هفت کشور و سفرهای ابن تراب (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هفت کشور و سفرهای ابن تراب داستان واژه اخلاق و سیاست بر روش نقل حکایات و
قصص به نثری ادیبانه و منشی گرایانه است.
نام اصلی کتاب معلوم نیست، زیرا که نسخهای از آن در دست نیست که از آغاز و انجام افتادگی نداشته باشد و به مضامین آن هم در منابع ادبی و داستانی اشارتی نرفته است که از آن بتوان نام مولف و کتاب را دانست.هفت کشور و سفرهای ابن تراب کتاب داستانی است به روش حکایت در حکایت که به احتمال در قرن یازدهم یا دوازدهم به نگارش در آمده است.
با مقدمهای از ایراج افشار در سال ۱۳۸۶ ش آغاز میگردد. سپس طی لیستی به معرفی قهرمانان و شخصیتهای کتاب میپردازد. در ادامه طی هفت بخش، کتاب دنبال میشود که بخش هفتم از نسخه افتاده است. در پایان نیز صفحه اول و آخر نسخه خطی به تصویر کشیده شده است.
در بردارنده حکایتهای گوناگون خواندنی است و مباحث
اخلاقی و
عرفانی و سیاست مدن را در قالب مناظره عرضه میدارد.
نثر ادیبانه آن ساده و عاری از تکلف و پیچیدگی است. طرح اصلی داستان بدیع است و نسبت به متنهای داستانی دیگر تازگی دارد و گذشته از این وصفهای نازک اندیشانه نویسنده کتاب و واژگان و ترکیبات آن برای پژوهندگان متون ادبی دل انگیز و سودمند تواند بود.
نگارنده خواسته خواننده را از راه آشنا ساختن با تعدادی داستان و
حکایت و
روایت که جنبه اساطیری و تاریخی دارد و مباحثات و مناظراتی که ساخته و پرداخته
ذهن و قلم شخص اوست، با مباحث اساسی اخلاق و سیاست آشنا کند.
وی قالب کار و روش بیان خود را سفرنامه گونهای قرار داده است که دو همراه یکی جوان جویای نام و دیگری خردمند روزگار، در هفت کشور سفر میکنند. در سفر هفت کشور، شش مسافت مطرح است. به این معنی که میان هر یک از دو
کشور فاصلهای هست، بیابان مانند که آن را یک مسافت دانسته و در هر یک از مسافتها میان دو همراه صحبتهایی به میان میآید.
با آن مقدار که از آغاز نامه متن باقی است، در مییابیم که از همسر شدن خواجه رغام نامی با زلال، دختر ملک دریابار، پسری زاده میشود که
ابن تراب نام میگیرد و این فرزند چون به مرتبه رشد میرسد، هوس سفر هفت کشور به دلش چنگ میزند. خواجه رغام به این
سفر رضایت نمیدهد و بخشی عظیم از متن موجود به مباحثه و مجادله ابن تراب و پدرش اختصاص دارد تا سرانجام خواجه رغام به سفر راضی میشود و سلطان عادلشاه، پادشاه کل هفت کشور، وسایل سفر ابن تراب را فراهم میکند و خواجه عقیل الدین را که از حکما زمانه خود بود همراه وی میسازد.
پیش از رسیدن به کشور اول، عقیل الدین برای این تراب تعریف میکند که هفت منزل را باید گذرانید. به نخستین منزل که میرسند، عقیل الدین در پاسخ ابن تراب میگوید، نام آنجا منزل وجود است، زیرا اولین منزلگاه از راه کاروانی ملک عدم است و نام منازل دیگر را بی خودی، لعب، شتاب، صلاح، فنا، بقا آورده است، در حقیقت خواسته است حالات آدمی را در دوران حیات به ابن تراب یادآور شود.
پس از آن در پاسخ ابن تراب که پرسیده بود، انسان کامل کیست، به نقل قولی از عزیز نسفی بر مبنای مبدا و
معاد او میپردازد که عبارت است از: آن که به شریعت گفت
پیغمبر و طریقت کردار او و حقیقت که حال پیامبر است، رفتار کند.
چو ابن تراب میپرسید، این سعادت به که روی میآورد، عقیل الدین میگوید آن که دارای هفت صفت باشد: خدمت،
ادب ،
تواضع ،
حلم ، صلاح،
قول راست ، افعال حمیده. به هر حال مجموع همین مراحل و صفات است که میتوان گفت جنبه عرفانی دارد.
این تراب محور اصلی و شخص اساسی داستان است. او به هر کشوری که میرسد با پادشاه آن جا هم نشین و هم سخن میشود و به تناسب موارد با افراد مختلفی که اغلب دارای نامهای غیر متعارف بودهاند، به مباحثه و مناظره میپردازد و به هر مناسبت حکایت یا حکایاتی در میان سخن ذکر میشود و مضامینی که جنبه اخلاقی یا اجرایی دارد، بیان میگردد.
داستان هفت کشور به روش حکایت در حکایت پرداخته شده است. در حقیقت کشورها، منزلها، و مسافتها در این کتاب عنوانهایی هستند جانشین اصطلاحاتی؛ مانند جزو و باب و فصل و....
پس از مقداری افتادگی از اواخر منزل ششم و بخشی از آن چه مرتبط به کشور اول است، سخنانی آغاز میشود که ابن تراب از کیوان بخت، پادشاه کشور اول، درباره اصناف اطرافیان او، رعایا،
دزدان ، گوکنان،
قماربازان ، گلخنیان، ملاحان، غلامان، دلیران کارزار، میپرسد و دلائل خود را درباره هر یک از آن رستهها جدا جدا بر گفته است. باز در این قسمت هر جا حکایتی آورده میشود، مناسب مقام به قلم در آمده است.
