موسوعة مصطلحات الفلسفة (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«موسوعة مصطلحات الفلسفة عند العرب»، تالیف
جیرار جهامی ، از معدود فرهنگ نامههایی است که در خصوص
علوم عقلی اسلامی، تدوین شده است. این فرهنگ نامه، علاوه بر نشان دادن نظر هر
فیلسوف ، به خصوص در باره تعریف یک
اصطلاح ، با مقایسه تعریف فیلسوفان مختلف از یک اصطلاح، امکان دست یابی به تحول تاریخی مفهوم یک اصطلاح فلسفی را نیز فراهم آورده است.
در این فرهنگ نامه، اصطلاحات، به صورت الفبایی مرتب شدهاند و ذیل هر اصطلاح، متنهای فلسفیای که شامل آن اصطلاح است، به ترتیب تاریخ حیات مؤلفان، ذکر شده است.
نویسنده، در توضیح نحوه گزینش اصطلاحات، در این
فرهنگ نامه و ویژگیهای کلی منابع آن، در مقدمه، مینویسد: «ما از طریق تالیفاتی که محققان این حوزه آنها را مهمترین فرهنگ نامهها شمردهاند و طبیعت جامع و شامل اصطلاح فلسفی را نشان میدهند، به هویت اصطلاح فلسفی نزد عربها راه میبریم. ما هویت اصطلاح فلسفی را فقط از جابر بن حیان یا
کندی یا
فارابی در اوایل امر، یا در
زمان تحول آن نمیگیریم، بلکه هم چنین و به خصوص از طریق آثاری بر میکشیم که ختم کننده اصطلاحند و آن را به طور کامل جمع کردهاند؛ یعنی دو کتاب
المبین فی شرح الفاظ الحکماء و المتکلمین اثر
سیف الدین آمدی و
التعریفات اثر
علی بن محمد شریف جرجانی ». مؤلف، هیچ گونه تحلیل یا اظهار نظری در خصوص مفاهیم و
اصطلاحات ارائه نکرده است و صرفا متون مختلفی را که اصطلاح در آنها یافت میشده، کنار هم قرار داده و یا به اصطلاح،
اصطلاحات فلسفی را مستندسازی کرده است. جیرار جهامی، در مقدمه کتاب، گستره تاریخی خاصی را برای این فرهنگ نامه مشخص نکرده است. از این روی، میتوان دریافت که او کل
تاریخ فلسفه اسلامی را گستره این فرهنگ نامه میداند، اما از آن جا که منابعی که او برای این فرهنگ نامه شمرده است، از ابتدای
فلسفه اسلامی تا
علاء الدین طوسی در
قرن نهم هجری قمری را شامل میشود، میتوان دریافت که دکتر جهامی نیز مانند بسیاری از
مستشرقان و به تبع آنها، بسیاری از اعراب اهل فلسفه، فلسفه
اسلامی را در
ابن رشد خاتمه یافته میداند و بعد از او
فیلسوف قابل اعتنایی نمیبیند. در یک نگاه خوش بینانه، این گرایش از آن جا ریشه میگیرد که مستشرقان، چون فلسفه
اسلامی را بخشی از
تاریخ فلسفه غرب در
قرون وسطی میدانستند و بیشتر متفکرانی را میشناختند که آثارشان در قرون وسطی، به
زبان لاتین ترجمه شده بود. نگاهی جامع به دامنه وسیع فلسفه و
حکمت اسلامی نداشتند و تاریخ فلسفه
اسلامی را با
مرگ ابن رشد خاتمه یافته میدانستند و حد اکثر قدمی که پس از ابن رشد برمی داشتند، بررسی آرا و عقاید
ابن خلدون بود؛ کاری که مؤلف این فرهنگ نامه هم انجام داده و مقدمه ابن خلدون را جزو منابع شمرده است. اگر خاتمه بخشیدن فلسفه
اسلامی به ابن رشد، از برخی از مستشرقان که دست رسی مستقیم به منابع
اسلامی ندارند، پذیرفتنی باشد، از محققان عرب، که منابع فلسفه
اسلامی را به راحتی در اختیار دارند، پذیرفته نیست که در انتهای قرن بیستم،
تاریخ فلسفه اسلامی یا فرهنگ اصطلاحات فلسفه
اسلامی تالیف کنند و از بخش بزرگی از حکمت
اسلامی چشم پوشی نمایند. چگونه میتوان شارحان
حکمت اشراق ، چون
سهروردی و
قطب الدین شیرازی و حکمای بنامی مانند
جلال الدین دوانی ،
میر داماد ،
ملا صدرا ،
ملا رجبعلی تبریزی ،
ملا محسن فیض کاشانی ،
عبد الرزاق لاهیجی ،
قاضی سعید قمی ،
آقا علی مدرس و
ملا هادی سبزواری را نادیده گرفت.
غفلت از فلسفه
اسلامی پس از ابن رشد، عمدهترین نقص این فرهنگ نامه به شمار میرود. از این رو، فاقد اصطلاحات جدید فلسفی است که پس از ابن رشد، به خصوص در مکتب
اصفهان ، ابداع شده و هم چنین فاقد تطورات همه اصطلاحات فلسفی در بخش بزرگی از تاریخ فلسفه
اسلامی؛ یعنی پس از ابن رشد است.
