میرزا ابوالحسن جلوه اصفهانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میرزاابوالحسنجلوه، از
حکمای شیعی قرن سیزدهم بود.
نام او سیدابوالحسن طباطبائی بود
و چون در سرودههایش، جلوه
تخلص میکرد به این نام مشهور شد.
وی در ۱۲۳۸ در احمدآباد گجرات به دنیا آمد. نَسبش با سی واسطه به
امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد. جلوه از نوادگان
حکیم بنام
دوره صفوی ،
میرزارفیعالدین نائینی (متوفی۱۰۸۳)، بود. پدر جلوه،
سیدمحمد طباطبائی ، متخلص و معروف به مظهر، از پزشکان و ادیبان اوایل
دوره قاجار بود.
حکیم الهی میرزا ابوالحسن جلوه یکی از دانشوران جهان
تشیع است که در عصر قاجار چون ستارهای فروزان در آسمان
حکمت درخشید و با تلاشی ارزشمند و کوششی وافر مشعل
حکمت را در این عصر روشن نگاهداشت.
حکیم جلوه از لحاظ نسب به سلسلهای از سادات طباطبا انتساب دارد که از طریق
پدر به
امام حسن مجتبی علیهالسّلام و از طریق
مادر به حضرت
امام حسین علیهالسّلام میرسد و یکی از اجداد او سید بهاءالدین حیدر است که در
قرن هفتم در زواره میزیست و زمانی که
قوم وحشی مغول به این شهر یورش آوردند این سید وارسته چون شیر شجاع رهبری
دفاع مردم این شهر در مقابل مهاجمان را عهدهدار گردید و سرانجام به دست خونخواران مغول به
شهادت رسید و در خانهاش دفن گردید و مرقدش اکنون زیارتگاه مردم میباشد.
نسب جلوه پس از شش واسطه به متکلم و
حکیم مشهور میرزا رفیعای نائینی میرسد و جلوه خود در نامه دانشوران ناصری ذیل شرح زندگانی خویش به این نکته اشاره دارد.
رفیع الدین طباطبایی یکی از
حکمای معروف
شیعه است که با استفاضه از محضر علمایی چون
شیخ بهائی،
میرفندرسکی و شیخ شوشتری در اقیانوس اندیشه به غواصی پرداخت و ثمره تلاشهای علمی او تالیفات ارزشمندی چون حاشیه بر
صحیفه سجادیه، شرح اصول کافی و ثمره شجره الهیه میباشد که از عمق تفکرش
حکایت دارد.
علامه مجلسی از او به عنوان سومین
استاد اجازه،
حدیث ذکر میکند.
«سید محمد مظهر»
پدر جلوه از شعرا و
حکمای دوره قاجاریه است که برای تکمیل دانستههای طبی و ادبی خویش راهی
هندوستان گردید و مدتها در این سرزمین
اقامت داشت و در سال ۱۲۳۸ ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندی شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصی که بعدها به میرزا ابوالحسن جلوه مشهور گردید.
«مظهر» به تقاضای برادرش میر محمدحسین دوم که انسانی فاضل و پروا پیشه بود همراه خانواده از هند به
اصفهان آمد و غالبا در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آنکه به سال ۱۲۵۲ ق. در این شهر دار فانی را
وداع گفت و در جلو بقعه پدرش - فقیه نامدار میر محمدصادق طباطبایی مدفون گردید. در این هنگام جلوه دوران نوجوانی را سپری مینمود و چهارده سال داشت. او تحصیلات مقدماتی،
قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنکه در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از کسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعری میگوید:
با همه سختی و رنج محنت، نگذشت جز پی تحصیل این شب و سحر من.
آن عنصر سخت کوش با وجود آنکه امکاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترک گفت. مدرسهای که
حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمد مهدی معروف به
حکیم الملک (از نوادگان سید روح الله طباطبائی اردستانی) است.
حجرهای که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است که سید حسین طباطبائی متخلص به مجمر
شاعر زوارهای در سال ۱۲۰۹ در آن اقامت داشت.
در این حال شوق تحصیل،
تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج میزد و طبع حقیقتجویی او با اندیشههای دینی بخصوص افکار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود مینویسد: «چون فطرتها در میل به علوم مختلف است خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول ازالهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم.»
جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبد الجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولا در پیمودن طریق
حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحثهای فلسفی و عرفانی با طلاب کاملا موفق بود.
در سال ۱۲۷۳ ق. در حالی که جلوه ۳۵ بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترک کرد و به قصد تهران
عزیمت نمود. مدرسهای که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفا نام داشت که نخست به دستور فتحعلی شاه برای
بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.
جلوه در این مدرسه به مدت ۴۱ سال به تدریس
حکمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشهای و آقا علی مدرسی و جلوه سه استاد کامل
فلسفه و
حکمت به شمار میرفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده میکردند و با
رحلت آن دو
حکیم در دوره ناصری علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت
و بعد از حاج ملا هادی سبزواری در مکتب وی فلسفه جان تازهای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بیپیرایه، فروتن و اندیشمند میزیست و میکوشید تا جانهای تاریک را به
نور حکمت روش کند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانهای را میگذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشههای خود را در
اختیار شاگردانی قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب میآمدند.
بنابر زندگینامه جلوه، که خودش آن را به درخواست
اعتضادالسلطنه (وزیر علوم ایران در دوران قاجار) در ۱۲۹۴ نوشته،
پدر وی در جوانی برای تکمیل مهارتهای خود در طبابت و افزایش توانمندیاش در ادبیات و تاریخ، از راه قندهار و کابل به حیدرآباد و سند رفت.
در سند، میرزاابراهیمشاه، وزیر غلام علیخان (امیرِ سند)، دختر خود را به همسری او درآورد.
پس از مدتی، غلامعلیخان او را به سفارت نزد فرمانروای
هندوستان فرستاد. مظهر بعد از موفقیت در این مأموریت، به علت
حسادت و
سعایت اطرافیانِ غلامعلیخان، مورد بیتوجهی قرار گرفت و از اینرو سند را ترک کرد و به احمدآباد گجرات رفت و به
تجارت مشغول شد.
