• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

واقعه تحکیم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تحکیم، نام واقعه‌ای در جنگ صِفّین که بین سپاه معاویه و سپاه امام علی علیه السلام که اتفاق افتاد.




تحکیم در لغت به معنای داوری خواستن و حَکَم قرار دادن است.



و در اصطلاح تاریخی به ماجرایی اشاره دارد که در سال ۳۷ در جنگ صِفّین روی داد و به پیدایی خوارج انجامید.



در این جنگ پس از این‌که سپاه معاویه در آستانه شکست قرار گرفت، به پیشنهاد عمروعاص، سپاهیان معاویه قرآن‌ها را بر نیزه کردند و از سپاه علی علیه‌السلام خواستند که از جنگ دست بکشند و حکمیت قرآن را بپذیرند.
[۲] احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۸۸، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.


۳.۱ - نقش اشعث در پیدایش واقعه


امام علی اعلام کرد که این درخواست، فریبکارانه و به منظور فرار از شکست است و ازاین‌رو فرمان به ادامه جنگ داد، ولی گروهی از سپاهیان ایشان خواستار پایان دادن به جنگ و قبول حکمیت قرآن شدند. در رأس این گروه اشعث بن قیس بود که معاویه قبلاً با او مخفیانه مذاکره کرده بود
[۳] احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۹۰، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
[۴] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۸ـ۱۸۹.
[۵] علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۲۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۶] عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۷۴ـ ۷۵، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة،.

اشعث پیش از این ماجرا نیز سپاه علی علیه‌السلام را به رها کردن جنگ ترغیب می‌کرد. با اصرار اشعث و کسانی دیگر، از جمله مِسْعَربن فَدَکی و زیدبن حُصَیْن، و تهدید حضرت علی به قتل یا تسلیم و تحویل او به معاویه، جنگ متوقف شد.
[۸] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۴۹.
[۹] مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۱۴۱.
[۱۰] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۴، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
امام در وضعی که دشمن پدید آورده بود پیشنهاد معاویه را برای متارکه جنگ و تعیین نماینده برای مذاکره پذیرفت و ماجرای تحکیم شکل گرفت.

۳.۲ - نمایندگان ماجرای حکمیت


معاویه، عمروعاص را که به زیرکی معروف بود، به نمایندگی برگزید و علی علیه‌السلام مالک اشتر یا به قولی عبداللّه بن عباس
[۱۱] احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۹۲، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
[۱۲] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۲۷، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
و به قولی دیگر، ابوالاسود دُئَلی را انتخاب کرد،
[۱۳] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۹۳، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳.
اما با مخالفت همان کسانی که توقف جنگ را بر وی تحمیل کرده بودند، مواجه شد و این بار نیز نمایندگی ابوموسی اشعری به امام تحمیل شد. یکی از انگیزه‌های انتخاب ابوموسی تعصبات قومی و قبیله‌ای بود، زیرا بسیاری از آنان، از جمله اشعث بن قیس، همانند ابوموسی یمنی بودند.

۳.۳ - نوشته شدن سند تحکیم


پس از انتخاب ابوموسی، سند تحکیم نوشته شد و امام بر خلاف میل خود و برای حفظ مصالح امت اسلامی آن را امضا کرد.
[۱۶] محمدبن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۶۰، چاپ حسین بحرالعلوم، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
در این سند آمده است که علی و معاویه و سپاهیانشان، حکمیت قرآن و سنّت پیامبر را پذیرفته‌اند و ابوموسی اشعری و عمروعاص، باید بر این اساس تا ماه رمضان آینده، حکم خود را ابلاغ کنند و هر حکمی که بدهند در امان خواهند بود. در پایان سند نام چندتن از اصحاب علی علیه‌السلام و معاویه به عنوان شاهد آمده است
[۱۸] احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۹۴ـ۱۹۶، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
[۱۹] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۵۳ ـ۵۴.
[۲۰] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۳۳، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
[۲۱] ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۵، ص۱۲۲، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
[۲۲] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۶، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.


