میرزا علی ثقةالاسلام تبریزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میرزا علی ثِقَةُالاسلام تبریزی (۱۲۷۷-۱۳۳۰ق)، عالم دینی، نویسنده و از مبارزان مشروطهخواه آذربایجانی بود.
وی در
تبریز و
عتبات عالیات،
فقه،
اصول،
حکمت،
کلام،
تاریخ،
جغرافیا،
نجوم، ادب،
علم رجال و
کتابشناسی را آموخته و به
زبان فارسی،
عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت. او پس از بازگشت به
ایران لقب ثقةالاسلام را دریافت کرده و نیز ریاست
شیخیه تبریز را بر عهده گرفت. از فعالیتهای سیاسی او به حمایت از جنبش عدالتخواهی و مشروطهطلبی، حمایت از انجمن ایالتی
آذربایجان، حضور و حمایت قیام مشروطهخواهان تبریز و مقابله با اجانب
روس و
انگلیس که در نهایت منجر به زندانی شدن و به دار آویختن ایشان توسط
روس
ها شد. تبیین و توضیح و دفاع از
مشروطیت، محدود ساختن سلطنت و تأسیس دارالشورا و رفع
استبداد، قائل به وجود اختلاف در مشرب نه اختلاف در
مذهب، انحصار حق رأی به باسوادان، تأسیس مدارس به سبک جدید، برخی از اندیشههای میرزا علی بود. از ثقةالاسلام آثار فراوانی در ضمن کتاب
ها، رساله
ها و نامه
ها باقی مانده است.
میرزا علی ثِقَةُالاسلام تبریزی، در
رجب ۱۲۷۷ق به دنیا آمد. وی فرزند ارشد حاج میرزا موسی ثقةالاسلام و نواده حاج میرزا شفیع صدر ثقةالاسلام بود. جد پنجمش، میرزا محمد شفیع تبریزی، معاصر
نادرشاه افشار بود و به پاس خدمتی که به او کرد، مستوفی ناحیه
آذربایجان شد. از آن پس این خانواده برخی مناصب و مشاغل دیوانی و حکومتی را برعهده داشتند.
میرزا شفیع تحصیلات دینی خود را در
عتبات گذراند و به حلقه درس
سید کاظم رشتی (جانشین شیخ
احمد احسائی) پیوست و پس از بازگشت به
تبریز رهبر شیخیه آنجا شد. فرزندش، حاج میرزا موسی، نیز تحصیلات خود را در عتبات تکمیل کرد. او از اشخاص متنفذ تبریز و از علمای فعال آنجا در واقعه
تحریم تنباکو بود.
میرزا علی سه بار ازدواج کرد و حاصل این ازدواج
ها سه پسر و چهار دختر بود.
میرزا علی پس از بازگشت از عتبات به
ایران و فوت پدرش در ۱۳۱۹،
مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد، محمدعلی میرزا، لقب ثقةالاسلام را به میرزا علی داد و او رسماً ریاست
شیخیه تبریز را بر عهده گرفت.
میرزا علی تبریزی تحصیلات دینی را در تبریز به پایان رساند و سپس در عتبات آنرا تکمیل کرد. ثقةالاسلام در ایران و عتبات،
فقه،
اصول،
حکمت،
کلام،
تاریخ،
جغرافیا،
نجوم، ادب،
علم رجال و
کتابشناسی آموخت. او به
فارسی،
عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت و در علم تاریخ، کلام و مثنویشناسی صاحبنظر بود.
وی را در فن سخنوری توانمند دانستهاند.
او به
فلسفه و
عرفان نیز علاقه داشت.
مطالعه روزنامه
ها و جراید مهم عربی در تجدد و روشنفکری او تأثیر بسزایی داشت و اطلاعاتش درباره نظامهای جدید اجتماعی، مجالس وعظ و
خطابه او را جایگاه هدایت افکار مردم ساخت.
ثقةالاسلام بیشتر اوقاتش را در کتابخانه شخصیاش میگذراند و با رجال علمی و ادبی مصاحبت داشت.
امیرنظام گروسی،
هدایت، مهدیقلی،
ادیب خلوت،
سید کاظم عصار، و
ادیبالممالکِ فراهانی از معاشران او بودند.
