نقش حاکمیت در دیگرسازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از عوامل مهم و کارساز در دگرگونی فرهنگی، حاکمیت
نظام است. به شهادت
تاریخ نقش حاکمیت در سازندگی و یا تخریب ساختار
فرهنگ جامعه بسیار حائز اهمیت است.
روایت صریح و گویای «الناس علی دین ملوکهم»،
شاهد بر این مطلب است که در بین
معارف اسلامی نشان از جایگاه غیر قابل انکار حاکمیت در کیفیت و چگونگی فرهنگ جامعه است. شکی نیست که جامعهای که تحت مدیریت علمی و
مردم سالاری زندگی میکنند با جامعهای که حاکمان با
کودتا و کشتار انسانها به حاکمیت میرسند، متفاوت است.
قرآن کریم به عنوان بزرگترین سند
دین اسلام، در
آغاز حکومت اسلامی، وظایف حاکمیت را چنین بیان میکند: «لقد منّ اللّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا مّن انفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیّهم ویعلّمهم الکتاب والحکمة؛
خداوند بر
مؤمنان منت نهاد (
نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها، پیامبری از جنس خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و کتاب و
حکمت به آنها بیاموزد»، اولین ویژگی حاکم، مردمی بودن وی میباشد. «رسولا من انفسهم»، یعنی
حاکم کسی است که از متن جامعه به
اذن الهی بر مردم حکومت میکند. بنابراین حاکمیت اشرافی یا قشری و حزبی در
اسلام مردود است. دومین کار حاکم،
تلاوت آیات است. تلاوت یا اطلاع رسانی قوانین و کسب اطلاع از عمده تعاملات حاکم و مردم است. حاکم باید قوانین را اطلاع داده و بر اساس آن از مردم توقع پیروی داشته باشد. سوم،
تزکیه و پاک سازی جامعه از لوث آلودگی از دیگر وظایف حاکم است.
حاکم به خاطر تامین
امنیت و تعمیق فرهنگ اسلامی، جامعه را از هر گونه عوامل و ابزار آلات
فساد و گمراهی پاک کرده تا مردم در سایه
اخلاق اسلامی، زندگی سالم و مناسبی داشته باشند از دیگر وظایف حاکمیت، بر اساس
آیه «یعلّمهم الکتاب والحکمة؛
کتاب و حکمت به آنها بیاموزد»، ایجاد مراکز علمی ـ آموزشی ـ پژوهشی در تمام سطوح به طور رایگان از دیگر راههای آماده سازی محیط برای
رشد و کمال است.
در
نظام اخلاق اسلامی، مسئولین، موظفاند زیر بنای
حیات طیبه را پیریزی نمایند در اینجا به طور فهرستوار به نمونههایی از آنچه در دیگرسازی تاثیر دارد اشاره میشود.
نخستین محیط آموزشی در فرهنگ اسلامی، «
خانه» است. اسلام به این کانون
تربیت، اهتمام ویژهای دارد بنابراین، حاکمیت از کنترل محیط خانه نباید غافل شود. به عنوان نمونه وضع قوانین از زمانهای خاص مانند: مبارزه با گسترش ابزار فساد و گمراهی مثل ماهواره،
مشروبات الکلی و تامین امنیت اخلاقی در میان خانوادهها و اجتماع و... در کنترل فرهنگ جامعه بسیار مهم است.
بزرگان دین نخستین جایگاه زندگی؛ یعنی خانه را محیطی آموزشی میدانند. خانهای که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
خدیجه در آن زندگی میکردند، خانهای است که
حضرت علی (علیهالسّلام) نور
وحی را لمس کرده و عطر
نبوت به جانش نشسته است. خانه همه
امامان شیعه، به ویژه
امام صادق (علیهالسّلام) که به دلیل وضعیت خاص سیاسی
زمان، محدودیت کمتری از جانب حاکمان ستمگر برای آن حضرت ایجاد شده بود، میعادگاه اهل
علم و
ادب بود.
