مُلک (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مُلک:(لَهُ مُلْكُ السَّمَاواتِ) «مُلک» (بر وزن كُرک)
چنان كه «
راغب» در «
مفردات» گويد: به معناى در اختيار گرفتن چيزى و حاكميت بر آن است.
(الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا) (
خداوندی كه حكومت آسمانها و زمين از آنِ اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرده، و همتايى در حكومت ندارد، و همه چيز را آفريد و به دقت اندازهگيرى نمود.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: کلمه ملک - به كسره ميم، و ضم آن، هر دو- به معناى اين است كه چيزى قائم به وجود چيز ديگر باشد، به طورى كه هر طور كه بخواهد در آن تصرف كند، چه اينكه اصل رقبهاش قائم به وجود مالک باشد، مانند رقبه مال كه قائم به مالک است كه مىتواند هر نوع تصرفى در آن بكند، و يا اينكه در تحت فرمان او قرار گيرد، و او با امر و نهى و حكم راندن بر وى مسلط باشد، مانند تسلطى كه يک سلطان بر رعيت خود، و آنچه در دست ايشان است دارد، كه قسم دوم را ملک- به ضمه ميم- تعبير مىكنند.
پس ملک- به كسره ميم- عمومىتر است از ملک- به ضمه ميم- هم چنان كه راغب نيز گفته ملک- به فتحه ميم و كسره لام- به معناى متصرف به امر و نهى است در مردم، و اين كلمه تنها به كسى اطلاق مىشود كه سياست و اداره امور آدميان را به عهده دارد، و بدين جهت گفته مىشود: فلانى ملک مردم است، ولى گفته نمىشود ملک اين اشياء است، تا آنجا كه مىگويد: پس ملک- به ضمه ميم- به معناى ضبط شىء مورد تصرف است، به وسيله حكم، و ملک- به كسره ميم- نظير جنس براى مطلق ملک است، پس هر ملک- به ضمه ميم- ملک به كسره ميم- هست، ولى هر ملک- به كسره ميم ملک- به ضمه ميم- نيست.
چه بسا مىشود كه ملک- به كسره-
مختص به مالكيت رقبه، و ملک- به ضمه ميم-
مختص به غير آن مىشود.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «مُلک»، ص۵۵۱.