در کتابخانه او مجلسی ادبی برگزار میشد که تعدادی از ادبا و فضلای آن روز تبریز در آن شرکت میکردند. او خود نیز ذوق شاعری داشت و اشعاری از او باقی مانده است.
علاقهاش به تحصیل علم، او را برآن داشت تا برادران و فرزندانش را برای تحصیل روانه
اروپا و عتبات و
تهران کند.
برخی از فعالیتهای سیاسی ثقةالاسلام عبارتند از:
ثقةالاسلام از آغاز جنبش عدالتخواهی و سپس مشروطهطلبی، در زمره حامیان جدّی آن قرار داشت. وی هنگام مهاجرت علما به
قم و تحصن آن
ها در آنجا، با ارسال تلگرامهایی به علما و مظفرالدین شاه، ضمن حمایت از خواستهای مهاجران، خواستار بازگرداندن آن
ها به تهران شد.
پس از پیروزی
نهضت مشروطه، به هنگام رأیگیری برای انتخاب نمایندگان
مجلس شورای ملی، وی بیشترین رأی را در میان علما به دست آورد،
لیکن نمایندگی را نپذیرفت.
با تأسیس
انجمن ایالتی آذربایجان، که محفل آزادیخواهان بود، ثقةالاسلام از حامیان و فعالان این انجمن و از نویسندگان روزنامه انجمن شد.
حضور او در انجمن ایالتی، در مقابل انجمن اسلامیه (محفل علمای مخالف مشروطه)، پشتوانهای برای مشروطهخواهان بود.
ثقةالاسلام با وجود دلبستگی به مشروطه، از منتقدان جدّی آن به شمار میرفت و با رفتارهای خام و تند مشروطهخواهان به شدت مخالفت میکرد تا آنجا که کتابچهای درباره خیانتهای مشروطهطلبان نوشت.
سرانجام نیز در اعتراض به تندرویهای مشروطهخواهان، گوشهنشینی اختیار کرد.
در پی افزایش فشار انجمن تبریز به تهران، برای تهیه هرچه سریعتر قانون اساسی و امضای آن در
ربیع الاول و
ربیع الآخر ۱۳۲۵ق، نمایندگان مجلس شورای ملی از ثقةالاسلام تقاضا کردند که مردم را ساکت نماید تا آنان بتوانند با دقت بیشتر قانون اساسی را تهیه کنند.
در پی قیام مشروطهخواهان تبریز بر ضد استبداد
محمدعلی شاه، مشیرالسلطنه رئیسالوزرا با ارسال تلگرامی تهدیدآمیز به ثقةالاسلام، از او خواست تا اختلاف را رفع کند. ثقةالاسلام در پاسخ به این تلگرام، بر مواضع همیشگیاش (دفاع از حقوق دولت و ملت و تلاش برای اتحاد این دو) تأکید کرد.
محمدعلی شاه سپاهی را به سرکردگی
عینالدوله روانه تبریز کرد، اما به سبب مقاومت اهالی شهر، عینالدوله به
باسمنج عقبنشینی کرد و راه ورود آذوقه را به شهر بست. پس از چهار ماه، محاصره و قحطی و گرسنگی مردم تبریز و ترس از مداخله
روس
ها موجب شد که ثقةالاسلام در ۲۷
صفر ۱۳۲۷ق برای محمدعلی شاه تلگرام بفرستد.
به پیشنهاد او و توافق محمدعلی شاه، مقرر گردید که طرفین نزاع به باسمنج بروند و در آنجا
مذاکره کنند. در شرایطی که راه هرگونه همکاری میان دولت و انقلابیهای تبریز بسته شده بود و از رجال و بزرگان تبریز فردی که معتمد طرفین باشد وجود نداشت، ثقةالاسلام به همراه
حاجی سیدالمحققین و
میرزا حاج آقا میلانی به باسمنج رفت.
وی ضمن نصیحتکردن شاه برای برقراری مجدد مشروطه و هشداردادن درباره احتمال دخالت و نفوذ اجانب، تلاش میکرد اجازه ورود غله و آذوقه را به شهر بگیرد.
