نور خورشید (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از منابع
نور که در
آیات قرآن به آنها اشاره شده، «خورشید» است.
خورشید، منبع نور و چراغ فروزان:
۱. «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً ...؛
او كسى است كه خورشيد را روشنايىبخش قرار داد....»
۲. «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً؛
و چراغى روشن و حرارت بخش آفريديم!» يعنى خورشيد را منبع
روشنایی قرار داديم.
۳. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند.»
۴. «وَ الضُّحى؛
سوگند به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد و گسترده شود.» ضحى، منشأ نور آفتاب و گسترش شعاع آن است.
آفرینش نور خورشيد، بر اساس
حق:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛
او كسى است كه خورشيد را روشنايىبخش، و ماه را نورافشان قرار داد؛ و براى آن منزلگاههايى مقدّر كرد، تا عدد سالها و حساب زمان را بدانيد؛ خداوند اين را جز بحق نيافريده؛ او آيات خود را براى گروهى كه آماده درك حقايقند، شرح مىدهد.»
خورشيد و نور افشانى آن، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند:
۱. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند.»
۲. «وَ الضُّحى؛
سوگند به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد و گسترده شود.»
ايجاد نور خورشيد از ذات آن، از سوى خداوند:
۱. «... وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً؛
... و خورشيد را چراغ فروزانى قرارداده است؟!»
۲. «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً؛
و چراغى روشن و حرارت بخش آفريديم!»
تفکر در نورانى قرار دادن خورشيد، موجب پى بردن به عظمت پروردگار و شناخت او:
«ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً • ... وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً؛
چرا شما براى خدا عظمت قائل نيستيد؟! ... و خورشيد را چراغ فروزانى قرارداده است؟!»
«وقار» يعنى
عظمت.
آفرينش نور خورشيد، روشنتر از نور ماه، با
قدرت خداوند:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛
او كسى است كه خورشيد را روشنايىبخش، و ماه را نورافشان قرار داد؛ و براى آن منزلگاههايى مقدّر كرد، تا عدد سالها و حساب زمان را بدانيد؛ خداوند اين را جز بحق نيافريده؛ او آيات خود را براى گروهى كه آماده درك حقايقند، شرح مىدهد.»
بنابر قولى «ضياء» و «نور» متبايناند. آنچه نورش ذاتى باشد «ضياء» و آنچه نورش عرضى باشد نور ناميده مىشود و چون خورشيد نورش ذاتى است، كلمه ضياء به آن نسبت داده شده است.
پوشيده شدن نور خورشيد، با فرا رسيدن
شب:
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها • وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند، و به شب آن هنگام كه آن را بپوشاند.»
ابرار، آسوده از گرماى نور خورشيد، در
بهشت:
«إِنَّ الْأَبْرارَ ... • مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً ...؛
به يقين ابرار ... در آنجا بر تختهاى زيبا تكيه كردهاند، نه آفتاب سوزان را در آن جا مىبينند....»
نحوه تابش نور خورشيد بر جانب چپ و راست
غار اصحاب کهف، از
آیات الهی:
«... أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ ... • وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ ...؛
...
اصحاب کهف ... و اگر در آن جا بودى خورشيد را مىديدى كه به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمايل مىگردد؛ و به هنگام غروب، به سمت چپ؛ و آنها در فراخنايى از آن غار قرار داشتند؛ اين از نشانههاى خداست....»
تابش مستقيم نور خورشيد بر
بدن بعضى مردم زمان
ذوالقرنین در مشرق زمين، به علت بى سرپناهى و بى پوشاكى آنان:
«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ... • حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً؛
و از تو درباره ذوالقرنين مىپرسند؛ ... تا زمانى كه به خاستگاه خورشيد رسيد؛ در آن جا ديد خورشيد بر جمعيّتى طلوع مىكند كه در برابر تابش آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم. (و سايبانى نداشتند).»
منشأ نور خورشید عبارت است از:
ايجاد نور و روشنايى براى
بشر، خارج از توان غير خداوند:
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ؛
بگو: به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا
روز قیامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودى جز خداوند يگانه مىتواند روشنايى براى شما بياورد؟! آيا نمىشنويد؟!»
