نادر شاه و بازماندگانش (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«نادر شاه و بازماندگانش: همراه با نامههای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری» تالیف مورخ و نویسنده معاصر،
عبدالحسین نوایی است. کتاب در بردارنده مکاتباتی است که از طرف نادرشاه چه در دوره
حکومت وی و یا قبل از حکومتش مبادله شده است. نویسنده سعی داشته است که مکاتبات مبادله شده، تاریخ معاصر
ایران را جمع آوری نماید و بخشی از این اسناد را گرد آورده است.
کتاب در پنج فصل تنظیم شده است، بدین ترتیب که نویسنده در چهار فصل اول، به شرح حوادث و اسناد زمان نادر شاه و در آخرین فصل، به بازماندگان نادر و اسناد مربوط به آنها پرداخته است. شیوه نگارش کتاب بدین گونه است که پیش از ارائه اسناد بخشی از تاریخ یا شرح حال شخصیتها را بیان کرده است. متن نامهها بر اساس
ادبیات آن ایام تنظیم شده است و قهرا برای کسانی که اطلاعات ادبی قدیم یا اطلاعات تاریخی کافی ندارند، شاید فهم جامع جملات تا حدی مشکل میباشد.
مطالب فصول مختلف کتاب به اختصار به شرح زیر است:
در میان نامهها و مکاتبات شاید مطالبی باشد که مورد اشکال است، لکن از این جهت که نویسنده تفسیری بر این مکاتبات ندارد و صرفا اینها را جمع آوری کرده، به عنوان اسناد تاریخی صرف تلقی میشود و به دلیل
سند بودن از این جهات ضعف صرف نظر میشود؛ البته نویسنده منابعی که اسناد را از آنها به دست آورده را ذکر کرده است. فصل اول کتاب با عنوان «افغانها در ایران» با سرگذشت اشرف افغان آغاز شده است. در دوران او تقسیم
ایران بین
روسیه و
ترکیه، به دلالی فرانسویان عملی شده بود؛ بنابراین اهم مشکلات اشرف در بدو سلطنت، یکی مقابله با اوضاع آشفته داخلی ایران و دیگری جنگ با ترکان و مقابله با روسها بود. بخش اعظم این فصل را نامههای اشرف افغان و شاه طهماسب دوم تشکیل داده است.
فصل دوم، با عنوان «نادرشاه» با
زندگی نامه او آغاز شده است. او که از قبیله افشار طایفهای صحرانشین
مغول بود و در زمان استیلای مغول به ایران آمده و در این سرزمین جای گرفته بودند، مرکز اصلیشان در
آذربایجان بود. نادر در
محرم سال ۱۱۰۰ ق در دستگرد چشم به جهان گشود. پدرش امامقلی بود که شغل پوستین دوزی داشت. در ابتدای زندگانی ندرقلی نام داشت و وقتی کارش در دستگاه طهماسب دوم بالا گرفت، لقب طهماسب قلی
خان یافت و هنگامی که به سلطنت رسید، خود را نادرشاه خواند. در این بخش نیز اسناد و فرامین نامههای محرمانه او به سلاطین
عثمانی ذکر شده است.
فصل سوم، به اسناد و مکاتبات مربوط به فتح دهلی و روابط ایران و
هند اختصاص دارد. با
مرگ اورنگ زیب در سال ۱۱۱۸ ق دوران شکوه و عظمت سلسله
گورکانیان هند پایان یافت و روزگار انحطاط و زبونی دودمان بابری آغاز گردید. از آن پس دیگر فرد نیرومندی در آن خاندان پدید نیامد و هر روز انحطاط و سستی بیشتر نیرو گرفت. آن چه این انحطاط را تا مرحله سقوط و زوال کشانید نخست جنگها و اختلافات و برادرکشیها و درگیریهای داخلی بین شاهزادگان ضعیف و ناتوان گورکانی و امرای سرکش و جاه طلب و استقلال جوی بود و دیگر دسایس و تحریکات و تجاوزات طلایه داران استعمار؛ یعنی تجار سودپرست و افراد حادثه جوی اروپایی که به قصد چپاول و غارت ثروتهای
شبه قاره هند از آغاز قرن هفدهم به هند داخل شده و به لطایف الحیل جای پایی به دست آورده و نزدیک به صد سال در
هندوستان جا گرم کرده بودند.
