مکتب فتیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
افکار و
آداب جوانمردی از جمله ذخایر معنوی و فرهنگی است و چکیده
ی آن عبارت است از تکالیفی که شخص به حکم
محبت و به فرمان
عشق اجرای آن را به عهده گرفته است و آن را میتوان «آیین جوانمردی» نامید.
افکار و آداب جوانمردی از جمله
ی این ذخایر معنوی و فرهنگی است که به قول
هانری کربن به صورت یک سلسله تعالیم
اخلاقی و یک نوع
حکمت عملی برای عامه
ی مردم درآمده و در دورههای فترت کارساز بوده است؛ بدین معنی که آن بخش از
احکام دین و اصول عقلی که مربوط به زندگی افراد در جامعه و رفتار آنان با یکدیگر بوده به صورت تلطیف شده و با گذشت زمان از انواع صافیهای تجربی و انسانی عبور کرده و در قالب قواعد
اخلاقی به ظریفترین حالات خود درآمده و از نسلی به نسل بعد سپرده شده است. خلاصه و چکیده
ی آن عبارت است از تکالیفی که شخص به حکم
محبت و به فرمان
عشق اجرای آن را به عهده گرفته و بحث نظری و عملی آن در فتوتنامههای گوناگون آمده است که میتوان همه را به عنوان «آیین جوانمردی» نامید.
جوانمردان در
ایران و فتیان در دیگر
بلاد اسلامی یک شاخه از
مسلمانان شیعی مسلک بودند که به تبعِ عرفای نامدار سدههای نخستین
اسلام کوشیدند به
باطن و درون احکام شریعت دست یابند و عشق و محبت و حرمت به میثاق دوستی و
وفای به عهد را که در بطن این قوانین و احکام نهفته است ماخذ اعمال خود قرار دهند و احساسات رقیق و ادراک ظریف عارفانه را - که اگر در مذاهب و مدنیتهای دیگر جهانی هم به وجود آید، خاص نخبگان و افراد استثنایی است - به کمک فتوت نامههای هر صنف و گروهی به اعماق جامعه ببرند و به مشتاقان و مستعدان بیاموزند و در عمل جاری و ساری گردانند. از این طریق بود که پیشوایان و پیران
فتوت در تکوین شخصیت معنوی نیاکان ما اثری عمیق و در
تربیت اصیل اجتماعی آنان سهمی به سزا داشتهاند زیرا جملگی با اعتقاد عمیقی که به احکام الهی داشتند سعی کردند از حیات انسانی درک واقعی پیدا کنند و این احکام را با خصوصیات فردی و جمعی مردمان تطبیق دهند و مانع ترکتازی و قشریگری اهل ظاهر گردند.
این انسانهای آزاده و بزرگوار در ادوار پرآشوب و به هنگام فترتها و انتقال قدرتها و انحطاط و تغییر حکومتها مردم بیپناه
سرزمین خود، بالاخص ساکنان شهرها را از گزند انواع تجاوزات محفوظ داشتند و با تعمیم اصول و مبانی جوانمردی به همه
ی جنبههای زندگی و به روابط انسانی حال و هوایی از محبت و دوستی بخشیدند و بدین نحو سرمایه
ی گرانبهایی از عشق و محبت و
کف نفس و خویشتنداری و
مدارا و گذشت برای ما به جا گذاشتند، سرمایهای که برای امروز و فردایمان نیز بسیار کارآمد است و در جهان کنونی همگی سخت بدان نیازمندیم، زیرا خردمندان جامعه
ی بشری معترفند که
انسان امروز نیاز مبرم به
آرامش و مدارا و
تساهل و تسامح و
تفاهم قلبی و تحمل دیگری دارد و در دنیای صنعت زده
ی آزمند معاصر تجربه
ی زندگی نشان داده است که پیشرفت علوم و فنون و صنایع و ارتباطات به تنهایی آدمی را به آن هدفهای عالی و معنویت متعالی نمیرساند.
