آیتاللّه حاج شیخ عبدالرحیم سامت، یکی از عالمان مشهور قزوین و رئیس حوزه علمیه آن، بود. وی پس از تحصیل در حوزه علمیه قزوین و قم به نجف رفته و بعد از ده سال تحصیل و استفاده از مراجع و بزرگان حوزه علمیه نجف و اخذ اجازات متعدد روایت و اجتهاد از استادان خویش، به زادگاهش قزوین بازگشت و بیش از نیم قرن به تدریس و تبلیغ دین و اقامه جماعت و احیای مساجد و مدارس علوم دینی و رسیدگی به امور دینی مردم پرداخت. عالم ربانی، حضرت آیتاللّه حاج شیخ عبدالرحیم سامت، یکی از عالمان مشهور قزوین و رئیس حوزه علمیه آن، به شمار میرفت. پدرش آقا میرزا حسن قزوینی از نوادگان رفیعالدین محمد واعظ قزوینی (م۱۰۸۹ق) صاحب (ابواب الجنان) و از ائمه جماعت شهر بود. میرزا عبدالرحیم سامت، در ۶ ربیع الثانی ۱۳۲۱ ه.ق (۱۲۸۱ هجری شمسی)، در شهر قزوین، در خانوادهای مذهبی و مؤمن، متولد شد. میرزا عبدالرحیم سامت از احفاد ملامحمد رفیعالدین قزوینی معروف میباشد، معاشرت با دوستان اهل علم، چون: مرحوم آقا سیداحمد حاج سید جوادی و... سبب گردید، به تحصیل علوم دینی علاقهمند گردد و به حوزه علمیه، روی آورد. ۳.۱ - قزوین و قممیرزا عبدالرحیم، پس از تحصیل علوم جدیده وارد حوزه علمیه قزوین شد (در کنار کار در بازار، درس هم میخواند) و پس از آموختن مقدمات و سطوح (به مدت پنج سال) نزد استادان در شهر قزوین مخصوصاً حضرت آیةالله سید موسی زرآبادی و حاج شیخ علی اکبر الهیان، شیخ یحیی مفیدی (ادبیات و معالم)، و سیدهبةالله تلاتری و میرزا محمود رئیسی در سال ۱۳۴۷ ق، عازم حوزه مقدسه قم گردید.پنج سال هم در قم بود و توفیق یافت که سطح را در محضر عالمان وارسته حوزه علمیه قم، به پایان برساند و سطوح عالیه را نزد حضرات آیات: حاج شیخ حسن نویسی، میرزا ابوالفضل زاهدی قمی و میرزا محمد همدانی و آیةاللّه سیدمحمد حجت کوهکمری فرا گرفت (و این غیر از اقامت چندماهه ایشان در مدرسه نیم آورد اصفهان و تتلمذ نزد آیات عظام: سیدمحمد نجف آبادی، سیدعلی نجف آبادی، سیدمهدی درچهای و حاج آقا رحیم ارباب بود.) ۳.۲ - نجفپس از این دوره، تشویق استادانش در سال ۱۳۵۲ ق، به نجف اشرف، مشرف شد و ده سال در آن حوزه پر خیر و برکت و در کنار حرم شریف حضر امیر (علیهالسّلام) به کسب علم از محضر عالمان بزرگ آن حوزه پرداخت. از محضر مراجع عظام: سیدابوالحسن اصفهانی، حاج آقا ضیاء الدین عراقی، حاج میرزا محمدحسین نائینی، حاج شیخ محمدحسین کمپانی غروی و میرزا ابوالحسین مشکینی صاحب حاشیه بر «کفایة الاصول»، شیخ موسی خوانساری، شیخ محمدکاظم شیرازی، به مدت ۱۰سال حاضر شد و بهرههای فراوان از دانش سرشار آنان برد.۳.۳ - بازگشت به وطندر سال ۱۳۶۲ق. با اخذ اجازات متعدد روایت و اجتهاد از استادان خویش، بعد از ده سال، از نجف به زادگاهش قزوین بازگشت و بیش از نیم قرن به تدریس و تبلیغ دین و اقامه جماعت و احیای مساجد و مدارس علوم دینی و رسیدگی به امور دینی مردم پرداخت.