در زمان دولت گورکانی و پادشاه ناتوانش، محمدشاه، هند دچار حمله نادر شاه از جانب شمال گردید. محمدشاه پس از حمله نادر و سقوط دهلی که در سال ۱۱۵۱ ق روی داد، دوازده سال دیگر به سلطنت بی شکوه و بی رونق خود ادامه داد. اولین سند این فصل، نامه نادر به محمد شاه است و پس از آن نیز اسنادی در خصوص تعیین
مالیات و... آمده است.
در فصل چهارم کتاب، فرامین و نامههای مختلف نادرشاه به اشخاص و بلاد مختلف دیده میشود. فرمان نادرشاه درباره
مسیحیان، فتح نامه قندهار، فرمان به امیر محراب وزیر هرات، مرقومه به ملامحسن مدرس و فرمان حکومت استرآباد از جمله اسناد این بخش از کتاب است.
در فصل آخر اسناد و مکاتبات نادر از سال ۱۱۶۰ تا ۱۲۱۱ ق آمده است.
علیقلی خان پسر ابراهیم
خان و برادرزاده نادر بود. پدرش در جنگ بالگزیها در داغستان کشته شد و از این روی نادر این برادرزاده را گرامی میداشت. در سال ۱۱۶۰ ق
علیقلی خان، از جانب عموی خویش مامور
حکومت سیستان و سرکوبی سرکشان آن منطقه گردید. با این همه نادر که ذاتا مردی
پست و پول دوست بود، بدون دلیل موجهی، برادرزاده خویش را صد «الف» جریمه کرد. محصلین نادری برای دریافت جریمه روانه سیستان شدند.
علیقلی سر به
شورش برداشت. پس از کشته شدن نادر سران شورشی سر نادر را به نزد او بردند. این عمل نشانه اظهار اطاعت آنان بود.
علیقلی به شتاب خود را به
مشهد رسانید و میر سید محمد متولی
آستان قدس رضوی را سمت تولیت و صدارت کشور بخشید و سهراب
خان غلام خود را با جمعی از بختیاریان بر سر کلات گنج خانه نادری فرستاد. کلات، نقطه مرتفع و مستحکمی بود به وسعت هجده
فرسخ با نهرهای پر
آب و آسیاهای فراوان، به نحوی که اگر قرار بر محاصره آن
قلعه میشد. کلات با آن همه استحکام و تدارک، بدون هیچ گونه مقاومتی به دست
علیقلی خان افتاد. در تصرف کلات، فرزندان نادر نیز به چنگ
علیقلی خان افتادند و
علیقلی خان بر هیچ یک از آنان رحم نیاورد و همه را به دم تیغ سپرد.
علیقلی خان، بعد از کشتن فرزندان و نوادگان نادر، که ظاهرا برای جلب قلوب مردم و باطنا برای قلع و قمع مدعیان
سلطنت صورت گرفت، در بیست و هفتم همان ماه؛ یعنی
جمادی الثانیه سال ۱۱۶۰ ق بر تخت نشست و هنگام جلوس بر تخت پادشاهی فرمانی صادر کرد و در آن از
ستم و
جور نادر اظهار انزجار نمود و اسم خود را نیز از علی شاه به عادل شاه تغییر داد. ابراهیم
خان برادر خویش را به سرداری و صاحب اختیاری
عراق، به
اصفهان فرستاد و خود به عیش و عشرت نشسست. ابراهیم
خان پس از مدتی لشکری فراهم آورد و بر علی شاه غلبه یافت و به حکومت رسید.
در این فصل از کتاب نیز نامههای ابراهیم شاه و اسناد فراوان از دیگر حکمای افشاریه ذکر شده است.
فهرست مختصر مطالب کتاب در ابتدا و فهرست اعلام و اماکن در انتهای اثر آمده است. کتاب، مشتمل بر پاورقیهای مفیدی به قلم مصحح کتاب است.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.