بعدها بدخواهی اطرافیانِ غلامعلیخان و صداقتِ مظهر برای امیرسند معلوم گشت و امیرسند در نامههای مکرر، ضمن عذرخواهی از مظهر، او را به سند دعوت کرد، ولی مظهر تقاضای امیر را نپذیرفت و به بمبئی رفت و مدتی در آنجا زندگی کرد.
چندی بعد، مظهر به دلیل درخواستهای برادرش و نیز اختلال اوضاع سند، هند را به قصد اصفهان ترک کرد و چون اکثر خویشاوندانش در زواره بودند، غالباً در
زادگاه خود، زواره، اقامت میکرد.
وی بین سالهای ۱۲۵۲
تا ۱۲۵۴،
بر اثر بیماری
وبا ، درگذشت.
آن عنصر سخت کوش با وجود آنکه امکاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد
اصفهان ترک گفت. مدرسهای که
حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمد مهدی معروف به
حکیم الملک (از نوادگان
سید روح الله طباطبائی اردستانی) است.
حجرهای که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است که سید حسین طباطبائی متخلص به مجمر شاعر زوارهای در سال ۱۲۰۹ در آن اقامت داشت.
در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج میزد و طبع حقیقت جویی او با اندیشههای دینی بخصوص افکار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود مینویسد: «چون فطرتها درمیل به علوم مختلف است خاطر من میل به
علوم عقلیه کرد و در تحصیل
علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم.»
جلوه در
اصفهان از محضر علمایی چون
میرزا حسن نوری،
میرزا حسن چینی و
ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولاً در پیمودن طریق
حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحثهای فلسفی و عرفانی با طلاب کاملاً موفق بود.در سال ۱۲۷۳ ق.
در حالی که جلوه ۳۵ بهار را پشت سر نهاده بود
اصفهان را ترک کرد و به قصد
تهران عزیمت نمود. مدرسهای که در
تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفاء نام داشت که نخست به دستور
فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.
جلوه در این مدرسه به مدت ۴۱ سال به تدریس
حکمت و
فلسفه و
ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده
آقا محمد رضا قمشهای و
آقا علی مدرسی و جلوه سه استاد کامل
فلسفه و
حکمت به شمار میرفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده میکردند و با رحلت آن دو
حکیم در دوره ناصری
علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت
و بعد از
حاج ملاهادی سبزواری در مکتب وی فلسفه جان تازهای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بیپیرایه، فروتن و اندیشمند میزیست و میکوشید تا جانهای تاریک را به نور
حکمت روشن کند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانهای را میگذراند و درحدود نیم قرن پرتوی از اندیشههای خود را در اختیار شاگردانی قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب میآمدند.
جلوه در زندگینامه خود نام استادانش را ذکر نکرده است.
به گزارش برخی، او نزد میرزاحسن پسر آخوند ملاعلی نوری، ملامحمدجعفر لاهیجی (متوفی پیش از ۱۲۹۴)، سیدرضی لاریجانی (متوفی۱۲۷۰)، میرزاحسن چینی (متوفی ۱۲۶۴) و ملاعبدالجواد تونی خراسانی (متوفی ۱۲۸۱) تلمذ کرده است.
جلوه طی سالها تدریس در اصفهان و تهران، شاگردان بسیاری تربیت کرد که به گفته خود او،
برخی از آنان محض آموختن اصطلاحات، بعضی برای اظهار فضل و عده کمی از روی صداقت و سادگی و اعتقاد به عالم تجرد گرد او جمع میشدند.
در حوزه علوم عقلی، علما و
حکمت
شناسان و عرفای برجستهای نزد جلوه پرورش یافتند که از آن جملهاند:
میرزاحسن کرمانشاهی (متوفی۱۳۳۶)،
میرزاشهابالدین نیریزی شیرازی (متوفی۱۳۲۰)،
میرزامحمدطاهر تنکابنی (متوفی۱۳۶۰)،
آخوند ملامحمد هیدجی (متوفی۱۳۳۹)،
آقاسیدحسین بادکوبی (متوفی۱۳۵۸)،
سیدعباس موسوی شاهرودی (متوفی۱۳۴۱)،
سیدموسی زرآبادی (متوفی۱۳۵۳)،
حاجملامحمد آملی (متوفی۱۳۹۰)،
میرزایحیی دولتآبادی (متوفی۱۳۱۸)،
میرزامحمدعلی شاهآبادی (متوفی۱۳۶۹) و
آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹).
وی پس از
وفات آخوند محمد رضا صهبا قمشهای به درس میرزاابوالحسن جلوه رفت و کتاب تمهید القواعد ابن ترکه را نزد وی خواند. تنکابنی درباره روش درسی جلوه مینویسد: میرزا را عادت بر این بود که تا کتابی را تصحیح نمیکرد شروع به بحث در آن نمینمود. آن تمهید القواعد که نزد آقا محمد رضا قمشهای خوانده بودیم گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان عرفانی مطالب کتاب را تقریر مینمود لیکن مرحوم جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح مینمود سپس درس میگفت و از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشهای کاملا آشکار بود. (احوال بزرگان، مرتضی مدرسی چهاردهی، مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، شهریور ۱۳۲۵)
میرزا محمد طاهر تنکابنی از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر است و احاطه نامبرده به متون و آراء فلاسفه سلف شگفتانگیر بوده است
و در
ریاضیات،
هیئت،
نجوم و
طب نیز
مهارت داشت. از سال ۱۳۱۰ ش. دوران مشقات این
حکیم آغاز شد و از پی تبعیدها و زندانها (به
دلیل مبارزه با رضاخان) سرانجام در سال ۱۳۲۰ از دار غرور به سرای سرور
کوچ نمود
و در جوار قبر استادش جلوه مدفون شد.
