نظریه شناختی رشدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نظریه شناختی رشدی، یکی از مباحث مطرح در
روانشناسی رشد بوده که توسط
پیاژه مطرح و مورد مطالعه قرار گرفته است. مهمترین مسالهای که پیاژه به آن میپردازد یافتن پاسخ این سوال است که
شناخت آدمی از دنیایی که در آن متولد میشود و زندگی میکند چگونه حاصل میشود؟ پیاژه معتقد است
رشد، مجموعه واحدی است که نمیتوان جوانب مختلف آن را از هم جدا کرد. او معتقد است که کودک در روند
رشد، مراحل مختلفی را پشت سر میگذارد.
دیدگاه
رشدی، توسط ژان پیاژه (Jean Piaget) نظریهپرداز سوئیسی مطرح شده است. مهمترین مسالهای که پیاژه به آن میپردازد یافتن پاسخ این سوال است که
شناخت آدمی از دنیایی که در آن متولد میشود و زندگی میکند چگونه حاصل میشود؟ پیاژه معتقد است
رشد، مجموعه واحدی است که نمیتوان جوانب مختلف آن را از هم جدا کرد. کودک در روند
رشد، مراحل مختلفی را پشت سر میگذارد. پیاژه بر خلاف رویکرد
روانسنجی که بیشتر به نمرههای کمی افراد در آزمون توجه داشتند به پاسخهای غلط کودکان و دلایل آنها توجه کرده و آنها را وسیلهای برای
شناخت فرایندهای درونی آنان قرار میداد. او به درست یا غلط بودن پاسخها توجه چندانی نداشته، بلکه به بررسی علل آنها برای ارائه پاسخهایشان پرداخت. او دریافت که هر کدام از گروههای سنی مختلف الگوهای معینی از پاسخها را ارائه میدهند و تفکر افراد در سنین مختلف با هم تفاوتهای کیفی دارند و هرگز نباید کودکان را با هم مقایسه کرد.
پیاژه در مطالعاتش در این زمینه به نتایج کلی زیر در مورد
تواناییهای شناختی دست یافت:
۱. رشد عقلی از الگوهای مشخصی پیروی میکند و تصادفی نیست.
۲. در تفکر کودکان خردسالتر، در مقایسه با کودکان بزرگتر تفاوتهای کیفی وجود دارد.
۳. هماهنگ با رشد شخص، ساختها و تواناییهای شناختی جدید نیز رشد میکنند.
۴. رشد عقلی در حدود سالهای آخر نوجوانی کامل میشود.
به نظر پیاژه، آنچه در اثر
رشد تغییر میکند ساختارهای ذهنی کودک است. ساختارها، روشهای سازمان یافتهای هستند که کودک به کمک آنها به تجارب خود معنا و مفهوم میبخشد. او به ساختارهای خاصی به نام
طرحواره (Schema) اشاره میکند. طرحوارهها در آغاز، الگوهای فعالیت حرکتی چون پرتاب کردن میباشند، اما با
رشد کودک، طرحوارهها بتدریج پیچیدهتر و کاملتر شده و بصورت الگوهای ذهنی شکل میگیرند. کودک بتدریج قادر میشود قبل از اقدام به عمل و آزمایش و خطا درباره چگونگی انجام آن فکر کند. در جریان
رشد کودک با محیط اطرافش سازگار میشود و پیوسته طرحوارهها را از نو سازمان میدهد تا بتواند با محیط خود سازگار شود.
تغییر در طرحوارهها تحت تاثیر دو فرایند میباشد: ۱. انطباق ۲. سازماندهی
انطباق به معنی ساختن طرحوارهها از طریق تعامل مستقیم با
محیط است که شامل دو فعالیت است: الف-
درونسازی (Assimilation). ب-
برونسازی (Accommodation).
هنگام درونسازی، کودک از طرحوارههای موجود برای تغییر دنیای پیرامون خود استفاده میکند. در برونسازی، کودک متوجه میشود که طرحوارههای قبلی با محیط متناسب نیست و تلاش میکند طرحوارههای خود را تغییر دهد و طرحوارههای جدید و بهتری ایجاد کند تا بتواند با محیط خود هماهنگ شود.
وقتی کودک، طرحوارههای جدید را ایجاد کرد آنها را به طرحوارههای قبلی خود متصل میکند. برای مثال طرحواره "پرتاب کردن" را به "انداختن" و "دوری" را به "نزدیکی" متصل میکند تا بتواند آنها را به طور مشترک در تعامل با محیط پیرامونش به کار ببرد.
پیاژه بر اساس یافتههای حاصل از مشاهدات دقیق خود و مصاحبههای بالینی پاسخ باز، از کودکان چهار مرحله برای
رشد مطرح کرد که به طور خلاصه به آنها اشاره میکنیم:
مرحله حسی – حرکتی (تولد تا ۱۸ ماهگی): در این دوره، کودک به وسیله چشمها، گوشها، دستها و فعالیتهای حرکتی از قبیل مکیدن،انداختن، تکان دادن، نگاه کردن و گوش دادن، به خصوصیات اشیاء پیبرده و برای حل مسائل خود مثل یافتن اسباب بازی پنهان شدهاش فکر میکند.
مرحله پیشعملیاتی (۲ تا ۷ سالگی): تفکر کودک در این مرحله، خودمحور است و به دیدگاه دیگران توجهی ندارد. در این دوره، زبان کودک
رشد کرده و کودک قادر به وانمود کردن میشود.
مرحله عملیاتعینی (۷ تا ۱۱ سالگی): در این مرحله استدلال کودک منطقی شده و میتواند اشیاء را دستهبندی کند و
توانایی نگهداری ذهنی در او شکل میگیرد و کودک درک میکند که اشیاء با وجود تغییرات ظاهری یکسان میمانند.
مرحله عملیاتصوری (۱۱ سالگی به بعد): در این مرحله، نوجوان بیشتر به احتمالات توجه دارد تا به واقعیتها. در این سنین
تفکر انتزاعی در فرد شکل گرفته و میتواند فرضیهسازی کند.
در این دیدگاه، پیاژه
هوش را شکل خاصی از سازگاری بین شخص و محیطش میداند.
سازگاری، مستلزم تعاملی است که در آن شخص باید به گونهای نیازهای شخصی خود را در ارتباط عملی انتظارات محیط هماهنگ کند. بتدریج که اشخاص
رشد میکنند و تحول مییابند به طور متوسط باید ساختهای روانی خود را از نو سازمان دهند تا بتوانند به گونهای موثر با محیط خود برخورد نمایند. پژوهشهای بعدی محققین نشان داد، بر خلاف نظریه
رشدی پیاژه،
رشد شناختی در نوجوانی متوقف نمیشود و در بزرگسالی نیز تغییرات قابل توجهی میکند. بکارگیری روشهای جدیدتر و پیچیدهتر در آزمایش کنشهای ذهنی نوباوگان و کودکان پیشدبستانی آشکار ساخته که پیاژه استعدادهای آنها را کمتر از آنچه هست برآورد کرده است.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه شناختی – رشدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۳۱.