جوامع بشری محتاج و مشتاق معنویت راستین هستند، اما مکتبهایی که به صور گوناگون و در
آغاز و در ظاهر به نام حفظ حیثیت و
آزادی و اعتلای انسانی وارد صحنه میشوند در نتیجه
ی تعصباتی که مولود اندیشههای «قالبی» و قشری است در عمل بزرگترین صدمات را نسبت به انسان روا میدارند و آیین جوانمردی که در اصل با اتکاء به «
فطرت» نیک انسانی به وجود آمده و درصدد محفوظ نگه داشتن انسان از انواع قشریگریها و
تعصبات بوده است، در آینده نیز میتواند ما را از این نوع صدمات مصون بدارد.
آنچه که واژه
ی عربی «فتوت» و لغت فارسی «
جوانمردی» بر آن اطلاق میشود، از خصوصیات
فرهنگ و
تمدن معنوی اسلامی است که هم مورد توجه و علاقه
ی پژوهندگان علوم دینی است، هم مطمح نظر فیلسوفان و جامعهشناسان. از اینرو وقتی آقای مرتضی صراف چاپ رسائل جوانمردان را که مشتمل بر هفت
فتوتنامه است به ما پیشنهاد کرد، پیشنهادشان با برنامههایی که داشتیم از هر حیث مطابقت داشت و ما از آن استقبال کردیم؛ به ویژه که تحقیقات مربوط به فتّوت، در ایران کنونی مورد توجه قرار گرفته است و در این مورد همه
ی ما مدیون آقای محمّد جعفر محجوب هستیم که به تازگی توانستهاند از کتاب پرحجم فتوتنامه
ی ملاحسین واعظ کاشفی، که مدتها چشم به راه آن بودیم، چاپ تازهای - به همراه یک مقدمه
ی تاریخی مشروح - عرضه بدارند و بنیاد فرهنگ ایران آن را منتشر کرده است.
واژه
ی عربی «فتی» که جمع آن فتیان است، بر مفهوم جوانی - از شانزده تا سی سالگی - دلالت میکند. معادل فارسی این واژه، «
جوان» و معادل لاتینیاش «جوونیس» (Juvenis) است. «جوانمردی» که معادل فارسی فتّوت است، همان جوانی است و مفهوم دقیق لغوی آن، دوره
ی جوانی از حیث جسمانی است، اما معنای مجازی که «
سالک» یا زائر معنوی است که به منزلگه
دل رسیده باشد؛ یعنی حقیقت باطنی انسان را درک کرده و در نتیجه به مرحله
ی جوانی جاودانه
ی روح نایل گردیده باشد. جوانی از لحاظ جسمانی به معنای رسیدن به کمال و شکفتگی ظاهری و جسمانی انسان و از لحاظ معنوی به مفهوم شکوفایی کامل خصلتها و نیروهای درونی اوست. به جوان، فتی یا جوانمرد و در زبان فرانسه شوالیه میگویند.
chevalier (شهسوار) اصولاً شوالیهگری آمیزهای بود از سنتهای نظامی اقوام ژرمن،
آداب و
شعائر مسیحی و رسمهایی که از عالم اسلام و ایران باستان به
اروپا راه یافته بود. شوالیهگری در اواسط قرون وسطی به تدریج شکل گرفت و در قرنهای بعد در زندگی اجتماعی، روابط اجتماعی، روابط سیاسی و زمینههای ذوقی و هنری اروپاییان تاثیر فراوان به جا گذاشت.
اصول شوالیهگری که برای تحکیم رژیم فئودالی به وجود آمده بود، شوالیه را موظف میساخت در
جنگ
شجاع و به تعهدات فئودالی پایبند باشد و از
شرف و
ناموس زنان و ضعفا دفاع بلاشرط کند.
ورود به جرگه
ی شوالیهها مراحل و قواعدی داشت. جوانی که خانوادهاش او را برای خدمت شوالیهگری آماه میساخت، بایستی دوران طولانی
رنج، مرارت و انضباط شدید را تحمّل میکرد.