این
فقیه عارف پس از فراگیری مقدمات و علوم نزد
پدر و
برادر بزرگ خود آیتالله شیخ احمد بید آبادی و علامه میرزا محمد هاشم چهار سوقی هنگامی که پدرش مورد
غضب ناصرالدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال ۱۳۰۴ ق. به همراه
والد بزرگوار خویش راهی
تهران شد و تحصیل
علوم اسلامی را پی گرفت و فلسفه،
حکمت و عرفان را نزد
حکیم جلوه آموخت و پس از ۱۶ سال اقامت در تهران به
نجف اشرف رفت و در آنجا از محضر آخوند ملا
محمد کاظم خراسانی استفاده کرد. در
سامرا نزد
میرزای شیرازی نیز شاگردی کرد و پس از ۸ سال
اقامت در
عراق به تهران آمد و در خیابان شاه آباد سابق
سکونت گزید. به همین دلیل او را شاه آبادی گویند. وی در مدت ۱۷ سال اقامت در تهران به نشر معارف
مذهب حقه تشیع و مبارزه با نظام جور از طریق جلسات درس و سخنرانی همت گماشت و قبل از به
قدرت رسیدن رضاخان کرارا چهره مزدورانه وی را افشا مینمود. در محضر آیتالله شاه آبادی دانشورانی چند تربیت شدند که برجستهترین آنها حضرت
امام خمینی رحمةاللهعلیه، حضرت آیتالله
مرعشی نجفی و آیتالله
میرزا هاشم آملی میباشد که در
قم از محضر این
عارف متشرع فیض بردند. از تالیفات گرانقدر نامبرده
شذرات المعارف، رشحات البحار و مفتاح السعاده در خور ذکرند.
وی متولد ۱۲۹۳ ق. در یکی از روستاهای بادکوبه جمهوری
آذربایجان است. پس از تحصیل مقدماتی به تهران آمد و
فلسفه و ریاضیات را نزد جلوه فرا گرفت. پس از مدتی عازم نجف شد و در این شهر مقدس نزد آخوند خراسانی و شیخ حسین مامقانی
فقه و
اصول را آموخت. فیلسوف معاصر و مفسر کبیر
علامه طباطبایی ریاضیات و
الهیات شفا را نزد این
حکیم در نجف تحصیل نمود.
آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزکار و مشاهیر مراجع روحانی است که به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با
شیخ فضل الله نوری همکاری داشت. وی پس از نشو و نما در آمل و فراگیری علوم مقدماتی در این شهر روانه تهران گردید و از افاضل این شهر خصوصا
حکیم جلوه استفاده کرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعی و خدمات دینی پرداخت و از مراجع عظام محسوب گردید. وی در سال ۱۳۳۶ به رحمت ایزدی پیوست و جنازهاش با تجلیل و
احترام فراوان در جوار مقبره جلوه دفن گردید.
نامبرده که از شاگردان مسلم و مبرز جلوه است یکی از ارکان مهم انتقال فلسفه به طبقات متاخر میباشد. شاگردان زیادی تربیت نموده که مشهورترین آنها فیلسوف فاضل
سید موسی زرآبادی است، از تالیفات وی حواشی فراوانی است که بر شرح اشارات و اسفار و شفای
ابوعلی سینا نوشته است.
حکیم میرزا ابراهیم
حکمی زنجانی،
حکیم ملا محمدهیدجی زنجانی، عبدالرسول مازندرانی، ضیاء
الحکمای زوارهای، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا علی اکبر
حکیم یزدی، میرزا محمود مدرس کهکی قمی، حاج شیخ عبدالنبی نوری، سید عباس شاهرودی، سید محمود حسینی مرعشی نجفی (
پدر حضرت آیة الله مرعشی نجفی) حاج میرزاعبدالکریم سبزواری فرزند حاج
ملاهادی سبزواری و...
جلوه از اوان جوانی روان خود را با
حکمت و فلسفه آشنایی داد و از سرچشمه «یؤتی
الحکمة من یشاء» کامروا و سیراب گردید. آفتاب
حکمت بر ذهنش تابید و به نور معرفت آراسته گردید.
قدرت کم مانند وی در مباحثه و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی، احاطه بر اندیشههای
حکمای سلف به همراه فروتنی و مهربانی و کلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه درالشفاء با هیجان و پر ازدحام نمود. بر اندیشههای فلسفی وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث
حکمی و عرفانی بررسی میکرد. از دالان تردید سریع عبور میکرد و شوارع سالمتر را برای عبور از مباحث فلسفی برمیگزید. تخصصی ویژه در تدریس اندیشههای ابوعلی سینا داشت و در
فلسفه مشا استادی نامور بود.
تالیفات ابن سینا را ارزشمند دانسته، به تدریس آنها
افتخار میکرد. آثار ملاصدرا را نیز تدریس مینمود و ماخذ بعضی نقل قولهای مندرج در اسفار اربعه را مشخص مینمود.
تقریبا اکثر
عمر بابرکت این
حکیم صرف مطالعه، تحقیق و تفکر میشد و اگر به این امور اشتغال نداشت به
راز و نیاز با خدای خویش و امور عبادی میپرداخت. با وجود تواناییهای فکری و اندیشههای عالی در هنگام نوشتن به ساحت مقدس
اهل بیت عصمت و طهارت توسل میجست و آن روانهای پاک و مقدس را به امداد میطلبید تا مبادا از خود نوشتهای بر جای نهد که عبث باشد یا خوراکی شبههناک را متوجه اذهان نماید.
جلوه را در پارهای از تذکرهها و کتب تراجم به مدرس و مبلغ فلسفه مشا و بیتوجه و حتی مخالف
حکمت اشراق معرفی نمودهاند اما با بررسی گرایشها و برخی نوشتهها و خصوصا اشعارش این واقعیت آشکار میشود که آن آرامش روحانی را که خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در
آثار فلسفی جویای آن بود به دست نمیآورد و این گونه مباحث فلسفی شکلهایی را برایش پدید آورده که شناخت عرفانی و اقبال به سلوک روحانی و سیر معنوی او را از این دالان تردید میرهاند. او که با صمیمیت و جدیتی وافر در جستجوی حقیقت بود در دهههای آخر زندگی راه قلب را برای رسیدن به این مقصد بر میگزیند و از این طریق به استقبال نفخههای روحانی میرود. چنانچه در شعری به این واقعیت اذعان دارد.