۳.۴ - مخالفت با سند تحکیم


اشعث بن قیس سند تحکیم را برای [[|مسلمانان]] خواند؛ گروهی، از جمله عُروة بن اُدَیَّة، با آن مخالفت کردند و شعار «لاحُکْمَ اِلاّ لِلّه» سر دادند و می‌گفتند که در دین خدا هیچ‌کس نباید دیگری را حَکَم قرار دهد. این گروه به « مُحِکّمة اولی » معروف‌اند.
[۲۳] کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۲۴] عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة،.
[۲۵] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۵، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
جمعی از کسانی که قبول حکمیت را به علی علیه‌السلام تحمیل کرده بودند نیز به این مخالفان پیوستند و قبول حکمیت را کفر و گناه کبیره خواندند و گفتند که ما از آن توبه کردیم و علی هم باید توبه کند. امام سخن این گروه را نپذیرفت و با آیات قرآنی با آنان محاجه کرد.
[۲۷] محمدبن یزید مبرد، الکامل فی اللغة والادب، ج۲، ص۱۵۴ـ ۱۵۵، چاپ تغارید بیضون و نعیم زرزور، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۲۸] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۶۴ـ۶۶.


۳.۵ - اختلاف درباره مخالفان حکمیت


به این ترتیب، گروهی با اصرار زیاد علی علیه‌السلام را به قبول حکمیت واداشتند و در اندک زمانی نظرشان را تغییر دادند و قبول حکمیت را کفر دانستند. این دوگانگی در رفتار سبب شده است که برخی محققان میان گروهی که حکمیت را تحمیل کردند و گروهی که پذیرش آن را کفر دانستند، فرق بگذارند، از جمله برونوف گفته است که گروه اول از قاریان و گروه دوم از بَدَویان بوده‌اند.
[۳۰] یولیوس ولهاوزن، احزاب المعارضة السّیاسیّة الدینیّة فی صدرالاسلام: الخوارج و الشیعة، ج۱، ص۳۲، ترجمه عن الالمانیة عبدالرحمان بدوی، کویت ۱۹۷۶.

این نظر بر واقعیات تاریخی منطبق نیست و مورخان تصریح کرده‌اند که همان کسانی که حکمیت را بر علی علیه‌السلام تحمیل کردند، بر وی اعتراض نمودند. همچنین گروهی گفته‌اند که مخالفت پس از اظهارنظر حکمین صورت گرفت. این نظر نیز درست نیست، زیرا پس از متارکه جنگ، امام علی سپاه خود را از صفّین به سوی کوفه حرکت داد و در این هنگام دوازده هزار تن از سپاهیان با اعتراض به قبول حکمیت، از آن حضرت جدا شدند و با رهبری کسانی چون عبداللّه بن کَوّاء و شَبَث بن رِبْعی به محلی به نام حَروراء رفتند. در این هنگام هنوز دو حَکَم به مذاکره نپرداخته بودند. ظاهراً، این ماجرا نتیجه ترفند کسانی از قبیل اشعث بن قیس کِنْدی، حُرْقوص بن زُهَیْر و شبث بن ربعی بوده است
[۳۱] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۹ـ۱۹۰.
[۳۲] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۷۲ـ۷۳.
[۳۳] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۸۲.
[۳۴] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۵، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۳۵] ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰. ج۷، ص۲۸۹.
[۳۶] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۷۴، چاپ محمد محیی الدین عبدالمجید، مصر ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹.


۳.۶ - نتیجه حکمیت


ابوموسی اشعری و عمروعاص در رمضان همان سال در دُومَة الجَنْدل توافق کردند که هر یک، موکّل خود را از خلافت عزل کند و سپس انتخاب خلیفه را به شورای مسلمانان واگذارند
[۳۸] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۲.
[۳۹] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۲۸۲، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
[۴۰] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ص۲۸۴، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
اما ابن اعثم کوفی
[۴۱] ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۴۰، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
گفته است که آن دو بر عزل علی و معاویه و انتخاب عبداللّه بن عمر به عنوان خلیفه توافق کردند. روز اعلام نتیجه حکمیت، عمروعاص با این بهانه که سن ابوموسی بیش‌تر و مقام او والاتر است، پیشنهاد کرد نخست رأی او را اعلام کند.
ابوموسی طبق قرار، علی علیه‌السلام را از خلافت عزل کرد ولی عمروعاص که پس از او سخن گفت، معاویه را بر مسند خلافت تثبیت نمود.
[۴۳] مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۱۴۸.
این رأی سبب رنجش طرفداران امام علی شد و میان آنان و عمروعاص سخنان تندی رد و بدل گردید.



