هجو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هجو و هجا از مصدر «هجا، یهجو، هجواً» عربی گرفته شده و در لغت به معنی برشمردن عیبهای کسی، نکوهیدن و سرزنش کردن، مذمت و بدگویی از کسی و لعن و نفرین است.
هجو و هجا از مصدر «هجا، یهجو، هجواً» عربی گرفته شده و در
لغت به معنی برشمردن عیبهای کسی، نکوهیدن و
سرزنش کردن، مذمت و بدگویی از کسی و
لعن و
نفرین است.
هجو در اصطلاح ادبی به نوعی
شعر غنایی اطلاق میشود که بر پایهی نقد گزنده و دردانگیز بنا میشود و گاهی به سر حدّ
دشنام یا ریشخند مسخرهآمیز و دردآور میانجامد. به بیان دیگر، هرگونه تکیه و تأکید بر زشتیهای وجود یک چیز خواه به ادعا و خواه به حقیقت، هجو است. با توجه به این
تعریف و تفاوتی که منتقدان ادبیات، بین هجو و فحاشی قائلند، میتوان تمام هرزهدراییها، ناسزاگوییهای رکیک را که به لکهدار شدن حیثیت و
آبروی افراد منجر میشود، از قلمرو هجو خارج کرد.
هجویه، یا هجونامه نیز،
شعر یا نثری است که بر پایهی هجو و دشنام کسی باشد.
مهاجات نیز هجویههای
شاعران برای یکدیگر است، از جمله مهاجات ابوالعلاء گنجوی (قرن ششم) و شاگرد او و نیز مهاجات خاقانی شروانی و رشیدالدین وطواط (متوفی ۵۷۳ ق) بسیار
معروف است.
این نوع سخنوری در ایران، توسط بزرگترین گویندگان
فارسی، چون رودکی، منوچهری، فردوسی، مولانا، سعدی، عبید زاکانی و
حافظ به کار برده شده است.
اشعار هیچ یک از بزرگترین گویندگان عرب نیز از هجوی یا استهزایی و تمسخری خالی نیست، این نوع سخنوری در اروپا نیز بهوسیلهی نویسندگان و اندیشمندان برجستهای چون ولتر، رابله، پوپ، هراس، و گاهگاه به وسیله گوته و شکسپیر به کار رفته است. هیچ یک از این بزرگان قصد بد زبانی نداشتهاند، بیشتر چون حق را گستاخ نمیتوانستند بگویند، با خنده میگفتند.
با تأملی در ادبیات کهن ملل گوناگون درمییابیم که این نوع بیان در آثار بازماندهی اغلب آنان، به صور گوناگون دیده شده است.
در یونان قدیم از گویندگان پیش از هُومر (Homere) (از بزرگترین
شاعران حماسهسرای یونان در قرن هفتم ق.م و صاحب منظومههای حماسی ایلیاد و ادیسه)
شعر از نوع هجا در دست نیست؛ اما از عهد هومر به بعد نمونههای فراوانی از این نوع ادبی به جای مانده است.
در ادبیات انگلیسی هجو بهطور مستقل حضور چندانی ندارد؛ بلکه کاملا آمیخته با طنز است. در ادبیات این کشور، برای بدگویی و نکوهش به جای هجو، نوعی قلماندازیهای اغراقآمیز، بهعنوان کاریکاتور رایج بوده است.
در ادبیات عرب، به دلیل کثرت
جنگها، غارتها و خشونتهای جاهلی، هجو بهعنوان یکی از ابواب و فنون مستقل
شعر این دوره به کثرت دیده میشود. در واقع هجو برای
شاعر بدوی به منزلهی سلاح قبیلهی اوست که بدان از شرف و ناموس قبیلهی خویش دفاع کند. بنابراین بیشتر جنبهی قبیلهای دارد تا شخصی. پس هجو در
شعر عرب مخصوصا پیش از
اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است و "جَزَول بن اوس العسبی" ملقب به حطیئه (متوفی ۵۱ هق)، اخطل (۹۲-۲۰ ق)، فرزدق (۱۱۴-۱۹ق)، جریر (۱۱۴-۳۳ق) از پرآوازهترین هجوسرایان عرب هستند.