عقل کالای نفیسی است به بازار جهان ما ز عشق
آتش سوزنده به کالا زدهایم
ما ز کشتی بگذشتیم پی شوق وصال خویش از جان بگذشتیم و به
دریا زدهایم
و در مطلع غزلی میگوید:
گرچه ندانم کجاست بارگه و کوی دوست لیک به دل میرسد از همه سو بوی دوست
و در بیتی دیگر گفته است :
مرا به دل همه شوق
بهشت بود به عمر چو نور روی تو دیدم نماند شوق بهشت
یکی از آثاری که پرتوی از اندیشههای عرفانی جلوه را به ثبوت میرساند تعلیقهای است که آن
حکیم بر مقدمات شرح فصوص
الحکم قیصری نوشته است
که نسخهای عکسی از آن در اختیار نگارنده است. (اصل نسخه مخطوط آن که بزبان عربی است به شماره مسلسل ۷۰۲۱ در کتابخانه حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی نگهداری میشود)
گفتهاند جلوه دارای مناعت طبع و همت عالی بود، زاهدانه میزیست و با مردم بهندرت مراوده میکرد، به حلاوت و لطافت بیان و استواری اندیشه مشهور و نزد همگان محترم بود، با بزرگان
فقها و رجال دولت روابط حسنهای داشت، و به دربار و خاندان سلطنتی قاجار بیاعتنا بود و گرچه اشعاری در مدح
ناصرالدینشاه سروده است، تعلق خاطری به دربار نداشت. او از هرگونه بیاحترامی مصون بود، زیرا هنگام تدریس از بیان سخنان تفرقهبرانگیز و مطالبی که خوشایند علما و فقها نبود، پرهیز میکرد و در حفظ زبان و اظهار رأی خود متانت داشت. او
فلسفه را با نهایت فهم و دانایی و با مثالهایی درخور فهم شاگردان تدریس میکرد و با سعه صدر مسائل فلسفی را برای آنان تشریح مینمود و به سؤالاتشان پاسخ میگفت و در ضمن مثالهای خود،
کنایات لطیفی درباره برخی معاصران، که روش آنان را نمیپسندید، میآورد.
از روشهای جالب و ابتکاری او این بود که به هنگام تدریس، مصادر و مآخذِ اقوال و عباراتِ مندرج در آثار فلاسفه را مشخص میکرد.
همچنین به گفته
تنکابنی ،
جلوه برای تدریس هر کتاب، ابتدا تمام آن را تصحیح و سپس بحث درباره آن را شروع میکرد.
جلوه معاصر
آقامحمدرضا قمشهای و
آقاعلی مدرس طهرانی بود و هر سه از بزرگترین
حکیمان حوزه فلسفی تهران (تهران، بخش۵: حوزه فلسفی و عرفانی تهران) بودند. با درگذشت قمشهای و آقاعلی مدرس، تدریس
علوم عقلی به مجلس درس جلوه منحصر شد.
جلوه علاوه بر کتابهای فلسفی، متون
عرفان نظری ، از جمله تمهیدالقواعد (ترکه اصفهانی، خاندان) را هم تدریس میکرد.
او
شعر نیز میسرود و از سبک
ناصرخسرو قبادیانی پیروی میکرد.
جلوه کتابخانهای مشتمل بر بهترین آثار
حکما، ادبا، عرفا و دانشمندان داشت که از کتابخانههای غنی روزگارش بهشمار میرفت. وی
وصیت نمود که کتابهایش را بفروشند و
پول آن را به افراد
فقیر و محتاج بدهند. بعدها کتابهای این
کتابخانه ، که بالغ بر ۲۰۵ جلد بود، به
کتابخانه مجلس شورای ملی فروخته شد و هم اکنون در این کتابخانه نگهداری میشوند و بیشتر آنها در فهرست
کتابخانه مجلس ، تألیف
یوسف اعتصامی ،
معرفی شدهاند. اهمیت کتابهای او در این است که وی، علاوه بر تصحیح و مقابله آنها با دیگر نسخههای ارزشمند کتابخانههای معتبر تهران در آن ایام، تعلیقات و حواشی و یادداشتهاییبر آنها نوشته است.
جلوه در آرا و افکار خود بیشتر به
حکمت مشاء متمایل بود و به آرای ملاصدرا و
حکمت متعالیه دیدگاهی نقادانه داشت.
به نوشته
یحیی دولتآبادی ،
جلوه کتابهای
ملاصدرا را تدریس میکرد، اما به آنها اهمیتی نمیداد.
