مولفة القلوب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مولفة القلوب، به کفاری اطلاق میشود که با اختصاص بخشی از
زکات به ایشان، دلهای ایشان، جلب و به
اسلام متمایل میشود و یا در
جهاد یا دفاع، مسلمانان را همراهی میکنند. در
جنگ با
قبیله ثقیف و
هوازان،
غنایم زیادی نصیب
پیامبر و
مسلمانان شد. آن حضرت از
خمس این غنایم به اشراف و بزرگان
مکه بخشش کرد.
طبری مینویسد: «پیامبر به کسانی از اشراف مکه که میخواست دلهای آنها را جلب کند، عطا داد و آنها به "مؤلفة قلوبهم" مشهور شدند.
نبی مکرم
اسلام،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
ماه شوال سال هشتم هجری، پس از آگاهی از تصمیم اشراف و بزرگان
هوازن و
ثقیف برای حمله به
مسلمانان، تصمیم گرفت به مقابله با آنها بپردازد. پیامبر با ۱۲ هزار نفر از مسلمانان به سوی
دشمن حرکت کرد.
مسلمانان در ابتدای این
جنگ، شکست خوردند؛ اما در نهایت، پیروز شدند.
دشمنان اسلام پس از شکست، برخی به طائف و گروهی به نخله رفتند و عدهای در
اوطاس اردو زدند.
در این جنگ،
غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
خمس این اموال را ـ که متعلق به خودش بود ـ به افردی بخشید که در تاریخ اسلام به «مؤلفة القلوب» مشهور شدهاند.
مؤلفة القلوب را در لغت، از این عبارات برگرفتهاند: «الًفتَ بینَهم تالیفاً...؛ الفت دادی بین آنها الفتی»؛ یعنی
تفرقه بین آنها را از بین بردی و «الًفتَ الشی تالیفا...؛
چیزی را
الفت دادی.» بنابراین در لغت به معنای پیوند دادن بین دلها و جمعکردن آنهاست.
مؤلفةالقلوب در اصطلاح، یک معنای عام و یک معنای خاص دارد. این کلمه در معنای اصطلاحی عامش به کفاری اطلاق میشود که با اختصاص بخشی از
زکات به ایشان، دلهای ایشان، جلب و به اسلام متمایل میشود و یا در
جهاد یا دفاع، مسلمانان را همراهی میکنند. همچنین به «ضعفاء العقول» از مسلمانان (کسانی که از نظر عقلی کاستی دارند) «مؤلفة القلوب» اطلاق میشود و به آنها نیز اموالی میپردازند تا اعتقاد یا رغبتشان برای همراهی مسلمانان در جهاد و دفاع، تقویت شود.
البته در اینکه آیا تالیف قلوب تنها به
کفار اختصاص دارد و یا شامل مسلمانان میشود ـ همانگونه که در
غایةالقصوی آمده است ـ اختلاف وجود دارد؛
اما مؤلفة القلوب در معنای اصطلاحیِ خاصش شامل کسانی میشود که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای جلب آنها به اسلام، بخشی از غنایم جنگ هوازان را به ایشان بخشید. این گروه، شامل افرادی چون
ابوسفیان،
معاویه،
حکیم بن حزام،
نضر بن حارث و دیگران بودهاند که به آنها اشاره خواهد شد.
علی بن ابراهیم قمی مینویسد: «مؤلفة قلوبهم گروهی بودند که
خداوند را به یگانگی میشناختند؛ اما معرفت
واقعی
به اینکه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
رسول و فرستاده الهی است، در دلهای آنها وارد نشده بود؛ بنابراین رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آنها الفت ایجاد کرد و آنها را آگاه کرد. خداوند برای آنها نصیبی از
صدقات قرار داد تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به
رسالت بشناسند و به اسلام و پیامبر، رغبت پیدا کنند.»
شیخ طوسی و
طبرسی در تعریف مؤلفة القلوب آوردهاند: «ایشان گروهی از اشراف زمان حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند که آن حضرت، آنان را به اسلام متمایل ساخت و از آنها برای جنگ با دشمنان خویش کمک گرفت و به ایشان سهمی از زکات را عنایت کرد.»
در
قرآن کریم و در آیات متعددی به تالیف قلوب اشاره شده است. خداوند متعال در
سوره انفال آیات ۶۲ و ۶۳ میفرماید:
«...هُوَ الَّذی اَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ اَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ اَنْفَقْتَ ما فِی الْاَرْضِ جَمیعاً ما اَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ اَلَّفَ بَینَهُمْ اِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ؛
...او بود که تو را با یاری خود و
مؤمنان نیرومند ساخت و میان دلهای آنان الفت انداخت که اگر آنچه در روی
زمین است همه را خرج میکردی نمیتوانستی میان دلهای آنان الفت برقرار کنی، ولی
خدا بود که میان آنان الفت انداخت؛ چرا که او توانای حکیم است.»
