مَجْذُوذٍ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَجْذُوذٍ:
(عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ) مَجْذُوذٍ: از مادّۀ «
جذّ» گرفته شده و به معنى «شكستن و خرد كردن و يا قطع كردن چيزى» است و
«مجذوذ» به معنای «بريده شده و قطع شده» است.
جمله:
(عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ) در آيه مورد بحث يعنى «عطا و پاداشى كه هرگز قطع نمىشود» و آن، دليل بر جاودانگى و ابديت اين پاداش است.
واژه
«جذاذ» نيز از مادّه مذكور و به معنى «شكستن و قطعه قطعه كردن» است.
به مواردی از کاربرد
مَجْذُوذٍ در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ) (امّا كسانى كه سعادتمند شدند، تا
آسمانها و
زمین برپاست، جاودانه در بهشت خواهند ماند؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد. اين بخششى است قطع نشدنى.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: ماده
جذذ به معناى قطع است و
(عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ) به معناى عطاى قطع نشدنى است. اينكه
خداوند بهشت را عطايى قطع نشدنى شمرده با اينكه قبلا درباره خلود استثنايى زده بود خود بهترين شاهد است بر اينكه مقصود از استثناء مشيت اثبات بقاء اطلاق قدرت اوست، و مىخواهد بفهماند كه با اينكه بهشت عطايى قطع نشدنى و نعمتى خالد است مع ذلک چنين نيست كه اگر كسى داخل آن شود ديگر از خدا سلب قدرت شده و نتواند او را بيرون كند.
(فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ) (سرانجام با استفاده از يک فرصت مناسب، همه بتها- جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد؛ شايد سراغ او بيايند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
راغب گفته: كلمه جذ به معناى خرد كردن چيزى است، به شمش خرده شده طلا، و يا طلاهاى تكه تكه هم
جذاذ مىگويند، و از اين باب است آيه شريفه
(فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً).
بنا به گفته وى معناى آيه اين مىشود كه:
ابراهیم (علیهالسلام) بتها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگتر از همه را، كه آن را خرد نكرد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(فَجَعَلَهُمْ جُذٰاذاً إِلاّٰ كَبِيراً...) یعنی (ابراهيم) سرانجام (با استفاده از يک فرصت مناسب) همه بتها - بهجز بت بزرگشان را - قطعه قطعه كرد.
«راغب» مىگويد به خردههاى طلاى شكسته نيز «
جذاذ» گفتهاند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «مَجْذُوذٍ»، ص۳۵۶.