دربارهی خاستگاه و منشا هجو در ادبیات
فارسی، اعتقاد صاحبنظران و منتقدان متفاوت است. عدهای از آنان معتقدند که در
شعر ابتدایی
فارسی هجو وجود نداشته است؛ زیرا در آثار باقیمانده ادب پارسی باستان، میانه و پارهای از ابیات پراکندهی دری عهد طاهری و صفاری، هیچگونه اثری از هجو دیده نمیشود و همچنین اظهار میدارند که
شاعر پارسی زبان در نتیجهی آشنایی با
شعر عرب دریافت که میتوان برای برآوردن امیال و مقاصد از سلاح هجو در
شعر بهره گرفت، بنابراین معتقدند که هجو از ادبیات عرب وارد
شعر فارسی شده است؛ اما بنا به دلایلی چند میتوان در صحت این نظریه تردید کرد:
ستایش و مذمت، تحسین خوبیها و تقبیح بدیها از مضامین مشترک ادبیات همهی ملل است؛ اگر آثار باقی ماندهی ملتی در خصوص این مضامین، مسبوق به سایر آثار باشد، نمیتوان او را مبدع و سایرین را مقلد به حساب آورد.
در آثار اندک باقیمانده از ادبیات
ایران قبل از اسلام، تمام مظاهر ضددینی و
شرک از بین رفته است و به صرف برجای ماندن اثری نمیتوان منکر وجود آن در گذشته شد.
نخستین
اشعار پراکنده و مختصر بازمانده از
شاعران پارسیگوی، نشان میدهد که این ابیات مشتمل بر مضامین هجوند و شاید بتوان ادعا کرد، توفیق ماندگاری این ابیات نیز مرهون مضمون آنهاست. مثل ابیات «یزید بن مفرغ» در هجو سمیه، ترانهی مردم بلخ در هجو اسد بن عبدالله یا سرودهی مردم بخارا در مذمت
عشقبازیهای سعید بن عثمان. اگر بنا باشد که این سرودهها را به عنوان اولین سرودههای
فارسی تلقی کنیم، باید بگوییم نطفهی
شعر فارسی با هجو بسته شده است.
انگیزهها و عناصر هجو و هزل در
شعر شاعران عرب در مقایسه با
شعر شاعران پارسیگوی تفاوت فاحش دارد. اغراض هجو در
شعر عرب بیشتر جنبهی قبیلهای دارد، حال آنکه در
شعر فارسی، هجو بیشتر جنبه شخصی دارد. در
شعر هجوی عرب، بیشتر به مذمت خصوصیات باطنی و اخلاقی افراد و قبایل توجه شده، در حالی که در
شعر فارسی خصوصیات جسمانی، از عناصر مهم هجو به شمار میروند. با توجه به مطالب فوق آیا میتوان گفت هجو در
شعر فارسی تقلیدی از هجو در
شعر عربی است.
گذشته از نمونههای
ذکر شدهی هجو در نخستین
اشعار فارسی بهجا مانده از ادبیات بعد از اسلام، آنچه از
اشعار فارسی قرن چهارم در دست است، نشان میدهد که در آن دوره هجو و هزل در
شعر فارسی به حد کافی معمول بوده و غالبا جنبهی شوخی بین
شاعران و دوستان و نزدیکان آنان، یا جنبهی تعرض از طرف
شاعر به مخالفان او داشته است. منتهی باید توجه داشت که این رکاکت به شدت دورههای بعد نمیرسد. این هجویهها اغلب لحنی ملایم و متین دارد، اما به
تدریج مضمونهای هجویهها، بیپرواتر و گستاخانهتر میشود؛
بهطوری که در دوران سلجوقیان (۷۰۰-۴۲۹ ه.ق) هم حجم این نوع
شعر در دیوانها بیشتر شده و هم زبان آنها بیپرواتر و گستاختر شده است. سنایی غزنوی (۵۲۹-۴۶۷) بنیانگذار
شعر عرفانی فارسی، نیز در هجوسرایی طبعآزمایی کرده است بخش بزرگی از کلیات او از جمله قسمتهایی از حدیقهالحقیقه را هجویهها تشکیل میدهد.