جسم و
روح خود را با کار و شرکت در مسابقهها و با تمرینهای بدنی خطرناک تقویت مینمود. پس از تکمیل آموزشها، به جرگه
ی شوالیهها پذیرفته میشد. نخست با استحمام، جسم و روح خود را طاهر میکرد و به این سبب به او شوالیه
ی گرمابه میگفتند.
شوالیه
ی شمشیر به کسی گفته میشد که به پاداش جانفشانی در جنگ، به این عنوان مفتخر میگردید. در هر حال ورود به این جرگه با مراسمی در
کلیسا همراه بود. شوالیه، نیم تنهای سفید، جبّهای سرخرنگ و ردایی سیاه هر زنی بر تن میکرد. سفید، نشانه
ی پاکی
اخلاق، سرخ علامت آمادگی خونفشانی در
راه خدا یا شرف، و سیاه نشانه پذیرفتن
مرگ توام با وقار و
متانت بود. شوالیه با این لباس،
شب را در کلیسا با
دعا و
عبادت صبح میکرد. به گناهان خود نزد
کشیش اعتراف مینمود و تعهّد میسپرد به وظایف
اخلاقی، دینی، اجتماعی که کشیش مؤعظه میکرد، عمل کند. آن گاه با شمشیری که به گردنش آویخته بود تا محراب کلیسا پیش میرفت. کشیش،
شمشیر را از گردنش باز میکرد، تبرّک مینمود و دوباره برگردن او میآویخت. سپس شوالیه
ی نامداری که در آن مراسم حضور داشت، از وی میپرسید: به چه سبب میخواهی به جرگه
ی شوالیهها وارد شوی؟ آیا قصد تو مالاندوزی است یا تن آسایی با به دست آوردن عنوانی بدون آنکه زیبنده
ی آن باشی؟ شوالیه پاسخ میداد. هیچ کدام، بلکه به قصد خدمت به آرمان بزرگ شوالیهگری که ایثار
جان و
مال برای راحت دیگران و ناچیز شمردن مرگ در راه اجرای تعهّد
اخلاقی و دینی است. شوالیههای حاضر در مراسم به همراه بانوان، پیرایههای رزم را، مانند
زره و نیم تنه، بر او میبستند، بازوبندهای فولادین را بر بازوانش میپوشاندند، دستپوشهای آهنین و شمشیر و مهمیزهای شوالیهگری را بدو میسپردند. سپس شوالیه
ی بزرگ از جای برمیخاست و با پهنای شمشیر سه بار برگردن یا شانه
ی او میزد و سیلی محکمی بر گونه
ی وی مینواخت. ضربههای شمشیر و سیلی نشانه
ی آخرین توبهای بود که بایستی شوالیه بدون تلافیجویی تحمّل نماید. شوالیه
ی بزرگ در پایان مراسم این عبارت را بر زبان میراند: «به نام
خدا،
میکائیل وژرژ قدیس تو را شوالیه میکنم.»
در این هنگام به تازه شوالیه شده یک زوبین، یک کلاهخورد و یک
اسب بخشیده میشد. و او در حالی که زوبین را در هوا حرکت میداد و شمشیر را از نیام بیرون کشیده بود، از صحن کلیسا سواره بیرون میرفت و در مجلس ضیافتی که دوستانش ترتیب داده بودند، شرکت میکرد. با گذشت قرنها، شوالیهگری مراحل مختلفی را پشت سر نهاد. اگر از نظر هنری، ذوقی و تمدنی، ظرایف و لطایفی را ایجاد کرد، خشونتها و
ظلم و جورهای بسیاری نیز به بار آورد.
به عقیده
ی برخی از تاریخ دانان، کلیسا و
زن دو عامل تعدیل کننده
ی خشونتها به شمار میرفت. کلیسا تااندازه
ی زیادی توانست جنگطلبی شوالیهگری را به
جنگهای صلیبی متوجه کند. پرستش مریم عذرا در تلطیف
اخلاق شوالیهها تاثیر داشت و زنان در تحوّل جنگجویان به افرادی اصیل، شریف و نجیب بسیار مؤثر بودند؛ چرا که عشق به زن لازمهاش رسیدن به کمالات ادبی و به جان خریدن خدمات پررنجی بود که شوالیه
ی عاشقپیشه بایستی از آن استقبال میکرد تا مقبول بانوی دلخواه قرار میگرفت.