محمدعلی شاه، به جای درک نیت ثقةالاسلام و خیرخواهی وی برای دولت و مردم، در خیال
تبعید او از تبریز بود.
سرانجام، پیشبینیهای ثقةالاسلام به وقوع پیوست،
روسیه و
انگلیس برای دخالت در امور داخلی ایران بهانه یافتند و نیروهای
روسی در ۴ ربیع الآخر ۱۳۲۷ روانه تبریز شدند.
پس از ورود
روس
ها به شهر، ثقةالاسلام به مناسبت
عید نوروز ۱۲۹۰/ ربیع الاول
۱۳۲۹ق در روزنامه محلی تبریز مقالهای نوشت و از مردم خواست به سبب وجود قشون بیگانه، از اجرای مراسم سنّتی نوروز خودداری کنند. در نتیجه، اکثر اهالی تبریز آن سال عید نگرفتند. برخی درج این مقاله را یکی از عوامل مؤثر در اعدام او به دست
روس
ها دانستهاند.
با آنکه
محمدعلی شاه فرمان اعاده مشروطه را صادر کرده بود، سپهدار تنکابنی و سردار اسعد بختیاری به
تهران رفتند و وی را از سلطنت خلع کردند.
ثقةالاسلام، که انگلیسی
ها را محرک اینکار میدانست، پیش از آن در نامهای به علمای
نجف، ضمن توضیح اوضاع داخلی مملکت (مداخله قشون
روس، فقدان قشون ملی و ضعف کارشناسان نظامی)، تنها راه چاره را مصالحه با دولت و اعتماد نکردن به سیاست دو دولت همسایه اعلام کرد و خواستار فرستادن «هیئت مصلحه» به تهران برای حل مشکلات شد.
لیکن این کار صورت نگرفت و محمدعلی شاه در ۲۷ جمادی الآخره ۱۳۲۷ از سلطنت خلع گردید.
حضور
ستارخان و
باقرخان در تبریز ــ که از یک سو سبب بهانهجویی
روس
ها و از سوی دیگر موجب نارضایتی
مخبرالسلطنه، والی
آذربایجان، بود ــ ثقةالاسلام را بر آن داشت تا برای حمایت از آن دو، از علمای نجف بخواهد با ارسال نامهای دوستانه به ستارخان و باقرخان، از آنان دلجویی کنند و خود با اصرار آن
ها را راضی کرد تا به تهران مهاجرت کنند.
در این دوران ثقةالاسلام تحت فشاری چند جانبه بود: مخالفان مشروطه که او را محرک و همهکاره مشروطه میدانستند و دموکراتهای تندرو، که ثقةالاسلام از آن
ها انتقاد میکرد، و آن
ها با او مخالفت و از او بدگویی میکردند،
و متدیّنان، که عقاید شیخی او را
طعن و بر ضد او شبنامه منتشر میکردند.
برخی عوام نیز از رفتار متجددانه او انتقاد میکردند.
به رغم تمام این مخالفت
ها، ثقةالاسلام تلاش میکرد مانع درگیر شدن مردم با یکدیگر شود.
در پی بحران میان دولت و مجلس بر سر پذیرفتن یا نپذیرفتن اتمام حجت
روس
ها برای اخراج مورگان شوستر (مستشار مالی آمریکایی) اهالی تبریز به خروش در آمدند.
روس
ها که همواره مترصد فرصتی بودند، بدرفتاری را آغاز کردند. مجاهدان تبریزی نیز در واکنش به این رفتار، آمادگی نظامی خود را به رخ آنان میکشیدند. در این میان ثقةالاسلام که نگران عاقبت کار بود، با مجاهدان مخالفت کرد، از اینرو دموکرات
ها او را به هواداری از
روس
ها متهم کردند و نقشه قتل وی را کشیدند، اما این نقشه عملی نشد.
تلاشهای ثقةالاسلام برای آرام کردن اوضاع نتیجهای نداشت و در ۲۹
ذیحجه ۱۳۲۹،
روس
ها جنگ را در تبریز آغاز کردند.
