نظامالدین احمد هروی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نظامالدین احمد هروی، میربخشی اکبرشاه گورکانی و مورخ ایرانی تبار
هند در
قرن دهم و یازدهم میباشد.
استفاده خود نظامالدین
و برخی مورخان دیگر
از نسبت هروی برای وی و پدرش، گویای آن است که خانوادۀ او از اهالی
هرات بودند. گفته شده است که نسب او به
صوفی معروف،
خواجه عبدالله انصاری، می رسد.
پدرش،
محمد مقیم ، از ملازمان دربار
بابر،
مؤسس سلسلۀ
تیموریان هند، بود و در آخر عهد آن
پادشاه ، دیوان بیوتات را اداره میکرد. محمد مقیم با ایستادگی در برابر ادعای جانشینی داماد
بابر،
یاریگر محمد همایون میرزا در رسیدن به
سلطنت شد. او در ایام
حکومت همایون و در دو دهۀ نخست سلطنت اکبر، در خدمت تیموریان باقی ماند و مدتی
وزارت میرزا عسگری در گجرات را برعهده گرفت.
نظامالدین احمد در حدود ۹۵۸ به
دنیا آمد.
قرار داشتن وی در شمار « خانهزادان» دربار اکبرشاه
و حضور طولانی پدرش در خدمت
بابریان ، نشان میدهد که نظام الدین در هند به دنیا آمده و همان جا رشد یافته است.
نخستین خبر از حضور نظام الدین در دربار، به ۹۷۴ برمی گردد که همراه پدرش به دیدار اکبرشاه رفت.
سال بعد، همراه
شاه در
جنگ با رانا اودیسنگه، راجۀ
ولایت ماروار، شرکت کرد.
این موضوع و حضور نظامالدین در لشکرکشی اکبرشاه علیه محمد حکیم میرزا در ۹۸۹،
این احتمال را تقویت میکند که سال های نخست خدمت نظامالدین درسرکوب مخالفان
شاه و توسعۀ قلمرو او سپری شد. در ۹۹۱، وی به سمت بخشی بخشیگری صوبۀ گجرات منصوب گردید.
او تا ۹۹۸ که به دربار بازگشت، نقش مهمی در سرکوب مخالفان و تثبیت حاکمیت اکبرشاه در گجرات داشت
نظام الدین در سال ۱۰۰۰، عهده دار مسئولیت خالصات صوبه های اجمیر، گجرات و مالوه شد.
سپس در همین سال، به بخشیگری منصوب شد
و تا ۱۰۰۲ که از این سمت مهم برکنار شد، به واسطۀ حمایت
شاه از او، از مداخله در امور مهم و درافتادن با
وزیر وقت دیوان اعلی، قلیچ خان تورانی ، ابایی نداشت.
با وجود محتمل بودن تأثیر این رفتار در برکناری نظام الدین، ظاهراً وی تا هنگام
مرگ (۱۰۰۳) عنایت
شاه را از دست نداد.
حتی به نوشتۀ
بدائونی ، نظام الدین هنگامی درگذشت که ذهن
شاه برای ارتقای او مهیا شده بود.
از برخی اشارات عبدالقادر بدائونی
برمی آید که نظام الدین از کمک به برخی شاعران ایرانی
مهاجر دریغ نداشته است. تأکید همین
شیخ سنی مذهب بر «یگانگی دینی» و دوستی عمیق با نظام الدین
، احتمال
تسنن وی را نیز مطرح میسازد.
بخشی از
شهرت نظامالدین، متأثر از تألیف
کتاب تاریخی
طبقات اکبری است، مشتمل بر مقدمه ، نه طبقه (بخش) و خاتمه می باشد. با وجود گرایش نظام الدین به مطالعۀ
تاریخ از
کودکی ،
نخستین
خبر در بارۀ تاریخ نگاری وی به ۹۹۳ برمی گردد که به امر اکبرشاه و برای مدتی کوتاه، در تألیف
تاریخ الفی مشارکت نمود.
نظام الدین در دیباچۀ طبقات اکبری
، ضمن اشاره به وجود سلاطین مختلف در نواحی سرزمین وسیع هند پیش از گسترش قلمرو اکبرشاه و تمرکز مورخان پیشین بر نگارش تاریخ های محلی، تدوین «تاریخی جامع مشتمل بر تمامی احوال ممالک
هندوستان » را ضروری دانسته است. اصرار وی به محدود کردن طبقات اکبری به تاریخ هندوستان، آن اندازه بوده که مطالب مربوط به
بابرشاه را از
فتح هند آغاز نمود و از بیان تاریخ وی در
ماوراءالنهر و
خراسان خودداری کرد.