زیرا استعمال کلمه شوالیه، پیشینهای طولانی دارد و کاربرد آن در برابر شوالیه احتمالاً به هامر پورگشتال (Hammer.Purgstall) خاورشناس معروف سده
ی نوزدهم باز میگردد. تردیدی نیست که او همانند بسیاری از پیش کسوتان مرتکب اشتباههایی شده است، اما به نظر ما در این مورد که شوالیهگری را معادل فتوت گرفته دچار
خطا نشده است. از او
انتقاد کردهاند که منشا و مبدا فتّوت را به زمان ابوالعباس احمد الناصرلدین اللّه (۶۲۰-۵۷۷ ه. ق) خلیفه
ی عباسی نسبت داده است و حال آنکه این فتوت، پیدایش دوباره
ی عارضه
ی زودگذری بوده که در آن دوران نیز چندان نپاییده است.
پژوهشهای تاریخی نشان میدهد که ظهور فتیان در آغاز سده
ی چهارم ه. ق/ دهم میلادی بوده است و فتیان در آن وقت به «عیّاران»، «سرگردانان» یا «یاغیان» شهرتداشتهاند. البته ما میان ایشان و جوانمردان ارتباطی نمیبینیم. ظاهراً اصول جوانمردی در سده
ی پنجم ه. ق تکوین یافته و آثار آن در تالیفهایی که پیوندگاه فتّوت و تصّوفاند، دیده میشود. تعجب بسیار در این است که در عصر ما پژوهشهای تاریخی را به گونهای بازسازی میکنند که گویی واقعیتهای تاریخی بدینسان بوده است؛ و در عین حال شهود وجدانی ما را که اسناد اصیل تاریخی نیز مؤید آنهاست، نادیده میانگارند.
در گذشته همه
ی «پهلوانان» و «سپاهیان» (چه پیاده چه سواره) عیّارانی بودند که بعدها خود را جوانمردان نامیدهاند. بنابراین باید پذیرفت که جوانمردان بکّلی تغییر
ماهیت پیدا کردهاند؛ یعنی شوالیهگری نظامی و جنگی به شوالیهگری معنوی و عرفانی و جوانمردی تبدیل یافته است. گذار از حماسه
ی پهلوانی به حماسه
ی عرفانی از ویژگیهای فرهنگ ایرانی است؛ همچنان که
شهابالدین سهروردی (شیخ اشراق) پهلوانان حماسی ایران باستان را به عرصه
ی عرفان اسلامی برده است.
به هر حال موضوعی معنوی و اساسی در میان است که نمونههای دیگری نیز دارد؛ همچنان که نخستین نسلهای مسلمین سخت گرم
جهاد بودند و میکوشیدند تا حد امکان اسلام را به بلاد عالم گسترش دهند و
امنیت حدود دارالاسلام (سرزمین اسلامی) را تضمین کنند؛ صوفیان هم در آن جهاد شرکت داشتند و با
ایثار جان خود از شاهدان و شهیدان راستین آن بودند. صوفیان سپس به این سخن
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گراییدند که گفته بود: «ما از
جهاد اصغر برگشتیم، اینک هنگام
جهاد اکبر است.» جهاداکبر یعنی
سلاح برداشتن و جنگ با
کفار؛ و جهاد اکبر یعنی نبرد با
نفس اماره تا انسان بتواند به
آزادی حقیقی و کمال معنوی برسد.
سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر چگونگی گذار از شوالیهگری نظامی و جنگی به فتوت معنوی و عرفانی دلالت دارد و رسالههای مجموعهای که از آن یاد کردیم، این آرمان و راه رسیدن به آن را نشان میدهد.
