علیهالسلام)،
یعقوب (علیهالسلام)،
یوسف (علیهالسلام)،
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) و
علی بن حسین (علیهالسلام). آدم بر رانده شدن خویش از
بهشت گریه میکرد... امام
سجاد (علیهالسّلام) بر پدرش بیست یا چهل سال، گریه کرد. هر گاه غذایی برای حضرت میآوردند، گریه میکرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا میترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا میبرم و از خدا میدانم چیزی را که شما از جانب او نمیدانید.
او میفرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موی سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیاری گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در
دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، «فکیف ینقضی حزنی» پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریهام کم شود؟.
حضرت زینب (سلامالله
علیهم) نیز در
مدینه اقداماتی را در
تبلیغ اهداف و پیام امام حسین (علیهالسّلام) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت
یزید گردید. حضرت زینب (سلامالله
علیهم) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروههای عزادار از وی «به طرف
مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالی که دو طرف در
مسجد را گرفته بود، خطاب به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت: «یا جداه انی ناعیة الیک اخی الحسین» ای جد بزرگوار، من خبر
مرگ برادرم حسین (علیهالسّلام) را برای تو آوردهام. زینب پیوسته گریه میکرد و اشک و آهش تمامی نداشت. و هر بار که به برادرزاده اش
علی بن الحسین (علیهالسّلام) مینگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده میشد.»
سخن زینب (سلامالله
علیهم) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله میگرفت.
ام کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین (علیهالسّلام) سروده است. «مدینة جدنا لا تقبلینا فبالحسرات و الاحزان جئنا الا فاخبر رسول الله عنا بانا قد فجعنا فی ابینا و ان رجالنا بالطف صرعی بلا رؤس و قد ذبحوا البنینا و قد ذبحوا الحسین و لم یراعوا جنابک یا رسول الله فینا...»
حضور حضرت زینب (سلامالله
علیهم) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛
سعید بن عمرو احساس خطر کند. از این رو نامهای به یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب (سلامالله
علیهم) آگاه نمود.
بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید، «کانت زینب بنت
علی و هی بالمدینة تالب الناس
علی القیام باخذ ثار الحسین، فلما قام عبدالله
بن الزبیر بمکة، و حمل الناس
علی الاخذ بثار الحسین، و خلع یزید، بلغ ذلک اهل المدینة، فخطبت فیهم زینب و صارت تؤلبهم
علی القیام للاخذ بالثار، فبلغ ذلک عمرو
بن سعید، فکتب الی یزید یعلمه بالخبر، فکتب الیه ان فرق بینها و بینهم»
اما حضرت زینب (سلامالله
علیهم) به موضع گیری پرداخت و گفت «فقالت: قد علم الله ما صار الینا، قتل خیرنا، و انسقنا کما تساق الانعام، و حملنا
علی الاقتاب، فو الله لاخرجنا و ان اهریقت دماؤنا
خدا میداند چه بر سر ما آمده است، یزید مردان برگزیده ما را به شهادت رسانید و ما را بر فراز محمل شتران به این سوی و آن سوی کشانید. به خدا
قسم ما از این شهر خارج نمیشویم هر چند که خون هایمان ریخته شود.»
اما سرانجام با حضور زنان
بنی هاشم و اصرار آنها حضرت زینب (سلامالله
علیهم) ناچار دومین هجرت خود را آغاز نمود. برخی روایات دلالت بر حضور او در
مصر و ادامه زندگی در این شهر تا پایان عمر (سال ۶۲ ه ق) دارند. (عمده دلیلی که بر مدفون شدن «زینب کبری» (سلامالله
علیها) در
شام آورده آن است: که در سال مجاعه (قحطی) که در
حجاز واقع شده
عبدالله بن جعفر طیار ناچار شد به شام سفر کرد و بانوی عصمت در شام درگذشت و همان جا مدفون گردید.)
برخی روایات نیز مقصد او را شام معین کرده و حتی مرقد آن حضرت را در
دمشق، محلی که اینک به این نام مشهور است، میدانند.
وفات حضرت زینب؛
اقدامات فرهنگی امام سجاد؛
حضرت زینب
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ورود اهل بیت به مدینه»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۸.