در همان بخش از تاریخ فلسفه
اسلامی هم که گستره این کتاب است، برخی منابع از قلم افتادهاند. از
بهمنیار ، کتابی به نام ما بعد الطبیعة، جزو منابع قرار گرفته است و نامی از مراتب الموجودات و التحصیل برده نشده است؛ حال آن که،
التحصیل جامعترین اثر بهمنیار است. هیچ یک از رسائل
محمد بن زکریای رازی ، به عنوان اولین فیلسوف
ارسطو ستیز جهان
اسلام، جزو منابع قرار نگرفته است. از آثار فارابی،
فلسفه ارسطو جزو منابع آمده، اما
فلسفه افلاطون نیامده است.
هم چنین،
رسالة فی العلم الالهی ،
فصول منتزعة ،
اغراض ما بعد الطبیعة ،
الواحد و الوحدة از فارابی، جزو منابع قرار نگرفته است. از ابوسلیمان سجستانی، ابو الحسن عامری و ابن حزم، سخنی به میان نیامده است. از ابن سینا،
رساله العرشیة ،
المباحثات ،
المبدا و المعاد و
رسالة فی اثبات النبوات جزو منابع قرار نگرفته است؛ حال آن که، آثار اصلی ابن رشد همه جزو منابع قرار گرفتهاند و به طور مکرر نیز در فرهنگ نامه به آنها ارجاع شده است.
از اشکالات وارد بر کتاب عبارت است از:
در بررسی اصطلاحات مربوط به «
علت » و «
علم » موارد نادرستی دیده می- شود. مواردی مانند:
علم الاشیاء،
علم الانسان،
علم الشی ء به عنوان اصطلاح ذکر شده که هر چند برخی از این موارد موضوعات فلسفی هستند، اما هیچ یک اصطلاح فلسفی نیستند.
در ذیل اصطلاح «
علم»، در عبارتی که از فارابی نقل شده است، ابتدا
علم به
تصور مطلق و تصور با
تصدیق تقسیم میشود و در ادامه عبارتی میآید که به خود اصطلاح
علم ربطی ندارد، بلکه
تقسیم تصور به
بدیهی و
نظری را بیان میکند.
اصطلاحاتی که
مشترک لفظی هستند، در حقیقت یک اصطلاح نیستند، بلکه به تعداد معانی،
اصطلاح دارند و در یک فرهنگ تخصصی، تفکیک این اصطلاحها از یک دیگر لازم است، اما در این فرهنگ این کار انجام نشده است؛ برای مثال، ذیل اصطلاح «
علم»، عمده عبارتهای ذکر شده معطوف به
علم، به معنای یکی از احوال
نفس است.
مؤلف، چهار اصطلاح
علت ، علل، علت و
معلول را جداگانه آورده است. در حالی که اکثر متونی که ذیل این چهار عنوان ذکر شده، یک سان و تکراریند. در حقیقت، کافی بود اصطلاح علت ذکر شود و این متون، ذیل آن قرار داده شوند و نیازی به تکرار چهار باره متون مربوط به علت نبود.
برای اعتماد به فرهنگ نامهها، باید مطمئن بود آنچه در گستره فرهنگ نامه قرار میگیرد مورد تحقیق قرار گرفته و همه متون استیفا شده است، اما در فرهنگ نامهای که محل بحث ما است، این شرط مفقود است؛ برای مثال، ذیل اصطلاح «
علم»، از
فخر رازی عبارتهایی ذکر شده که به رغم تعددشان، اولا، کمتر از نیمی از عبارتهای
المباحث ، در باره این اصطلاح را شامل میشود و ثانیا، مهم تر اینکه عبارتهای دیگر فخر رازی که نشان میدهند او نظریهای غیر از نظریه مشهور داشته، از قلم افتاده است؛ در عوض، عبارتهایی از فخر رازی در این فرهنگ نامه ذکر شدهاند که برخی صراحت در نظر مشهور؛ یعنی «حصول صورت
معلوم نزد
عالم» دارد و موهم این است که فخر رازی هم قائل به نظریه مشهور در باب حقیقت
علم بوده است.
در همین رابطه میتوان از اصطلاحاتی یاد کرد که در منابع این فرهنگ نامه هست، ولی مؤلف از آنها غفلت کرده است؛ مثلا اصطلاح «علت قریبه» در الهیات شفا آمده است، ولی در این فرهنگ نامه ذکر نشده است. هم چنین «علت بالفعل» نیامده اما اصطلاح مقابل آن؛ یعنی «علت بالقوه» در این فرهنگ آمده است.
این ایراد موجب تکرارهای بسیاری شده که حجم زیادی از این کتاب را تشکیل میدهند؛ برای مثال، در مواردی که یک اصطلاح اقسامی دارد، به جای اینکه متون مربوط به اقسام فقط ذیل اصطلاح خود آن اقسام ذکر شود، ذیل اصطلاح مقسم هم ذکر شده است؛ مثلا، عبارت ذیل اصطلاح «
علم حکمی »، ذیل اصطلاحهای «
علم عملی » و «
علم نظری » هم تکرار شده است.
فهرست مطالب، در ابتدای کتاب آمده است. در انتهای مقدمه نیز فهرست مصادر، اسامی فلاسفه به حسب
زمان وفات و رموز مستعمله در کتاب آمده است.
نرم افزار حکیم بوعلی سینا، مرکز تحقیقات کامپیوتری
علوم اسلامی.