همراه پیامبر در غار ثور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در برخی منابع شیعی و نیز منابع
اهلسنت آمده است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
ابوبکر را از ترس خبر دادن او به کفار با خود به غار برد. همچنین در برخی منابع اسلامی گفته شده که آن شخصی که راهشناس بود (از کفار
قریش) در مسیر حرکت پیامبر ابتدا فقط یک جای پا دید و گفت: از اینجا به بعد محمد با کسی دیگر همراه شد. در این مقاله به بررسی این دو موضوع میپردازیم.
در مورد دلیل همراهی
پیامبر با
ابوبکر به چند سند اشاره میشود.
در کتاب (
النور و البرهان) شیخ
ابوهاشم ابنصباغ آمده است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
ابوبکر را از ترس خبر دادن او به کفار با خود به غار برد. در حال حاضر این کتاب در دسترس نیست؛ ولی مرحوم
سید بن طاووس در کتاب
الطرائف این مطلب را از این کتاب نقل میکند. ایشان میفرماید:
ومن طریف الروایات فی ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما صحب ابابکر الی الغار خوفا منه ان یدل الکفار علیه ما ذکره ابوهاشم بن الصباغ فی کتاب النور والبرهان فقال فی باب ما انزل الله تعالی علی نبیه " ص" قم فانذر "
وقوله تعالی " فاصدع بما تؤمر " وما ضمن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لمن اجابه وصدقه، رفع الحدیث عن محمد بن اسحاق قال: قال حسان: قدمت مکة معتمرا واناس من قریش یقذفون اصحاب رسول الله " ص" فقال ما هذا لفظه: فامر رسول الله علیا (علیهالسّلام) فنام علی فراشه، وخشی ابنابیقحافة ان یدل القوم علیه فاخذه معه ومضی الی الغار.
از دسته روایاتی که دلالت میکندپیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ترس این که ابوبکر جای را به کفار نشان ندهد او را با خود به غار بردند روایتی است که شیخ ابوهاشم بن صباغ در کتاب النور و البرهان باب: ما انزل الله علی نبیه ذیل
آیه «قم فانذر» و آیه «فاصدع بما تؤمر» وباب «ما ضمن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لمن اجابه وصدقه» میآورد: حسان میگوید برای انجام
حج عمره به
مکه آمدم دیدم مردمی از قریش به اصحاب رسول خدا فحش میدادند.... پس اینگونه میگوید: رسول خدا به
علی (علیهالسّلام) (درشب
لیلة المبیت) امر نمود (که درجای ایشان بخوابد) علی (علیهالسّلام) نیز اجابت نمود ولی از ابنابیقحافة (کنیه ابوبکر) ترسید که مبادا جای ایشان را به کسانی که دنبال پیامبر بودند نشان دهد به همین خاطر او را با خود به غار بردند.
نکته دیگرکه شایسته توجه است اینکه نظیر همین مطلب در کتب دیگر اهل سنت که در حال حاضر موجود میباشد یافت میشود.
ابوجعفر اسکافی استاد ابنابیالحدید در جواب جاحظ که قائل است ابوبکر در راه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از همه
صحابه سختی بیشتری را تحمل کرد میگوید:
ثم یقال له ما بالک اهملت امر مبیت علی (علیهالسّلام) علی الفراش بمکة لیلة الهجرة هل نسیتهام تناسیته فانها المحنة العظیمة والفضیلة الشریفة التی متی امتحنها الناظر، واجال فکره فیها، رای تحتها فضائل متفرقة ومناقب متغایرة، وذلک انه لما استقر الخبر عند المشرکین ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مجمع علی الخروج من بینهم للهجرة الی غیرهم قصدوا الی معاجلته، وتعاقدوا علی ان یبیتوه فی فراشه، وان یضربوه باسیاف کثیرة، بید کل صاحب قبیلة من قریش سیف منها، لیضیع دمه بین الشعوب، ویتفرق بین القبائل، ولا یطلب بنوهاشم بدمه قبیلة واحدة بعینها من بطون قریش، وتحالفوا علی تلک اللیلة، واجتمعوا علیها، فلما علم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذلک من امرهم، دعا اوثق الناس عنده، امثلهم فی نفسه، وابذلهم فی ذات الاله لمهجته، واسرعهم اجابه الی طاعته، فقال له ان قریشا قد تحالفت علی ان تبیتنی هذه اللیلة، فامض الی فراشی، ونم فی مضجعی، والتف فی بردی الحضرمی لیروا انی لم اخرج، وانی خارج ان شاء الله. فمنعه اولا من التحرز واعمال الحیلة، وصده عن الاستظهار لنفسه بنوع من انواع المکاید والجهات التی یحتاط بها الناس لنفوسهم، والجاه الی ان یعرض نفسه لظبات السیوف الشحیذة من ایدی ارباب الحنق والغیظة، فاجاب الی ذلک سامعا مطیعا طیبة بها نفسه، ونام علی فراشه صابرا محتسبا، واقیا له بمهجته، ینتظر القتل، ولا نعلم فوق بذل النفس درجه یلتمسها صابر، ولا یبلغها طالب، (والجود بالنفس اقصی غایة الجود)، ولولا ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علم انه اهل لذلک، لما اهله، ولو کان عنده نقص فی صبره او فی شجاعته او فی مناصحته لابن عمه، واختیر لذلک، لکان من اختاره (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منقوضا فی رایه، مضرا فی اختیاره، ولا یجوز ان یقول هذا احد من اهل الاسلام، وکلهم مجمعون علی ان الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمل الصواب، واحسن فی الاختیار. ثم فی ذلک - اذا تامله المتامل - وجوه من الفضل:
منها انه وان کان عنده فی موضع الثقة، فانه غیر مامون علیه الا یضبط السر فیفسد التدبیر بافشائه تلک اللیلة الی من یلقیه الی الاعداء.