شبهات خوارج درباره تحکیم، سبب بحث‌های کلامی طولانی و پیدایی فرقه‌های مختلف شد. خوارج با استناد به بعضی آیات ــ از جمله «... اِنِ الحُکْمُ اِلاّ ' لِلّ'هِ یَقُصُّ الحَقَّ و هُوَ خَیْرُ الْف'اصِلینَ» (حکم جز از آن خدا نیست، که حق را بیان می‌کند و او بهترین داوران است؛، «... وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللّ'هُ فَاُول'ئِکَ هُمُ الکافِروُنَ» (و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود کافران‌اند ؛ و نیز آیات ۴۷ و ۴۸ سوره مائده و آیه ۶۷ سوره یوسف ــ می‌گفتند حاکم فقط خداست و نمی‌توان دیگران را حَکَم قرار داد، لذا تعیین اشخاصی برای حکمیت در واقعه صفّین کاری خلاف و گناه کبیره بوده است.
از سوی دیگر، بیشتر آنان مرتکب گناه کبیره را کافر می‌دانستند و بر این پایه به کفر علی علیه‌السلام و معاویه حکم می‌کردند و جنگ با آنان را لازم می‌شمردند. ظاهراً مقصود آنان از این سخن که حُکم جز از آنِ خدا نیست، منحصر به موضوع تحکیم نبوده بلکه انکار دولت و حکومت‌ به‌طور عام بوده است.



حضرت علی نیز ناظر به همین تلقی آنان، جمله مشهور خود را گفت که آنان سخن حقی می‌گویند (اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّه) و از آن نتیجه باطل می‌گیرند (لا' اِمْرَه اِلاّ لِلّه)، چرا که انتظام امور مردم بدون امیر و فرمانروا، نیکوکار یا تبهکار، از هم می‌گسلد
[۴۶] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، خطبه ۴۰، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
در هر صورت این اعتقاد خوارج دیری نپایید
[۴۷] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۷۵.
[۴۸] علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۶۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
و آنان بزودی ضرورت امامت، به معنای رهبری، را دریافتند.



در واقع واقعه تحکیم، مبدأ تحول، یا دست کم، بروز اعتقاد خوارج نسبت به موضوع امامت شد؛ آن را تا حد مدیریت سیاسی و اجتماعی مردم کاهش دادند تا جایی که همه خوارج، بجز نَجْدات که اصل ضرورت امامت و حتی رهبری را انکار می‌کردند، معتقد شدند که هر کسی که قائم به کتاب و سنّت و عالم به آن دو باشد، شایسته امامت است، امامت با بیعت دو تن تحقق می‌یابد،
[۴۹] علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۵۰] حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ج۱، ص۱۰، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
و از سوی دیگر، خروج بر امام ستمکار واجب است.
[۵۱] عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۵۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة.




در واقعه صفّین، همانطور که گفته شد، موضوع تحکیم بر امام علی تحمیل گردید. امام در آن زمان، شرایط پذیرش تحکیم را به نفع اسلام و جامعه اسلامی نمی‌دانست، اما به ضرورت آن را پذیرفت و در عین حال، اساس تحکیم را قرآن و سنّت پیامبر قرار داد و بنا به سند تحکیم، دو حَکَم با این شرط تعیین شدند که بر اساس قرآن و سنّتِ پیامبر داوری کنند .
[۵۲] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.




در بیان علی علیه‌السلام پذیرش تحکیم اساساً کار نادرستی نیست و تا وقتی که داور برخلاف قرآن سلوک نکرده، حکم او پذیرفتنی است. قرآن کریم در مواردی مسلمانان را به تعیین حکم توصیه کرده است، از جمله برای حل اختلافات میان همسران که بیم طلاق برود و تعیین نوع قربانی به عنوان کفاره صید در حال احرام .
پیامبر نیز در غزوه بنی قریظه، سعدبن معاذ را حَکَم کرد
[۵۵] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۹۸، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳.
[۵۶] عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۹ـ۸۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة.
امام علی علیه‌السلام در مناظره با ابن کوّاء و چند تن دیگر از خوارج، به همین نکات توجه داد و آنان مجاب شدند و به آن حضرت پیوستند.
[۵۷] احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۸، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۵۸] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.




به گفته ابوالحسن علی اشعری
[۵۹] علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۵۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
شیعیان درباره واقعه تحکیم دو نظر داشتند؛گروهی پذیرفتن تحکیم از سوی حضرت علی را تقیه دانستند و تقیه را در این موارد مجاز خواندند، چنانکه پیامبر نیز در اول اسلام چنین می کرد، گروهی دیگر تحکیم را اساساً عملی درست تلقی کردند، خواه تقیه بوده باشد خواه نباشد. در کتاب‌های ملل و نحل و کتب کلامی شیعه،از کهن‌ترین روزگاران، نشانی از چنین تقسیمی نیست.
[۶۰] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
[۶۱] سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص۱۲ـ۱۳، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۶۲] حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ج۱، ص۱۶، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.