مولانا در این باب میگوید:
ای شهان کشتیم ما خصم برون •••••••• ماند از آن خصمی بتر اندر درون
کشتن این، کار
عقل و هوش نیست ••••••••
شیر باطن سُخره
ی خرگوش نیست
قد رجعنا من جهاد الاصغریم •••••••• این زمان اندر جهاد اکبریم
فتوتنامه مشتمل بر مجموعهای از اصول و قواعد شوالیهگری معنوی و همه
ی رسالههای آن از وجوه مشترکی برخوردار است؛ و گواه دیگری بر این است که شوالیهگری پیشینهای کهن دارد. مراد، بحث و
جدل درباره
ی به
اصطلاح دعاوی تاریخی و یا ارائه اسناد و مدارک مضبوط نیست، بلکه منظور، بیان
همت و حمیّتِ جوانمردانه
ی گروهی است که به تعهّد معنوی دست یازیدهاند. در پرتو چنین نگرش و برداشتی است که میخواهیم با این بررسی و بدون آنکه توجیه با تفسیری از ناحیه
ی خود آورده باشیم، ویژگیهای فتوت را آشکار سازیم.
جوانمردی از لحاظ عرفانی دارای سابقهای تاریخی است که به
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) میرسد. فتوت با
تصوف پیوندی بسیار نزدیک و بنیادی دارد. سابقه
ی تصّوف به
شیث (علیهالسلام) پسر آدم (علیهالسلام) میرسد. شناخت فتوت شاخهای از تصّوف و یکتاشناسی است و این مطلبی است که فصل اوّل فتوتنامه
ی واعظ کاشفی با آن آغاز میشود.
اقدام حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در جهت تعمیم اصول فتوت به کلّیه
ی وجوه زندگی است؛ یعنی فتوت همچون شیوه
ی زندگانی معرفی میگردد، تا هر کسی به حسب وضع و موقع خود راهش را برگزیند.
غالباً در شگفت میشوند که چرا فیلسوفان متقدم اسلامی- جز عدهای اندک شمار- اصولی را به عنوان
فلسفه
ی اخلاق وضع نکردهاند. در واقع
فلسفه
ی اخلاق و آرمانهای متعالی این
فلسفه را در فتوتنامهها میتوان یافت. نوع و شیوه
ی زندگانی که در فتوتنامهها ارائه میکنند، با اصول
دین نبوی انطباق کامل دارد.
اسلام بر پایه
ی دو اصل اعتقادی استوار است: یکی
نبوت که همانا رسالت پیامبر است؛ و دیگری
ولایت که تجلّی آن در
امامان است. «
اولیاءاللّه» که مظهر
عصمت و انوار الهیاند، نمونه
ی کامل رهبران روحانی و معنوی، یعنی ادامه دهندگان راه پیامبرانند.
پس از دوره نبّوت، ولایت آغاز میشود و فتّوت که جامع هر دوی اینهاست، پایه گذارش حضرت ابراهیم (ع)،
قطب آن
امام علی (علیهالسلام) و خاتِم آن
حضرت حجت (عجاللهتعالیفرجهالشریف) است. از اینجا پیداست که اندیشه
ی فتوت بستگی کامل با اندیشه
ی شیعی و برداشت
شیعه از
امامت دارد. همچنان که پژوهشگران
اهل سنت که به پژوهش درباره
ی فتّوت برخاستهاند، به رغم
میل خود چون محققان شیعی عمل کردهاند. از دیدگاه فتوت، رسالت پیامبران از
عصر حضرت ابراهیم (علیهالسلام) همانند خدمت شوالیهگری است؛ یعنی حضرت ابراهیم (علیهالسلام) نمونه
ی فتی (جوانمرد) و امام علی (علیهالسلام) نمونه
ی کامل شوالیه است.
ایوگتنودورس (Eugenio d'ors) مدعی است که اصول
اخلاقی زرتشتی به نظام شوالیهگری انجامیده است و ما نیز گفتهایم که میان یاران سوشیانت زرتشتی و یاران امام دوازدهم وجوه مشترکی هست و در اینجا میتوان این خصوصیت مستمر روح ایرانی را به خوبی دید. قبلاً گفتیم که نخستین بار سهروردی درباره
ی گذار از حماسه
ی پهلوانی و حماسه
ی عرفانی سخن به میان آورده بود. این گذار را در انتقال و تبدیل جهاداصغر به جهاداکبر میتوان دید.
