نصیریه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تشیع به عنوان اصلیترین و نیز مذهب حق در
اسلام مورد تهاجمات و انحرافات مختلفی از طرف دشمنان و از برخی افرادی که روزگاری منتسب به تشیع بودند، واقع شد. نقطه قوت تشیع این است که با هدایت
ائمه اطهار (علیهالسّلام) توانستند بحرانها و انحرافاتی که توسط این افراد حاصل میشد را به سرعت تشخیص دهند و در مقابل آن موضع بگیرند و از نفوذ آن در شیعه جلوگیری کنند. در این مقاله به یکی از منحرفین از آیین حق تشیع به نام
محمد بن نصیر و فرقه منسوب به او اشاره میکنیم.
غلو و گزافه گوئی در ادیان و مذاهب و فرق مختلفی روی داده است. در
ادیان الهی معمولا اعتقاد به حلول و یا اتحاد شخصی از رهبران آن مکتب با
خداوند مطرح شده است. عدم درک حقائق مذهبی و نیز اثرگذاری مکاتب بشری چون تصوف و
بودیسم و القاء تفکرات عرفانی خاص چون وحدت وجود و اتحاد و حلول از عوامل مهم در پیدایش فرق غلو آمیز است بطوریکه چنین تفکراتی معمولا از کسانی سر میزند که یا با تصوف آشنائی دارند و یا روزگاری در
هند مشغول کسب معارف ساخته
ذهن بشری بودهاند. از این افراد میتوان افرادی چون حسین بن منصور حلاج از فرقه
صوفیه و بابا یادگار از فرقه اهل حق یاد کرد. البته عواملی دیگر در ابراز اعتقادات غلو آمیز چون ریاست طلبی وجود دارد که در عصر
غیبت صغری به یک معضلی برای جامعه تبدیل شده بود. افرادی مانند شریعی و محمد بن نصیر و شلمغانی و علی محمد باب از این افراد بودند.
شهرستانی فرقه نصیریه را یکی از فرق غالی
شیعه معرفی میکند.
وی
محمد بن نصیر الفهری نمیری بصری است که در
سال ۲۷۰ هـ ق بدرود حیات گفته است.
وی از علماء اهل
بصره معرفی شده
و فرقه
نمیریه یا نصیریه منتسب به اوست.
او از اصحاب
امام حسن عسگری(علیهالسّلام) معرفی شده و بعد از شهادت ایشان مدعی وکالت و نیابت از
امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) شد. ولی به دلیل ابراز عقاید الحادی چون تناسخ و غلوآمیز (با نامه امام حسن عسگری (علیهالسّلام) و امام زمان (علیهالسّلام)) رسوا شد. سپس ادعی نمود که او فرستاده خداوند است و از جانب
امام هادی (علیهالسّلام) فرستاده شده است و منکر
امامت امام حسن (علیهالسّلام) و امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) شد و بعد از این مدعی
ربوبیت شد و به اباحهگری روی آورد.
با اینکه وی در
زمان امام هادی (علیهالسّلام) و امام حسن عسگری (علیهالسّلام) میزیسته اما نور معرفت ایشان قلب تاریک اورا روشن نکرد بلکه با ابراز عقاید کفرآمیزی موجبات طرد و لعنت خود را فراهم آورد. این فرد با صوفیگری و عقاید غلوآمیز قصدی جز سود جوئی نداشت.
به همین دلیل امام هادی (علیهالسّلام) و امام حسن عسگری (علیهالسّلام) وی و حسن بن محمد بن بابای قمی را لعنت نمودند و به افشای سود جوئی ایشان از نام و مقام
اهل بیت (علیهالسّلام) پرداختند..
طرد و لعن دوم درباره ابن نصیر از ناحیه مقدسه (عجّلاللهفرجهالشریف) به دست حسین بن روح نوبختی بود که در آن عدهای از غلات و متصوفه مورد طرد و لعن ظاهری و باطنی واقع شدند.
امام با این بیان
دروغ و افتراء غلات مبنی براینکه باطنا با امام در ارتباط هستند را افشاء میسازد.