وی از منکران
حرکت جوهری بود و استدلالهای قائلان به آن را مردود میدانست. او رسالهای در این باب نوشته و برای نقد حرکت جوهری ابتدا دلیل اثبات آن را بدینگونه تقریر کرده است که همه حرکتها، چه طبیعی، چه ارادی و چه قَسْری، به طبیعت بازمیگردند، زیرا طبیعت مبدأ حرکت است و چون حرکت، پدیدهای تجددی و تغیری است و علت پدیده متغیر، خود نیز باید متغیر باشد، از اینرو طبیعت نیز مانند حرکت، متغیر است و چون طبیعتی که مبدأ حرکت اجسام میشود جوهر است، از قانونِ «علت پدیده متغیر باید متغیر باشد» میتوان نتیجه گرفت که طبیعتِ جوهری اجسام طبیعی، برحسب ذات خویش، سیال و متحرک است
. سپس جلوه
، در نقد دلیل مذکور، میگوید اینکه حرکتها باید به حرکت ذاتی بازگردند تا استناد متغیر به ثابت پیش نیاید درست است، ولی این نتیجهگیری که حرکت ذاتی همان حرکت جوهری است درست نیست، چون میتوان گفت همه حرکتها در جهانِ کَوْن و فساد به حرکت فلک بازمیگردند و چون
حرکت ذاتی ، همان تجدد فلک است، پس
حرکات عرضی هم منتسب به تجدد
افلاک و معلول آن خواهند بود. همچنین چون تغیر و تجدد، ذاتی حرکت است، حرکت در تغیر و تجددش نیازمند علت نیست و تنها در وجود به علت محتاج است، بدینترتیب که طبیعت با جزء پیشین حرکت، علت برای جزء پسین میگردد، سپس با جزء پسین، علت برای جزء بعد و همینطور ادامه مییابد. در اینجا
تسلسل علل در زنجیره حرکت فلکی لازم میآید، اما این تسلسل تعاقبی خواهد بود نه ترتبی که باطل است. ثانیاً بر فرض اینکه طبیعتِ فلک هم متجدد باشد، لازم نیست طبایعِ دیگر نیز در تجدد باشند، زیرا طبیعتِ فلک با طبیعتِ عناصر در نوع اختلاف دارد. جلوه
استدلالهای دیگر را نیز در اثبات حرکت جوهری تقریر و، با تکیه بر مبانی
فلسفه مشاء ، آنها را نقد و رد کرده است.
قسمت عمدهای از نقدهای او مبتنی است بر اینکه با فرض وقوع حرکت در جوهر، موضوع ثابتی برای حرکت نخواهد بود. برخی از پیروان
حکمت متعالیه، به انتقادهای جلوه از حرکت جوهری پاسخ دادهاند.
جلوه در مسئله ربط حادث به قدیم، به همان شیوه
ابنسینا و
حکمای مشاء اندیشیده و حرکت دَوْری فلک را رابط حادث به قدیم دانسته است
.
وی از جمله فیلسوفانی است که با نظریه
اتحاد عاقل و معقول مخالفت کرده است. به نظر او، به فرض اتحاد نفس (عاقل) با معقول در هنگام تعقل، اگر نفس و معقول هریک وجودی مستقل داشته باشند، محال است که نفس، عین آن وجودِ متعینِ متشخصِ معقول شود، زیرا اتحاد دو وجود متباین، محال است و اگر گفته شود که معقول، بعد از آمادگی نفس، از جانب واجب بر نفس افاضه میشود، در این صورت، معقولْ عرض خواهد بود، زیرا بر نفس، که جوهری مستقل است، افاضه شده و وجود عرض، غیر از وجود موضوعش است، اگرچه وجود فی نفسه آن عین وجودش برای موضوع است و نه عین وجود موضوع. به نظر جلوه، اتحاد عاقل و معقول تنها در علم مجرد به ذاتش صحیح است، با این بیان که در علم مجرد به ذاتش، معقول متعلق به عاقل است و عاقل هم غیر آن معقول نیست. به عبارت دیگر، عقل میتواند معقول بالذات را، که معقولیتْ عینِ ذاتِ آن است و معقول برای عاقل است، با قطع نظر از جمیع اغیار، به عنوان جوهر مجرد مستقل (و نه عرض حال در نفس) معقول برای عاقل فرض کند و بهسبب تضایف میان عاقل و معقول، این معقول بالذات، عاقل بالذات هم خواهد بود و عاقل خارجی، خارج از لحاظ مذکور است؛ بدین ترتیب، اتحاد عاقل و معقول اثبات میشود و به برهان تضایف هم خدشهای وارد نمیآید.
به نظر جلوه،
انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین، بدون اشتراک آنها در امری ذاتی، ممکن است. به عبارت دیگر، انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین مستلزم وجود جهت اشتراک است، ولی لازم نیست که این اشتراک ذاتی و حقیقی باشد؛ بنابراین، امکان دارد که مفهوم وجود از لوازم آن حقایق متباین باشد، زیرا برهانی بر ذاتی بودن مفهوم وجود اقامه نشده است و شاید انتزاع مفهوم وجود از حقایق متباین، به جهت اشتراک آنها در یک معنای سلبی باشد و اشتراک در معنای سلبی مستلزم اشتراک در امر وجودی ذاتی نیست، مثل اشتراک
انسان و
درخت در معنای «نه اسب» بودن.
جلوه اندامی تکیده و نحیف اما قامتی بلند داشت و هالهای از روحانیت بر سیمای پرجذبهاش پرتو افکنده بود. نگاه نافذش که اغلب آکنده از محبت و آمیخته با وقار و شکوه بود افراد را جلب میکرد. با وجود
تواضع و وارستگی هیبتی داشت که سبب میشد مردم به دیده
احترام او را نگریسته، تکریمش کنند. جامهاش با وجود سادگی و ارزانی پاکیزه و نظیف بود. پاپوشی سبک، ساده و راحت داشت. در واپسین سالهای
حیات پر برکت خویش که توان جسمی آن
حکیم به تحلیل رفته بود عصایی ساده وی را در راه رفتن کمک میکرد. با وجود آنکه
حکیمی برجسته بود و از نظر علمی مقام والایی داشت هر کس او را میدید کوچکترین نشانهای از برتری طلبی و تشخص در وی نمییافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و کم مراوده بود.
در برخورد با افراد به مصداق «کلم الناس علی قدر عقولهم» به تناسب با آنها عمل میکرد به نحوی که وقتی از او جدا میشدند شادمان و مسرور به نظر میرسیدند. ساده و بیتکلف زندگی میکرد و در مواقعی برای آسایش دیگران خود را به رنج میافکند. از مال دنیا چیزی نیندوخت و تنها دارایی او کتابهای ارزشمند بود که به وسیله آنها اندیشه خود را صفا میداد و روان خویش را التیام میبخشید. محل زندگیش حجرهای تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود که در نهایت سادگی در آن بیتوته مینمود.