(۱) قرآن.
(۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۳) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۴) ابن اعثم کوفی، الفتوح، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۵) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۶) ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳.
(۷) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰. (۸) سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۹) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۰) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة.
(۱۱) احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
(۱۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالمجید، مصر ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹.
(۱۳) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۴) احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۵) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۶) محمدبن حسن طوسی، تلخیص الشافی، چاپ حسین بحرالعلوم، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۱۷) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
(۱۸) محمدبن یزید مبرد، الکامل فی اللغة والادب، چاپ تغارید بیضون و نعیم زرزور، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۱۹) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۰) مسعودی، مروج (بیروت).
(۲۱) محمدبن محمد مفید، الاختصاص، چاپ علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،.
(۲۲) نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۲۳) حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
(۲۴) یولیوس ولهاوزن، احزاب المعارضة السّیاسیّة الدینیّة فی صدرالاسلام: الخوارج و الشیعه، ترجمه عن الالمانیة عبدالرحمان بدوی، کویت ۱۹۷۶.
(۲۵)یعقوبی، تاریخ.


 
۱. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۴۷۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۲. احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۸۸، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
۳. احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۹۰، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
۴. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۸ـ۱۸۹.
۵. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۲۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۶. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۷۴ـ ۷۵، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة،.
۷. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۴۸۱، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۸. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۴۹.
۹. مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۱۴۱.
۱۰. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۴، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۱. احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۹۲، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
۱۲. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۲۷، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
۱۳. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۹۳، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳.
۱۴. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۵۰۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۱۵. محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۹۸، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۳۶۸ ش.    
۱۶. محمدبن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۶۰، چاپ حسین بحرالعلوم، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
۱۷. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۵۰۴ ۵۰۸، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۱۸. احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۹۴ـ۱۹۶، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
۱۹. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۵۳ ـ۵۴.
۲۰. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۳۳، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
۲۱. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۵، ص۱۲۲، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
۲۲. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۶، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۲۳. کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۲۴. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة،.
۲۵. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۵، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۲۶. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۵۱۳ ۵۱۴، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۲۷. محمدبن یزید مبرد، الکامل فی اللغة والادب، ج۲، ص۱۵۴ـ ۱۵۵، چاپ تغارید بیضون و نعیم زرزور، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۸. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۶۴ـ۶۶.
۲۹. محمدبن محمد مفید، الاختصاص، ج۱، ص۱۸۰، چاپ علی اکبر غفاری، قم:جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.    
۳۰. یولیوس ولهاوزن، احزاب المعارضة السّیاسیّة الدینیّة فی صدرالاسلام: الخوارج و الشیعة، ج۱، ص۳۲، ترجمه عن الالمانیة عبدالرحمان بدوی، کویت ۱۹۷۶.
۳۱. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸۹ـ۱۹۰.
۳۲. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۷۲ـ۷۳.
۳۳. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۸۲.
۳۴. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۵، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۳۵. ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰. ج۷، ص۲۸۹.
۳۶. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۷۴، چاپ محمد محیی الدین عبدالمجید، مصر ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹.
۳۷. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۵۴۴، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۳۸. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۲.
۳۹. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۲۸۲، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
۴۰. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ص۲۸۴، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
۴۱. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۴۰، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
۴۲. نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ج۱، ص۵۴۶، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۴۳. مسعودی، مروج (بیروت)، ج۳، ص۱۴۸.
۴۴. انعام/سوره۶، آیه۵۷.    
۴۵. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۴۶. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، خطبه ۴۰، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
۴۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۵، ص۷۵.
۴۸. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۶۵، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۴۹. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۵۰. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ج۱، ص۱۰، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
۵۱. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۵۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة.
۵۲. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
۵۳. نساء/سوره۴، آیه۳۵.    
۵۴. مائده/سوره۵، آیه۹۵.    
۵۵. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۵، ص۹۸، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۳.
۵۶. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۹ـ۸۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة.
۵۷. احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۸، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۸. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۵، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۵۹. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۵۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۶۰. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم.
۶۱. سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص۱۲ـ۱۳، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ ش.
۶۲. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، ج۱، ص۱۶، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تحکیم»، شماره۳۳۴۲.    




جعبه ابزار