• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نجران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



«نجران» سرزمین آبادی در نقطه‌ی مرزی حجاز و یمن و در جنوب شرقی مکه قرار دارد. که در در آغاز طلوع اسلام به آیین مسیح گرویده بودند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اعزام "خالدبن ولید" به سوی قبیله بنیالحارث در نجران، اسلام نیاوردند و بر اساس نزول آیه‌ی مباهله بر پیامبر، به پرداخت جزیه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مصالحه کردند.



«نجران» سرزمین آبادی با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه‌ی مرزی حجاز و یمن و در جنوب شرقی مکه قرار دارد. در آغاز طلوع اسلام این نقطه تنها منطقه‌ی مسیحی‌نشین حجاز بود که به آیین مسیح گرویده بودند.


مسیحیت در عربستان به عنوان وسیله‌ای برای سلطه‌ی قدرت‌هایی چون «حبشیان» و «رومیان» به کار گرفته می‌شد و اهداف دنیوی را برای قدرت‌های بزرگ تعقیب می‌کرد.
[۳] شاهاک، اسراییل، تاریخ یهود، آیین یهود، ترجمه رضا آستانه پرست، تهران، نشر قطره، ۱۳۷۸، ص۲۶۰.
زمان دقیق ورود این آیین به شبه جزیره‌ی عربستان مشخص نیست؛ آنها دیرها و کلیساهای متعددی در دوره‌ی قبل از اسلام و آستانه‌ی بعثت پیامبر، در عربستان داشتند و در میان نواحی مختلف عربستان به خصوص ناحیه‌ی «یمن» و شهر «نجران» نفوذ یافتند. نجران به علت وجود کلیسایی که به دست حبشیان ساخته شد و بعدها به کعبه‌ی نجران شهرت یافت و نیز به علت قتل عام مسیحیان آنجا شهرت فراوان کسب کرد.
[۴] شاهاک، اسراییل، تاریخ یهود، آیین یهود، ترجمه رضا آستانه پرست، تهران، نشر قطره، ۱۳۷۸، ص۲۶۰.
این شهر به هنگام ظهور اسلام همچنان مرکز سیاسی و دینی به شمار می‌رفت. در کعبه‌ی نجران که "عبدالمدان بن الدیان المعارش" برای مشابهت با کعبه ساخت،
[۵] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۵۸، ص۱۲۶-۱۲۷.
اسقف‌های مسیحی زندگی می‌کردند و در واقع اسقف‌های همین مکان بودند که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به مباهله فراخوانند.
اکثر مورخین مسلمان برای تبیین انتشار مسیحیت در نجران و جنوب عربستان به دو داستان ساختگی اعتماد کرده و این داستان‌ها را در کتب خویش آورده‌اند و آنها را دلیل گسترش مسیحیت در عربستان جنوبی دانسته‌اند؛ یکی از این داستان‌ها مربوط به راهبی به نام "فیمیون" بود و صاحب کرامتی عظیم شد و مردم تحت تاثیر همین کرامت او به مسیحیت گرویدند.
مسیحیان در نجران سلسله مراتب خاص سیاسی دینی در میان طبقات مردم جامعه پدید آورده بودند و امور سیاسی، مذهبی، اجتماعی شهر نجران زیر نظر سه شخصیت اداره می‌شد که هر کدام وظایف خاصی داشته و یکی از امور مذکور را عهده‌دار بودند؛ «عاقب» که امیر و صاحب رای بود و تمام کارها با مشورت وی انجام می‌شد، «سید» که ریاست مجلس و مجتمعات مردم نجران را بر عهده داشت و «اسقف» نیز رهبری امور مذهبی و روحانی را عهده‌دار بود. در سال اول هجرت، گروهی از اهالی نجران که در راس آنان، عاقب شهر نجران یعنی "عبدالمسیح" و سید نجران، "ایهم" و اسقف شهر به نام "ابوحارثة بن علقمه" قرار داشتند، به ملاقات پیامبر آمدند. از دیرباز افراد قبیله‌ی «بنی حارث» که تیره‌ای از اعراب «قحطانی» (اعراب جنوبی)، در آنجا سکونت داشتند، افراد این قبیله همگی تابع یک آیین نبودند، برخی بت‌پرست و گروهی یهودی و شماری نیز از کیش مسیحیت پیروی می‌کردند.
[۱۰] کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت درالاحیاء و التراث العربی، ج۱، ص۲۳۱.