خداوند متعال در این
آیه به تالیف قلوب بین مؤمنان اشاره دارد که از جانب خودش صورت گرفته است، همچنین در آیه ۱۰۳
سوره آلعمران میفرماید:
«وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً....؛
و
نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان
[
یکدیگر
]
بودید؛ پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید....»
خداوند در این آیه نیز به نعمت برادری اشاره کرده است که از راه تالیف قلوب به دست میآید.
در
سوره توبه، آیه ۶۰ «مؤلفة قلوبهم» به کسانی اطلاق شده است که مستحق دریافت زکاتاند:
«اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم؛
صدقات، تنها به فقیران و بینوایان و متصدیان
گردآوری و پخش
]
آن و کسانی که دلشان به دست آورده میشود و در
راه آزادی
]
بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده، اختصاص دارد.
[
این
]
به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا، دانای
حکیم است.»
در روایات نیز به تالیف قلوب توجه شده است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید:
«خیارکم احسنکم اخلاقا الذین یالفون و یؤلفون.»
«بهترین شما از لحاظ اخلاقی کسانیاند که انس و الفت ایجاد میکنند و با دیگران الفت میگیرند.»
حضرت علی (علیهالسّلام) نیز میفرماید:
«طوبی لمن یالف الناس و یالفونه علی طاعة الله.»
«خوش به حال کسی که با مردم انس و الفت میگیرد و مردم هم بر
اطاعت از خداوند با او الفت میگیرند.»
همانگونه که بیان شد در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان
مکه بخشش کرد.
طبری مینویسد: «پیامبر به کسانی از اشراف مکه که میخواست دلهای آنها را جلب کند، عطا داد و آنها به "مؤلفة قلوبهم" مشهور شدند که عبارتاند از: ابوسفیان
بن حرب و پسرش معاویه، حکیم
بن حزام، نضر
بن حارث،
علاء بن حارثه،
حارث بن هشام،
صفوان بن امیه،
سهیل بن عمرو،
خویطب بن عبدالعزی،
عیینة بن حصن،
اقرع بن حابس و
مالک بن عوف که هر کدام صد
شتر گرفتند.»
محمد بن سعد مینویسد: «در
جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. ۶هزار
اسیر، ۲۴ هزار شتر، ۴۰ هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره....آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. ابتدا اموالی را به کسانی پرداخت که میخواست دلهای آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان
بن حرب ۴۰ اوقیه نقره و صد شتر، یزید
بن ابوسفیان و معاویه
بن ابوسفیان نیز همین مقدار، حکیم
بن حزام ۲۰۰ شتر و نضر
بن حارث و اسید
بن جاریه ۱۰۰ شتر، حارث
بن هشام، صفوان
بن امیه، قیس
بن عدی، سهیل
بن عمرو...۵۰ شتر و
عباس بن مرداس (عباس
بن مرداس از میزان سهم خویش راضی نبود. به دستور پیامبر به او ۱۰۰ شتر دادند.) ابتدا ۴۰ شتر و سپس ۱۰۰ شتر.»
تقریبا همه مورخان قائلاند اموالی که پیامبر به اشراف
قریش بخشید از خمس غنایم بوده است.
از طرفی در آیهای که از «مؤلفة قلوبهم» نام برده شده است، این گروه جزء کسانیاند که مستحق زکاتاند. به نظر میرسد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با توجه به اختیاراتی که داشت و یک پنجم این غنایم سهم خودش بود، در واقع از سهم خودش به سران قریش بخشید؛ اما امروزه اگر بخواهیم برای تالیف قلوب مشرکان، مالی را مصرف کنیم باید از زکات باشد.
برخی مورخان نوشتهاند: «پیامبر همه
بیتالمال را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیتالمال را که مخصوص خود او بود میان سران قریش ـ که تازه اسلام آورده بودند ـ تقسیم فرمود....آنان با این بخششهای گران و سهام اختصاصی دیگرِ خود، تحت تاثیر عواطف و محبتهای پیامبر قرار گرفتند و خواه و ناخواه به جانب اسلام کشیده شدند. این دسته را در فقه اسلامی "مؤلفة القلوب" مینامند و یکی از مصارف زکات اسلامی، همین دسته است.»
بخششهای حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیثهایی، میان
انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از غنایم به مردم قریش پرداخت کرد، اعتراض کردند.
حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندک چیزی از دنیا آزردهدل شدهاید که قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپردهام؟ مگر راضی نیستید که مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما
پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی که جان محمد به فرمان اوست، اگر
هجرت نبود، من یکی از انصار بودم....»
انصار که از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما بسیار خشنودیم که شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را
رحمت فرمای.»
یعقوبی مینویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش کردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا میگذارم.»
نقلهای تاریخی مؤید این امر است که این بخشش به کسانی تعلق گرفت که به پیامبر و به اسلام دلبستگی چندانی نداشتند. آن حضرت برای جلب آنها به اسلام واقعی، این اموال را به آنان بخشید.