نورانيت و فروزندگى خورشيد، جلوهاى از
ربوبیت و
تدبیر خداوند:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ ... • هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً ...؛
پروردگار شما، خداوندى است كه ... او كسى است كه خورشيد را روشنايىبخش قرار داد....»
پیامبر صلیاللهعلیهوآله مأمور
تسبیح خدا قبل از
طلوع و
غروب نور خورشيد:
۱. «فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى؛
پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن؛ و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن، تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور؛ و در ساعاتى از شب و اطراف روز پرورردگارت را تسبيح گوى؛ باشد كه ازالطافالهى خشنود شوى.»
۲. «فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ؛
در برابر آنچه آنها مىگويند شكيبا باش، و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب تسبيح و
حمد پروردگارت را بگوى.»
نور خورشید در آستانه قیامت دچار تغییرات میشود.
بى فروغ شدن نور خورشيد، در آستانه برپايى
قیامت:
۱. «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ • يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ؛
و خورشيد و ماه با هم جمع شوند، آن روز انسان مىگويد: راه فرار كجاست؟!» جمع بين خورشيد و ماه با از بين رفتن نور آن دو با
خسوف ماه است.
۲. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ؛
در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود.»
رفتن نور
خورشید، در آستانه برپايى قيامت:
۱. «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ؛
و خورشيد و ماه با هم جمع شوند.» جمع بين خورشيد و ماه به جمع بين آن دو در رفتن روشنايى و نور آنها به وسيله
خسوف است.
۲. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ؛
در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود.» «كوّرت» به رفتن نور و
روشنایی تفسير شده است.
رفتن نور خورشيد در آستانه قيامت، موجب از بين رفتن نور
ستارگان:
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ • وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ؛
در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود، و ستارگان بىفروغ شوند»
آنگاه كه نور خورشيد برود ستارگان تيره و تار مىشوند.
آثار نور خورشيد عبارت است از:
نور افشانى خورشيد در
آسمان، به امر خداوند:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً ...؛
او كسى است كه خورشيد را روشنايىبخش قرار داد....»
خورشيد، داراى
نور و گرماى شديد:
«وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً؛
و چراغى روشن و حرارت بخش آفريديم!»
«وهج» به مجموع نور و
حرارت گفته مىشود. «و جعلنا سراجاً» يعنى خورشيد را در نهايت درجه نور و حرارت قرار داديم.
بهرهگيرى
ماه، از نور خورشيد:
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها • وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند، و به ماه هنگامى كه از پى آن در آيد.»
نور خورشيد، همانند خورشيد، آفريده شده به فرمان خداوند:
«وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً؛
و چراغى روشن و حرارت بخش آفريديم!»
«جعلنا» يعنى خلقنا.
سوگند خداوند به نور گسترده خورشيد، به هنگام
چاشت:
۱. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند.»
۲. «وَ الضُّحى؛
سوگند به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد و گسترده شود.»
علت قسم به نور خورشید عبارت است از:
سوگند خداوند به نور خورشيد، براى تأكيد بر قطع نشدن ارتباط او با
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و
بغض و
کینه نداشتن او:
«وَ الضُّحى • وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى • ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى؛
سوگند به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد و گسترده شود، و سوگند به شب هنگامى كه آرام گيرد، كه پروردگارت هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده.»
«ضحى» يعنى نور روز.
قسم خداوند به نور خورشيد، براى تأكيد به
رستگاری اهل تزکیه:
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها • قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند، كه هر كس نفس خود را پاك و
تزكيه كرده،
رستگار شده.»
قسم خداوند به نور خورشيد، براى تأكيد بر
زیانکاری و تباهى
گناهکاران و نفسهاى پليد:
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها • وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛
به خورشيد و گسترش نور آن در صبحگاهان سوگند، و آن كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است!»
خورشید (قرآن).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۱، ص۵۵۶، برگرفته از مقاله «منابع نور (خورشید)».