نظریه رفتار مصرفکننده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نظریه رفتار
مصرفکننده شاخهای از
اقتصاد خرد است، که مربوط به تنظیمات هزینههای
مصرف و منحنی تقاضای
مصرفکننده میباشد و در تلاش است تا فرایند تصمیمگیری خریداران را، چه به شکل یک به یک و چه گروهی درک کند. تا اثر گروههای همچون قوانین حاکم بر رفتار
خانوارها و کل جامعه را بر روی خریدار ارزیابی کند.
در نظریه رفتار
مصرف کننده ما به دنبال کشف قوانین حاکم بر رفتار
خانوارها هنگام
مصرف کالا و خدمات و یا عرضه عوامل
تولید هستیم که از دو روش میتوان این مطلب را توضیح داد: روش مطلوبیت و روش منحنی بیتفاوتی. در هر دو روش نقطه تعادل
مصرفکننده جایی خواهد بود که به عبارت دیگر به منظور حصول حداکثر رضایتمندی،
مصرفکننده درآمد پولی را باید چنان تخصیص دهد که
مطلوبیت نهایی ناشی از هر
دلار هزینه شده بر روی هر کالایی برابر با تمامی کالاهای خریداری شده گردد. یک
مصرفکننده برای تمام کالاهای X و y با قرارگرفتن در نقطهای از نقشه بیتفاوتی خویش مطلوبیت را حداکثر میکند که در آن نقطه تساوی فوق حاصل میگردد. لذا تعادل جایی است که خط
بودجه بر بالاترین منحنی بیتفاوتی مماس گردد.
اگر
درآمد مصرفکننده تغییر کند، خط بودجه به موازات خودش منتقل شده و
مصرفکننده با تغییر درآمد مخارجش را نیز تغییر میدهد و نهایتا یک تعادل جدید از مماس خط بودجه جدید و منحنیهای بیتفاوتی ایجاد میشود که از وصل این نقاط تعادلی به هم منحنی درامد –
مصرف (Income–Consumption Curve) شکل میگیرد که به
منحنی ICC معروف است.
مکان هندسی ترکیباتی از دو کالای مختلف X، Y است که تعادلهای فرد را در حالی نشان میدهد که درآمد پولی متغیر و قیمتهای کالاها ثابت است.
با توجه به نوع کالاها، شکل منحنی درآمد –
مصرف مختلف است:
اگر ICC صعودی باشد، در این صورت دوکالای X،Y نرمال هستند و کشش قیمتی این دو کالا بین صفر و یک خواهد بود.
اگر ICC نزولی باشد آنگاه یک کالا پست و کالایی که نمودار به سمت آن نزدیک میشود (مثل کالای Y در شکل زیر) کالای نرمال لوکس خواهد بود.
اگر ICC عمود بر محوری باشد آن کالا مستقل از درآمد خواهد بود و کالای دیگر نرمال لوکس است. در شکل زیر کالای Y مستقل از درآمد و کالای X کالای لوکس خواهد بود.
منحنی انگل (Engel Curve) که به افتخار
انگل (Ernest Engel؛ ۱۸۲۱-۱۸۹۶) یک آماردان آلمانی قرن نوزدهم نامگذاری شده رابطه میان درامدهای پولی و مقدار
مصرف کالایی را هنگامی که سایر عوامل موثر از جمله قیمت کالا ثابت نگه داشته شده است، نشان میدهد. این منحنی به حساسیت درآمد کالا مرتبط بوده و در مطالعات کاربردی
اقتصاد رفاه و برای تجزیه و تحلیل الگوهای هزینه خانوار کاربرد دارد.
همانند منحنی درامد –
مصرف، منحنی انگل نیز رابطه بین
مصرف و درآمد کالا را نشان میدهد اما در منحنی انگل یک مزیت وجود دارد و آن این که امکان تعقیب نحوه تغییرات مقدار تقاضا شده را در مقابل درآمد را در یک نگاه فراهم میکند
منحنی انگل مکان هندسی نقاطی است که مقدار تعادلی کالا را به سطوحی از درآمد پولی در یک مجموعه مشخصی از قیمتهای نسبی مرتبط میکند.