زهد و
قناعت نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت کاستن از خواستنها خویشتن را از قید
اسارت امور دنیوی رهانیده بود و لذا با
عزت نفس و مناعت طبع میزیست و هرگز از کسی تقاضایی نکرد و به احدی برای تامین امور مادی زحمت نمیداد. با وجود اینکه پذیرایی او را هر کس به جان خریدار بود کمتر به مجلس این و آن مراوده میکرد.
با این نصیب اندک از این دنیای فانی برکات زیادی را از خود بروز داد که نمونه آن مرزبانی از اندیشههای اسلامی و نشر معارف تشیع و تربیت دهها دانشور و فاضل است که هر یک خود ناشر افکار و معارف دینی بودند.
او که از همان اوان جوانی به
تزکیه و تصفیه دل پرداخت رابطهاش با
اهل بیت علیهمالسّلام نیز پیوندی قلبی و توام باعشق و علاقه بود که از شناختی عمیق و آگاهی وسیع سرچشمه میگرفت. به همین دلیل جاذبهای از
محبت اهل بیت علیهمالسّلام به سوی او رو نمود که در جذب و جلب معنویات برای او بسیار مؤثر بود. وی عقیده داشت که مهر به خاندان عصمت و طهارت انسان را از آلودگیها پاک میکند، چنانچه در شعری درباره
حضرت علی علیهالسّلام گفته است:
غیر علی کس نکرد خدمت احمد غمخوار موسی نباشد الا هارون
تیره روانم اگرچه از ره تحقیق هست به انواع معصیتها مرهون
ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم آری شوید همی پلیدی سیحون
جلوه، تألیفِ اثرِ جدید و بدیع را دشوار و بلکه غیرممکن میدانست، از اینرو از او تألیف مستقل و مدوّنی به جا نمانده و به تشریح کلمات بزرگان بسنده کرده و نوشتههایش بیشتر تعلیقهها و حاشیههاییاست که بر کتابهای فلسفی و غیرفلسفی نگاشته است.
۱ - حاشیه بر شفاء
۲ - حواشی بر کتاب اسفار ملاصدرا
۳ - اثبات الحرکة الجوهریه که رسالهای است به زبان عربی درباره اثبات این مطلب که حرکت علاوه بر اعراض در جوهر نیز وجود دارد.
۴ - رسالهای در بیان ربط حادث به قدیم که در حواشی شرح هدایه ملاصدرا در تهران چاپ شده است.
۵ - حواشی بر مشاعر ملاصدرا که به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است.
۶ - حواشی بر مبدا و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال ۱۳۱۳ ق.)
۷ - رسالهای در ترکیب و
احکام آن
۸ - رسالهای در وجود و اقسام آن که تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودی میباشد.
۹ - حاشیه بر شرح هدایة الاثیریه ابهری (متوفای ۶۶۰ ق.)
۱۰ - تعلیقه بر رساله درة الفاخر، نسخهای از این تعلیقه به خط نستعلیق سید عباس شاهرودی مذکور که در سال ۱۳۰۶ ق. تالیف شده در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.
۱۱ - حاشیه بر شرح ملخص چغمینی (چاپ شده در سال ۱۳۱۱ ش.)
۱۲ - تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصری
۱۳ - حاشیه بر شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری که نسخه مخطوطی از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ضبط است.
۱۴ - جسم تعلیمی، رسالهای است در
حکمت که سید علی اکبر طباطبایی در شعبان ۱۳۱۱ ق. آن را به خط شکسته نستعلیق نوشته است.
۱۵ - وجودالصورالنوعیه که رسالهای است در فلسفه و طی آن جلوه اثبات میکند که صور نوعیه در اجسام،
جوهر و موجود میباشد.
۱۶ - انتزاع مفهوم واحد، که در آن انتزاع مفهوم واحد را از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است.
۱۷ -القضیة المهمله هی القضیه لطبیعیه که موضوع آن در منطق است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است که قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه میباشد.
۱۸ - بیان
استجابت دعا، در آغاز این رساله جلوه ماهیت را بر سه قسم تقسیم کرده و
دعا را از قسم دوم میداند و مؤثرترین وسیله استجابت آن را شناخت کامل پروردگار دانسته است. (این ۴ رساله در کتابخانه حضرت آیة الله مرعشی نجفی به صورت مخطوط نگهداری میشود و رساله بیان استجابت دعا با تحقیق استاد سید هادی رفیعی طباطبایی در یادنامه
حکیم جلوه که تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج میباشد)
۱۹ - دیوان جلوه، آن
حکیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش رغبتی نشان نمیداد و بعدها یکی از شاگردانش (میرزا علی خان عبدالرسولی) در سال ۱۳۴۸ ق. اشعار وی را که مشتمل بر قصاید، غزلیات و مثنویات بود جمع و تدوین نمود که به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری در تهران به طبع رسید. در مقدمه دیوان مزبور میرزا علی خان شرح حالی از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلی خوانساری رباعی زیر را درج نموده است:
این نامه که گنجینه در سخن است هر نکته وی شمع هزار انجمن است
از کیست سهیلی که چنین جلوه گر است از جلوه که نام نامیش بوالحسن است
رساله الحرکةالجوهریة، به عربی، در دفاع از نظر ابنسینا در ابطال حرکت در مقوله جوهر و در نقد رأی
ملاصدرا در اثبات حرکت جوهری.
این رساله در ۱۳۱۳ در حاشیه چاپ سنگی شرح الهدایة الاثیریة چاپ شده و محسن کدیور نیز آن را تصحیح کرده و در نامه مفید
بهچاپ رسانده است.
رساله ربط الحادث بالقدیم، به عربی، که جلوه در آن، با تعمق در آرای ابنسینا و
غزالی و
میرداماد ، به نقد نظریه ملاصدرا در مسئله ربط حادث به قدیم پرداخته است. آقاعلی مدرس و آقامحمدرضا قمشهای در آثار خود تلویحاً به اشکالات او پاسخ گفتهاند.