همچنین گفته شده است که
محمد بن عثمان از
نواب اربعه نیز از وی به دلیل ادعی نیابت از او، بیزاری جسته است.
این عوامل سبب شکست این فرقه و مسلک در جامعه
شیعه شد. در اواخر عمرش از وی پرسیدند که چه کسی جانشین تو است؟ گفت احمد اما معلوم نبود کدام احمد رامی گوید و به همین دلیل به چند فرقه تبدیل شدند. عدهای فرزندش احمد را جانشین او قرار دادند و عدهای احمد بن محمد بن موسی بن فرات و عدهای احمد بن ابی الحسین بن بشر را جانشین وی خواندند.
البته برخی نصیریه را به شخصی به نام نصیر در زمان
امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) منتسب میکنند که با عدهای در حق آن حضرت اظهار غلو کردند که امیرالمومنین نیز آنها را ارشاد به حق نمود و چون نپذیرفتند آن افراد را اعدام کرد اما نصیر از این حادثه فرار کرد و به انتشار این عقیده باطل پرداخت.
با توجه به اینکه تصوف هم یکی از انحرافات جامعه مسلمین است که بیشتر نزد
اهل تسنن بروز یافت، بین فرق غلوآمیز و تصوف میتوان اشتراکات اعتقادی و بینشی و بلکه اتحاد فرقه غالی و تصوف را مشاهده کرد. این مطلب را میتوان در فردی چون حسین بن منصور نیز مشاهده کرد. فرقه نصیریه نیز با توجه به اینکه در جامعه شیعه به دلیل افشاگری امام (علیهالسّلام) علیه محمد بن نصیر نمیتوانست رشد کند به جامعه تصوف اهل سنت کشیده شد و در واقع تصوف اهل سنت باعث
رشد این فرقه شد.
در این رابطه گفته شده که جانشین محمد بن نصیر، محمد بن جندب بود که مدت کوتاهی رئیس این فرقه شد بعد از او فردی به نام ابو محمد عبدالله بن محمد الجنان الجنبلانی عهده دار این فرقه شد. او بنیانگذار یکی از فرق صوفیه به نام جنبلانیه است و فعالیت وی محدود به حوزه شیعیان نبود بلکه بیشتر اهل سنت به او ملحق میشدند و چون هر کس که داخل این طریقه صوفیانه میشد بالتبع به خاطر متابعت از شیخ طریقه به عقاید فرقه نصیریه نیز معتقد میشدند و این خود عامل گسترش این فرقه شد. جنبلانی به
مصر میرود و حسین بن حمدان خصیبی را به فرقه خود دعوت میکند وی بعد از جنبلانی به ریاست این طریقه و فرقه میرسد و پایگاه خود را به حلب انتقال میدهد
و تا به امروز این فرقه با فراز و نشیب اعتقادی چون نصیریه و علی الهیه و اهل حق در
ایران و
عراق و
سوریه با عقاید التقاطی از شیعه و سنی و
تصوف و غلات به موجودیت خود ادامه میدهد.
به این فرقه عقاید غلوآمیزی نسبت داده شده است. مانند اعتقاد به
الوهیت و
خالقیت و رازقیت حضرت علی (علیهالسّلام)
و ظهور
خداوند در امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) موکل بودن اصحاب علی (علیهالسّلام) بر تدبیر امور عالم و..
یکی از ارکان اعتقادی غلات و برخی متصوفه و
فلاسفه این است که به ظهور ذات روحانی در مادیات و جسمانیات اعتقاد دارند
که این در فرقه نصیریه نیز مطرح شده و اینگونه توضیح میدهند که همانطور که ذات ماورائی شر مانند
شیطان میتواند در صورت انسانی ظاهر شود و همچنین ذات ماورائی خیر مانند
جبرئیل میتواند به صورت دحیه کلبی و یا یک شخص عرب درآید، خداوند نیز میتواند در ذات انسانهای کامل و
ائمه اطهار (علیهالسّلام) ظهور کند؛ به همین دلیل است که کلمه الهه را بر امامان (علیهالسّلام) اطلاق میکنند.