برای ترسیم منحنی انگل از منحنی درامد –
مصرف استفاده میشود.
همه نقاط منحنی انگل شیب یکسانی ندارند بلکه ممکن است حالتهای مختلفی داشته باشد. ممکن است با افزایش درآمد مقدار تقاضای کالا افزایش یابد در این صورت این کالا را کالای عادی و یا نرمال مینامند. (مانند شکل بالا که تابع انگل صعودی و دارای شیب صعودی میباشد) ممکن است با افزایش درامد، مقدار
مصرف کالا، کاهش یابد در این صورت آن کالا پست است و تابع انگل به صورت نزولی (شیب نزولی) است و گاهی هم ممکن است یک کالا در سطوح مختلف درامدی معین برای یک فرد پست و در سطوح درامدی بالاتر برای همان فرد عادی باشد نمودار زیر نشان دهنده این نوع کالا است.
اگر فقط قیمت یک کالا تغییر کند در این صورت خط بودجه چرخیده و تعادلهای جدیدی به وجود میآید که با وصل نقاط تعادلی جدید، منحنی قیمت-
مصرف به دست میآید. با این بیان میتوان گفت که منحنی قیمت
مصرف (Price–Consumption Curve) که به صورت PCC هم خوانده میشود مکان هندسی نقاط تعادلی است که با ثبات درآمد پولی و قیمت سایر کالاها، مقادیر خریداری شده از یک کالا را به قیمت آن ارتباط میدهد.
منحنی قیمت -
مصرف بیان میدارد که چگونه با تغییر در قیمت، هزینه
صرف شده بر روی سایر کالاها تغییر میکند. تغییر قیمت هم دارای دو اثر میباشد.
اثر جانشینی که حاصل از تغییر قیمت عبارت از تغییر در
مصرف یک کالا در نتیجه تغییر قیمت آن کالاست. (این مسئله با فرض ثابت بودن درآمد پولی و قیمت سایر کالاها با چرخش خط بودجه به سمت راست (در حالت کاهش قیمت) یا چرخش به چپ (درحالت افزایش قیمت) و حرکت در طول منحنی بیتفاوتی اولیه نشان داده میشود.
اثر درآمدی که ناشی از تغیر قیمت عبارت از تغییر در
مصرف یک کالا که منحصراٌ منتج از تغییر در قدرت خرید است، به عبارت دیگر، تغییر در درآمد واقعی ناشی از تغییر قیمت، موجب تغییر در
مصرف میشود. این مسئله با انتقال خط بودجه و شکل گیری نقطه تعادل جدید روی یک منحنی بیتفاوتی جدید است.
اگر
کالا نرمال باشد هر دو اثر جانشینی و درآمدی هم جهت بوده و اثر کل منفی و برابر مجموع دو اثر است بنابراین تقاضای کالا در اثر کاهش قیمت بهاندازه مجموع دو اثر جانشینی و درامدی افزایش مییابد.
اگر کالا پست باشد اثر جانشینی و درآمدی مخالف یکدیگر بوده اما اثر جانشینی بیش از اثر درامدی است بوده و لذا با کاهش قیمت تقاضای کالا افزایش مییابد.
اگر
کالا گیفن باشد اثر جانشینی و درامدی مخالف یکدیگر بوده و اثر دؤامدی مثبت و قدری قوی است که اثر جانشینی را خنثی میکند و حتی از ان بزرگتر هم است لذا با کاهش قیمت تقاضای کالا کاهش مییابد.
رابطه بین تغییرات قیمت و مقدار
تقاضا (کشش) را میتوان از روی شکل منحنی-قیمت
مصرف توضیح داد:
اگر منحنی قیمت-
مصرف افقی باشد، تقاضا دارای کشش قیمتی واحد است.
اگر منحنی قیمت-
مصرف دارای شیب منفی باشد، تقاضا با کشش است.
اگر منحنی قیمت –
مصرف دارای شیب مثبت باشد، تقاضا بیکشش است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه رفتار مصرفکننده (تغییرات درآمد و قیمت)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۲/۰۷.