این رساله نیز در حاشیه چاپ سنگی شرح هدایة اثیریة چاپ شده و محسن کدیور آن را تصحیح و در نامه مفید
بهچاپ رسانده است.
رساله فی اتحاد العاقل و المعقول، به عربی، در نقد نظریه ملاصدرا در اثبات اتحاد عاقل و معقول. این رساله در حاشیه چاپ سنگی شرح الهدایة الاثیریة چاپ شده است.
رساله کلی و اقسام آن، به عربی، که رسالهای موجز درباره وجود کلی طبیعی است که براساس دیدگاههای ملاصدرا تألیف شده و از تقریرات درس جلوه بوده که سیدعباس موسوی شاهرودی، از شاگردان جلوه، در ۱۳۰۷ آن را نوشته است. این رساله به تصحیح حسین سیدموسوی در خردنامه صدرا
چاپ شده است.
حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدرا، که همراه متن مبدأ و
معاد در ۱۳۱۴ در تهران چاپ سنگی شده است.
حاشیه بر شرح الهدایة الاثیریة، که همراه با شرح هدایه در ۱۳۱۳ چاپ سنگی شده است.
حاشیه بر کتاب المشاعر ملاصدرا، جلوه در این حواشی برای توضیح و شرح عبارات متن، از کتابهای دیگر، از جمله شرح مشاعر لاهیجی و اسفار، نیز استفاده کرده است.
این حاشیه همراه متن مشاعر در ۱۳۱۹ در تهران چاپ سنگی شده است.
تعلیقات بر
شرح فصوصالحکم قیصری . جلوه بر مقدمه قیصری بر شرح فصوص تعلیقاتی نگاشته که بیشتر آنها با مراجعه به آثار عرفایی چون
علاءالدوله سمنانی ،
مؤیدالدین جندی ،
عبدالرزاق کاشانی ،
عبدالرحمان جامی ،
صائنالدین ترکه اصفهانی ،
ابنعربی و نیز آثار فیلسوفانی چون
ابنسینا ،
اخوانالصفا ،
صدرالدین شیرازی ، و
فیض کاشانی فراهم آمده است.
سیدجلالالدین آشتیانی این تعلیقات را همراه با شرح فصوص
تصحیح و چاپ کرده است.
حواشی بر
اسفار اربعه ملاصدرا، که تنها اثری است که جلوه در زندگینامه خود از آن یاد کرده است. وی در این حواشی غالباً مآخذ اسفار را تعیین کرده است. بخشی از این حواشی برای توضیح و تشریح متن
اسفار و مرادِ مصنفِ آن است و دستهای نیز برای اصلاح متن اسفار. از این حواشی نسخهای به شماره ۱۰۶ و نسخهای به شماره ۳۹۴۲ در
کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.
حواشی بر شفا ی ابنسینا. جلوه در این حواشی نیز، همچون دیگر حواشی خود، برای توضیح مطالب کتاب از کلام ابنسینا در آثار دیگرش و همچنین از آثاری چون اسفار، المباحثالمشرقیة، شرح مواقف، و قبسات استفاده کرده است.
نسخهای از این حواشی به خط خود جلوه در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، موجود است.
حواشی بر شرح اشارات. بیشتر این حواشی نقل مطالبی از دیگر کتابهای فلسفه و کلام، از جمله
محاکمات، اساس الاقتباس، المباحث المشرقیة، شوارق الالهام، گوهر مراد، و اسفار است که در توضیح شرح اشارات ذکر شدهاند. این حواشی به خط مؤلف در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.
رسالهای درباره جسم تعلیمی. جلوه در این رساله به عَرَض بودن جسم تعلیمی رأی داده است. نسخهای از این رساله در مجموعه شماره ۳۱۱ از نسخ خطی دانشکده الهیات دانشگاه تهران موجود است.
رساله درباره اثبات وجود صور نوعیه و جوهر بودن آن.
رساله درباره چگونگی انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین. دو رساله اخیر در کتابخانه
آیتاللّه مرعشی نجفی موجودند.
رسائل و حواشی مذکور را حسن رضازاده در مجموعه آثار
حکیم جلوه (تهران ۱۳۸۵ش) تصحیح و منتشر کرده است.
حاشیه بر شرح قاضیزاده رومی بر ملَخّص چَغْمینی در علوم نجوم، که در ۱۳۱۱ در تهران چاپ شده است.
رساله القضیة المهملة هیالقضیة الطبیعیة. در این رساله جلوه، پس از نقل و نقد کلام قطبالدین رازی، شارح مطالعالانوار، و نقل کلام
فخررازی و
خواجهنصیر طوسی، نتیجه گرفته که قضیه طبیعیه و قضیه مهمله یکی است. این رساله را عزالدین رضانژاد تصحیح و در مجموعه گلشن جلوه (قم ۱۳۷۴ش) بهچاپ رسانده است.
رساله فی بیان استجابه الدعا. این رساله را سید هادی طباطبائی تصحیح و در مجموعه گلشن جلوه (قم ۱۳۷۴ش) بهچاپ رسانده است.
دیوان جلوه، مشتمل بر قصیده، غزل، قطعه و اشعاری در قالبهای دیگر، که بهکوشش احمد سهیلی خوانساری در ۱۳۴۸ش در تهران چاپ شده است.
مقدمه دیوان مجمر و شرححال آن شاعر که در ۱۳۱۲ در تهران چاپ شده است.
جلوه تا پایان عمر همسری اختیار نکرد.
رفته رفته فرتوتی و رنجوری، این استوانه اندیشه را بر بستر بیماری افکند و او را از توان انداخت. یکی از شاگردان و نزدیکان جلوه (شیخ عبدالرسولی) وقتی استاد را
بیمار دید که پرستاری ندارد او را با کمال میل به خانه خویش برد و چون پدری مهربان از جلوه پرستاری نمود. اما حال آن
حکیم لحظه به لحظه رو به وخامت میرفت و چراغ حیات دنیویش رو به خاموشی میگرایید عبدالرسولی در مقدمه دیوان جلوه نوشته است: در
شب جمعه ششم ذیقعده ۱۳۱۴ ق. که شب وفاتش بود هنگام
خواب پدرم را خواست. پدرم تا
نماز مغرب گزارد و به بالین او رفت از حال رفته بود و توانایی سخن گفتن نداشت. قدری با طرف
چشم و نوک زبان الحاح و تضرع کرد و جان شیرین به بخشاینده جانها تسلیم کرد.