در زمان حیات مختصر
حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)؛ زنان
مدینه به منزل ایشان آمده و
احکام شرعی را فرا گرفتند.
استفاده از «خانه» به عنوان کانون تربیت همواره از سوی بزرگان دین ادامه داشته و در زمان معاصر برپایی مجالس عزاداری و سخنرانی در بیوت
مراجع تقلید، حاکی از ادامه همان
سنت نبوی است.
بعداً کانونهایی تحت عناوین مکتب و مدرسه به وجود آمد، هنگامی که
جنگ بدر تمام شده بود در پایان نبرد، جمعی از
کفار اسیر شدند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اعلام کرد: هر
اسیر به ده کودک خواندن و نوشتن بیاموزد، از قید اسارت آزاد میشود.
اسرای جنگی از این اقدام حاکمیت اسلامی استقبال کرده و به
تعلیم دیگران پرداختند. ترقیب دین به پرورش معلم و مربی، حاکی از روحیه دیگر سازی در دین اسلام است. قرآن سفارش میکند که «چرا عدهای به تفقه و فهم و
درک دین اقدام نمیکنند تا آنگاه با مراجعه به
قوم و قبیله خود، آنان را از زشتیها بیم داده و به کارهای نیک تشویق کنند.»
اینها نمونههایی است که حاکمیت موظف است تا جامعه را از نادانی به دانایی و
هدایت سوق دهد.
هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
مکه به مدینه، با بنایی عجین شد که «
مسجد النبی» را جزئی از فرهنگ ماندگار اسلام و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرار داده است.
مسجد پایگاهی است که در آن عبادت، تعلیم و تربیت و... جزو برنامههای اصلی به شمار میرود. احکام مسجد به گونهای است که ناخودآگاه روحیه
نظافت، رعایت حق مردم، رعایت
حلال و
حرام، و.... را در انسانها تقویت میکند.
حکومتها افزون بر تاسیس مدرسه و دانشگاه و مسجد، مراکز عمومی دیگر را برای تحول فرهنگی تاسیس نمودهاند. انجمنهای ادبی، کتاب فروشیها، سینماها، تکایا و حسینهها، کانونهای هنری و دینی، رسانههای جمعی و گروهی مانند: رادیو تلویزیون و.... از جمله اقداماتی است که حاکمیت در آن نقش بسزائی دارد.
از نظر قرآن حاکمیت صالح و حکومت صالحان زمانی تحقق پیدا میکند که پایه آن حکومت بر اساس یکتاپرستی پی ریزی شود. نماد یکتاپرستی در قرآن، نماز است. و هرگاه حاکمیت در اقامه
نماز اقدام نماید، عالیترین هدف حکومت تحقق پیدا کرده آن حکومت توسط خوبان و نیکان جامعه پایه گذاری شده است.
با پیروزی
انقلاب اسلامی، حاکمیت
نظام با یک برنامهریزی، به فکر ایجاد زمینهای افتاد تا به این سفارش قرآن جامه عمل بپوشاند. ستاد اقامه نماز؛ فعالیت ستادی را آغاز نمود که در سایه آن، بحث بر پا داشتن نماز جنبه عمومی و عملیاتی پیدا نمود. درباره انگیزه قرآن درباره برپایی نماز مباحث مهم و کلیدی هست که باید در جای خود بررسی شود. به طور اجمال، وقتی رابطه
عبد و
معبود در یک
نظام انسانی به خوبی رعایت شود، دیگر شاهد فساد و
ظلم نخواهیم بود.