کشور دوم، از آغاز افتادگی دارد. نام شهرهای این کشور چنین ذکر شده: سوس الاقصی،
نجد ،
مکه ، طایف، گجرات، سومنات، معموره و مغفوریه، و دربخش مسافت میان کشورهای دوم و سوم عقیل الدین صفات حسن اعتقاد، همت، حق
نمک ، را برای رسیدن شخص به اوج دولت بر میشمارد.
کشور سیم، به مباحث مربوط به سیاست پادشاه و خطبه خواندن ملوک و حقوق پادشاه و رعیت اختصاص دارد. در مسافت سوم، پیدا شدن
آسمان و
زمین و
بهشت و
دوزخ و عجائب و غرائب عالم مورد صحبت است.
کشور چهارم که نگاه داشتن خاطرهها عنوان دارد و منظور نویسنده بیان
استمالت مردم است، برای آن نام شهرهای
حلب ،
تبریز ،
همدان ،
مازندران ،
نیشابور ،
طوس ،
هرات و بدخشان را میآورد و در مسافت چهارم، موضوع صحبت بین آنها فراست
زنان است، زیرا شنیدهاند که پادشاه کشور پنجم زنی است به نام زهره. در این بخش به قصر دختر ملک ضیزن قضاعی پادشاه مملکت حضر میپردازد که دل به شاپور ساسانی داده و ذکر این واقعه در متون تاریخی؛ مانند مجمل التواریخ و القصص و جز آن مندرج است و ابن تراب از نقل آن واقعه به این نتیجه میرسد که زنان ناقص عقلاند و سریر سلطنت را که باز بسته به
عقل و خرد است، نشایند. ولی عقیل الدین میگوید همه زنان به یک طریق نیستند و نیک و بد در میان همه طایفهای میباشند.
کشور پنجم که در باب
قضا و قدر عنوان دارد، نام شهرهایش اخلاط، دربند، شیروان، باکو، خوارزم،
بخارا ، سمرقند، و خجند است. مسافت پنجم، به آوردن صفت منشیان و مباشران عمال و حکایات مرتبط به آن موضوع تخصیص یافته است.
کشور ششم، در صفت وزرا و حکما و قلمزنان و نقاشان و شعرا عنوان دارد و نام شهرهای آن قسطنطنیه، سرای، صبران، کاشغر، المالیغ است و جای نشست پادشاه آن جا پروین آباد نام گذاشته شده است. در این کشور، ابن تراب از پادشاهش دلیل آن که چرا هر یک از اصناف را بر سر کار خویش گذارده است، میپرسد آن پادشاه یک به یک پاسخ میدهد.
طبعا به دنبال صحبتهای مربوط به کشور ششم، مسافت ششک آغاز میشود تا به کشور هفتم برسند؛ ولی بیش از ده سطر از مطالب آن بر جای نمانده است و از عنوان و مباحث کشور هفتم خبری نیست، زیرا نسخه بی سرانجام مانده و اوراقش گم شده است.
حاکمان و پادشاهان هفت کشور خیالیند: کیوان بخت، برجیس، بهرام، سلطان بیضا، زهره بانو، سهم خوی. مراد نویسنده آن بوده که به مباحث اصلی مربوط به اداره امور ممالک و آداب اخلاقی در جام مباحثه و مناظره و لابه لای قصص و
داستانهای تاریخی یا ساختگی جلوهای خاص بدهد.
اسلوب زبانی نگارش هفت کشور به تالیفات دوران صفوی نزدیک است و میتوان مقایسه کرد با داستان محبوب القلوب که از همان عهد است، شاید بتوان قرینهای باشد از این که مولف در آن عصر میزیسته است.
از دیگر خصوصیات این متن، استفاده از درون مایههای قصههای عیاری و اصطلاحات و نامهای عیاران است.
یکی از ظرائف ادبی و ذوقی مولف، تناسب در نام گذاری اشخاص با مقام و صفتی است که داشتهاند. به طور مثال نام کسی را که خردمند میداند، دور اندیش گذاشته و کسی را که کارش کمانداری است، قوس نهاده است. آن را که خوانندگی میکند، خوش الحان، مینامد و پدرش را هزاردستان، و مادرش را عندلیب. برای نام کسی که غمازی میکند، زاغ وش را مناسب دانسته و به همین ترتیب به نامهای
آتش پاره، آشوب و.... که بنگرید، ملاحظه خواهید نمود که مناسبت لفظی یا معنوی رعایت شده است.
اشعار زیادی در هر حکایت و هر مبحث مندرج است که تعداد کمی از آنها شناخته شده است؛ مانند
نظامی و
سعدی و غالب دیگر باید سروده مولف باشد.
زمینه جغرافیایی کتاب ممزوج است، از نامهای حقیقی و ساختگی. برای هر کشور نام شهرهای معروفش را چنانکه واقعی و مندرج در تقسیمات هفت اقلیم است، میآورد.
دارای ۱۰ فهرست به عناوین زیر میباشد:
۱- نام اشخاص و تیرهها.
۲- نام اشخاص برساخته.
۳- نامهای جغرافیایی برساخته.
۴- نام جاهای جغرافیایی.
۵- لغات و ترکیبات.
۶- کتابهای مذکور در متن.
۷- اسامی منازل سفر عرفانی.
۸- اشعار به ترتیب الفبائی کلمه مطلع.
۹- اشعار به ترتیب قوافی.
۱۰- مندرجات.
پاورقیها و تحقیق کتاب توسط ایرج افشار و مهران افشاری انجام گرفته است.
نرم افزار جغرافیای جهان اسلام،مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.