هَبّ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هَبّ (به فتح هاء و تشدید باء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای بیدار شدن و در
نهج البلاغه به معنای وزیدن باد و برانگیخته شدن آمده است.
هَبّ به معنای بیدار شدن است. «هبّ الرجل من النوم: انتبه و استیقظ»
هبّ و هبوب وزیدن باد و بر انگیخته شدن آن به هر دو معنی در «نهج» آمده است
سعد بن ابی وقاص روز شوری به آن حضرت گفت: تو بر امر خلافت حریصی: فرمود:
«بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ... وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِی وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِی دُونَهُ فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّهِ فِی الْمَلَإِ الْحَاضِرِینَ هَبَّ کَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ یَدْرِی مَا یُجِیبُنِی بِهِ» «گفتم: نه بلکه شما حریصترید من حق خودم را خواستم... چون او را با دلیل زدم و منکوب کردم، به خود آمد و متنبّه شد، گوئی مات شده نمیدانست چه جوابی میداد.»
(
شرحهای خطبه:
)
آنگاه که جریان شبیخون زدن
بسر بن ارطاة را به یمن شنید و
عبیدالله بن عباس و
سعید بن نمران از
یمن بازگشتند، در حال ناراحتی از بی تفاوتی یارانش چنین فرمود:
«مَا هیِ َ إِلّا الکُوفَهُ أَقبِضُهَا وَ أَبسُطُهَا إِن لَم تکَوُنیِ إِلّا أَنتِ تَهُبّ أَعَاصِیرُکِ فَقَبّحَکِ اللّهُ» «فقط کوفه در اختیارم است که قبض و بسط میکنم، اگر تو هم نبودی که گردبادهایت (حوادث و بلاهایت) میوزد (راحت میشدم) خدا روسیاهت کند.»
(
شرحهای خطبه:
) اعاصیر، جمع اعصار به معنی گردباد یا بادی که دارای غبار زیاد است و آن فاعل «تهبّ» است.
مهبّ اسم مکان است به معنی محل وزیدن باد
«اعتَقَمَ مَهَبّهَا» «محل وزیدن آن را عقیم (نازا- یا کوچک) کرد.»
(
شرحهای خطبه:
)
خطاب به خداوند میگوید:
«لَمْ تَتَنَاهَ فِی الْعُقُولِ فَتَکُونَ فِی مَهَبِّ فِکْرِهَا مُکَیَّفاً وَ لاَ فِی رَوِیَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَکُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً» «در عقول انسانها متناهی نیستی تا در محل وزیدن افکار مکیّف و معیّن شده باشی و نه در انظار آنها، تا محدود و مورد تصرف عقول باشی»
(
شرحهای خطبه:
)
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «هب»، ج۲، ص۱۰۴۸.