نَسْخ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَسْخ (به فتح نون و سکون سین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای زايل كردن و از بين بردن است.
مواردى از اين ماده در
نهج البلاغه آمده است.
نَسْخ:
به معنای زايل كردن و از بين بردن است.
«نَسَخ الشيءَ: ازالهُ» در
قاموس ازاله و ابطال و تغيير گفته است
در
مجمع البیان آمده:
نسخ در
لغت آن است كه چيزى را ابطال كرده و چيز ديگرى در جاى آن بگذاريم.
اين معنى با
نسخ در
شریعت كاملا مطابق است كه قانونى مىرود و قانونى ديگرى به جاى آن مىآيد.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) درباره
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده:
«كُلَّما نَسَخَ اللهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَيْنِ جَعَلَهُ فِي خَيْرِهِما، لَمْ يُسْهِمْ فِيهِ عاهِرٌ، وَ لاَ ضَرَبَ فِيهِ فاجِرٌ» «هر وقت
خداوند مخلوق را با تناسل دو فرقه كرد، آن حضرت را در بهرين آن دو قرار داد، در نسل او نه زناكارى سهيم شده و نه بدكارى نصيبى برده است»
(شرحهای خطبه:
)
منظور از «
نسخ الله» آن است كه خدا نسلى را از محلى به محلى منتقل كرده و آن را تكثير فرمود. پس
نسخ در اينجا به معنى نقل است يعنى وقتى كه خداوند از يک پدر دو پسر آورد، آن حضرت را در نسل بهترين آن دو قرار داد.
از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده:
«ما افترقت فرقتان منذ نسل آدم ولده الّا كنت فى خيرهما» حضرت درباره
ملائکه فرموده:
«وَ لَوِ اسْتَعْظَموا ذَلِکَ لَنَسَخَ الرَّجاءُ مِنْهُمْ شَفَقاتِ وَجَلِهِمْ» «آنها اعمال گذشته خويش بزرگ ندانستهاند و اگر بزرگ مىدانستند ترسهاى گوناگون اميد آنها را از جاى مىكند و زايل مىنمود.»
(شرحهای خطبه:
)
«شفقات» فاعل «نسخ» و «رجاء» مفعول آن است.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره
انبیاء فرموده:
«تَناسَخَتْهُمْ كَرائِمُ الاَْصْلاَبِ إِلَى مُطَهَّراتِ الاَْرْحامِ » «اصلاب والامقام آنها را به ارحام پاک منتقل كرده است.»
(شرحهای خطبه:
)
حضرت علی (علیهالسلام) به
شریح قاضی نوشته:
«لَكَتَبْتُ لَكَ كِتاباً عَلَى هذِهِ النُّسْخَةِ» (
نسخه قباله را بدين گونه مىنوشتم)
(شرحهای نامه:
)
منظور از
نسخه نامهاى است كه مطالب را به آن منتقل مىكنند. درباره اختلاف مردم در احكام (كه مىبايست در آنها به اهلبيت (علیهالسلام) رجوع كنند) فرموده، بعضى
منسوخ را شنيده و از
ناسخ خبر نداشته است و بعضى بالعكس و هكذا.
حضرت فرموده:
«إنَّ فِي أَيْدِي النّاسِ حَقّاً وَ باطِلاً، وَ صِدْقاً وَ كَذِباً، وَ ناسِخاً وَ مَنْسوخا... فَحَفِظَ المَنسوخَ، وَ لَمْ يَحْفَظِ النّاسِخَ، فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسوخٌ لَرَفَضَهُ....وَ آخَرُ رابِعٌ، لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللهِ، وَ لاَ عَلَى رَسُولِهِ... وَ حَفِظَ النّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ، وَ حَفِظَ الْمَنْسوخَ فَجَنَّبَ عَنْه ....فَهذِهِ وَجوهُ ما عَلَيْهِ النّاسُ فِي اخْتِلاَفِهِمْ.» (آنچه در بين مردم شايع است هم احاديث
حق است و هم
باطل، هم
راست و هم
دروغ، هم
ناسخ و هم
منسوخ...اين شخص
منسوخ را فراگرفته و حفظ كرده؛ ولى
ناسخ را حفظ نكرده است. اگر او مىدانست آنچه را شنيده است
نسخ شده آن را رها مىساخت .... )
(شرحهای خطبه:
)
مواردى از اين ماده در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه،برگرفته از مقاله «نسخ»، ج۲، ص۱۰۲۹.