ابنهشام مینویسد: «مردی به خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اعتراض کرد که به عیینة
بن حصن و اقرع
بن حابس، هر یک صد شتر دادی؛ ولی به جعیل
بن سراقه که یکی از بزرگان
قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: "
سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست...من این کار را کردم برای آنکه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل
بن سراقه را به همان اسلامی که دارد واگذار کردم.»
علامه مجلسی (رحمةاللهعلیه) مینویسد: «
کلینی و
عیاشی از
زراره روایت کردهاند که از
حضرت باقر (علیهالسّلام) از مؤلفة قلوبهم پرسیده شد.حضرت فرمود: "ایشان گروهی بودند که عبادت بتها را ترک کردند و لااللهالاالله و محمد رسولالله گفتند و با این حال به آنچه حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ایشان میآورد (دستورهای اسلامی)
شک داشتند. پس حق تعالی به پیامبر امر کرد که دلهای آنها را با مال به اسلام الفت دهد. شاید اسلام ایشان نیکو شود و در دینی که داخل شده و به آن اقرار کردهاند، ثابتقدم شوند.»
تالیف قلوب به معنای کشش
کافران به سمت اسلام و جذب آنان به همکاری با
مسلمین و برقراری رابطه با ایشان است. اما نه در حد روابطی که با برادران مسلمان مطرح است و نه در آن حد که موجب نفوذ بیگانگان در امور مسلمین و در نتیجه نفی عزت اسلامی و طرد قاعده نفی سبیل شود.
عنوان «مؤلفة قلوبهم» با توجه به سیره رسول خدا و از آیه ۶۰
سوره توبه اخذ شده است. این آیه مواردی را بر میشمارد که بخشی از درآمدهای دولت اسلامی یعنی صدقات
واجب (زکوات) برای آنها مصرف میشود؛ و یکی از آن موارد تالیف قلوب غیر مسلمین و متمایل کردن آنان به اسلام است:
«اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»
«صدقات برای فقیران است و مسکینان و کارگزاران جمعآوری آن و نیز برای به دست آوردن دل مخالفان و آزاد کردن بندگان و قرض داران و
انفاق در راه خدا و مسافرین نیازمند. و آن فریضهای است از جانب خدا و خدا دانای حکیم است».
اکثر
علما و مفسرین برآنند که مولفة قلوبهم، آن دسته از
کفار و مشرکینی هستند که اگر توسط دولت اسلامی
مساعدت شوند به اسلام و یاری مسلمین در مقابله و مبارزه با دشمنان متمایل میشوند:
«مقصود از (مولفة قلوبهم) کسانی هستند که با دادن سهمی از زکات به ایشان، دلهایشان به طرف اسلام متمایل میشود و به تدریج به اسلام در میآیند، و یا اگر مسلمان نمیشوند ولی مسلمانان را در نفع
دشمن کمک میکنند، و یا در برآوردن پارهای از حوائج دینی کاری صورت میدهند».
مصداق این حکم قرآنی را در جریان تقسیم غنایم حنین پس از فتح مکه، میتوان مشاهده کرد.
پس از فتح مکه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به همراه لشگریان خود برای مقابله با قبیله
هوازن که با همکاری قبایل دیگر از جمله ثقیف، بر علیه اسلام تدارک نبرد دیده بودند، راهی وادی حنین شد. مسلمانان با مدد الهی در این نبرد پیروز شدند و بیشترین غنیمت را از این جنگ به دست آوردند.
پیامبر در تقسیم غنایم، به اشراف و بزرگانی که تازه مسلمان شده بودند و مشرکینی که به حضرت کمک کرده بودند، بیش از دیگران عطا فرمود؛ تا سبب جلب خاطر ایشان و قبیله و فامیلشان شود و بدین وسیله دلهای ایشان را به دست آورد. از جمله ایشان میتوان به ابوسفیان
بن حرب، معاویة
بن ابوسفیان، حکیم
بن حزام، حارث
بن حارث
بن کلدة، حارث
بن هشام، سهیل
بن عمرو، حویطب
بن عبدالعزی، علاء
بن جاریة، عیینة
بن حصن، اقرع
بن حابس،
مالک بن عوف، و صفوان
بن امیه اشاره کرد که به هر کدامشان ۱۰۰ شتر، و به مخرمة
بن نوفل، عمیر
بن وهب جمحی، هشام
بن عمرو، سعید
بن یربوع، عدی
بن قیس، و عباس
بن مرداس کمتر از ۱۰۰ شتر داد. لذا این افراد به مؤلفة قلوبهم یعنی دل به دست آوردگان معروف شدند.
و مسئله تالیف قلوب و مسالمت، با عنایت به
قرآن و
سیره رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، به عنوانِ اصلی تعیین کننده در خط مشی سیاست خارجی دولت اسلامی مطرح گردید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مولفة القلوب»، تاریخ بازیابی۹۵/۹/۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مولفة القلوب»، تاریخ بازیابی۹۵/۹/۹.