الیوت و
داوسون نظام الدین را نخستین مورخ هندی دانستهاند که با محور قرار دادن موضوع تاریخ هند در طبقات اکبری، الگوی جدیدی برای شماری از مورخان
معاصر خود و روزگار بعدی ایجاد کرده است،
بهکری که از اعتبار و اشتهار طبقات اکبری در حدود ۱۰۶۰ سخن رانده و
شاهنوازخان که آن را نخستین تاریخی دانسته که احوال تمام سلاطین
مسلمان هند را داراست.
بدائونی ، مورخ هم عصر نظام الدین که مدعی پایبندی به راست نویسی در تاریخ نگاری بود، اظهار داشته
که از مطالب طبقات اکبری استفادۀ بسیاری کرده است.
برخی مورخان نیز کتاب نظام الدین را تلخیص یا از آن رونویسی کرده اند، از جمله
عبدالباقی نهاوندی مؤلف
مآثر رحیمی و
احمد یادگار مؤلف
تاریخ شاهی /
تاریخ سلاطین افاغنه مؤلفان
منتخب اللباب و
تاریخ فرشته هم، با یادآوری ضعف و اشتباهات نظام الدین در تاریخ
دکن ، به استفاده شان از طبقات اکبری اشاره کرده اند.
طبقات اکبری، با حملۀ
سبکتگین به هند (۳۶۷) – که از نظر مؤلف
آغاز گسترش
اسلام در هند است – شروع شده و تا ضمیمه شدن شماری از مناطق هند به قلمرو اکبرشاه ادامه یافته است. مطابق طرح اولیه، نظام الدین میخواسته است طبقات اکبری را با تدوین وقایع سال سی و هفتم سلطنت اکبرشاه (۱۰۰۱) به پایان برساند
، اما ضمن نگاشتن وقایع ۱۰۰۲، ابراز امیدواری کرده است که عمرش کفاف دهد تا وقایع بعدی را نیز بیفزاید.
بعد از مقدمۀ طبقات اکبری، که راجع به
تاریخ سبکتگین و دیگر
شاهان غزنوی است، بخش اول کتاب به تاریخ حکومت های مسلمانی اختصاص یافته است که در فاصلۀ سالهای ۵۷۴ تا۱۰۰۲
دهلی را به پایتختی برگزیده بودند و از آنجا بر مناطقی از هند حکومت میکردند. در این بخش، به تاریخ سلسله های
ممالیک ،
خلجیان ،
تغلقیان ،
سادات ،
لودیان ،
سوریان و سه
شاه نخست
بابریان پرداخته شده است. مطالب طبقات اکبری دربارۀ
شاه سوم سلسلۀ
بابریان و زندگی تعدادی از دولتمردان و دانشمندان این دوره، از دیگر بخش های کتاب مفصّل تر است و به سبب اتکای این اطلاعات به مشاهدات و شنیده های نظام الدین و پدرش
،
، اهمیت خاصی دارد. با وجود این، مؤلف یادآوری کرده که به تاریخ اکبرشاه با هدف بیان خاتمه «طبقۀ سلاطین دهلی» و تکمیل طرح تاریخ«جمیع طبقات سلاطین که در ممالک هندوستان علم فرمانروایی برافراشته اند» توجه نموده
و از شرح مفصّل حکومت اکبرشاه خودداری ورزیده و خوانندگان را به
اکبرنامه ارجاع داده است
. هشت بخش دیگر طبقات اکبری، به تاریخ سلسله های محلی دکن،
گجرات،
بنگاله،
جونپور، مالوه،
کشمیر،
سند،
ملتان و ضمیمه شدن آنها به قلمرو اکبرشاه اختصاص دارد. خاتمۀ طبقات اکبری مشتمل است بر چند سطر دربارۀ حدود کلی قلمرو اکبرشاه، و این وعده
که با شرح مفصّل قصبات و شهرهای قلمرو این
شاه به پایان خواهد رسید، اما به سبب مرگ مؤلف این کار صورت نگرفته است
چون اثر نظام الدین مشتمل بر «طبقات جمیع فرمانروایان هندوستان» بود که سرانجام ضمیمۀ قلمرو اکبرشاه شدند، مؤلف این کتاب را «
طبقات اکبرشاهی » نامیده است.
با این حال، آن را «
تاریخ نظامی »، «
نظام التواریخ نظامی » و «
طبقات اکبری » نیز خوانده اند.
بعدها اشخاصی ناشناس این اثر را دو بار تلخیص کردند، یکی به نام
منتخب طبقات اکبری و دیگری
ذکر احوال سلاطین هندوستان ، که فقط به تلخیص بخش سلاطین دکن پرداخته است
.
نظام الدین در تدوین طبقات اکبری، دستیارانی چون میان شیخ اسحق بهکری و میر محمد معصوم بهکری داشته است.