صبح آن
روز جنازه را به مسجد میرزا مولا که در آن نزدیکی است بردند و از آنجا طی
تشییع باشکوهی که جمعی از
حکما و دانشوران تهرانی حضور داشتند وی را در
ابن بابویه دفن نمودند.
مراسم
عزاداری آن
حکیم نه تنها در تهران بلکه در شهرستانها با شکوه و
عزت تمام برگزار گردید و یاد آن
حکیم، گرامی داشته شد.
ناگفته نماند که آرامگاه جلوه بتازگی با حفظ معماری سنتی به طرز زیبا و باشکوهی بازسازی گردیده و در جوار بارگاه
شیخ صدوق مورد
احترام و
زیارت دوستداران معرفت است. (به مناسبت صدمین سال رحلت آن
حکیم فرزانه مراسم یادبودی در موطنش زواره به اهتمام نگارنده برگزار شد که طی آن اساتیدی چون
علامه حسن زاده،
آیتالله سبحانی و... ، حضار را که از شخصیتهای علمی و فرهنگی حوزه و دانشگاه بودند به فیض رسانیدند. این مراسم در روز
جمعه ۱۳۷۳/۲/۳۱ برگزار گردید)
پس از دو سال، به همت
میرزااحمدخان بَدِر نصیرالدوله و شاهزاده
سلطان حسین میرزای نیرالدوله و به دست عبدالباقی معمار کاشانی، بقعهای بر مزارش بنا شد که به مرور زمان ویران گردید و امروزه بقعهای شبیه آرامگاه حافظ بر روی مزار او احداث شده است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
(۲) یوسف اعتصامی، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ج۲، تهران ۱۳۱۱ش.
(۳) محمد حسن بن علی اعتمادالسلطنه، کتاب الما´ثر و الا´ثار، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۷.
(۴) غلامحسین افضلالملک، افضلالتواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
(۵) امین، اعیان الشیعه.
(۶) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش.
(۷) احمد بانپور، «
حکیم جلوه»، کیهان اندیشه، ش۱۰ (بهمن و اسفند ۱۳۶۵).
(۸) حسن تقیزاده، «احترام علما»، یغما، سال۲، ش۵ (مرداد ۱۳۲۸).
(۹) محمدطاهر بن فرجاللّه تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، آینده، ج۲، ش۹ (دی ۱۳۰۶).
(۱۰) ابوالحسن بن محمد جلوه، دو رساله از میرزای جلوه (ره)، چاپ محسن کدیور، در نامه مفید، سال۲، ش۶ (تابستان ۱۳۷۵).
(۱۱) ابوالحسن بن محمد جلوه، دیوان، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران.
(۱۲) ابوالحسن بن محمد جلوه، مجموعه آثار
حکیم جلوه، چاپ حسنرضازاده، تهران ۱۳۸۵شـ.
(۱۳) عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ج۱۰، بخش۴، تهران ۱۳۵۲ش.
(۱۴) محمدعلی حبیبآبادی، مکارم الا´ثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، اصفهان، ج۴، ۱۳۵۲ش، ج۵، ۱۳۵۵ش.
(۱۵) محمدباقر حجتی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ش.
(۱۶) احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی حضرت آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ش.
(۱۷) محمدرضا
حکیمی، بیدارگران اقالیم قبله، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۸) محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابخانه اهدائی آقای سیدمحمد مشکوة به کتابخانه دانشگاه تهران، ج۳، بخش۱، تهران ۱۳۳۲ش.
(۱۹) یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۰) احمدعلی دیوانبیگی، حدیقةالشعراء، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ش.
(۲۱) منوچهر صدوقیسها، تحریرثانی تاریخ
حکماء و عرفای متأخر، تهران ۱۳۸۱ش.
(۲۲) عباس طارمی، «آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران»، خردنامه صدرا، ش۱۳ (پاییز ۱۳۷۷).
(۲۳) محمدعلی عبرت نائینی، تذکره مدینةالادب، چاپ عکسی تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۴) محمد بن شاه مرتضی فیضکاشانی، اصولالمعارف، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش.
(۲۵) عباس قمی، هدیة الاحباب فی ذکرالمعروف بالکنی و الالقاب و الانساب، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۶) داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص
الحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۲۷) غلامرضا گلیزواره، میرزاابوالحسن جلوه:
حکیم فروتن، تهران ۱۳۷۲ش.
(۲۸) مصطفی محقق داماد، «نخبگان علم و عمل ایران: میرزا ابوالحسن جلوه اصفهانی»، نامه فرهنگستان علوم، سال۳، ش۵ (پاییز ۱۳۷۵).
(۲۹) مرتضی مدرسی چهاردهی، «آقامحمدرضا صهبای قمشهای»، یادگار، سال۳، ش۱ (شهریور ۱۳۲۵).
(۳۰) همو، «
حکیم میرزا ابوالحسن جلوه»، جلوه، سال۱، ش۲ (مرداد ۱۳۲۴).
(۳۱) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
(۳۲) مرتضی مطهری، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، تهران ۱۳۶۶ش.
(۳۳) محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
(۳۴) مصلحالدین مهدوی، تذکرةالقبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان ۱۳۴۸ش.
(۳۵) نامه دانشوران ناصری، قم: دارالفکر، ۱۳۳۸ش.
(۳۶) احمد نیکوهمت، «جلوه»، وحید، ش۲۴۴ (نیمه دوم آبان ۱۳۵۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حکیم میرزاابوالحسن جلوه اصفهانی »، شماره۴۸۰۰. سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سیدابوالحسن جلوه مظهر».