در ابتدای ورود به نجف کسی را نمیشناختم، مثل بسیاری از تازه واردها، غریب و تنها بودم. دلم شکست، یکسره وارد حرم مطهر مولیالموحدین آقا امیرالمؤمنین شدم، پس از زیارت عرض کردم: آقا! من تنها و غریبم، آمدهام در کنار مرقد مطهر شما، علوم اهل بیت را فرا بگیرم، هیچ کس را نمیشناسم که مرا راهنمایی کند و دستم بگیرد، از شما، بهترین حجره را در بهترین مدرسهها میخواهم و پنج ساله هم به درجه اجتهاد برسم! طولی نکشید که به لطف الهی و توجه و عنایت آن بزرگوار، بهترین حجره، در بهترین مدرسه، نصیب من شد، ولی مدتی را که به حضرت امیر (علیهالسّلام) عرض کرده بودم برای رسیدن به درجه اجتهاد، تبدیل به ده سال شد و آخرهم چیزی نشدیم.! مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی، مرد فوق العادهای بود، بر فقه، خیلی مسلط بود و بر این فن تبحر داشت، بر کرسی تدریس که قرار میگرفت، وسائل الشیعه را باز و روایتهای مربوط به بحث را قراءت میکرد، آنچنان دستهبندی شده و جذاب مطلب را ارائه میداد که انسان خسته نمیشد. برخی میگفتند: سید از خود چیزی ندارد، آنچه میگوید، براساس نوشتههایی است که از حاج آقا رضا همدانی دارد، از قضا، موضوع بحث ایشان، کتاب طهارت بود که کتاب طهارت حاج آقا رضا، چاپ و منتشر شد. بسیاری به مطالعه کتاب پرداختند و فهمیدند، بین آنچه را مرحوم آقا رضا گفته و در این کتاب آمده، با آنچه مرحوم سید القاء میکند، تفاوت بسیار است و غیر قابل مقایسه. ایشان، از نظر هوش و ذکاوت، فوقالعاده بود، روزی یکی از دوستان، به نام آقا شیخ علی مشکوه، که قصد داشت به ایران بازگردد، رفته بود خدمت مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی برای خداحافظی و گرفتن اجازه نامه. (میدانید در آن روزگار، مرسوم بود که وقتی کسی میخواست به وطن بازگردد، از اساتید خود، اجازاتی میگرفت.) وقتی از محضر آقا سیدابوالحسن اصفهانی برگشت، دیدم میخندد. گفتم: چرا میخندی؟ گفت: چیز شگفت انگیزی امروز دیدم، بیست سال پیش، وقتی آقا سیدابوالحسن اصفهانی، به حال اعتراض، عراق را ترک کرده بود و به ایران آمده بود، در قم، به خدمت ایشان رسیدم و اجازه نامهای از محضرشان گرفتم، اکنون پس از بیست سال که از آن زمان میگذرد. به خدمت ایشان رسیدم، تا اجازه اجتهاد بگیرم. فرمود: آن اجازهای که در قم به شما دادیم چه کردید! این واقعاً از فردی چون ایشان، با آن همه اشتغال، آن هم در سن کهولت، امر عجیبی بود. عجیبتر این که ایشان محرر نداشت، خود ایشان به همه استفتاءات و نامهها، پاسخ میداد که کار بسیار سنگینی است. امّا مرحوم آقا ضیاء عراقی، وی، در تدریس، خیلی پشت کار داشت و پر حوصله بود. به یاد دارم در مرض فوت ایشان، با جمعی از دوستان، به عیادت وی رفتیم، در همان حال، گفت: راجع به فلان مساله، به نظر جدیدی رسیدهام که پس از رفع کسالت، مطرح خواهم کرد، که متاسفانه، بهبود نیافتند و چشم از دنیا فرو بست و به دیار باقی شتافت. به خاطر همین شدت علاقه به تدریس و شاگردپروری بود که بارهای بار میگفت: (خدا را شاکرم که مرجع نشدم و این مسؤولیت، به دوش من قرار نگرفت.) وقتی هنوز در حوزه قزوین بود و خدمت مرحوم مفیدی، مطول میخواند، روزی در سر درس، ایشان عبارت مشکلی را از مطول، مطرح کرد و گفت: هر کس، این عبارت را فهمید، برای من بنویسد و بیاورد، ایشان آن عبارت را مطالعه کرد، معنای عبارت را به عربی، که از طلبهای مانند ایشان، انتظارش نمیرفت، نوشت و برای ایشان آورد. ایشان وقتی عبارت را مطالعه کرد، به ایشان امر کرد که بر شما واجب است که برای ادامه تحصیل، به نجف اشرف بروید. اتفاقاً، پس از چند سالی، مقدمات رفتن به نجف آماده شد، ده سالی در نجف بود. از طرف خانواده، نامهای به دست ایشان رسید که در آن آمده بود: به قزوین برگرد و اگر نمیخواهی در قزوین بمانی، تشکیل خانواده بده و برگرد به نجف اشرف. تصمیم گرفت به قزوین برود، منتهی بر آن بود که مدتی بماند و