آرمان شوالیهگری در بر گیرنده
ی معنویت است، معنویتی که در عالم روحانی نفوذ کرده و همه
ی احوال و وجوه زندگی را در بر میگیرد و به آن روح میبخشد. در مغرب زمین سده
ی چهاردهم میلادی این روح و حال و
جذبه نزد عارفان بزرگ آلمانی و به ویژه در ولایت رنانی(Rhenan) دیده میشود؛ نزد عارفانی چون جان اکهارت (J. Echhart)، جان تاولر (J. Tauler) و هنری زوزو (H. Suso) که دوستان خدا نامیده میشدند. پیش از آنکه رولمن مِرسون (Rolman Merswin) جزیره
ی سبز خود را درشهر استراسبورگ بنیاد گذارد، گفته بود که عصر صومعهها سپری شده است و چیز دیگری باید تا بتواند پاسخگوی آرمان ما باشد؛ آرمانی جز آرمان روحانیون و غیر روحانیون، بلکه آن آرمانی که مطلوب شوالیه
ی معنوی است. در این چیز دیگر «همان است که عرفا درطلب آن بودهاند، همان آرمانی که مردم از حضرت ابراهیم (علیهالسلام) میخواستند، یعنی «آرمان نوین» فتوت. از این روست که نه تنها اهل تصّوف، بلکه سایر مردم در صنفهای دیگر فتوتنامههای ویژهای برای خود داشتند. برای مثال در مجموعهای که از آن یاد کردیم، به متنی بسیار کمیاب و استثنایی به نام فتوتنامه
ی چیتسازان بر میخوریم که رساله
ی هفتم این مجموعه - رسائل جوانمردان - را تشکیل میدهد. این رساله گواه این مدعاست که هر صنفی فتوتنامه
ی خاصی داشته است.
شوالیهگری معنوی در
مسیحیت با
آیین فتوت در اسلام درهم آمیخته است. این موضوع همواره توجه مورّخان را به خود جلب کرده است. چون از تحوّل شوالیهگری نظامی به شوالیهگری عرفانی سخن به میان میآید، خاطره
ی پرستشگاهیان مغرب زمین زنده میشود.
پرستشگاهیان یا شوالیهگری پرستشگاه templiers عنوان چند فرقه
ی دینی و نظامی است که
قرون وسطی و در جریان
جنگهای صلیبی تشکیل شدند و در طی چند
قرن در تاریخ مغرب زمین نقشی دینی، اجتماعی و نظامی ایفا کردند. پرستشگاهیان در اصل گروهاند کشماری بودند که برای خدمات جوادنمردانه و به منظور پشتیبانی نظامی از زائران مسیحی که راهی اورشلیم میشدند و با یورشها و تجاوزهای غیر مسیحیان روبهرو میگردیدند و نیز به جهت
یاری به بیماران، بیچارگان و تهیدستان گرد هم آمدند. اما چندی نگذشت که گروههای زیادی از طبقات فرادست اجتماعی و با هدفهایی نه چندان صادقانه و مخلصانه بدانان پیوستند و اینان سازمانها و تشکیلات وسیعی پیدا کردند، به مالاندوزی دست زدند، به هوا و هوسها دنیوی آلوده گردیدند و با گذشت زمان تبهگن شدند. بازماندهای از این فرقهها به صورت پراکنده و با نامهای گوناگون در نقاط مختلف
اروپا به فعالیتهای خود ادامه دادند، اما بیش از پیش به انحطاط گراییدند و به تدریج در قرون وسطی و قرون جدید متلاشی و نابود گردیدند.
