موجبات ارتداد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ارتداد از نظر
فقیهان شرایط خاصی دارد که در این مقاله
به آن اشاره می گردد.
الف. انکار یکی از اصول و پایههای اساسی
دین که مسلمان باید
به آنها
ایمان داشته باشد؛ مانند
توحید ،
نبوّت و
معاد ؛
ب. انکار ضرور
دین یعنی چیزی که
به یقین جزو
دین بوده،
به اقامه
دلیل و
برهان نیاز ندارد؛
مانند وجوب
نماز و
روزه ، و
حرمت خمر ؛ البتّه عدّهای این مورد را درصورتی باعث
ارتداد میدانند که
به انکار اصل
دین بازگردد؛
ج. انکار ضرور
مذهب به نظر برخی از
فقیهان امامیّه ؛
د.
سب و
تمسخر خدا ،
انبیا ،
کتب آسمانی ،
ملائکه یا هر یک از
ضروریّات دین ، هرچند مستلزم انکار نباشد.
در نگاه
قرآن ، انکار هریک از
اصول دین کفر است. آیات ۱۵۰-۱۵۱ نساء/۴ کسانی را که خدا یا رسولان او را انکار کنند یا فقط
به برخی از پیامبران الهی
ایمان داشته باشند و برخی دیگر را تکذیب کنند،
کافر حقیقی شمرده است: «اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِاللّهِ و رُسُلِهِ و یُریدونَ اَن یُفَرِّقوا بَینَ اللّهِ و رُسُلِهِ و یَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعض و نَکفُرُ بِبَعض و یریدونَ اَن یَتَّخِذوا بَینَ ذلِکَ سَبیلا اُولئِ کَ هُمُ الکفِرونَ حَقًّا». این آیات،
عام بوده، هرکس را که چنین اعتقادی داشته باشد در برمیگیرد؛ بنابراین، اگر شخص
مسلمان نیز خدا یا همه یا بعضی از رسولان الهی را انکار کند، مرتد خواهد بود.
دین ، مجموعهای از
اصول و قوانینی است که خداوند برای
هدایت و
سعادت بشر فرود آورده و طبق آیه۲۸۵ بقره/۲ هر فرد مسلمان موظّف است
به همه آن
ایمان داشته باشد و اگر فردی حکم ضرور و
ثابت را با علم و
اعتراف به اینکه
قرآن یا پیامبر آن را بیان کرده، انکار کند، از دایره
اسلام خارج شده است.
قرآن، در آیه۱۲۱ انعام/۶ خطاب
به مسلمانان میگوید: «ولاتَأکُلوا مِمّا لَمیُذکَرِ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ... واِن اَطَعتُموهُم اِنَّکُم لَمُشرِکون». برخی در
تفسیر این آیه گفتهاند: یعنی اگر شما،
مردار را
حلال شمارید، مشرک خواهید شد.
در تفسیر آیات ۴۴-۴۵ و ۴۷ مائده/۵ گفته شده است که مخالفت با حکم
دین، سه گونه است: گاه با آگاهی از آن، ردّ و
انکار میشود که در این صورت، ارتدادآور است: «ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولئِ کَ هُمُ الکفِرون»، و گاهی انکار نمیشود؛ ولی در عمل با آن مخالفت میشود که اینگونه مخالفت،
فسق میآورد: «...فَاُولئِ کَ هُمُ الفسِقون» و گاهی مخالفت، از
جاهل قاصر سر میزند. در این صورت، شخص نه کافر است و نه فاسق.
تردیدی نیست که انکار، باعث ارتداد است؛ امّا آیا شک ارتدادآور است؟ از روایات شاید بتوان استفاده کرد که شک اگر
به تکذیب نینجامد،
سبب ارتداد نمیشود؛
زیرا در آنها قیود «خرج عن الاسلام»، «
جحد » و «
کذب »
بهکار رفته است. برخی بر همین اساس
فتوا دادهاند و صرف شک و
تردید را سبب ارتداد ندانستهاند.
قرآن، خطاب
به پیامبر درباره کسانیکه خدا، قرآن و
پیامبر را
به تمسخر گرفته بودند میگوید: «قُلِ استَهزِءوا اِنَّ اللّهَ مُخرِجٌ ما تَحذَرون و لَئِن سَاَلتَهُم لَیَقولُنَّ اِنَّما کُنّا نَخوضُ و نَلعَبُ قُل اَبِاللّهِ و ءایتِهِ و رَسولِهِ کُنتُم تَستَهزِءون لاتَعتَذِروا قَد کَفَرتُم بَعدَ ایمنِکُم...».
در شأن نزول این آیات نقل شده که عدّهای از منافقان در راه بازگشت پیامبر از
جنگ تبوک ، حضرت را مسخره میکردند که
جبرئیل نازل شد و خطاب
به پیامبر گفت: بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرانش را
استهزا میکردید؟
عذر نیاورید. شما پس از ایمانتان کافر شدید. این آیات درباره منافقان است و گرچه آنان فقط در
ظاهر مسلمانند؛ ولی با آشکار کردن استهزا، مرتد شدند.
سبّ پیامبر و
طعن در دین (ناقص شمردن شریعت اسلام) سبب کفر است. قرآن درباره منافقان میگوید: آنان
به خداوند سوگند میخورند که (در غیاب پیامبر سخنان نادرست) نگفتهاند درحالیکه قطعاً سخنان کفرآمیز گفته و پس از اسلام آوردنشان کافر شدهاند: «یَحلِفونَ بِاللّهِ ما قالوا و لَقَد قالوا کَلِمَةَ الکُفرِ و کَفَروا بَعدَ اِسلمِهِم».
مقصود از سخن کفر در این آیه، سبّ پیامبر اسلام یا
طعن به دین است. این آیه نیز درباره منافقان
صدر اسلام فرود آمد و از این جهت، مرتد نامیده شدهاند که کفر درونی خود را با سبّ و
طعن، ظاهر ساختند.
در روایتی که عیاشی
بهصورت
مرسل ، از
امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده،
طعن در
دین را سبب کفر دانسته و در این حکم،
به آیه۱۲ توبه/۹ استناد شده است: «و
طَعَنوا فی
دینِکُم فَقتِلوا اَئِمَّةَ الکُفرِ...»؛
ولی
به ظاهر این آیه
به مشرکان پیمانشکن مربوط است که قرآن
به منظور دفع تجاوزشان، دستور مقابله با آنان را صادر میکند و
به ارتداد ربطی ندارد.
دائرةالمعارف قرآن کریم، مقاله ارتداد.