به نجف برگردد، برگشت دوباره از قزوین به نجف، نیاز به مجوزی داشت به نام (سمت العوده)، این مجوّز را به هر کسی نمیدادند، خدمت مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی رسید و از محضر ایشان تقاضا کرد که توصیهای به ایشان بفرمایند، تا مشکل حل شود. ایشان هم لطف کرد به مقامات عراقی توصیه فرمود و آنان نیز پذیرفتند و به ایشان (سمت العودة) دادند، هنگام حرکت، فرا رسید، برای خدا حافظی و گرفتن اجازه اجتهاد، خدمت مرحوم سیّد رسید، ایشان مریض بود، با این حال، با دست خط مبارک، برای ایشان اجازه نوشت. معمول در اجازهها این بود که دیگران مینوشتند، و آقا سیدابوالحسن آن را امضا میفرمود، ولی در حق ایشان لطف کرد و با دست خط خود، اجازه صادر فرمود، در همین دیدار فرمود: (آقای سامت، اصرار نداشته باشید که برگردید، اگر مقتضی بود، در قزوین بمانید.) از این فرمایش، ایشان تعجب کرد، چرا که چند وقت پیش، ایشان برای گرفتن (سمت العودة) توصیه فرمود، حالا چرا این چنین میفرماید. خلاصه، به قزوین آمد و ازدواج کرد، خواست برگردد که آقای مفیدی دید و گفت: (آقای سامت، مردم و حوزه قزوین، به شما نیاز دارند، در این صورت، بر شما حرام است که به نجف برگردید و این مردم و حوزهها را رها کنید.) سخن این استاد بزرگوار و سفارشی که مرحوم سیدابوالحسن، به هنگام عزیمت به قزوین، به ایشان فرموده بود، در بازگشت به نجف، دچار تردید شد، از این روی، برای بازگشت به نجف، استخاره کرد، بد آمد، دوباره استخاره کرد، باز هم بد آمد. لذا از تشرف به نجف، صرف نظر کرد و در قزوین ماندگار شد. ۱. تقریرات درس فقه آیةاللّه سید ابوالحسن اصفهانی (طهارت، حج، بیع). ۲. تقریرات درس فقه آیةاللّه میرزا ابوالحسن مشکینی (صلاه). ۳. تقریرات درس فقه میرزای نائینی (خیارات). ۳. تقریرات درس فقه آقا ضیاء عراقی (زکات، قضا و غصب). ۴. تقریرات درس اصول آقا ضیاء عراقی (دوره کامل). ۵. تقریرات درس اصول مشکینی (قطع و ظن و برائت). زندگی شیخ عبدالرحیم سامت، ساده و طبعش بلند و بنیهاش قوی و اخلاقش خوش و زبانش نرم بود و در تمام راهپیمائیهای پیش از انقلاب در صف مقدم، همراه با دیگر علمای شهر شرکت داشت و نامش هماره در ذیل اعلامیههای علیه رژیم دیده میشد. شیخ عبدالرحیم سامت، این عالم مجاهد پس از نیم قرن تدریس، تبلیغ دین و اقامهی نماز جماعت سرانجام در ۲۵ بهمن ۱۳۷۸ ش برابر با هشتم ذیقعده سال ۱۴۲۰ ق در سن ۹۹ سالگی دار فانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت و با تشییعی باشکوه در صحن امامزاده حسین (علیهالسّلام) قزوین به خاک سپرده شد. در تیرماه ۱۳۷۸، همایش بزرگداشت ایشان در دانشگاه علوم پزشکی قزوین برگزار شد و کتابی با نام (رهپوی هدایت) در تجلیل از مقام علمیاش منتشر شد. سایت تبیان، برگرفته از مقاله «آیتالله میرزا عبدالرحیم سامت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۹/۲۳. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیتالله سیدموسی زر آبادی قزوینی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۹/۲۳. ردههای این صفحه : درگذشتگان سال 1420 (قمری) | شاگردان آقا ضیاءالدین عراقی | شاگردان آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی | شاگردان آیتالله سیّدمحمّد حجّت کوهکمری | شاگردان آیتالله میرزا محمّدحسین نائینی | شاگردان محمدحسین غروی اصفهانی کمپانی | علمای قزوین | علمای معاصر |