نَوْط (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَوْط (به فتح نون و سکون واو) و
نِیاط (به کسر نون) از
واژگان نهج البلاغه به معنای تعلّق، وصلت و نيز چيزی كه از چيزى
آويزان شود، است.
نِياط هم مصدر و هم به معنى قلب
انسان است.
این کلمه چهار بار در
نهج البلاغه آمده است.
نَوْط و
نِیاط :
به معنای تعلّق، وصلت و نيز چيزی كه از چيزى
آويزان شود، است.
نِیاط هم مصدر و هم به معنى قلب انسان است.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) به يک نفر از قبيله
بنیاسد كه گفت: چطور شما را از خلافت منع كردند با آنكه به آن احقّ بوديد فرمود:
«وَ نَحْنُ الاَْعْلَوْنَ نَسَباً، وَ الاشَدُّونَ بِالرَّسُولِ نَوْطاً، فإنَّها كانَتْ أَثَرَةً» «با آنكه ما از لحاظ نسب و خانواده برتر و از لحاظ تعلّق به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) محكمتر بوديم، جريان خلافت غصبى بود كه از ما غصب شد.»
(شرحهای خطبه:
)
حضرت آنگاه كه شنيد
معاویه به
زیاد بن ابیه نامه مىنويسد تا او را به طرف خود بكشد و بگويد: تو فرزند
ابوسفیان و برادر من هستى، به زياد نوشت:
«وَ قَدْ كانَ مِنْ أَبِي سُفْيانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطّابِ فَلْتَهٌ مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ،... لاَ يَثْبُتُ بِها نَسَبٌ... وَ الْمُتَعَلِّقُ بِها كَالْواغِلِ الْمُدَفَّعِ، وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ.» زياد در زمان عمر گزارشى داد كه مورد تحسين واقع شد، ابوسفيان گفت اگر از
عمر بن الخطاب نمىترسيدم مىگفتم كدام كس زياد را در رحم مادرش گذاشته است يعنى من با مادر او زنا كردهام و او از من است: «واغل» داخل شونده يا داخل شونده براى شراب خوردن «واغل مدفّع» يعنى كسى كه ميان جمعى وارد مىشود و از آنها نيست و او را دفع مىكنند و مىرانند «نوط مذبذب» كاسه يا مشكى است كه به جهاز شتر مىبندند هر قدر شتر حركت كند آن نيز به اين سو و آن سو مىرود، يعنى «ابوسفيان را در زمان عمر بن الخطاب لغزشى از آنچه در خاطر داشت به زبان آمد، كه با آن نسب ثابت نمىشود، هر كس به آن چنگ زند مانند واغل مدفّع يا آويخته متحركى است، (بى پايه است).»
(شرحهای نامه:
)
مرحوم رضی فرمايد: چون زياد نامه را خواند، گفت به
خدای کعبه على بن ابىطالب به فرزند ابوسفيان بودن من شهادت داده است همانطور ماند تا در ايّام
حضرت مجتبی (صلواتاللهعلیه) معاويه او را برادر خواند.
حضرت علی (علیهالسلام) فرموده:
«لَقَدْ عُلِّقَ بِنِياطِ هذا الاِْنْسانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ ما فِيهِ: وَ ذلِكَ الْقَلْبُ» نياط رگى و رگهایى است كه قلب به آنها بسته و
آويزان است يعنى «به رگهاى دل آدمى گوشت پارهاى چسبيده است كه عجيبترين عضو
انسان است و آن قلب مىباشد.»
(شرحهای حکمت:
)
این کلمه چهار بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «نوط»، ج۲، ص۱۰۷۸.