صلح پیامبر با مسیحیان که در ۲۴ ماده و در ربیع‌الآخر یا جمادی‌الاولی سال دهم هجرت، که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اعزام "خالدبن ولید" به سوی قبیله بنیالحارث در نجران، افراد قبیله را به اسلام فراخواند و آنان نیز اجابت کردند؛ اما این گروه جز مسیحیان بودند، زیرا در مورد مسیحیان نجران آمده است که اسلام نیاوردند و بر اساس پرداخت جزیه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مصالحه کردند.
[۱۳] کاتب بغدادی، قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران نشر البرز، ۱۳۷۰، ص۲۲۴.
در آغاز رسول‌خدا نامه‌ای برای «اسقف» (اسقف یک منصب روحانی مافوق کشیش در آیین مسیحیت می‌باشد.) نجران فرستاد و مسیحیان را به پذیرش یگانه‌پرستی و دوری از شرک دعوت کرد. پیامبر برای آنان نگاشت که در صورت امتناع از پذیرش دین اسلام باید جزیه بپردازند و یا آن که آماده‌ی پیکار باشند. اسقف نجران که ابوحارثه نام داشت، پس از خواندن نامه بسیار نگران شد و با مسیحیان به رایزنی پرداخت. سرانجام تصمیم گرفتند که هیاتی به «مدینه» نزد رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اعزام کنند، بنابراین، هیاتی مشتمل بر شصت مسیحی نجرانی به سرکردگی (سه تن ابوحارثه عاقب و سید) به مدینه آمدند. تا آن که بر اساس آیه‌ی «ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکافرین.» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به هیئت مسیحی پیشنهاد کرد که یکدیگر را «مباهله» و «ملاعنه» (نفرین متقابل) کنند. مباهله در صورتی واقع می‌شود که هر یک از دو طرف نزاع، خود را بر حق و طرف مقابل را باطل بداند و چنین است که دو طرف، نمایندگانی بر می‌گزینند و در مکانی گرد هم می‌آیند و در آنجا، هر یک از دو طرف، دیگری را نفرین می‌کنند و می‌گویند: «لعنت خداوند بر کسی باد که ستمکار است.»
در آنجا هیئت مسیحی پذیرفتند که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مباهله کنند؛ اما ابوحارثه رو به افراد هیات گفت: ببیند محمد چه کسی را به همراه خواهد آورد. همین که در میعادگاه دیدند، علی، فاطمه ، حسن و حسین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را همراهی می‌کنند، با خود گفتند: اینان چهره‌هایی هستند که اگر خداوند را سوگند دهند که کوه را فرو ریزد، فرو خواهد ریخت.» آگاهانه از مباهله سرباز زدند و به صلح بر مبنای جزیه روی آوردند و با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صلح‌نامه را امضاء کردند.
بر این اساس گفته شده است که مسیحیان تا دوران خلافت "عمر بن خطاب" در نجران بر جای بودند؛ اما در آن دوران، چون رباخواری میان ایشان شایع شد، عمر، آنان را از نجران اخراج کرد. همچنین گزارش شده است که علی بن ابی‌طالب نیز در زمان خلافت خود حاضر نشد، به مسیحیان اجازه دهد، به نجران بازگردند. گفتنی است که "ابن‌اثیر" در کتاب الکامل فی التاریخ ، به گونه‌ای جامع، سرنوشت مسیحیان نجران را در دوره‌های واپسین پی‌گیری کرده که از موضوع این نوشتار بیرون است.


۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ویراستار محمد حوزوی، نادر کریمیان، تهران، سازمان میراث فرهنگی و پژوهشگاه ۱۳۸۰، ج۵، ص۲۶۶.    
۲. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ویراستار محمد حوزوی، نادر کریمیان، تهران، سازمان میراث فرهنگی و پژوهشگاه ۱۳۸۰، ج۵، ص۲۶۷-۲۶۶.    
۳. شاهاک، اسراییل، تاریخ یهود، آیین یهود، ترجمه رضا آستانه پرست، تهران، نشر قطره، ۱۳۷۸، ص۲۶۰.
۴. شاهاک، اسراییل، تاریخ یهود، آیین یهود، ترجمه رضا آستانه پرست، تهران، نشر قطره، ۱۳۷۸، ص۲۶۰.
۵. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۵۸، ص۱۲۶-۱۲۷.
۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ترجمه علی‌نقی منزوی، ویراستار محمد حوزوی، نادر کریمیان، تهران، سازمان میراث فرهنگی و پژوهشگاه ۱۳۸۰، ج۵، ص۲۶۸-۲۶۹.    
۷. ابن هشام، محمد بن اسحاق، سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۱.    
۸. ابن اثیر، عزالدین حسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارانصار، ج۱، ص۴۲۶.    
۹. ابن هشام، محمد بن اسحاق، سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۷۳.    
۱۰. کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت درالاحیاء و التراث العربی، ج۱، ص۲۳۱.
۱۱. مسعودی، علی بن حسین، التنبه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۵، ص۲۳۶.    
۱۲. ابن اثیر، عزالدین حسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارانصار، ج۲، ص۱۵۸.    
۱۳. کاتب بغدادی، قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، ترجمه حسین قره چانلو، تهران نشر البرز، ۱۳۷۰، ص۲۲۴.
۱۴. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر محمد آیتی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۴، ج۲، ص۸۱.    
۱۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۱۶. ابن کثیر، ابی فداء اسماعیل، البدایه و النهایه، محمد غازی بیضون، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۹، ص۲۳۴.    
۱۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصار، ج۱۱، ص۷۲.    
۱۸. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر محمد آیتی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۴، ج۲، ص۸۲۸۳.    
۱۹. ابن اثیر، عزالدین حسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارانصار، ج۲، ص۱۵۸.    
۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، ۱۲۶۷، ص۷۸.    
۲۱. ابن اثیر، عزالدین حسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارانصار، ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹    




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نجران»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۱.    






جعبه ابزار