ثقةالاسلام با مشاهده تجاوز
روس
ها خواستار مقابله مجاهدان شد و حتی کتباً به امیرحشمت نیساری، رئیس شهربانی تبریز، اجازه دفاع داد. این امر موجب شد که تبریز یکباره بسیج شود و با
روس
ها سخت درگیر گردد.
طرفین، طی چند روز، جنگهای خونین و سختی کردند.
از ۳
محرّم ۱۳۳۰ق، با ضعیفشدن قوای
روس، کنسولهای سایر کشورها و خود
روس
ها سخن از
صلح به میان آوردند. از سوی دیگر، رسیدن پیغامهای پیاپی دولت مبنی بر ترک جنگ، بستهشدن مجلس در دوم محرّم همان سال به دست یپرمخان و پذیرش اتمام حجت
روسیه، سبب شد ثقةالاسلام مجاهدان را برای پذیرش پیشنهاد صلح
روس
ها راضی کند و در پی آن مقرر گردید مجاهدان تفنگهای خود را کنار بگذارند و شهر را ترک کنند.
در این زمان صمدخان شجاعالدوله (سردار محمدعلی شاه و والی
مراغه) که
روس
ها از او حمایت میکردند، در باسمنج مستقر شد. او با هماهنگی مخالفان و علمای ضد مشروطه و حمایت
روس
ها قصد ورود به تبریز را داشت.
با ورود سه لشکر
روسی از ایروان و تفلیس به تبریز و ادامه هجوم
روس
ها، ثقةالاسلام به ناچار نمایندگانی نزد صمدخان فرستاد و پیغام داد در صورتی که قصد ورود به شهر را دارد با دستور و به نام دولت ایران بیاید. همچنین با ارسال تلگرامی به تهران، وضع شهر را اطلاع داد و خواستار کمک دولت شد. برای مجاهدان نیز پیغام فرستاد که هرچه زودتر شهر را ترک کنند و در پاسخ به کسانی که از او پرسیدند: «چه خواهی کرد؟»، گفت : «من کار خود را به خدا میسپارم».
وی، بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص، از جمله نماینده دولت عثمانی که پیغام داده بود
روس
ها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفیشدن و پناهندگی نشد.
در ۹ محرّم ۱۳۳۰ به بهانه لزوم حضور یافتن در جلسهای، ثقةالاسلام را به کنسولگری
روسیه بردند و محبوس کردند.
در آنجا ثقةالاسلام از قبول خواست میلر، کنسول
روس، در تأیید نوشتهای مبنی بر آنکه مجاهدان آغازگر جنگ بودند و
روس
ها تنها برای دفاع از خود ناگزیر از جنگ شدند، سرباز زد و تأکید کرد که جنگ را خود
روس
ها آغاز کردهاند.
سرانجام
روس
ها در عاشورای ۱۳۳۰/ ۱۰ دی ۱۲۹۰ ثقةالاسلام و هفت تن دیگر را به دار آویختند.
خبر بدار آویختن ثقةالاسلام را از مردم پنهان کردند و بدینسان جلو شورش آنان را گرفتند.
حبلالمتین هدف
روس
ها را از کشتار تبریز و دار زدن ثقةالاسلام، تلاش برای ایجاد بلوا و هیجان در میان اهالی و بهانهجویی دانست و نوشت رئیس روحانی یک شهر را در
روز عاشورا علنی به دار زدهاند.
در ۱۲۹۶ش، پس از پیروزی انقلاب اکتبر
روسیه در ۱۹۱۷، انقلابیهای
روسی به نشانه دلجویی از مردم تبریز روزی را برگزیدند و در آن روز گروههای
روس و ایرانی، به نشانه جبران گذشته، بر سر خاک ثقةالاسلام گُل نهادند.
مدفن ثقةالاسلام، مقبرة الشعرای تبریز است.
مهمترین آرمانی که ثقةالاسلام سرانجام بر سر آن جان باخت، مشروطه بود.
وی در راه تبیین و توضیح و دفاع از مشروطیت صمیمانه تلاش میکرد و مشروطه را «منع اراده شاهانه و لزوم شورا» در امور سه
قوه مقننه،
قضائیه و
مجریه و موجب گسترش عدل و امنیتِ جان و مال مردم میدانست.