هنگامی که پرستشگاهیان در جنگهای صلیبی شرکت جسته و در ویرانههای پرستشگاه سلیمان ماوا گزیده بودند، ظاهراً سخن نهانروشی (باطنیگری: esoterisme.) و مکتب عرفانی در میان نبود. با وصف این، پرستشگاهیان چند گاهی پس از آن از پی نهانروشی رفتند. بسیاری از دوستان ایرانی بر این گمان و عقیدهاند که نهانروشی مغرب زمین بر اثر تماس با نهانروشی اسلامی پدید آمده است. چه مکتب صوفیه در مکتبهای غربی اثر گذاشته باشد و چه
مذهب اسماعیلیه، این دو کیش و روش سرچشمه
ی ایرانی پیش از اسلام دارد. مراسم و سلسله مراتبی که در مدارج عضویت افراد در این فرقهها دیده میشود، عیناً به گروههای نهانروش مغرب زمین راه یافته است. اگر بخواهیم چگونگی و میزان این تاثیر را بررسی کنیم، به بحث بیشتری نیاز است که متاسفانه این مقدمه گنجایش آن را ندارد. اما به زعم ما میتوان تا اندازهای پاسخ این پرسشها را در فتوتنامه یافت؛ فتوتنامهها به ما کمک میکنند تا به بررسی تطبیقی، همچنان که پرسشگاهیان قدیس برنار و گرال (گرال Graal در زبان فرانسه و گریل Grail در زبان انگلیسی نام جامی مقدس است که در افسانههای دینی قرون وسطای اروپا جایگاهی بس بلند دارد. در فرهنگ باستانی ایران و در فرهنگ عامه
ی ایرانی نیز درباره
ی جامهای گوناگون و به ویژه جنبههای مقدّس آنها، سرگذشتها، داستانها و تمثیلهای بسیار است.
خوب میدانیم که خاطره
ی بیتالمقدس و پرستشگاهیان در مغرب زمین هیچگاه از یادها نرفته و ارتباطی به موقعیت جغرافیایی
فلسطین و بیتالمقدس ندارد. این خاطره از معتقدانی باطنی که طی قرنها ادامه داشته نشات میگیرد. برای مثال، این خاطره در سده
ی هیجدهم با نهانروشی پرستشگاهیان ظهور کرده آثاری از خود به جا گذاشته است.
در افسانههای مسیحی، جام مقدس را ظرفی میدانند که
عیسی مسیح در شام آخر از آن نوشیده است؛ و به روایت دیگر، از نیزهای که تن عیسی (علیهالسلام) را با آن مجروح کردهاند، در آن جام خون میچکیده است. ظاهراً این
جام از اورشلیم به اروپا برده شده و در آنجا ناپدید گردیده است. جستجوی این جام، مضمون داستانهای بسیار و هدف برخوردها و شوالیهگریهای فراوان قرار گرفته است. افسانههای آرتوری که کتابی از آن در
زبان فارسی به آرتورشاه و دلاوران میزگرد مشهور است، شرح ماجراهای خواندنی شوالیههایی است که برای یافتن جام مقدس کمر همت بسته بودند. اپرای مشهور پارزیفال واگنر بر پایه
ی افسانههای مربوط به جام مقدس تصنیف شده است. به هر حال، ریشههای افسانه
ی جام مقدس چه در فرهنگ ایرانی، چه در فرهنگ مسیحی، عمیق، ثمیلی، کتابی و بسیار پرمعناست. تحوّلی است که به نهانروشی گرایش دارد و قرابتش با اصول فتوت نردیک است.
همچنان که برای شناخت فتوت نمیتوان تنها به اسناد و مدارک اتکاء کرد، برای شناخت نقش نحله
ی اسکاتلند در انتقال سنتهای بنّایان آزاد نیز نمیتوان تنها به اسناد تاریخی اتکّاء نمود. پیدایش شوالیهگری پرستشگاهی با شیوه
ی نهانروشی در میانه
ی سده
ی هیجدهم، نمونه
ی آشکار تحوّل شوالیهگری جنگی به شوالیهگری عرفانی و رواج نهانروشی است. چه نهانروشی به مانند فتوت همه
ی آرمانهای زندگی را در حد خود در بر میگیرد. لازم به توضیح نیست که نهانروشی عملی (opاrative) صنف بنّا وقتی به نهانروشی تمثیلی (symbolique) مبدل شد و در آن مستحیل گردید، درست شباهت به وحدت معّماران سازنده
ی کلیساها در قرون وسطی با شهسوران بیتالمقدس داشت.