مؤلف طبقات اکبری، افزون بر اطلاعات خود، از منابع تاریخی بهره گرفته که از ۲۸ عنوان آن نام برده است.
از این منابع، ظاهراً
اکبرنامه ابوالفضل علامی بیشتر نظر وی را جلب کرده است.
نظام الدین ضمن استفاده از منابع تاریخی، بعضاً به نقد مندرجات آنها و بررسی صحت و سقم مطالب نیز پرداخته است.
نظام الدین تاریخ را «هوش افزای ارباب استعداد، غیرت بخش اصحاب بصیرت و مزید آگاهی ارباب دانش» می دانست.
وی با آوردن شعرهای متناسب در انتهای شرح برخی وقایع،
افزون بر برجسته ساختن عبرت آموزی و پند گرفتن از تاریخ، بعضاً اعتقاد خود به
تقدیر آشکار ساخته است. تاریخ نگاری نظام الدین از موقعیت شغلی و اندیشۀ وی تأثیر پذیرفته است. وی مؤسس سلسلۀ
بابری را «
ظل الله » خوانده و موفقیت های او را بر اثر حمایت خداوند دانسته است.
تلاش مؤلف برای قائل شدن منشأ الهی برای سلطنت
شاهان بابری، هنگام سخن گفتن دربارۀ اکبرشاه آشکارتر شده، به گونه ای که ضمن بیان ارتباط «حل و عقد نظام عالم و ضبط و ربط بنی آدم» به ارادۀ خداوند، ازاکبرشاه با عباراتی چون «ظل جلیل حق،
خلیفة الله ، جامع
اسرار سبحانی، صاحب ملکات
روحانی ، مظهر قدرت یزدانی، صاحب تایید آسمانی» تمجید کرده است.
این نگرش نظام الدین و جانبداری ضمنی وی از برخی منصبداران عمدتاً ایرانی،
بی طرفی او را در تاریخ نگاری متزلزل میسازد. با این حال، بعضاً وقایع نگاری را با علت یابی و تحلیل همراه ساخته است.
افزون بر این، با ذکر برخی مسائل پنهان دربار اکبرشاه، طبقات اکبری را از تاریخی صرفاً سیاسی و نظامی فراتر برده و بر اهمیت و ارزش آن افزوده است، از جمله ذکر دشمنی و رقابت منصبداران
، بیان برخی خصوصیات
شاهان مسلمان هند و رفتار آنان با اهل علم و مأموران زیردست،
اقدامات عمرانی و اجتماعی و قضایی برخی از سلاطین،
توجه به تشکیلات اداری حکام،
بیان جشنها و آداب و رسوم دربار
شاهان مسلمان،
ذکر قحطی ها و زلزلهها،
توجه به وضع زندگی غیر مسلمانان،
و دادن اطلاعات دربارۀ دیوان سالاران و امرا و زندگی شماری از دانشمندان و شاعران.
توجه به ترتیب زمانی در وقایع نگاری و ذکر ماه و سال برخی وقایع
؛
از دیگر ویژگیهای تاریخ نگاری نظام الدین است. البته اختلاف هایی در تاریخ برخی وقایع مندرج در طبقات اکبری با منابعی چون منتخب التواریخ بدائونی وجود دارد که بدائونی آن را به «
تنقیح سنوات » اثر نظام الدین توسط پسرش،
محمدشریف ، مربوط دانسته است.
نظام الدین همانگونه که وعده داده
، اثر خود را به زبان ساده نگاشته و برای انتقال مطلب، از شعر بهرۀ بسیاری برده است
(۱) آفتاب اصغر، تاریخ نویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور ۱۳۶۴ش.
(۲) عبدالقادر بدائونی، منتخب التواریخ، چاپ وناسولیس و ماحمدعلی، کلکته ۱۸۶۹.
(۳) شیخ فرید بهکری، ذخیره الخوانین، چاپ سید معین الحق، کراچی ۱۹۶۱.
(۴) محمدهاشم خافی خان، منتخب اللباب، چاپ مولوی کبیرالدین احمد و مولوی غلام قادر، کلکته ۱۸۶۹.
(۵) صمصام الدوله شاهنوازخان، مآثرالامرا، کلکته ۱۸۸۸.
(۶) ابوالفضل علامی، اکبرنامه، چاپ احمدعلی و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۸۷.
(۷) محمدقاسم فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷.
(۸) عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، چاپ هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
(۹) نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ نولکشور، لکهنو ۱۸۷۰.
(۱۰) نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، چاپ مولوی هدایت حسین، کلکته ۱۹۱۳-۱۹۳۱.
(۱۱) احمد یادگار، تاریخ شاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۹؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «نظامالدین احمدهروی»، ج۱،ص۷۲۸۵.