ومنها انه وان کان ضابطا للسر وثقه عند من اختاره، فغیر مامون علیه الجبن عندمفاجاة المکروه، ومباشرة الاهوال، فیفر من الفراش، فیفطن لموضع الحیلة، ویطلب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فیظفر به.
ومنها انه وان کان ضابطا للسر، شجاعا نجدا، فلعله غیر محتمل للمبیت علی الفراش، لان هذا امر خارج عن الشجاعة ان کان قد قامه مقام المکتوف الممنوع، بل هو اشد مشقة من المکتوف الممنوع، لان المکتوف الممنوع یعلم من نفسه انه لاسبیل له الی الهرب، وهذا یجد السبیل الی الهرب والی الدفع عن نفسه، ولا یهرب ولا یدافع. ومنها انه وان کان ثقة عنده، ضابطا للسر، شجاعا محتملا للمبیت علی الفراش، فانه غیر مامون ان یذهب صبره عند العقوبة الواقعة، والعذاب النازل بساحته، حتی یبوح بما عنده، ویصیر الی الاقرار بما یعلمه، وهو انه اخذ طریق کذا فیطلب فیؤخذ، فلهذا قال علماء المسلمین ان فضیلة علی (علیهالسّلام) تلک اللیلة لا نعلم احدا من البشر نال مثلها.
تو را چه شده است که داستان خوابیدن علی (علیهالسّلام) را در جای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
لیلة المبیت ذکر نکردهای آیا آن را فراموش کردهای یا خودت را به فراموشی زدهای؟!
پس بدرستیکه این کار تحمل سختی و پایداری بزرگی است که هر زمان شخصی خود را به جای وی گذارد و فکرش را متوجه آن کند میبیند در آن فضیلتهای بسیار و منقبتهای مختلفی موجود است.
وقضیه از این قرار است که وقتی به مشرکین خبر رسید که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قصد خروج برای هجرت به سوی غیر ایشان (اهل
مدینه) دارند خواستند برای اینکار چارهایاندیشیند، پس پیمان بستند که شب هنگام در کنار بستر وی جمع شوند واو را با شمشیرهای بسیار بزنند، در دست افرادی از قبیلههای مختلف
قریش شمشیری از آن شمشیرها باشد تا خون وی بین گروههای مختلف تقسیم شود و
بنیهاشم نتوانند خون وی را از قبیلهای خاص طلب کنند. و برای آن شب قسم خوردند و در آن شب با هم جمع شدند.
پس وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این ماجرا با خبر شدند، کسی را فرا خواندند که از همه بیشتربه وی اطمینان داشتند علی (علیهالسّلام) و کسی که خود را بیشتر ازهمه برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در معرض خطر میگذاشت و کسی را که از همه بیشتر در راه خدا فداکاری میکرد وکسی که سریعتر از همه از وی اطاعت میکرد. پس به وی گفت که قریشیان همپیمان شدهاند که امشب بر
سر من بریزند. پس به خوابگاه من برو و در جای من بخواب و روپوش من را بر روی خود بینداز تا ایشان گمان کنند من بیرون نرفتهام، و من با اذن خدا بیرون خواهم رفت.
پس اولا علی را از اینکه حیلهای به کار برد تا جانش را
حفظ کند منع کرد (چون باید به حالت عادی درجای رسول خدا میخوابید) و او را مجبور کرد که جان خود را در معرض ضربات شمشیرهای صاحبان
کینه و
خشم قرار دهد. پس او این مطلب را پذیرفت در حالیکه رضای خاطر به آن داشت و در جای رسول خدا خوابید در حالیکه به خاطر خدا صبر میکرد و با دادن جان خود جان رسول خدا را
حفظ مینمود و انتظار کشته شدن را میکشید. ما برتر از مقام بذل جان مقامی نمیشناسیم که آرزوی آن را بکنیم. (و بذل جان بالاترین بخششهاست).