وی معتقد بود که سلطنت، در صورت مخالفت با مشروطه، محکوم به زوال و نابودی است، علت انقراض دولت
ها و سلسلههای سلطنتی استبداد است و شاه برای حفظ سلطنت باید از مشروطه تبعیت کند.
او در پاسخ به محمدعلی شاه که مشروطه را مباین
شرع میدانست،
با استناد به اینکه
احکام شرعی را نمیتوان مشروطه کرد و قوانین جاری نیز با وجود هزاران منکَر موجود در آن شرعی نیست، مشروطه مشروعه را دولتی مقید و مشروط به اجرای احکام شرعی معرفی کرد که در وضع قوانین جدید یا اجرای قواعد عرفیِ سابق، مطابق
عدل و
اصول مذهب و مصالح مملکت عمل میکند.
از اندیشههای دیگر او محدود ساختن سلطنت و تأسیس دارالشورا و رفع استبداد برای مقابله با تلاش دولتهای خارجی برای تضعیف اسلام ، بود.
وی همانند
سید جمالالدین اسدآبادی، به اتحاد
جهان اسلام و وحدت سیاسی مسلمانان، با وجود اختلاف مذهبی و حکومتی، توجه داشت.
ثقةالاسلام پیشوای شیخیه تبریز بود و اگرچه دشمنی میان
شیخیه و سایرین، گاه به نزاعهای طولانی و خونین منجر میشد، معتقد بود که اینگونه اختلاف
ها، اختلاف
مشرب است نه
مذهب و باید ضمن حفظ حرمت علما، از برخوردهای نابجا جلوگیری کرد.
ثقةالاسلام میکوشید برای کاهش شدت اختلاف، از بیان مطالب تعصبآمیز و القای نکات اختلافانگیز، پرهیز کند.
او در اعتراض به اخراج حاج
میرزا حسن آقا مجتهد (از مخالفان سرسخت مشروطه) از تبریز، به خواست مشروطهخواهان، به رغم اختلافات مشرب با این مجتهد بزرگ تبریز، همراه او از شهر خارج شد. این امر موجب شد که انجمن ایالتی آذربایجان، تصمیم به باز گرداندن آن دو بگیرد.
از دیدگاههای جنجال برانگیز ثقةالاسلام، نظر او درباره انحصار حق رأی به باسوادان بود. وی در مقالهای در شفق تبریز (چاپ ۱۳۲۹)، نوشت که مردم بیسواد قادر به تشخیص و انتخاب راه درست نیستند و «حق دارند ولی لیاقت ندارند».
ثقةالاسلام از تأسیس مدارس به سبک جدید حمایت میکرد و آنرا در پیشرفت جامعه مؤثر میدانست. گروههای سنّتی جامعه با این مدارس مخالف بودند ولی او میکوشید اوضاع را به گونهای سازد که کمترین حساسیت را ایجاد کند، از جمله،
رؤسای این مدارس را به برپایی
نماز جماعت و حذف عبارات تحریکآمیز در کتابهای درسی تشویق میکرد.
ثقةالاسلام از مسائل اجتماعی نیز غافل نبود. تأسیس مراکز علمی و فنی و ترویج آموزش علوم و فنون را ضروریترین نیاز کشور میدانست. او بر تولیدات داخلی تأکید، و از تجارت همه جانبه خارجی، که سبب خروج ثروت و ورود اجناس زائد میشد، انتقاد میکرد. به نظر وی تنزل ارزش مسکوکات داخلی در مقابل پول خارجی، ناشی از تجارت خارجی و آزادی فعالیت بانکهای آن
ها در
ایران و نامحدود بودن ضرابخانه دولتی بود.
طرحهای او برای آموزش کشاورزی، ایجاد شرکتهای استخراج زغالسنگ برای مصارف داخلی یا تهیه آب آشامیدنی برای شهرها و ذوبآهن، بیانگر شناخت دقیق و عمیق او از ضعفهای کشور بود.
او از عملکردهای اشتباهی چون استقراض بیجا و مسافرتهای پرخرج و گرو گذاشتن گمرکات انتقاد میکرد و این کارها را عاملِ فراوانیِ مفاسد شرعی و ملی و سیاسی میدانست.