مهمترین وظیفه حاکمیت، بر چیدن زمینههای ظلم و فساد است که قرآن کریم به خوبی برای آن راهکار ارائه کرده است. روحیه سلحشوری،
قناعت،
ایثار، آزادگی و.... از دیگر وظایف فرهنگ سازی حاکمیت است. که در دین اسلام سفارشهای فراوان به آن شده است. حکومت باید این دستآوردهای معنوی را به جامعه منتقل نماید. در مقابل حکومتهایی که بر اساس کودتا، جنگهای نابرابر، و لشکر کشیها، و ... بر سر کار میآیند، روحیههای خشن و ناپسند خود را بر مردم تحمیل میکنند. در برخی موارد به سبب ضعف حاکمان، فرهنگ مردم نیز دست خوش آماج توطئه بیگانگان شده و به اصطلاح
تهاجم فرهنگی صورت گرفته و سرمایه ملتها مورد خطر و
تهدید قرار میگیرد یکی دیگر از اقدامات حاکمیت پس از انقلاب اسلامی؛ تاسیس ستاد
امر به معروف و نهی از منکر است که در دگرسازی جامعه نقش بسزایی داشته و دارد.
نمونه حاکمیت غلط، دکترین لنین در کشورهای کمونیستی است که با
اندیشه لائیک و نفی
عبودیت، سالیانی انسانهای آن خطه و سایر نقاط
جهان را در
تاریکی فرو برد. هم چنین حکومتهای سلطنتی و پادشاهی در جهان اطراف خود از مواردی است که با ظلم و ستم، مردمی را در
فقر و نکبت نگه داشته و بر گرده آنان
تازیانه بی فرهنگی و برهنگی را نواختند. حکومت پادشاهی ۲۵۰۰ ساله
ایران نمونهای از آن حاکمیت
طاغوت است. در آن حکومت تمام حیثیت انسانیت طی برنامهای دراز مدت فرو پاشی شده و خیل مردم در خواب
غفلت فرو رفتند که با نهضت
امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، و بیداری مردم، حاکمیت طاغوت شاهنشاهی، به تاریخ پیوست. علت اصلی
قیام مردم و زوال
سلطنت پهلوی، فاصله چشمگیر
طبقاتی و گسترش بی حدّ مراکز فساد و بی دینی و فرار مغزهای روشن فکر و
تبعید و
زندان شخصیتهای علمی، مذهبی کشور و تعطیل مراکز علمی و تربیتی و جایگزینی مراکز فساد و تباهی برای درک نقش حاکمیت کافی است مقایسهای گذرا بین حکومت به اصطلاح ۲۵۰۰ ساله پهلوی و سه دهه انقلاب اسلامی شود تا معلوم شود چهاندازه حاکمیت در دگرسازی جامعه موثر است.
از آن جا که مسئولین هر
نظامی تاثیر ژرف بر مردم
عصر خود دارند به همین خاطر اسلام برای مدیران ارشد خود ویژگیهایی در نظر گرفته است. به عنوان نمونه برای بالاترین شخصیت دینی چنین صفات و ویژگیهایی بیان کرده است:
یعنی کسی که در درک و
استنباط احکام و ضوابط دینی سرآمد باشد.
حاکم کسی باید باشد که خویشتندار و از هر گونه پلیدی و زشتی خود را رهایی کرده است.
حاکم باید کسی باشد که از ارکان قلعه دین، مراقبت کند تا از
تحریف و تغییر آن جلوگیری نماید.
در
نظام ارزشی اسلام؛ حاکمیت باید از هر گونه
هواپرستی و دنیاخواهی دور باشد تا بتواند
عدالت را در
نظام خود پیاده کند.
کسی که میخواهد در
عصر غیبت حکومت نماید، باید از آخرین فرستاده و نماینده
خداوند اطاعت محض داشته باشد. خودرایی، انحصارطلبی، شاکله حکومت را به سوی دیکتاتوری سوق میدهد؛ پس حاکم در امر حکومت زیر مجموعه آخرین ذخیره
امامت و
ولایت امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) چنین حکومتهایی به خاطر عنایت ویژه و نظارت کافی از خطر انحراف کمتری برخوردارند. با چنین ویژگیها و شرایطی، جوامع باحاکمان و مسئولان آن در تعامل بوده و از شائبه ظلم و فساد و تباهی در
امان هستند. آن چه در حکومتها شاهد هستیم همگی به خاطر نبود شرائط مذکور در حاکمان آن کشورها است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نقش حاکمیت در دیگرسازی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۸/۹.