سدهی ششم هجری را میتوان اوج ترقی هجوسرایی در
شعر فارسی دانست و برخی از برجستهترین هجوسرایان پارسیگو در این سده بر آمدهاند. بزرگترین
شاعر هزلسرا و هجوگوی این قرن، سوزنی سمرقندی (متوفی ۵۶۲) است که زبانی تند و گزنده و هتاک دارد؛ هزلیات و هجویات وی، به رغم رکاکت مضمون از اسلوبی ممتاز و سبکی استادانه برخوردار است.
از دیگر هجوسرایان
معروف قرن ششم انوری ابیوردی است. نمونهای از هجو انوری در هجای درازی قدّ کسی:
ای خواجه! بلندیت رسیده است به جایی ••• کز اهل سماوات به گوش تو رسد صوت
گر عمر تو چون قدّ تو باشد به درازی ••• تو زنده بمانی و بمیرد ملک الموت
از همین دوره به بعد به دلیل انحطاط کلی جامعه، در اثر حملات مختلف غُزان، مغولان و... رواج
شاعری در بین مردم عامی و کم سواد،
شعر بسیاری از جنبههای خوب و ارزندهی خود را از دست داد و هجویهسازی نیز رواج بیشتری گرفت.
یکی دیگر از هجوسرایان
معروف شعر فارسی، عبید زاکانی، طنزپرداز قرن هشتم (معاصر حافظ) است. وی هجو و طنز و هزلهای بسیاری در انتقادهای اجتماعی و سیاسی دارد، از جمله رسائل انتقادی و هزلآمیز وی: صد پند، ریشنامه، رسالهی ده فصل،
تعریفات، رسالهی دلگشا، اخلاقالاشراف و... است. هجویههای عبید زاکانی اغلب به نثر نگاشته شده است.
در روزگار مشروطه، مسائل سیاسی و اجتماعی در درجهی اول اهمیت قرار گرفت و اهل قلم از هر طبقه و گروه استعداد خود را در راه آزادیخواهی به کار گرفتند. در این دوره
شعر هجوآمیز رنگ تازهای به خود گرفت و هجو عصر
مشروطه، یک هجو ملی و مردمی است که هدف آن به هیچ وجه اغراض شخصی نیست؛ بلکه بهعنوان یک سلاح در خدمت اهداف ملی و مردمی قرار گرفت از روزگار بعد از مشروطه، هجویههای ملک
الشعرای بهار،
عارف قزوینی، ایرج میرزا درخور ذکر است.
هجو از نظر اغراض به چند دسته تقسیم میشود:
۱. هجای شخصی؛
۲. هجای اجتماعی؛
۳. هجای دینی؛
۴. هجای سیاسی.
و از نظر صراحت در معنی یا پوشیدگی به دو نوع تقسیم میشود:
۱. هجو مستقیم یا صریح؛
۲. هجو غیر مستقیم.
هجو صریح که در آن دشنامهای سخت و واژههای رکیک و زننده به کار رفته است و در واقع با هزل آمیخته است، این نوع بر خلاف ظاهر گستاخانهی خود از تأثیر کمتری برخوردار است؛ اما در نوع هجو خفی یا غیر مستقیم،
شاعر به وضوح و صراحت، نارضایتی خود را از وضع موجود ابراز نمیکند و سخنان او با دشنامهای صریح همراه نیست؛اما از مضمون و معنی بسیار مؤثری برخوردار است، سرودن این نوع هجا به مهارت و استادی بیشتری نیاز دارد.
شیطان را پرسیدند که: «کدام
طایفه را دوستتر داری؟» گفت: «دلالان!»، گفتند: چرا؟ گفت: «از بهر آنکه من به سخن
دروغ از ایشان خرسند بودم، ایشان سوگند دروغ را نیز بدان افزودند.»
شخصی از خطیبی سؤال کرد: «والسماءِ ذاتَ الحُبُک»؛ «سوگند به
آسمان دارای زینتها یا راهها»
چه معنی دارد؟ گفت «همه کس دانند که سماء
زمین باشد و ذات هم از این دست چیزکی، و حُبُک هم نه من دانم نه تو و نه آنکه این گفته است.»
پژوهشکده باقرالعلوم.