از ثقةالاسلام آثار فراوانی باقیمانده است که عبارتاند از:
۱)
نامههای تبریز، شامل ۱۲۸ نامه و شصت تلگرام، که مجموعه گزارشهای ثقةالاسلام از اوضاع اجتماعی و سیاسی و عمومی آذربایجان خطاب به میرزا
صادق خان مستشارالدوله است.
این کتاب، که از مآخذ مهم در بررسی نهضت مشروطه آذربایجان است، در ۱۳۷۸ ش به کوشش ایرج افشار چاپ شد.
در انتهای آن جدول کشف رمز لغات ضمیمه شده است.
۲)
مرآة الکتب، در معرفی آثار و تألیفات علمای شیعه که به سبب نبودن فهرستی منقح و مرتب از تألیفات امامیه، نوشته شد.
۳)
ایضاح الانباء فی تعیین مولد خاتمالانبیاء و مقتل سیدالشهداء.
۴) بث الشکوی، ترجمه قسمت سوم از
تاریخ یمینی. ثقةالاسلام آن را به سبک نصراللّه منشی ترجمه کرده است.
۵) مجموعه تلگرافات، شامل تلگرامهای ثقةالاسلام و حاج سیدالمحققین دیبا و حاج سیدآقا میلانی به هنگام قیام آذربایجان که به محمدعلی شاه مخابره گردیده است.
۶)
تاریخ امکنه شریفه و رجال برجسته.
تعدادی رساله نیز از ثقةالاسلام بجامانده که در مجموعه آثار قلمی ثقةالاسلام شهید تبریزی منتشر شده است، از جمله: رساله «بالون ملت ایران به کجا میرود»، تحلیل ثقةالاسلام از زمینههای پیدایی مشروطه و چگونگی سیر آن و ماجرای شروع مخالفتهای محمدعلی شاه با مشروطه (تألیف ۱۳۲۵).
در رساله «ترقی مملکتی به مال است و تحصیل مال با علم» (تألیف ۱۳۲۶)، ثقةالاسلام مخالفت خود را با ورود اجناس غیر ضروری و تزئینی خارجی اعلام کرده و تحریم این کالاها را بر اساس شریعت
واجب شمرده است.
وی در رساله «اصول سیاست اسلامیه»، به این شبهه که «اصول سیاسی اسلام به گونهای است که مانع ترقی تمدن میشود»، پاسخ داده و نشر چنین افکاری را ناشی از مخالفت دشمنان دین و ناآگاهی عوام در اینباره دانسته است.
به نظر او وظیفه علمای دین این است که با ذکر دلایل عقلی و نقلی و سخن گفتن به زبان عوام (کلام قابل فهم) اصول سیاسی اسلام را برای آنان بازگویند. وی در این رساله کوتاه، اصول سیاسی اسلام را به دو دسته مادّی و معنوی تقسیم کرده و قوانین و اخلاقیات اسلامی،
مساوات و
مواسات، تساوی در حیات اجتماعی،
سخاوت و میانهروی در زندگی را در زمره این اصول شمرده است.
«مجمل حوادث یومیه مشروطه»، گزارش روزانه حوادث از ۲۸
رجب ۱۳۲۴ق تا آخرین روزهای زندگی ثقةالاسلام است که بهطور کامل در مجموعه آثار قلمی ثقةالاسلام شهید تبریزی درج شده و از منابع با ارزش درباره نهضت مشروطه آذربایجان است.
ثقةالاسلام رساله «لالان» را در
ربیع الاول ۱۳۲۶ برای علمای
نجف نوشت و از تبریز ارسال کرد. او این رساله را برای جلب نظر علمای عتبات و ترغیب آنان برای دادن فتواهای صریح، مبنی بر وجوب مشروطه، نوشت تا مخالفان نتوانند مشروطه را مخالف دین معرفی و با آن مقابله کنند.
از ثقةالاسلام نامههای متعددی بجامانده که حاوی دیدگاههای اوست؛ از جمله نامهای در ۱۳۲۵ به عبدالحسین میرزا فرمانفرما که در آن درباره سیاستهای اقتصادی و زراعی و آموزشی مملکت و رفع معضِلات در این زمینه
ها، مطالب مهمی بیان کرده است.