این فرق با این اعتقاد باطل میخواهند شناخت خدا و مقام اهل بیت (علیهالسّلام) را در فهم و اندیشه تحلیل کنند و ثانیا با چنین ادعائی برای ریاست و تقدس خود توجیهی دست و پا کنند به همین دلیل دیده میشود که سران تمام فرق گزافه گو خود را مظهر و یا تجلی ذات مقدس خداوند و یا
معصوم و یا رهبری از گذشتگان معرفی میکنند چون ابوالخطاب و شلمغانی و
نمیری و حسین بن منصور و بابک خرمدین و سلطان اسحاق و....
این فرقه از جمله فرقی است که به علی اللهی بودن ایشان تصریح شده است. برخی از نویسندگان فرقه نصیریه را به اعتقاد باطل الوهیت حضرت علی (علیهالسّلام) منسوب میکنند؛
این بینش از جمله اعتقادات باطلی است که در مورد آن حضرت توسط عدهای بیان شد و در سیر فرق غالی معمولا بیان میشود. توجیه چنین اعتقادی با عقیده به تجلی و ظهور ذات الهی در علی (علیهالسّلام) مفهوم پیدا میکند که از ارکان اعتقادی غالیان است. این فرقه به واقع شدن جزئی از خدا در وجود علی (علیهالسّلام) اعتقاد دارد.
یکی از مشخصات
صوفیه این است که تعصب به دین خاصی ندارند و با شعار صلح کل سعی در جذب حداکثری و آسان جلو دادن مکتب التقاطی خود دارند. این مساله در غلات نیز وجود دارد که به شریعت و
احکام آن پایبند نیستند. بنابراین فرق غالی و گزافه گو همانند فرق
متصوفه بسیاری از منکرات و گناهان را جایز میدانند. در این فرقه نیز امور زیر را میتوان از لابلای کتب بدست آورد:
۱.
نماز در پنج نوبت به جا میآورند که در تعداد رکعات با هم تفاوت دارند در حالی که
سجده ندارد اما کاری شبیه
رکوع در آن وجود دارد.
۲.
نماز جمعه ندارند و
وضوء و تحصیل
طهارت برای رفع جنابت قبل از نماز ندارند.
۳. مسجد نداشته بلکه نمازهایشان را در خانه انجام میدهند و به همراه نماز اعمال خرافی نیز انجام میدهند.
۴. مقدساتی چون مقدسات مسیحیت دارند.
۵.
حج را قبول ندارند بلکه رفتن به حج را
کفر و
عبادت بت میپندارند.
۶.
زکات شرعی که مسلمین آن را پذیرفتهاند را قبول نداشته و
خمس اموال خود را به مشایخ و روساء فرقه تحویل میدهند.
۷.
روزه نزد ایشان دوری جستن از زنان در طول
ماه رمضان است.
۸. نسبت به
صحابه بغض عجیبی دارند و
ابوبکر و عمر و
عثمان را لعنت میکنند.
۹. این فرقه معتقد به اسرار باطنی برای عقاید است و خودشان را عالم به اسرار نهان میپندارند.
۱۰. قومی اباحهگر بوده و فحشاء را
جایز میدانستند و عبادات و احکام را ترک میکنند و محرمات را انجام میدهند.
۱۱. خود را یهودی و مسیحی نمیدانند اما
یهود و
مسیحیت را بر حق میپندارند
همچنین میگویند:
جنابت دوست داشتن اضداد و جهل داشتن به
علوم باطنی است و طهارت دشمنی با اضداد و علم داشتن به علو باطن است. روزه حفظ کردن اسراری است که به سی زن و سی مرد مربوط است. زکاه رمزی برای شخصیت
سلمان است. جهاد لعنت فرستادن بر دشمنان و افشاء کردن اسرار است.
... و مطالبی که قطعا تحت تاثیر غلو فرقه خویش و فرقه باطنیه اسماعیلیه بر این مکتب عارض شده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نصیریه».