و اگر رسول خدا نمیدانست و علم نداشت که وی صلاحیت این کار را دارد وی را انتخاب نمیکرد و اگردر او اندکی کمبود
صبر یا
شجاعت یا خیرخواهی برای رسول خدا وجود داشت و با این وجود برای این کار انتخاب میشد رسول خدا کسی را انتخاب کرده بودند که انتخاب درستی نبود و حق گفتن چنین مطلبی را هیچ فردی از امت ندارد و همه اجماع دارند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمل درست را انجام دادهاند.
اگر کسی در این مطلب نظر کند چند جهت برتری برای علی (نسبت به ابوبکر) میبیند:
زیرا ابوبکر حتی اگر (ازجهت ظاهری) مورد اطمینان رسول خدا بود اما پیامبراکرم به رازداری وی اطمینان نداشتند چون ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند در نتیجه تمام نقشههای رسول خدا نقش بر آب میشد.
حتی اگر ابوبکر نزد رسول خدا از جهت رازداری مورد اطمینان بود اما رسول خدا از نترسیدن وی در هنگام مقابله با سختی اطمینان نداشتند پس شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده متوجه محل نقشه رسول خدا شده دنبال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برود؛ پس کفار ایشان را پیدا کنند.
حتی اگر ابوبکر
حافظ سر رسول خدا بود و شجاع اما شاید توانایی خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت. چون تحمل آن حالت جدای از بحث شجاعت است. زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته ممنوع از مقابله قرار دهی (یعنی شجاع جرات دفاع از خود را دارد اما در اینجا نمیتواند از خود دفاع کند). بلکه این امر سختتر از شخص دست بسته است. زیرا شخص دست بسته میداند که راه فراری ندارد اما این شخص هم میتواند فرار کند و هم میتواند از خود دفاع نماید (اما چنین کاری نمینماید).
حتی اگر او شخص رازدار و شجاعی بود و میتوانست در جای رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند اما رسول خدا از بعد آن اطمینان نداشتند که اگر وی را زنده گرفته و
شکنجه کنند اقرار به آنچه که میداند نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد پس ایشان به دنبال رسول خدا رفته ایشان را پیدا کنند.
به همین دلیل است که علمای مسلمین گفتهاند کسی را نمیشناسیم که به فضیلت علی در آن شب رسیده باشد.
در منابع تاریخی آمده است که کُرز قیافهشناس (ازکفار قریش) به دنبال رد پای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگشت، دربعضی منابع نقل میکنند که دو رَد پا دید و هر دو را شناسایی کرد (یکی متعلق به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و یکی متعلق به ابوبکر) و در بعضی منابع دیگر مثل
تاریخ ابنخلدون و
دلائل النبوه «الاصبهانی» نقل میکنند او یک رد پا دید و گفت این رد پا متعلق به محمد است. و صحبتی از ابوبکر به میان نیاورد.
ابنخلدون میگوید:
کان کرزبن علقمة بن هلال بن حریبة بن عبد فهم بن حلیل الذی قفا اثر رسول الله صلی الله علیه وسلم حتی انتهی الی الغار ورای علیه نسج العنکبوت وعش الیمامة ببیضها فرخوا عنه.
کرز بن علقمه رد پای پیامبر را (پس از شناسایی) دنبال میکرد تا به درب غار رسید. دید در آنجا عنکبوتی تار تنیده و کبوتری هم تخم گذاشته و روی تخمها نشسته است.
اصبهانی میگوید: لما تواری رسول الله صلی الله علیه وسلم من قریش اخرجت قریش معقلا ابا کرز القائف فراوا اثرا فقالوا انظر الی هذا الاثر فقال ما رایت وجه محمد قط ولکن ان شئتم الحقت لکم نسب هذا الاثر قالوا الحق قال هذا الذی فی مقام ابراهیم او هذا من الذی فی مقام ابراهیم فقال ابو سفیان خرفت حسدا للنبی صلی الله علیه وسلم ان یکون یشبه بابراهیم (علیهالسّلام).
زمانی که رسول خدا به خاطر آزار و اذیت قریشیان از
مکه خارج شدند قریشیان برای پیدا کردن پیامبر اباکرز را با خود بردند، پس آنها جای پای حضرت را دیدند به کرز گفتند به این رد پا نگاه کن (آیا این رد پای محمد است؟) او گفت: من تا به حال محمد را ندیده امولی اگر بخواهید (از روی این جای پا) به شما می گویم او چه شخصیتی است، گفتند: بگو، او گفت: این فرد کسی است که جایگاه و مقام ابراهیم پیامبر را داراست، و یا اینکه از کسانی است که در جایگاه و رتبه
ابراهیم است. ابوسفیان بخاطر حسدی که نسبت به پیامبر اکرم داشت از اینکه کُرز حضرت را به ابراهیم تشبیه کرد برآشفت و به کُرز گفت تو نادان وخرفت شدهای.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ابوبکر را از ترس خبر دادن او به کفار با خود به غار برد؟»