وی در نامه ۹
جمادی الآخر ۱۳۲۷ خطاب به هیئت علمیه نجف هشدار داد که غفلت دولت از اهداف
روس
ها در ایران، منجر به از دسترفتن آذربایجان خواهد شد.
نامه مهم دیگر ثقةالاسلام خطاب به میرزا
حسن خان مشکوة الممالک است و حاوی نکات ناگفتهای از وقایع آذربایجان و قیام بر ضد محمدعلی شاه و تحریکات
روس
ها و انگلیسی
ها و دیگر ماجراهای قیام است.
در پی درج مقالاتی در مجله معروف عربی المقتطف راجع به شیعه و شیعیان، ثقةالاسلام نیز مقالاتی را با عناوین «التشیع و قدمهُ» و «المتاولة او الشیعة فی جبل عامل» به آن مجله فرستاد.
همچنین مقالاتی از او با عناوین «تقویم گیرگوار» و «اکمال الریاضی» در مجله عربی الهلال به چاپ رسید.
(۱) صفائی، ابراهیم، اسناد سیاسی دوران قاجاریه، تهران ۱۳۴۶ش.
(۲) براون، ادوارد گرانویل، نامههائی از تبریز، ترجمة حسن جوادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳) توکلی، احمد، چند استخاره از محمدعلی شاه با جوابهای آنها، یادگار، سال ۵، ش ۸ و ۹ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۲۸).
(۴) ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی، «لایحه»، در اسداللّه رحیم زاده ضمیری، یادداشتهای میرزا اسداللّه ضمیری ملازم خاص ثقةالاسلام شهید، چاپ سیروس برادران شکوهی، تبریز (۱۳۵۵ ش الف).
(۵) ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی، مجموعه آثار قلمی ثقةالاسلام شهید تبریزی، چاپ نصرت اللّه فتحی، تهران ۱۳۵۵ ش ب.
(۶) ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب، چاپ محمدعلی حائری، قم ۱۴۱۴ـ.
(۷) ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی، نامههای تبریز از ثقةالاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۸) ثقةالاسلام تبریزی، محمد، سوانح عمری یا آثار تاریخی، (بی جا)، چاپخانه رضائی، ۱۳۴۰ ش.
(۹) رحیمزاده ضمیری، اسداللّه، یادداشتهای میرزا اسدالله ضمیری ملازم خاص ثقةالاسلام شهید، چاپ سیروس برادران شکوهی، تبریز (۱۳۵۵ش).
(۱۰) رفیعی، منصوره، (جعفری فشارکی)، انجمن: ارگان انجمن ایالتی آذربایجان، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۱) صفائی، ابراهیم، رهبران مشروطه، ج۲، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۲) فتحی، نصرت اللّه، زندگینامه شهید نیکنام ثقةالاسلام تبریزی و بخشی از تاریخ مستند مشروطیت ایران، (تهران) ۱۳۵۲ ش.
(۱۳) فدایی عراقی، غلامرضا، فهرست کتابهای شیعه پیش از الذریعه، نشر دانش، سال ۱۷، ش ۵ (مرداد و شهریور ۱۳۶۶).
(۱۴) حبل المتین، قصور از کیست؟، سال ۱۹، ش ۲۷ (محرّم ۱۳۳۰).
(۱۵) کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۶) کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۷) «مجلس ملی»، جریده ملی، سال ۱، ش ۸ (۲۶ رمضان ۱۳۲۴)، ش ۱۹ (شوال ۱۳۲۴).
(۱۸) مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران ۱۳۵۰ـ۱۳۵۵ ش.
(۱۹) مفتون دنبلی، عبدالرزاق بن نجفقلی، تجربة الأحرار و تسلیة الأبرار، چاپ حسن قاضی طباطبائی، تبریز ۱۳۴۹ـ۱۳۵۰ ش.
(۲۰) ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۲۱) ویجویه، محمدباقر، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، چاپ علی کاتبی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۲) هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ ش.
•
بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «میرزا علی ثقةالاسلام تبریزی»، شماره۴۲۵۰.