درجات سه گانه
ی «شاگرد، یار، استاد» که در جرگه
ی بنّایان آزاد دیده میشود، به مانند «تربیه، صاحب و استاد» در اصول جوانمردی است. عضویت افراد در صنف بنّایان، شباهت زیادی به سازمان شوالیهگری در مغرب زمین داشت، اما در مشرق زمین هر حرفه و صنفی را فتوتنامهای بود. امیدواریم روزی بتوانیم فتّوتنامه
ی معماران سنتی و فتوت نامه
ی کاشیسازان را به دست آوریم. کاشیکاریهای نمای بیرونی مساجد ایرانی، از جمله مسجد شاه اصفهان بیانگر «تمثیل» حالتها و اندیشههایی هستند که ما رمز آنها را گم کردهایم. ای کاش پژوهشگران ایرانی میتوانستند جریان یاران فرانسه گَرد (Tour de France) رادر فرانسه بررسی کنند تا به همبستگی جهانی که
یهود و
نصارا و
مسلمان را در بر میگیرد، پی برده شود. چه اگر بپذیریم که حضرت ابراهیم (علیهالسلام) ابوالفتیان و
پدر همه
ی شوالیههای ادیان ابراهیمی است، پدر همه
ی اهل کتاب نیز به شمار میآید و از اینجا میتوان به پیوند جهانی ادیان پی برد.
از میان فتّوتنامههای موجود در تاریخ ایران، هفت فتّوتنامه، دارای بیشترین اشتهار هستند که اسامی آنها به قرار زیر است:
یکم: فتّوتنامه
ی عبدالرزاق کاشانیدوم: فتّوتنامه
ی شمسالدین آملیسوم: فتّوتنامه
ی شهابالدین عمر سهروردی (یکم)
چهارم: فتّوتنامه
ی شهابالدین عمر سهروردی (دوم)
پنجم: فتّوتنامه
ی نجمالدین زرکوب تبریزی
ششم: فتّوتنامه
ی درویش علی بن یوسف کرکهری
هفتم: فتّوتنامه
ی چیتسازان
از مجموعه هفت نامه، شش رساله
ی نخست آن پیش از رساله
ی واعظ کاشفی تالیف شده که او از عبدالرزّاق کاشانی بسیار متاثر شده است. ولی تعیین دقیق تاریخ تدوین فتّوتنامه
ی چیتسازان به طور یقین ممکن نیست. تاریخ تدوین شش رساله
ی نخست، میان قرنهای هفتم تا نهم هجری قمری است. دو متن فارسی شیخ شهابالدین عمر سهروردی (۶۳۲-۵۳۹ ه. ق) از ویژگیهایی برخوردار است؛ چه او مشاور دینی الناصر لدین اللّه خلیفه
ی عباسی بود و چنان که میدانیم، آن خلیفه آرزوی برقراری اصول فتوت را در سراسر
جهان در سر میپروراند. او میخواست همه
ی تشکیلات جوانمردان را زیر یک
پرچم آورد. در این زمینه حتی از فتوت درباری سخن به میان آمده است و خلیفه
ی عباسی به توّسط عبدالّجبار بغدادی به جرگه
ی جوانمردان پیوسته و جامه
ی مخصوص فتوت را از دست او گرفته است. رؤیای بزرگ این خلیفه با خود او به خاک سپرده شد، اما فتوت به راه خود ادامه داد و این مطلبی است که از نظر ما مهّم است.
شرح و تفصیل تمامی فتّوتنامهها (که در اصل منعکسکننده ساختار مکتبی و آیینی و عملی جوانمردان در سدههای گذشته تاریخ میهمنان است) در اینجا امکانپذیر نیست و ما به فتوتنامه عبدالرزاق کاشانی بسنده میکنیم و مخاطبان محترم را به کتاب «آیین جوانمردی» اثر
هانری کربن و ترجمه احسان نراقی، حوالت میدهیم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مکتب فتیان»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۲/۲.